به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array

    من خوشبخت شدم شما هم خوشبخت میشید اگر

    سلام از ته دلم تشکر میکنم از مدیر سایت و دوستان و همراهانی که بی دریغ وقت طلاییشون رو در اختیار من گذاشتند و در لحظات پر هیجان و غم انگیز زندگیم کنارم بودن
    اگر تایپیکهای قبلیمو بخونید میبینید که من نه عزت نفس داشتم و
    نه میدونستم چظور باید مقابل خانواده و خود نامزدم رفتار کنم
    از بی تجربگی های من و انتخاب اشتباهی که داشتم نامزدی من بهم خورد
    اون قضیه تموم شد اما من دست از یادگیری برنداشتم کاری ندارم نامزد سابقم چه ادم بی ثباتی بود
    اما من فهمیدم خودم هزارها مشکل دارم مدام مشغول یادگیری شدم
    باورتون نمیشه هرچی بیشتر میفهمیدم حالم بهتر میشد اعتماد بنفسم بیشتر میشد
    تمام نکات رو نکته برداری کرده بودم رو تخته ی وایت بردم نوشته بودم
    مادر من فرد بسیار بی سیاست و بی عزت نفسی ست و من هم از او یادگرفته بودم
    اما الان رنگ دنیا برام عوض شده خودم عوض شدم و با یکی از خاستگارهای قبلیم ازدواج کردم فردی که من با دونسته های اندکی که در گذشته داشتم ردش کرده بودم ولی الان عاشق خودش و خانوادش هستم میدونم اگر سمیرایه قبلی با این ادم ازدواج میکرد باز هم شکست میخورد!
    اما لازم دونستم تجربیاتم رو بیان کنم من بابت تجربیاتم ضرر زیادی خوردم

    1.اینکه مثل سد عمل کنم هم در مقابل خانواده همسرم هم خود همسرم

    من قبلترها هرکسی باهام بد صحبت میکرد بد جوابش رو میدادم و اگر خوب حرف میزد خوب،ولی الان اونقدر قوی شدم که مثل سد عمل میکنم اجازه نمیدم احساسات منفی هرکسی روم تاثیر بزاره و این قدرت رو پیدا کردم که احساس منفی رو به مثبت تبدیل کنم مثلا نامزد سابقم اگر با عصبانیت و پرخاش مساله رو بیان میکردم همونجور جوابش رو میدادم بعدش دعوا اما الان اگر همسرم بیاد خونه و با عصبانیت مثلا بگه چرا لباسم رنگش تغییر کرد موقع شستن یادگرفتم دوتا نفس عمیق بکشم و با شوخی خنده بگم راست میگی حواسم نبود اخرشم کلی شوخی کنم که بگه فدای سرت و اروم بشه و کلی قربون صدقم بره و بگه از خستگی عصبانی بودم و دیگه سرمساله های اینچنینی عصبانی نشه

    2.اینکه یاد گرفتم خودم رو دوست داشته باشم و واکنش درست نشون بدم

    قبلترها من تماما خودم رو حقیر نامزدم میکردم که به شکر خوردم هم میرسید در صورتی که کار اشتباهی هم انجام نداده بودم !! فقط بخاطر درست کردن جو موجود تن به هر ذلتی رو میدادم اما الان فهمیدم واکنش درست چیه در مقابل ناراحتی های همسرم فهمیدم وقتی کار اشتباهی کرد سرسنگین باشم اما قهر نه!بخودم برسم اما قهر نه!واکنش خیلی مهمه فهمیدم وقتی کاراشتباه نکردم عذر نخوام!و به اون فرصت جبران بدم و محبت نکنم تا وقتی سمتم نیومده

    .3اینکه یاد گرفتم بیش از حد محبت نکنم و به شوهرم وقت ابراز احساسات بدم و به نوعی اویزون نباشم

    من اونقدر لبریز از عشق و محبتم که هروز هروزو محبت میکردم که نامزدم عاصی بود از دستم و کلماتم اونقدری براش جذاب نبود اما الان گاهی ابراز علاقه میکنم و گاهی بی تفاوتم تا همسرم جای خالی محبتم رو حس کنه و خودش ابراز علاقه کنه

    4.اینکه یاد گرفتم وقتی عصبانی هستم صحبت نکنم حتی اگر دارم منفجر میشم
    بحث و جدال چیزی جدانشدنی از من بوداما الان جایش رو سکوت گرفته اگر همسرم دلش پر باشه من فقط سکوت میکنم و نگاهش، و سعی میکنم وقتی اروم شدیم صحبت کنیم خیلی جالبه که وقتی اروم میشیم نیازی نیست من صحبت کنم خودش انقدر شرمنده میشه از حرفهایی که زده که میاد و از خانومی و سکوت من تعریف میکنه و میگه که اشتباه میکرده

    4.یاد گرفتم خانواده همسرمو بزارم روی سرم و اگر بدی بهم کردن به هیچ عنوان پشت سرشون به شوهرم نگم!

    مادر شوهرم زن خوبیه ولی من میتونستم با رفتار اشتباهم اونو دشمن خونی خودم بکنم اما نکردم از روز اول بیشترین احترامهارو براش قائل شدم و خیلی وقتها که جاش باشه ازش تشکر میکنم بابت تربیت کردن همچین پسری و همیشه بهش میگم که دعاگوش هستم و در واقع خودم رو جاش میزارم رفتارایی که دوست دارم عروسم در اینده باهام بکنه براش میکنم شوهرم خیلی علاقمند این رفتار منه شده گاهی ناراحت بشم از رفتار مادرش یا خانوادش اما مثل سد عمل کردم جوری که پشیمون شدن از رفتارشون الان اگر خانوادش از من بد بگن هیچکس باورش نمیشه که من کار بدی انجام داده باشم

    5.یادگرفتم بدی های همسرم رو مدام توی سرش نزنمبجاش یاد گرفتم چه موقعی انتقاد کنم و با چه لهنی

    یاد گرفتم از مقاله همین سایت که درباره انتقاده و بعدش هم سعی کردم با رفتارم;کاری کنم صفات بدش رو کنار بزاره
    .
    6یادگرفتم توقع ام را برسونم به صفر

    این مورد سختترین تمرین من بود من هرباری که تماسی میگرفتم با همسرم توقع داشتم سریعا جبران شه اما الان دیگه اینطور نیستم شوهرم خیلی از مناسبهارو یادش رفته مثلا روز زن رو یادش رفت و اومد خونه منم اصلا ناراحت نشدم و عوضش یه شام خوشمزه پختمو کلی تشریفات و محبت که تعجب کردن و گفت خبریه ؟ منم تو جواب گفتم امروز روز زنه خیلی ناراحت شدو گفت ببخشید جبران میکنم برات یادم نبود منم گفتم الهی فدای شوهرم بشم که انقدر مشغله داره یادش رفته فدای سرت همین که سالمی واس من بهترین هدیه ست که تو جواب بهم گفت تو خابمم نمیدیدم زن به این بادرکی داشته باشمو همون شب بزور منو برد خرید

    7.همدردی کردن رو یاد گرفتم

    مردها اصولا کم حرف هستند ولی ما با داشتن مهارت شنوندگی خوب و همدردی خوب میتونیم کاری کنیم که همدم تمام کمالشون بشیم کاری کنیم دردلاشونو نه به مادرشون نه به همکاراشون نه به دوستاشون بزنن بلکه به خودمون بزنن اما سخته چون باید کاملا خودمون رو جای اونها بزاریم این هم از مقالات سایت یاد گرفتم همسرم مشکلی که داره تا با من صحبت نکنه اروم نمیشه حتی گاهی که سرکاره شده مرخصی بگیره بیاد خونه تا باهام حرف بزنه و اروم بشه جالبه که من فقط براش میشم گوش و با جون و دل گوش میدم و قضاوتی نمیکنم همین

    .8یاد گرفتم تحسینش کنم توی جمع مخصوصا شوهر من که اعتماد بنفس پایینی داره

    یاد گرفتم تو موقعیتهای مناسب تحسین کنم شوهرمو مثلا وقتی صحبت میرفت سمت تکنولوژی و ایشون صحبت میکرد جلوی همه میگفتم که حمید اطلاعاتش توی تکنولوژی فوق العادست یا ...و اگر کاری انجام میده ازش تشکر کنم حتی وقتی من رو خونه مادرم میبره شب که برگشتیم حتما بهش میگم مرسی که منو بردی این راقبش میکنه که همیشه منو ببره

    9.
    .یاد گرفتم زن باشم!یادگرفتم خواسته هامو با چرب زبونی و احساس بگم نه پرخاش

    درسته وظیفه شوهرمه نیازهامو برطرف کنه قبلترها با پرخاش مطرح میکردم اما الان با لطافت زنونه و ادا اطفال

    10.یادگرفتم که چیزهایی که شوهرم دوست داره احترام بزارم و از سر خودخواهی بهش غر نزنم

    شوهرم بشدت عاشق game هستش سعی کردم بجا غر زدن همراهش باشم منی که از فوتبال متنفرم الان میشینم باهاش فوتبال بازی میکنم و کلی اام کری میخورم از حق نگذریم خیلی بازیم خوبه خودمم خوشم اومده و حتما چون سرزندگی و ذوق زدگی همسرمو میبینم که بجای غر باهاش همراه شدم جذب بازی شدم

    و خیلی چیزهای دیگه یاد گرفتم که دیگه باعث سر رفتن حوصلتون نمیشم فقط خواستم بدونید تنها کسی که به شما می تونه کمک کنه شمایید بلند شید به خدا توکل کنید زندگیتونو بسازید
    من تو رابطه بدی دست و پا میزدم و تماما احساس بدبختی میکردم اما بلند شدم
    بلند شدم و الان خوشبختم
    خدایا مرسی که خوشبختم مرسی

    توروخدا شماهم خوشبخت بشید درست عمل کنید و خوشبخت بشید
    ویرایش توسط سمیراه : سه شنبه 31 فروردین 95 در ساعت 12:42

  2. 9 کاربر از پست مفید سمیراه تشکرکرده اند .

    dooo (سه شنبه 31 فروردین 95), فکور (یکشنبه 29 بهمن 96), فدایی یار (سه شنبه 31 فروردین 95), yasna1990 (چهارشنبه 01 اردیبهشت 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 31 فروردین 95), بارن (سه شنبه 31 فروردین 95), رویای پر کشیدن (سه شنبه 31 فروردین 95), سها** (سه شنبه 31 فروردین 95), ستاره زیبا (یکشنبه 30 خرداد 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام دوست عزیز
    من کم و بیش تاپیک هاتو قبلنا خوندم
    و این خیلی عالیه که تونستی خودتو جمع و.جور کنی بهت تبریک میگم و امیدوارم.همیشه خوشبخت باشی


    منم خیلی سعی میکنم سیاست یاد بگیرم
    در مقابل بی محلی و رفتارهای همسرم خودمو کنترل کنم

    در مقابل بی محلی هاش الان تونستم حداقل مثل خودش باشم

    و توقع یه اس یا زنگ هم ازش نداشته باشم اینجوری خودم ارامش دارم و دست از گریه کردن و غصه خوردن و بی قراری برداشتم

    دیگه سعی میکنم بهش زنگ نزنم حتی روزی یه بار پیام هم بهش نمیدم.که هر لحظه منتظر جوابش باشم اما اون نخونده پاک میکنه
    دارم کم کم مثل اون میشم و دوست داشتنمو پنهان میکنم و توی خودم نابودش میکنم

    تنها دستاورد این کارهام اینه که دیگه منتظرش نیستم بهم توجه کنه

    چون تا به امروز حتی منو تفریح تا پارک محلشون نبرده و اینکه اون دوستم نداره و من اینو پذیرفتم

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نو عروسم من نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    من کم و بیش تاپیک هاتو قبلنا خوندم
    و این خیلی عالیه که تونستی خودتو جمع و.جور کنی بهت تبریک میگم و امیدوارم.همیشه خوشبخت باشی


    منم خیلی سعی میکنم سیاست یاد بگیرم
    در مقابل بی محلی و رفتارهای همسرم خودمو کنترل کنم

    در مقابل بی محلی هاش الان تونستم حداقل مثل خودش باشم

    و توقع یه اس یا زنگ هم ازش نداشته باشم اینجوری خودم ارامش دارم و دست از گریه کردن و غصه خوردن و بی قراری برداشتم

    دیگه سعی میکنم بهش زنگ نزنم حتی روزی یه بار پیام هم بهش نمیدم.که هر لحظه منتظر جوابش باشم اما اون نخونده پاک میکنه
    دارم کم کم مثل اون میشم و دوست داشتنمو پنهان میکنم و توی خودم نابودش میکنم

    تنها دستاورد این کارهام اینه که دیگه منتظرش نیستم بهم توجه کنه

    چون تا به امروز حتی منو تفریح تا پارک محلشون نبرده و اینکه اون دوستم نداره و من اینو پذیرفتم
    سلام خیلی ممنون ازت
    امیدوارم مشکل توام حل بشهتوکلت به خدا باشه قران بخون و ازش کمک بخواه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.