به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 95 [ 03:18]
    تاریخ عضویت
    1395-1-28
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    367
    سطح
    7
    Points: 367, Level: 7
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اذیت های نا پدریم و بی مسئولیتی پدرم

    سلام دوستان من 21 سالمه و دانشجوی سال 2 دندانم و یک سال پشت کنکور بودم
    من این رشترو انتخاب کردم که روی پای خودم باشم و اینکه بتونم وضع زندگیه آیندمو کمی درست کنم
    من خیلی تحت فشار ناپدریمم مثلا اگه یه پسری از کنارت به عنوان رهگذر رد بشه میگه باهاش رابطه داریو دیگه کم مونده بگه برو آزمایش بارداری بده و خیلی بهم تهمت میزنه
    پدرم هم زندگی و بچه های خودشو داره و اگه مشکلی برام پیش بیاد بهش بگم میگه به من ربطی نداره به شوهر مادرت بگو
    و ناپدریم اگه کاری که میگه انجام ندم خیلی بهم بی احترامی میکنه و کلا همه جا از من بد میگه
    من با یه آقایی آشنا شدم که خیلی موقعیت مناسبی داره ولی پدرم میگه به من ربطی نداره و ناپدریم میگه جواب رد بده نمیذارم ازدواج کنی و غیره و کلا هم خیلی ازش میترسم چون از هیچکار ابایی نداره و ممکنه آبروتو به بدترین نوع ممکن ببره
    واقعا هیچ احساس امنیتی ندارم و هیچکس ازم حمایت نمیکنه و نمیدونم چکار کنم
    سر دانشگاه رفتنو کنکورو .... اونها هم خیلی قضیه داشتم ولی الان توی این مورد ازدواجم خیلی اذیت میکنه

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    متاسفم از شرایطی که دارین

    چرااااا مادر حمایت نمیکنه؟

    رابطه خوبی با مادر دارین ؟

    سعی کن از ناپدریت تعریف کنی در مقابل مادرت وبقیه یه جوری که خوشحال بشه یا اینکه در بعضی کارها در جمع تاییدش کن تا دست از سرت برداره

    قضیه خاستگار به مادرت میگفتی تا اون همسرشو اماده کنه

    اومدی مستقیم به نا پدریت گفتی خودتم میدونی که ساز مخالف میزنه

    حتی میتونی به دایی بزرگتری که موضوع را خیلی جدی دنبال کنه

    مطمئنن دایی یا پدر بزرگ تحقیق میکنن مورد مناسب بود به مادرت گوش زد میکنن

    برات ارزوی خوشبختی میکنم

    التماس دعا

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 95 [ 03:18]
    تاریخ عضویت
    1395-1-28
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    367
    سطح
    7
    Points: 367, Level: 7
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا60 نمایش پست ها
    سلام صبح بخیر

    متاسفم از شرایطی که دارین

    چرااااا مادر حمایت نمیکنه؟

    رابطه خوبی با مادر دارین ؟

    سعی کن از ناپدریت تعریف کنی در مقابل مادرت وبقیه یه جوری که خوشحال بشه یا اینکه در بعضی کارها در جمع تاییدش کن تا دست از سرت برداره

    قضیه خاستگار به مادرت میگفتی تا اون همسرشو اماده کنه

    اومدی مستقیم به نا پدریت گفتی خودتم میدونی که ساز مخالف میزنه

    حتی میتونی به دایی بزرگتری که موضوع را خیلی جدی دنبال کنه

    مطمئنن دایی یا پدر بزرگ تحقیق میکنن مورد مناسب بود به مادرت گوش زد میکنن

    برات ارزوی خوشبختی میکنم

    التماس دعا
    سلام صبح شما هم بخیر
    پدربزرگ از هر دو طرف فوت شدن و وقتی پدرم خودشو درگیر نمیکنه به بقیه هم بگم میگن به پدرت بگو
    مادرم هم کلا یه خانوم بی خیاله که هیچی واسش مهم نیست

  4. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    با توجه به دقت و تمرکز و توجه به دو نقل قولی که از شما در ذیل آوردم لطفا ادامه مطالبم را پیگیری کنید.


    نقل قول نوشته اصلی توسط raha74 نمایش پست ها
    پدرم هم زندگی و بچه های خودشو داره و اگه مشکلی برام پیش بیاد بهش بگم میگه به من ربطی نداره به شوهر مادرت


    نقل قول نوشته اصلی توسط raha74 نمایش پست ها
    مادرم هم کلا یه خانوم بی خیاله که هیچی واسش مهم نیست

    1 - حضانت معمولا با پدر هست. پس اگر شما نزد مادرتون هستید نشان از این می دهد که مادرتون آنقدر هم که می گویید بی خیال نیست.


    2 - اینکه شما می گویید هنگام گفتن مشکلات ناپدریم به پدر خودم او می گوید به من ربطی ندارد. نشان می دهد که این مسئله عقبه طولانی دارد.
    شما همین الان فرزند پدرتون نشده اید. 21 ساله هست که فرزند پدرتون شده اید. آیا شما فرزند مهربان، و با مدارا و صبری برای پدرتان بوده اید و با او طی این سالها ارتباط داشته اید، یا به خاطر کدورتی که بین پدر و مادرت بوده است، در حاشیه بوده ای. و هیچ توجهی به احساسات و شرایط پدرتان و توقعاتشان نداشته اید ؟! (دقت کنید من اطلاعی ندارم این سئوالات و صحبتهایم از روی احتمالات هست و درخواست تفکر بیشتر روی آنها دارم)








    نقل قول نوشته اصلی توسط raha74 نمایش پست ها
    من 21 سالمه و دانشجوی سال 2 دندانم
    3 - اگر شما در منزل ناپدری این شرایط را داشته اید که دانشجوی 2 دندانپزشکی باشید، به این معنی هست که ناپدری شما علیرغم همه سخت گیری ها و مشکلاتی که برایتان داشته است، اما این شرایط هم به هر حال برای ادامه تحصیل شما ایجاد کرده است.





    نتیجه گیری:

    اینکه مراجعی بگوید، پدرم بی توجه، ناپدریم اذیت کن، مادرم بی خیال، اما من رشته انتخاب کردم و سال دوم دندانپزشکی هستم. پذیرفتنی نیست.
    این به معنی سوگیری هست.
    یعنی چه؟
    یعنی فرد روی ضعف و خطاها و روشهای اشتباهات دیگران متمرکز هست و روی نقاط مثبت خود



    در آنچه که توضیح دادی جای دو مقوله بسیار بسیار خالی هست که فقط اگر آنها را باز کنی رمز بیرون رفت شما از این مخمصه پیش می آید.
    آن دو مقوله
    1 - در مورد ضعفهای خودتون و انتقادهای مادر و پدر و ناپدری خود را به خود به دقت و با مصداق شرح دهید.

    2 - نقاط قوت پدر، ناپدری و مادرت را هم در کنار ضعفهایشان به دقت توضیح دهید. و انتظارات خود را هم نسبت به آنها در همه جوانب باز کنید.


    این دو مقوله بالا سرمایه و پتانسیلی هست که ما می توانیم به کار بگیریم تا در خصوص آن مشکلات به نتیجه برسیم. طبیعی هست اگر همه خوبی ها شما باشید و همه بدیها مادر، پدر و ناپدریت باشند. آن وقت شما باید همیشه مرثیه خوانی احساسی در مورد مشکلاتتان را ادامه دهید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  5. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (یکشنبه 29 فروردین 95), کمال (یکشنبه 29 فروردین 95), برسرک (یکشنبه 29 فروردین 95), سها** (دوشنبه 30 فروردین 95), عشق آفرین (پنجشنبه 08 تیر 96)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 95 [ 03:18]
    تاریخ عضویت
    1395-1-28
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    367
    سطح
    7
    Points: 367, Level: 7
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    با توجه به دقت و تمرکز و توجه به دو نقل قولی که از شما در ذیل آوردم لطفا ادامه مطالبم را پیگیری کنید.









    1 - حضانت معمولا با پدر هست. پس اگر شما نزد مادرتون هستید نشان از این می دهد که مادرتون آنقدر هم که می گویید بی خیال نیست.


    2 - اینکه شما می گویید هنگام گفتن مشکلات ناپدریم به پدر خودم او می گوید به من ربطی ندارد. نشان می دهد که این مسئله عقبه طولانی دارد.
    شما همین الان فرزند پدرتون نشده اید. 21 ساله هست که فرزند پدرتون شده اید. آیا شما فرزند مهربان، و با مدارا و صبری برای پدرتان بوده اید و با او طی این سالها ارتباط داشته اید، یا به خاطر کدورتی که بین پدر و مادرت بوده است، در حاشیه بوده ای. و هیچ توجهی به احساسات و شرایط پدرتان و توقعاتشان نداشته اید ؟! (دقت کنید من اطلاعی ندارم این سئوالات و صحبتهایم از روی احتمالات هست و درخواست تفکر بیشتر روی آنها دارم)









    3 - اگر شما در منزل ناپدری این شرایط را داشته اید که دانشجوی 2 دندانپزشکی باشید، به این معنی هست که ناپدری شما علیرغم همه سخت گیری ها و مشکلاتی که برایتان داشته است، اما این شرایط هم به هر حال برای ادامه تحصیل شما ایجاد کرده است.





    نتیجه گیری:

    اینکه مراجعی بگوید، پدرم بی توجه، ناپدریم اذیت کن، مادرم بی خیال، اما من رشته انتخاب کردم و سال دوم دندانپزشکی هستم. پذیرفتنی نیست.
    این به معنی سوگیری هست.
    یعنی چه؟
    یعنی فرد روی ضعف و خطاها و روشهای اشتباهات دیگران متمرکز هست و روی نقاط مثبت خود



    در آنچه که توضیح دادی جای دو مقوله بسیار بسیار خالی هست که فقط اگر آنها را باز کنی رمز بیرون رفت شما از این مخمصه پیش می آید.
    آن دو مقوله
    1 - در مورد ضعفهای خودتون و انتقادهای مادر و پدر و ناپدری خود را به خود به دقت و با مصداق شرح دهید.

    2 - نقاط قوت پدر، ناپدری و مادرت را هم در کنار ضعفهایشان به دقت توضیح دهید. و انتظارات خود را هم نسبت به آنها در همه جوانب باز کنید.


    این دو مقوله بالا سرمایه و پتانسیلی هست که ما می توانیم به کار بگیریم تا در خصوص آن مشکلات به نتیجه برسیم. طبیعی هست اگر همه خوبی ها شما باشید و همه بدیها مادر، پدر و ناپدریت باشند. آن وقت شما باید همیشه مرثیه خوانی احساسی در مورد مشکلاتتان را ادامه دهید.
    سلام و خسته نباشین
    مواردی که ذکر کردین نیاز به توضیح دارن
    1-من الان 21 ساله هستم و پدر و مادرم 8 ساله که بودم از هم جدا شدن و اون موقع سر من کشمکش داشتن و هیچکدوم من رو نمیخواستن(مقداری یادمه و مقداری هم برام تعریف کردن)
    و بعد از اون کشمکش ها و نتایجی که گرفتن بنده با مادرم خونه ی پدربزرگم مستقر شدیم پدرم کارشون تجارته و همیشه مسافرتن و من خیلی کم میبینمشون چون شهر زندگیمون متفاوته مثلا شاید عید به عید 2 سال یکبار
    مادر بیخیال رو از جهت حمایت گفتم چون مادرم در مقابل شوهرش همه ی حق رو به ایشون میده و اجازه ی هرنوع دخالتی در زندگیه منو به ایشون واگذار کرده و اصلا براش مهم نیست تصمیمی که شوهرش میگیره درسته یا غلط
    2-ببینین پدر من همونطور که گفتم محل زندگیشون متفاوته و بیشتر مسافرته و من دو سال یکبار میبینمش و بیشتر تماس تلفنی اونم از جانب من هست.
    من هم تا 18 سالگی تنهایی نمیتونستم مسافرت کنم و به شهرشون برم و مادر و شوهرش هم اجازه نمیدادن مگر اینکه پدرم بیان دنبالم شهر ما.و چون همسر پدرم زیاد تمایل نداره پدرم با من مرتبط باشه این مشکل باعث شده پدرم از من دورتر بشه و مسائل منو واگذار کنه به افرادی که بزرگم کردن.
    3-من با 1 سال پشت کنکور بودن قبول شدم اونم تحت شرایط زیر:
    1-مدام جنگ و دعوا سر درس خوندن من
    2-تهمت های بیشتر ایشون در طول 2 سال تلاش من برای خوندن
    3-سال اول رتبه ای در حد رفتن به دارو سازی یا پزشکی آوردم ولی نذاشتن انتخاب رشته کنم
    و گفتن حق نداری دانشگاه بری
    و درنهایت سال بعد که قبول شدم به قدری جنگ و دعوا شد که درنهایت من مجبور شدم به جای پدرم که بی هیچ وجه راضی نمیشد بیاد صحبت کنه با پدربزرگم صحبت کردم(پدرپدرم که پارسال فوت شدن)و درنهایت تونستم با کمک پدربزرگم به دانشگاه برم.البته الانم که دانشگاه میرم و مورد ازدواجو بیان کردم شوهرمادرم میگه دیدی گفتم نباید بذاریم بره دانشگاه و هزار تهمت و حرف دیگه ....



    نقاط ضعف من:صبور نیستم،حرف زور اطرافیان برام قابل قبول نیست و باعث دعوا میشه،توقعم از پدرم که البته فکر نمیکنم بی مورد باشه و خودرای
    پدرم:مخارج من رو دیر به دیر پرداخت میکنه یا اصلا بعضی ماه ها نمیده در صورتیکه وضع مالیشون بسیار خوبه،مواقعی که بهش زنگ میزنم خیلی بد برخورد میکنه درصورتیکه با اعضای خانواده ی خودش خیلی خوبه،من براش مهم نیستم و ...
    مادرم: مشکلش اینه که منو سپرده به شوهرش و هیچ دخالتی توی تصمیم هاش نمیکنه
    خودشون 1 دختر و پسر دیگه دارن که با اونا رفتاری 180 درجه متفاوت تر از من دارن
    ناپدری:شکاک به من و همیشه درحال تهمت زدن،جلوگیری پیشرفت من،جلوگیری از شادی و رفت آمد من با دوستان و بعضی مواقع خانواده


    نقاط قوت پدر:دو سال یکبار که میبینمش کمی خوش اخلاق میشه و دستو دلباز
    ناپدری:فقط زمانی که بچه هاشون رو تحویل بگیرم بهتر میشه البته نه اینکه من باهاشون بد باشم نه،من همیشه سرم تو کار خودمه و هروقت بیکار باشم کمی به اون ها هم توجه میکنم
    مادرم:کلا خوبه غیر از مورد بالا

  7. کاربر روبرو از پست مفید raha74 تشکرکرده است .

    سها** (دوشنبه 30 فروردین 95)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    متاسفم از شرایط زندگیتون

    سعی کن با مادر ارتباط صمیمی بر قرار کنی قبل از اینکه شوهرش بیاد و بچه ای داشته باشه با شما بوده

    دوست داره که اوردتت پیش خودش و شوهرشم مخالفتی نکرده درکت کرده روی شما تعصب داره غیرت داره

    درسته شما اهله چیزی نیستی ولی همه پدر مادر ا این گوش زد هارو انجام میدن

    سعی کن خاهر برادر را در مقابل نا پدری بیشتر تحویل بگیری تا اونم خوشحال بشه درکت کنه

    شما دارای خطاهای شناختی هستی تو همین سایت هست لینکش بخون

    این لینک را با دقت بخون پست دومش را دانلود کن خیلی مهمه

    http://www.hamdardi.net/thread-41851.html

    موفق باشین
    ویرایش توسط سها** : دوشنبه 30 فروردین 95 در ساعت 08:19

  9. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    raha74 گرامی
    حالا با توجه به ضعفهایی که برای خودتون نوشتید، تصور می کنید چه تغییراتی در ضعفهایتان می تواند به شما کمک کند تا این مشکلاتتون کاهش یابد.
    همچنین با توجه به حساسیت هایی که برای پدرخوانده و مادرتون و نقاط قوتشان بیان کردید چه روشی را می توانید جایگزین کنید تا از وضعیت فعلی بهتر شود؟
    خواهش می کنم زیرکانه و دقیق روی آنها تمرکز و فکر کنید و پاسخی هوشمندانه به خودتون بدهید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    سها** (دوشنبه 30 فروردین 95)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 95 [ 03:18]
    تاریخ عضویت
    1395-1-28
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    367
    سطح
    7
    Points: 367, Level: 7
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    raha74 گرامی
    حالا با توجه به ضعفهایی که برای خودتون نوشتید، تصور می کنید چه تغییراتی در ضعفهایتان می تواند به شما کمک کند تا این مشکلاتتون کاهش یابد.
    همچنین با توجه به حساسیت هایی که برای پدرخوانده و مادرتون و نقاط قوتشان بیان کردید چه روشی را می توانید جایگزین کنید تا از وضعیت فعلی بهتر شود؟
    خواهش می کنم زیرکانه و دقیق روی آنها تمرکز و فکر کنید و پاسخی هوشمندانه به خودتون بدهید.
    سلام خسته نباشین
    واقعیتش من یه مدت به صورتی رفتار کردم که همیشه شوهرمادرم دلشون میخواست،ایشون خوب رفتار میکردن اممما فقط توی خونه ولی همچنان هم جلوی همه ی فعالیت های منو میگرفتن.
    من هیچ انتظاری از شوهر مادرم ندارم،به خودم میگم وقتی پدرم با بچش اینطور رفتاری داره از کسی نمیشه انتظاری داشت
    توی این موقعیت مادرم هم باید دست به کار بشه و با شوهرش صحبت کنه
    و همچنین پدرم هم باید مسوولیت قبول کنه
    امروز با پدرم تماس داشتم،ایشون گفتن چقدر باید به خاطر تو دردسر داشته باشم!!گفت هرچی بقیه میگن گوش کن
    من بازم سعی میکنم جوری رفتار کنم که مورد توافق شوهر مادرم باشه اما طبق شناختی که دارم ایشون اصلا رام نمیشن مگر اینکه پدرم دخالتی داشته باشه توی مسائل مربوط به من

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا60 نمایش پست ها
    سلام صبح بخیر

    متاسفم از شرایط زندگیتون

    سعی کن با مادر ارتباط صمیمی بر قرار کنی قبل از اینکه شوهرش بیاد و بچه ای داشته باشه با شما بوده

    دوست داره که اوردتت پیش خودش و شوهرشم مخالفتی نکرده درکت کرده روی شما تعصب داره غیرت داره

    درسته شما اهله چیزی نیستی ولی همه پدر مادر ا این گوش زد هارو انجام میدن

    سعی کن خاهر برادر را در مقابل نا پدری بیشتر تحویل بگیری تا اونم خوشحال بشه درکت کنه

    شما دارای خطاهای شناختی هستی تو همین سایت هست لینکش بخون

    این لینک را با دقت بخون پست دومش را دانلود کن خیلی مهمه

    http://www.hamdardi.net/thread-41851.html

    موفق باشین
    سلام هلنا جان
    ممنونم از کمکتون
    ببینین زمانی که مادر پدرم از هم جدا میشدن همونطور که گفتم من رو نمیخواستن
    ما تا زمانی که مادرم ازدواج مجددی داشته باشه خونه پدر مادریم و کنار پدربزرگ بودیم
    وقتی مادرم ازدواج کرد حدودا 2 بعد از طلاقش به بهانه ی اینکه من مزاحم زندگیشونم من رو نبرد پیش خودش!
    و من خونه پدربزرگم زندگی کردم تا زمان فوت پدربزگم
    بعد از فوت پدربزرگم وقتی مادرم دید چاره ای نداره من رو برد پیش خودش
    البته نا گفته نمونه که چقدررر سر این مسئله با پدر خودم بحث کردن
    به خاطر این قضایا دل خوشی ازشون ندارم ولی توی رفتارم تا به حال نشون ندادم
    و اینکه هلنا جون غیرت داشتن بی این معنا نیست که به طرف تهمت بزنی
    این آقا هرروز من رو متهم به کاری میکنه که هیچ وقت انجام ندادم
    روح و روان آدم رو به بازی میگیره
    ویرایش توسط raha74 : دوشنبه 30 فروردین 95 در ساعت 16:55

  12. کاربر روبرو از پست مفید raha74 تشکرکرده است .

    سها** (سه شنبه 31 فروردین 95)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 اردیبهشت 95 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    32
    سطح
    1
    Points: 32, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    اگه واقعا مرد خوبی هست و میخاد بگیرتت پس بدون خانواده قبولت میکنه اگه بدون خانواده قبولت میکنه و مطمِنی که مرد خوبیه دست بزن نداره خانوم باز نیست و بعد یجورایی پشیمونی برات نمیاره بهترین راه میر دادگاه میگی من این اقا رو میخام و خونوادم نمیزارن دادگاه به راحتی بهت اجازه میده فقط اول از طرفت مطمِن باش چون با اینکار راه برگشتی نداری خونواده قبولت نمیکنن اگر هم قبولت کنن به سختی قبولت میکنن شاید راه سختی باشه ولی میتونی با این راه حداقل به همون ناپدریت ثابت کنی که دختر ضعیفی نیستی و میتونی خودتو بکشی بالا و کسی رییست نیست هم عاقلی و هم بالغ دولت هم پشتته


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی مسئولیتی و مسافرت های مجردی همسرم
    توسط haniye68 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 آبان 95, 02:59
  2. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 02:23
  3. حکایتی در رعایت حق مردم
    توسط محمد 93 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آذر 93, 00:31
  4. نارضایتی مشتری در کسب و کار
    توسط tazza در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 خرداد 93, 23:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.