قهر پدرم با پدربزرگم و دایی هام، کمکم کنید لطفا میخوام اشتی کنن تا مامانم ناراحت و دلگیر نباشه

[پری.]

سلام دوستای خوبم امیدوارم حال همه خوب باشه و دلتون شاد و لبتون خندون
بچه ها میخوام یه مشکلی رو عنوان کنم
پدرم با دوتا دایی ام و پدربزرگم قهره، چهارشنبه میخواستن بیان خونمون اما بابام به مامانم گفته اگه بیان من میزنم بیرون
ماجرای قهر برمیگرده به عید سال 93 روز اول عید رفته بودیم دیدن بابابزرگم

همه دایی ها و خاله ها هم بودن نشسته بودیم که یه هو دیدیم جرو بحث میکنن بابام با دایی ام (بابابزرگم ادم زرنگی ، چند وقت پیش یکی خواسته سرش کلاه بذاره داشتن در مورد این حرف میزدن که بابام میگه ببین اون طرف کی بوده که می خواسته سر حاجی کلاه بذاره

اینو دایی ام اینقدر کش میده که میرسن به جایی که دایی ام میگه تو گرون فروشی و همه چی رو چند برابر می فروشی خلاصه هی تکرار و اینا تا اینکه بابام از کوره دررفت و داد و بیداد

خلاصه تمام دیگه از اون روز از خونه بابابزرگم اومدیم بیرون تا به امروز
سال بعد عید 94 حاجی بابام اومده بود خونه همون دایی ام عید دیدنی اما خونه ما (مامانم اینا) نرفته بود مامانم هم خیلی از دستش ناراحت شد که چر منم بچه اشم اونم بچه اش چرا فرق گذاشته
البته موقع دعوا پدربزرگم خونه نبود و دایی کوچیکم هم دیر رسید(اصلا در جریان نبود که ماجرا از چه قراره)
با این همه توصیف چهارشنبه میخواستن بیان مامانم هم به بابام گفته که میخوان بیان بابام گفته بیان اما من خونه نمیام اگرم هم بیام یه چایی میخورم میرم بیرون
خلاصه نیومدن مامانم زنگ زده به خالم گفته بهشون بگو نیان.

من تا اینو شنیدم زنگ زدم به بابام تا شاید راضی بشه اما... کلی با بابام حرف زدم اما بابام خیلیل ناراحته میگه منو پیش دومادم خراب کردن، کلی حرف بد و بیراه بهم گفتن قبلانا، میگن اون اومده خونمون دعوا راه انداخته، و کلی حرف و حدیثای دیگه
نمی تونستم زیاد اصرار کنم اخه خب بالاخره حقم داشت پدرم خوبی زیاد کرده البته خب اوناهم خوبی کردن
مامانم خیلی ناراحت بود زنگ زدم گریه میکرد اعصابم ریخته بود به هم داغون بودم ازشون دورم نمی تونم برم پیشش باشم مامانم همش میگه اینم از شانس منه و ...

الان ازتون کمک میخوام بگین چیکار کنم تا بتونم کمکشون کنم

می خوام اشتی کنن اما نمیدونم چه جوری مامانم خیلی اه میکشه اخه هم من دورم هم دیگه اونجا خونه باباش نمی ره ، این دایی ام که دعوا کرده خیلی خونمون می اومد اونم که دیگه الان نیس
خلاصه خواهش میکنم ازتون کمکم کنید راهنمایی اساسی ازتون می خوام لطفا لطفا لطفا

[پری.]

کسی نیس کمکم کنه

لطفا راهنمایی ام کنید راه حل نشونم بدید

[sajadmn2010]

باسلام
شما میتونید ازیک فامیل که برای هردو طرف دارای اعتبارهست کمک بگیرید .البته فکرکنم مشکل اصلی پدرشما هستند که کینه ی سخت به دل گرفتن