به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با خانواده ام چه کار کنم؟

    سلام . دو روز پیش یه اتفاقی برام افتاد که فهمیدم خانواده م ، برادرام میتونن بزرگترین دشمنم تو زندگی باشن.
    گاهی آدم ضربه هایی از خانواده ش میخوره که از غریبه نخورده.
    من زندگی خیلی سختی داشتم. از هر لحاظ پر از مشکل و به شدت هم از نظر مالی در مضیقه هستم.بعد از فوت مادرم
    تصمیم گرفتم برم سرکار. تا قبل از این خواهر بزرگم بهم گاهی از نظر مالی کمک میکرد. هر از گاهی پول توی جیبم
    میذاشت. اما با بیماری و فوت مادرم و ماجراهایی که بین خواهرم و یکی از برادرام ، همونی که دو شب پیش با من
    کاری کرد که تصمیم گرفتم دیگه هیچوقت فراموش نکنم و نبخشمش ، خواهرمم دیگه رابطه ش و با ما کم کرد و از نظر
    مالی هم دیگه کمکمون نمیکنه.

    زندگی برای من خیلی سخت شده. حتی به غذامم نمیتونم برسم چه برسه به نیازهای دیگه م. پولی که پدرم از حقوق
    بازنشستگیش به ما میده حتی برای سیر کردن شکممون هم کافی نیست. برای همین تصمیم گرفتم دنبال کار بگردم اما
    پریروز که برای یه آگهی استخدام بیرون رفتم تا محیطش و ببینم و اگه مناسب بود اونجا مشغول به کار بشم وقتی به
    خونه برگشتم مشت و لگد بود که برادرام بهم میزدن. مخصوصا همون برادرم که جای کبودی هاش همه رو بدنم مونده.
    فوری هم رفت و بابام خبر کرد و بابامم هنوز پا تو خونه نذاشته شروع کرد حرفا و تهمت های زشت زدن بهم طوری که
    صدامون تا یه خیابون اونور ترم رفت و آبروریزی شد. من دختری نیستم که بشینم کسی بهم زور بگه یا حرفای زشت بزنه
    و بی جوابش بذارم.

    توی دادو بیدادهای و تهمت های پدرم بهش جواب میدادم که هرزه و کثافت شمایید که هر شهری رفتی یه زن گرفتی
    که این همه بچه درست کردی و اصلا نمیدونی چطور بزرگ شدن. کی پول لباس دادی ، کی پول دکتر دادی، کی حالمون و
    پرسیدی فقط برای دعوا اومدی همیشه. بهش گفتم تو اونقدر بد بودی که ما نتونستیم بهت بگیم مادرم سرطان داره ،
    تو چه پدری برای ما بودی؟
    بابام میگفت همین امشب سرت و میبرم میذارم رو سینه ت.چندبارم حمله کرد به سمتم که بزنتم اما اون یکی برادرم
    نذاشت. منو کرد تو یکی از اتاقا و پشت در وایساد که پدرم نتونه منو بزنه. با اون برادر نامردمم خیلی دعوا کرد که چرا
    رفته بابارو خبر کرده و آبروریزی راه انداخته.
    به بابامم گفت که مریم اصلا پاش و از خونه بیرون نمیذاره و این بارم دنبال کار میگشته و نباید این تهمتارو بهش بزنید.
    البته خودشم باهام خیلی دعوا کرد که دیروقت برگشته بودم.

    وقتی برادر نامردم بابام و اورد و منو زیر مشت و لگد خودش گرفت منم تموم کارها و گندکاری های خودش و برای پدرم
    تعریف کردم. اینکه مواد مخدری نبوده که امتحان نکرده باشه . الانم به غیر از سیگار ناس میکشه. اینکه با بیست و هفت
    سال سن تو خونه نشسته و هیچ کاری نمیکنه و سر پولی هم که تو بهمون میدی برای خرجی هر بار دعوا درست میکنه.
    چنین برادری چه صلاحیتی داره که به من امر و نهی کنه. کسی که بعد از چند سال که خواهرم براش پول خرج کرد که
    بره دانشگاه درس بخونه و با مدرک مهندسی برگرده با یه سیگار تو دستش و سر و شکل ژولیده برگشت خونه بدون مدرک
    برادری که سرکار نمیره و به گفته ی خودش همه جور موادی امتحان کرده البته نه اینکه بهشون معتاد شده باشه فقط
    یکی دوبار همه رو امتحان کرده و الانم ناس میکشه.

    کسی که وقتی مادرم مریض بود رفته بود از یه دوست معتادش ترامادول بیست گرم گرفته بود و بدون اینکه به کسی چیزی
    بگه به خورد مادرم داده بود. کسی که یه بار با خوردن قرص خودکشی کرده چه صلاحیتی داره که بخواد تو زندگی من حرف بزنه.
    این بود که پدرم شروع کرد به سرزنش کردن خودش و چاهی که برای من کنده بود خودش توش افتاد. حتی پدرم بهش گفت
    که پولی که میده فقط برای من و خواهرمه و اون و برادرای دیگه م با این سن باید خودشون خرج خودشون و دربیارن.

    البته ما نمیتونم اون پول و برای خودمون برداریم چون یکی از برادرم دانشجوی فوق لیسانسه تو یه شهر دیگه و ما مجبوریم از
    این پول یه مقدار کمیش و براش بفرستیم. و قسمت عمده ی مخارجش و خواهر بزرگترم متحمل شده. و همینطور برادر کوچیکم
    که بیست و یک سالشه هم به پول احتیاج داره برای درس و دانشگاهش. این وسط فقط همین برادرمه که هیچ کاری رو
    تو زندگیش به پایان نرسونده . نه سربازی رفته نه دانشگاهش تموم کرده نه دنبال کاره نه میخواد زندگی تشکیل بده. فقط
    کارهای اشتباه بوده که انجام داده و حالا که من میخوام برم سرکار دعوا و آبروریزی راه میندازه.

    برادرای مردم میرن سرکار خرج خواهرشون و میدن. جهیزیه براش میگیرن اونوقت برادر من.......

    از اون شب بود که با خودم گفتم دیگه این برادر من نیست. حتی میخواستم برم کلانتری ازش شکایت کنم و برم پزشکی
    قانونی نامه بگیرم تا دیگه جرعت نکنه دست روی من بلند کنه. میخواستم اگه لازم شد پدرم و هم به دادگاه بکشونم به عنوان
    بد سرپرست و کفالت خودم و از دادگاه بگیرم. ولی برادرم که دانشجو بود منصرفم کرد.

    اگه چندماه پیش بود اتفاق پریشب باعث میشد مثل دخترای بدبخت و تو سری خور فقط تو خودم برم و یه گوشه بشینم و به
    بدبختی خودم گریه کنم ولی من بعد از مرگ مادرم احساس میکنم دیگه تو زندگی چیزی نیست که ازش واهمه داشته باشم.
    نترس شدم و با خودم میگم دیگه برای حرف هیچکس زندگی نمیکنم. من یه آدم آزادم و فکر میکنم هیچکس حق نداره تو
    زندگیم دخالت کنه . میتونن راهنمایی کنن ولی دخالت نه. اگه برادرم پسری بود که دلسوز خواهرش بود. اگه برای من کاری
    کرده بود تو عمرش حتی یه کار کوچیک این حق و بهش میدادم که بخواد ازم کاری رو انجام ندم اما این چه برادری برای من بوده؟

    تا به حال نشده حتی پنج هزارتومن تو جیب من که خواهرشم بذاره. ازم بپرسه پولی چیزی احتیاج نداری ولی در عوض تا
    میتونسته سر چیزهای بیخودی باهام جر و بحث و کرده ، بهم بی احترامی کرده. اون حتی خواهرای ناتنیم و بیشتر از ما دوست
    داره.

    این بار و نادیده گرفتم اما دفعه ی بد تا نندازمش زندان ولش نمیکنم. خیلی سخته که یه دختر پشتیبان های زندگیش که
    پدر و برادراش میشن اینجور آدمایی باشن که احساس کنی از هر کسی تو زندگی باهات دشمن ترن.

    پدرم اجازه نداد من سر کار برم و الان واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم با این همه نیازهای مالی که دارم. نمیدونم راه به
    جایی ندارم. چون بیرون نمیرم کسی هم منو نمیبینه که برای ازدواج بپسنده که امیدوار باشم ازدواج کنم. تازه پول جهیزیه
    هم ندارم. فقط باید بشینم و منتظر باشم کی پدرم میمیره که بتونم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم.
    ویرایش توسط maryam240 : دوشنبه 30 فروردین 95 در ساعت 09:56

  2. کاربر روبرو از پست مفید maryam240 تشکرکرده است .

    Aram_577 (سه شنبه 31 فروردین 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 19:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-18
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    419
    سطح
    8
    Points: 419, Level: 8
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت شما خواهر گرامی ابتدا امیدوارم روح مادر گرامی تون شاد باشه وهمچنین مشکلاتتون هرچی زودتر حل بشه
    خواهرعزیز هیچ وقت اختلافات شخصی با برادرتون وپدرتون رو با لفظ دشمنی خطاب نکن داشتن برادر وپدربرای هر کسی نعمت بزرگی است که خداوند به انسان میدهد.قبول دارم ازنظر مالی تحت فشارهستین ولی با دادوفریاد هیچ چیزی درست نمیشود. درست است برادرشما شروع به داد وفریاد وکتک کاری میکند ولی دلیل ندارد شما هم تهمت ها وحرف های بدی رو بزنین وشخصیت خودتون رو پایین بیارین (ازقدیم گفتن آتش با آتش خاموش نمیشه )به نظرم با زبان خوش بشینید وبا پدر و برادرتون حرف بزنید خصوصا با برادرتون . بابت حرف های که بهش زدین ازش عذرخواهی بکنیدبگید دست خودم نبوده بخدا خیلی تحت فشار بودم فوت مادر ازیه طرف مشکلات مالی از طرف دیگه روح وروانمو به هم ریخته بازهم میگم حق باشماست ولی اگرشما عذرخواهی بکنید هیچ وقت کوچیک نمیشین خواسته ها ودغدغه های زندگیتون رو به پدر وبرادرتون بگید ولی با زبان بهتر وبدون هرگونه تنش وداد وفریادی .(ازقدیم گفتن زبان خوش مار رو از سوراخ بیرون میاره) شما هم یکبار این روش را امتحان کنید.بلکه جواب گرفتین

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 03 [ 16:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,733
    سطح
    71
    Points: 11,733, Level: 71
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 317
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    متاسفانه این وضعیت تو خیلی خونه ها هست.
    بیکاری
    بیکاری
    بیکاری
    می دونی خاصیت مرد اینه اگه تو جیبش پول باشه روحش آرومه اعصابش راحته..
    هرچند اجازه نداره روی شما دست بلند کنه

    به یه بزرگتر مثل داییت بگو با پدرت صحبت کنه تا بری سرکار
    میدونم خیلی زندگی تو یه محیط تشنج زده سخته
    صبر و تحمل داشته باش ...گذر زمان همه چی رو درس می کنه.

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sajadmn2010 نمایش پست ها
    سلام خدمت شما خواهر گرامی ابتدا امیدوارم روح مادر گرامی تون شاد باشه وهمچنین مشکلاتتون هرچی زودتر حل بشه
    خواهرعزیز هیچ وقت اختلافات شخصی با برادرتون وپدرتون رو با لفظ دشمنی خطاب نکن داشتن برادر وپدربرای هر کسی نعمت بزرگی است که خداوند به انسان میدهد.قبول دارم ازنظر مالی تحت فشارهستین ولی با دادوفریاد هیچ چیزی درست نمیشود. درست است برادرشما شروع به داد وفریاد وکتک کاری میکند ولی دلیل ندارد شما هم تهمت ها وحرف های بدی رو بزنین وشخصیت خودتون رو پایین بیارین (ازقدیم گفتن آتش با آتش خاموش نمیشه )به نظرم با زبان خوش بشینید وبا پدر و برادرتون حرف بزنید خصوصا با برادرتون . بابت حرف های که بهش زدین ازش عذرخواهی بکنیدبگید دست خودم نبوده بخدا خیلی تحت فشار بودم فوت مادر ازیه طرف مشکلات مالی از طرف دیگه روح وروانمو به هم ریخته بازهم میگم حق باشماست ولی اگرشما عذرخواهی بکنید هیچ وقت کوچیک نمیشین خواسته ها ودغدغه های زندگیتون رو به پدر وبرادرتون بگید ولی با زبان بهتر وبدون هرگونه تنش وداد وفریادی .(ازقدیم گفتن زبان خوش مار رو از سوراخ بیرون میاره) شما هم یکبار این روش را امتحان کنید.بلکه جواب گرفتین

    سلام من تهمتی نزدم. تمام حرف هایی که در مورد پدرم و برادرم زدم اتفاقاتیه که افتاده
    هیچ کدام تهمت نبودن. دوما چطور اون ها حق دارن به من که تا به حال بیرون از خانه
    هیچکس ازم هیچ اشتباه و رفتار نادرستی ندیده تهمت هرزگی و خیابون گردی و فاحشه گی
    بزنن و مثل حیوونا زیر مشت و لگدم بگیرن و من حق ندارم هیچ جوابی به این رفتارشون بدم ؟

    من نه تنها احساس نمیکنم که باید معذرت خواهی کنم بلکه همه ش پیش خودم فکر میکنم
    که نباید به حرف برادر دانشجوم گوش میدادم و باید قانونی وارد عمل بشم و حق و حقوقم و
    ازشون بگیرم. شما معلومه پدر و مادر و کلا خانواده ی خوبی داشتی که این حرفارو میزنی
    نمیدونید که بعضی از پدر و مادرها یا خواهر و برادرا نداشتنشون خیلی بهتر از داشتنشونه.

    من اصلا نمیتونم بپذیرم که فقط به حکم اینکه از یه خون هستیم و از کودکی با هم بزرگ
    شدیم باید چشم رو همه بدی ها و دخالت ها و ازارها و اشتباهات خانواده م ببندم
    خانواده ای که هیچ پیوند عاطفی و احساسی درش وجود نداره و برادر فقط به فکر ضربه زدن
    و آزار خواهرش باشه نمیشه روش اسم خانواده رو گذاشت.

    من نمیتونم ببینم که مثل دوران عهد بوق باهام رفتار بشه و ازم انتظار داشته باشن فقط
    کنج خونه بشینم و کارهای خونه رو انجام بدم اونم با شرایط وحشتناکی که از نظر مالی و
    عاطفی برام درست کردن. من هیچوقت قبول نمیکنم که کارم اشتباه بوده که بخوام
    معذرت خواهی کنم.




    ممنون حیاط خلوت عزیز! بله بیکاری مشکل بزرگیه ولی مشکل ما بیکاری نیست.
    برادرم اصلا تن به کار نمیده. تنبل و علافه و بی انگیزه برای هر کاری. وگرنه ادمی که دنبال کار بگرده بالاخره پیدا میکنه
    ولی برادرم یه بارم دنبال کار نگشته . همه ش تو خونه ست و باعث اعصاب خوردی.

    پدرم اهل گوش دادن به حرف کسی نیست. تو خیالات زندگی میکنه. فکر میکنه یه روزی پولدار میشه. همیشه میگفت
    دوست ندارم بچه هام حتی پسرام زیر دست کسی کار کنن . من خودم پولدار میشم یه کار خانوادگی راه میندازم.
    اون شبم به من گفت تا چند ماه دیگه صبر کن من قراره پولدار بشم. حرفی که بیست ساله داره در جواب خواسته
    ها و نیازهای ما میزنه.
    ویرایش توسط maryam240 : دوشنبه 30 فروردین 95 در ساعت 11:32

  6. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    واقعا متاسف و متاثر شدم از حوادثی که برایتان پیش آمده است.
    انشاء الله با صبر و کسب آگاهی و مهارتهایی که می آموزید و به کار می گیرید بتوانیدشرایط را بهتر کنید.


    برای مواقع بحرانی و ضرب و شتم شما می توانید از
    استفاده کنید که شماره آن 123 می باشد.


    همچنین شما نیاز هست به صورت حضوری به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید و مشکلات مختلف طی جلسات روان درمانی پیگیری کنید.

    بهر حال اگر امکان مراجعه به روانشناس بالینی به صورت حضوری ندارید.
    کارتون یه کمی سخت می شود.
    یعنی باید خودتون مقالات ومطالب زیادی مطالعه کنید، تفکر کنید و بعد به کار بگیرد.
    لینکهای ذیل می تواند به شما کمک کند:

    آرامش و نحوه مواجهه افراد در مقابله با مشکلات زندگی

    انرژی احساسی صلح آمیز
    درباره هوش هیجانی چه می دانید؟(به همراه تست هوش هیجانی)
    خطاهای شناختی و مشکلات ما
    مهارتهای گوش دادن و مهارتهای ارتباطی

    کنترل نفس (کنترل احساسات یا کنترل خویشتن)

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  7. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 31 فروردین 95), maryam240 (سه شنبه 31 فروردین 95)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 19:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-18
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    419
    سطح
    8
    Points: 419, Level: 8
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam240 نمایش پست ها
    سلام من تهمتی نزدم. تمام حرف هایی که در مورد پدرم و برادرم زدم اتفاقاتیه که افتاده هیچ کدام تهمت نبودن. دوما چطور اون ها حق دارن به من که تا به حال بیرون از خانه هیچکس ازم هیچ اشتباه و رفتار نادرستی ندیده تهمت هرزگی و خیابون گردی و فاحشه گی بزنن و مثل حیوونا زیر مشت و لگدم بگیرن و من حق ندارم هیچ جوابی به این رفتارشون بدم ؟ من نه تنها احساس نمیکنم که باید معذرت خواهی کنم بلکه همه ش پیش خودم فکر میکنم که نباید به حرف برادر دانشجوم گوش میدادم و باید قانونی وارد عمل بشم و حق و حقوقم و ازشون بگیرم. شما معلومه پدر و مادر و کلا خانواده ی خوبی داشتی که این حرفارو میزنی نمیدونید که بعضی از پدر و مادرها یا خواهر و برادرا نداشتنشون خیلی بهتر از داشتنشونه. من اصلا نمیتونم بپذیرم که فقط به حکم اینکه از یه خون هستیم و از کودکی با هم بزرگ شدیم باید چشم رو همه بدی ها و دخالت ها و ازارها و اشتباهات خانواده م ببندم خانواده ای که هیچ پیوند عاطفی و احساسی درش وجود نداره و برادر فقط به فکر ضربه زدن و آزار خواهرش باشه نمیشه روش اسم خانواده رو گذاشت. من نمیتونم ببینم که مثل دوران عهد بوق باهام رفتار بشه و ازم انتظار داشته باشن فقط کنج خونه بشینم و کارهای خونه رو انجام بدم اونم با شرایط وحشتناکی که از نظر مالی و عاطفی برام درست کردن. من هیچوقت قبول نمیکنم که کارم اشتباه بوده که بخوام معذرت خواهی کنم.
    ---------------------------------------------------- خواهر گرامی ایجاد اگه کسی میاد پستی درباره تایپک دوستان میزاره قطعا هدف کمک به شخص هست دیگه نارحتی نداره .آیا ازراه قانونی مشکلی حل میشه ؟یا ازدادگاه کفالت بگیری مشکل حل میشه؟شما باید تصمیم بگیرید که عواقبش بیشتر از این شرایطی که الان داخلش هستین نداشته باشه به نظر من اگر ازاقوام کسی هست میانجی کند بین شما بهتره هست .چون هیچکدام حاضر به کوتاه آمدن نیستین من اگه اون راه حل پیشنهاد فقط به خاطراین بود که شاید با رفتارخوب شما پدر وبردارت به خودشون بیان

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    43
    Array
    به نام خدا

    سلام

    همدردی من رو به خاطر شرایطتون پذیرا باشید. درکتون میکنم چه شرایط سختی رو دارید.

    اما بدونید که همیشه درختان قوی ، در شرایط سخت رشد میکنند ....... تعدادشون کم هست ، اما برکتشون زیاده.

    شاید تاپیک ( http://www.hamdardi.net/thread-14585.html ) کمکی باشه که از زندگی های سخت دیگران بتونیم برای خودمون زندگی و نگرش جدیدی بسازیم.


    تقاضا دارم که شما ( و همه دوستان همدردی ) ، حتما تاپیک بالا رو بطور کامل بخونید ، من خودم درسهای زیادی گرفتم. امیدوارم که برای شما هم کمک کننده باشه.


    .
    در پناه حق.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا
    ویرایش توسط Aram_577 : سه شنبه 31 فروردین 95 در ساعت 10:44

  10. 2 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 31 فروردین 95), مدیرهمدردی (سه شنبه 31 فروردین 95)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون و تشکر آقای مدیر همدردی عزیز. من مقالاتی که گذاشته بودین و مطالعه کردم و سعی میکنم که مشکلاتی که به
    رفتارهای خودم برمیگرده رو با درپیش گرفتن رفتار صحیح برطرف کنم. مقاله ی بی ثباتی احساسی و خوندم اما من این مشکل
    و ندارم در مورد احساساتم. حتی الان میشینم فکر میکنم به رفتار برادرم بدون احساس خشم و فقط از روی منطقم بازم
    میبینم رفتار اون اشتباه بوده. کلا رفتارهای اشتباه زیاد داره و وقتی هم کسی به رفتارهاش ایراد میگیره میگه من دیوونه م.
    همینیم که هستم.

    خودش بارها شده دو سه شب بره بیرون و حتی خونه هم نیاد. به کسی هم نمیگه کجا میرم. چندبارش و رفته بود مغازه ی
    یکی از دوستاش که معتاده و معلوم نیست اونجا چیکار میکرده. یه بارم که من بهش گفتم این چیزا چیه مصرف میکنی کم کم
    سراغ چیزهای بدتر از اینم میری ، مواظب باش. گفت من همه چی و امتحان کردم اما معتادشون نشدم فقط همین ناس و
    مصرف میکنم. یه آدم دیوونه که هر چی بذارن و جلوش امتحان میکنه اصلا خط قرمزی برای خودش و رفتارهاش نداره.

    میگن ما غیرت داریم نمیذاریم تو بری بیرون. بری سر کار. آخه این چه غیرتیه ؟ چرا سر این غیرت نداره که خودش بره کار کنه
    چرا غیرت نداره ببینه خواهرش احتیاجاتش چیه. پولی چیزی احتیاج نداره ؟ چرا غیرت نداره این آشغالایی که میکشه رو بذاره کنار
    چرا غیرت نداره مثه پسرای مردم به فکر آینده و تشکیل خانواده باشه. حالا جالبش اینجاست که اعتقادی هم به مذهب و خدا
    نداره. من حالم از این غیرت به هم میخوره. حالم از این افکار پوسیده ی مردای این کشور به هم میخوره. حالم از پسرها و پدرایی که
    خودشون و آزاد میدونن تا هر کثافت کاری ای دوست داشتن انجام بدن و به آبروی خواهر و خانواده شون فکر نکنن اونوقت سر
    بیرون رفتن خواهر یا دخترشون تو خونه قیامت به پا کنن به هم میخوره.


    sajadmn2010

    سلام بازم ممنونم از توجهتون به تایپیک بنده. میدونم قصد کمک و راهنمایی دارید و ازتون ممنونم.
    گفتید از راه قانونی وارد بشم مشکل حل میشه. بله معلومه که حل میشه چون پدرم
    با اینکه خیلی هارت و پورت داره از بیرون اما اگه یکی ازش شکایت کنه و بخواد به دادگاه بکشتش رفتارش به کل تغییر میکنه.
    کلا پدرم آدمیه که ازش بترسی بدترین بلاهارو سرت میاره ولی اگه جلوش بایستی رفتارش باهات نرم میشه. مادر من خیلی از
    پدرم میترسید برای همین هر بلایی میتونست سرش آورد اما زن بابام نه برای همینم از اون خانومش تا حدی حساب میبره.

    تازه به برادرمم میفهمونم که حق دخالت تو زندگی من و نداره و یاد میگیره دیگه دست روی خواهرش بلند نکنه و غیرتش و بره
    خرج خودش و اشتباهاتش بکنه.

    ممنون
    Aram_577

    ممنون که به تایپیک من سر زدی. چشم در اولین فرصت حتما لینک تایپیکی که گذاشتی و مطالعه میکنم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.