خسته شدم از دسته خودم حس میکنم ادم بدبختی هستم دیگه واقعا حالم از خودم بهم میخوره. من الان 8 ساله که خودارضایی میکنم ولی خیلی شدید طوری که حداقل روزی یه بار باید این کار و انجام بدم الانم که بیست ساله شدم دیگه از خودم بدم میاد که انقدر از هم سنام عقبم یه جورایی این کار برام عادت شده همون طور که تو پست قبلیمم گفتم پیش روانپزشگ رفتم ولی بذای اعصابم و قرص هایی برای بیش فعالیم بم داده که کامل تو پست قبل توضیح دادم. علاوه بر اینا ادم تنهایی شدم یه دوستم ندارم کلا تو دانشگاه وقتی هم کلاسیام و میبینم میخام بمیرم دیگه با این وضع زنده نباشم. استرس شدیدی که دارم که همون طور که تو پست قبلم گفتم با داروهم کنترل نشده و این که کلا از خودم بدم میاد کلا ان حس هر روز بامه این که با بقیه فرق دارم و بقیه هیچ وقت من و جدی نمیگیرن قرص های ضد افسردگییم میخورم ولی همین طور که گفتم از خودم خسته شدم. از این که نمیتونم با بقیه ارتباط برقرار کنم اضطراب شدیدم تنهاییم و این خودارضایی که واقعا مسخرس یکی تو سن من هم چین کاری میکنه اون به این شدت.اوضاع خانوادگیم مادر پدرم حدودا8 سال پیش بعد کلی دعوا داستان از هم جدا شدن و از همون موقه من افسرده و اضطراب گرفتم. الانم جداشدنشون مثله بقیه معمولی و عادی نیست سایه هم و با تیر میزنن و منم سعی میکنم با خانوادها کمتر رفت و امد کنم کلا دوستان خودمم نمیدونم مشکلم چیه دیگه مخم نمیکشه کلا روزام بی هوده میگذره هر روز از صب تا شب تو خونم مگه اینکه فقط برم دانشگاه که اونم دلم میخواد هرچه زودتر تموم شه بس که اضطراب دارم و تنهام تو دانشگاه و میبینم نمیتونم با کسی ارتباط براقرار کنم تو پست قبلی مشکلم و گفتم ولی جوابی نگرفتم گفتم مشکلم و طور دیگه و کامل تر بیان کنم شاید جواب بگیرم فقط دوستان اون مورد خودارضایی کمکم کنید اصلا نمیتونم جلو شو بگیرم کلیم سعی کردم ولی نمیتونم تو رو خدا کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)