رفتار های بچه گانه و بددهنی همسرم و کمک خواستن در جهت بهبود آن

[پری.]

سلام بازم اومدم با دل پر
لطفا راهنمایی ام کنید
همسرم خیلی بددهنی میکنه و ازارم میده، اهل تلافی هستش به شدت، خودش هرچی دوس داره میگه اما وقتی من میگم میشه دخالت و توهین و...
نمی دونم چه جوری رفتار کنم تا بهتر شه؟؟؟؟؟؟
رفتاراش بچه گونه اس، تو رو خدا کمکم کنید و راه حل نشونم بدید
قبلا هم مشکلاتم رو گفتم راه حل هارو انجام میدم (75%) اما خیلی دلسرد میشم بعضی موقع ها اخه
بعضی مواقع حس میکنم دارم خودم رو قربانی میکنم همش من باید کوتاه بیام
حرفمون که میشه جای خوابشو عوض میکنه، خیلی بد دهنی میکنه ، به خانواده ام فحش میده، به خودم فحش میده ( اینقدر پر رو شده تو روم نگاه میکنه میگه سگی،،، خب من باید چیکار کنم با این طرز برخورد) حلالش نمی کنم با این رفتاراش واقعا دلمو شکونده

واقعا موندم اگه من مثل خودش رفتار میکردم هرچی دهنم می اومد می گفتم می تونست تحمل کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟/

به کسی هم نمی تونم حرفمو بزنم کمکم کنید لطفا
تو شهر غریب و دور از خانواده مشکلات مالی و این هم از شوهر
منتظر راهنمایی هاتون هستم شدیدا نیاز دارم به کمک

[suzana]

سلام پری جان
درکت می کنم بددهنی و فحش تا سالها تو ذهن آدم حک میشه و عذابش میده. بعدا هر چقدر هم به خانوادت احترام بذاره با یادآوری حرفاش دل آدم پرغصه میشه.
لطفا از دلیل دعواهاتون بگین و چطور میشه که منجر به بددهنی میشه.
سن شوهرتون؟
از این چند خط اینو برداشت کردم که همسرتون هنوز به بلوغ فکری و پختگی در رفتار نرسیده.

- - - Updated - - -

مشکلات مالی هم به همسرتون فشار میاره. مسلما دوری از خانوادتون باعث میشه در برابر مشکلات صبور نباشین.

[پری.]

سلام پری جان
درکت می کنم بددهنی و فحش تا سالها تو ذهن آدم حک میشه و عذابش میده. بعدا هر چقدر هم به خانوادت احترام بذاره با یادآوری حرفاش دل آدم پرغصه میشه.
لطفا از دلیل دعواهاتون بگین و چطور میشه که منجر به بددهنی میشه.
سن شوهرتون؟
از این چند خط اینو برداشت کردم که همسرتون هنوز به بلوغ فکری و پختگی در رفتار نرسیده.

- - - Updated - - -

مشکلات مالی هم به همسرتون فشار میاره. مسلما دوری از خانوادتون باعث میشه در برابر مشکلات صبور نباشین.

سلام عزیزم
30 سالشه،
اگه بخوام از دلیل دعواهامون مثالی بزنم سر خیلی چیزای کوچیک

مثلا همسرم خیلی علاقه به حیوونای خونگی مثل اردک و وجه و بلدرچین داره و همش میخواد بخره اما من نمیذارم چون نه جاشو دارم نه وقتشو که برسم
5 روز پیش بهم گف میخرم میدم مامانم نگه داره ( به هم تو یه ساختمونیم)(خونه برا خودشونه)
منم گفتم بده گف مامانم مهربونه برام نگه میداره منم گفتم لازم نکرده هی اون گف میخرم تا اینکه گفتم برو بخر بده نگه داره برات
نمیدونم چی شد که گف تو با خانواده من کاری نداشته باش در موردشون حرف نزن نه خوب بگو نه بد
گفتم خب خودت شروع کردی و حرفشون رو زدی
خلاصه شروع کرد به خانواده ام فحش که خانواده تو می فهمن و فلان و به خودم هم همش فحش میداد تا اینکه بهم گف سگی گفتم چرا با سگ ازدواج میکردی گف سگ خرم کرد نفهمیدم
واقعا ناراحت شده بودم اصلا نمیخواستم تو اون خونه بمونم ولی چاره ای ندارم
گوشی رو ورداشتم به خانواده اش زنگ بزنم بگم بیان بالا تا ببینم این چی میگه اما
باز گذاشتم اخه تا حالا اجازه ندادم کسی از ناراحتی بینمون خبردار بشه

بهش گفتم تو از حیای من سو استفاده میکنی میدونی که هر چی بگی من هستم و خودت رو زدی به اون راه
تا اینکه جای خوابشو عوض کرد منم نمی تونم این رفتارو تحمل کنم
احساس میکردم قلبم میخوا وایسته فشار میدادن انگاری قلبم رو
خلاصه بعد کلی گریه و ناله و بی توجهی ایشون

بعد یه ساعت رفتم پیشش گفتم پاشو بیا سرجات اما سرباز زد

میدونی اخه چون دورم از خانواد ام،
همسرم هم باهام نبودنی دیگه تنهای تنها میشم تو شهر غریب
و میرم دنبالش



خیلی زورگو هستش به خودشم میگم همش میگه من هر چی گفتم باید گوش بدی میگم بیا اینجا باید زود بیای. اینم دقیقا حرفشه که تا سه میشمارم اگه نیومدی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی
بهش میگم تو زورگویی همشم تهدید میکنی منو و وادار به انجام کاری اما چی بگم دیگه
....

خدا به دادم برس

[نارجیس]

سلام پری خانم

یادمه تاپیک قبلیت در مورد رفتارهای بد شوهرت در برابر خانوادت بود.. نگفتی راهکارهایی که گقتم رو انجام دادی؟ کمکت کرد؟

عزیزم راه حل اصلی مشکلت اینه که رابطه ات رو با خانودش خوب خوب کنی... واین رو بااااااااااااید شوهرت هم بفهمه که تو مشکلی با اونا نداری... اصلا از خانوادش ایراد نگیر.. برعکس ازشون تعریف کن... کار سختی نیست ولی جواب میگیری... وقتی شوهرت مطمئن بشه تو مشکلی با پدر مادرش نداری خود به خود با تو و خانوادت خوب میشه... باور کن

دختر خوب جوجه خریده میخواد بده مادرش نگهشون داره خوب بذار بده... شوهرت با گفتن جمله: مادرم مهربونه میخواد به تو ثابت کنه که مادر من برعکس اون چیززی که تو فکر میکنی ادم خوبیه... شاید ته دلش این نباشه ولی میخواد به تو بفهمونه که اینقدررررر از مادرم بدت نیاد چون اون خوبه... پس به جای اینکه جبهه بگیری بگو اره راست میگی مادرت خیلی مهربونه... دستش درد نکنه اگه قبول کنه جوجه رو نگه داره...و السلام
بعدش ببین چطوری گل از روی شوهرت می شکفه عزیزم

در کل یه خورده مطالب این سایتو بخون و در مورد سیاست های زنانه و نحوه برخورد با مردان مطالعه کن
به نظرم اطلاعتت کمه و یه خورده ناشیانه داری عمل میکنی (البته ببخشیدا)

[پری.]

سلام پری خانم

یادمه تاپیک قبلیت در مورد رفتارهای بد شوهرت در برابر خانوادت بود.. نگفتی راهکارهایی که گقتم رو انجام دادی؟ کمکت کرد؟

عزیزم راه حل اصلی مشکلت اینه که رابطه ات رو با خانودش خوب خوب کنی... واین رو بااااااااااااید شوهرت هم بفهمه که تو مشکلی با اونا نداری... اصلا از خانوادش ایراد نگیر.. برعکس ازشون تعریف کن... کار سختی نیست ولی جواب میگیری... وقتی شوهرت مطمئن بشه تو مشکلی با پدر مادرش نداری خود به خود با تو و خانوادت خوب میشه... باور کن

دختر خوب جوجه خریده میخواد بده مادرش نگهشون داره خوب بذار بده... شوهرت با گفتن جمله: مادرم مهربونه میخواد به تو ثابت کنه که مادر من برعکس اون چیززی که تو فکر میکنی ادم خوبیه... شاید ته دلش این نباشه ولی میخواد به تو بفهمونه که اینقدررررر از مادرم بدت نیاد چون اون خوبه... پس به جای اینکه جبهه بگیری بگو اره راست میگی مادرت خیلی مهربونه... دستش درد نکنه اگه قبول کنه جوجه رو نگه داره...و السلام
بعدش ببین چطوری گل از روی شوهرت می شکفه عزیزم

در کل یه خورده مطالب این سایتو بخون و در مورد سیاست های زنانه و نحوه برخورد با مردان مطالعه کن
به نظرم اطلاعتت کمه و یه خورده ناشیانه داری عمل میکنی (البته ببخشیدا)

سلام نارجیس عزیز
تاپیک قبلیتو خوندم اما فعلا اونجوری که باید نشده اجراش کنم اخه خانواده ام رو ندیدم و ازشون دورم
رفتارای بچه گانه همسرم نمیذاره باهاش خوب باشم چندساعتی خوبم اما یه حرفی میزنه که ناراحت میشم دوباره
خوبم گفتنی از خانواده اش بازم بد بینه فکر میکنه دارم مسخره میکنم یا تیکه میندازم
فحش دادنش عذابم میده و از دلم پاک نمیشه
مطالب سایت رو خوندم و میخونم و سعی میکنم انجامش بدم

دوس ندارم ازم چیزی رو پنهون کنه بهشم گفتم چندباری اما وقتی چیزی میشه میگه یادم رفت بهت بگم

یا یه مسئله ای که چند وقته پیش اومده اینه که عید ابجیش میخواست یه کادوپیچی انجام بده چسب نداشتن شوهرم رفت اورد برا خودمون رو
بعد دو هفته رفت چسب رو بیاره دیدیم که یه جاش روش نیست به همسرم گفتم گفت میگم بهش

بعدش پیش خودم گفت ابجیش گفت اره برا خودمون نداشت اونو ورداشتم برا جا چسبی خودمون بعد همسرم هم خندید و چیزی بهش نگفت

اومدیم خونمون گفتم کاش نمی خندیدی و بهش میگفتی چسب رو پایه اش بند نمیشه عصبانی شد و گفت به تو ربطی نداره خودم می دونم اخه چرا نباید بهش اجازه بده که شی سالم رو ناقص کنه تحویل بده
بعد پریروز بود گفتم اون باید بفهمه که اشتباه کرده برو ازش بگیر بیا
بهم گفت خودت نفهمی و شروع به بددهنی کرد و ...........

خلاصه نمیدونم چرا اینهمه طرفداریشون رو میکنه اگه من اینکارو میکردم قبول میکرد می تونس در قبال اونا هم از من طرفداری کنه

نمیدونم چیکار کنم واقعا کلافه ام کمکم کنید لطفا

[ستاره زیبا]

سلام عزیزم من فقط این تاپیکت رو خوندم اما متوجه شدم اگه بیشتر از همسرت مقصر نباشی کمتر از اون هم مقصر نیستی به شدت ناشیانه رفتار میکنی و باز خورد همسرت عکس العمل رفتار خودت یکم مطالعات خودت رو در سایت بیشتر کن خودت اشتباهات رو میفهمی اگه سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد ایشون رو گوش کنی میفهمی من چی میگم حتما حتما حتما از نت سرچ کن و گوش بده زندگیت زیر رو میشه ایشالله

[suzana]

با خوندن تاپیکات متوجه شدم شما هم شخصیتی لجباز و یکدنده داری. ببینید دوست خوبم ارزش مادی چسب چقدره؟
آیا در حدی هست که چند ساعت از روزتون رو به دعوا و جروبحتث بپردازید؟
شما در مقابل همسرتون بحث می کنید و سعی می کنین حقانیت خودتون رو وسط دعوا ثابت کنین. با مطالعه منابعی که دوستان معرفی کردن متوجه خواهید شد که این روش چقدر مخرب هست و آثار تنش ایجاد شده تا مدتها روی روابطتون تاثیر میذاره.
مخصوصا در مواردی که مرتبط با خانواده شوهرتون هست از لجبازی و بحث اضافی پرهیز کنین.
بجای اینکه بگی: کاش نمی خندیدی و بهش میگفتی چسب رو پایه اش بند نمیشه
باید بگی(با خوشرویی): آقاجون یادت باشه فردا حتما تو لیست خریدت یه چسب بنویسی آخه تو خونه خیلی لازم میشه.

[tanha67]

دوست عزیزم خیلی ناشیانه برخورد میکنی. خب حالا یه بار گفتی و همسرت هم عنوانش کرد. باز دوباره چرا ایراد میگیری و بعد از تموم شدن جریان باز این قضیه یادت میاد که برو بگیر بیا!!
خب هر مرد دیگه ای هم باشه عصبی میشه عزیزم. این هم خودش ی جور زورگویی هست و اجبار برای انجام کار. اگه همین برخورد رو همسرت باهات میکرد حتما خودتم ناراحت میشدی و سعی میکردی این کارو نکنی.
بهتره بجای اینکه وی همسرت کار کنی سعی کنی اول از خودت شروع کنی
حتما روی اون هم تاثیر مثبت میزاری

[سها**]

سلام صبح بخیر

سعی کن خودتو راضی تر نشون بدی از زندگیت از همسرت احساس شامانی کنی

حتی شده ظاهری باشه در مقابل همسرت باغث میشه اون بیشتر تلاش کنه شما رو خوشحال نگه داره

عزیز میدونی با دادبیداد کردنش میخاد بهت بفهمونه که من به توجه بیشتری نیاز دارم

چرا با مادرش چنیییین نیست چوووون دوست داره از شما توجه بگیره شما همسرشی میخاد اقتدار نشون بده بگه من مردم و....

قهر میکنه مثل بچهها

سعی کن از لحاظ کلامی تامینش کنی بهش برسی هیییچ وقت جدا نخاااااب حتی اگه قهرین ممکنه نصف شب پایتون بهم گره بخوره

گاهی وقتا خودمون متوجه نیستیم که داریم لجه اقایون رو در میاریم

میدونی چرااااا چون در ذهنموووون انقدرررر بدیهارو دیدیم که افکارمون پیروز شده بر دلمون و نتیجش بر خلافه میلش عمل میکنیم

و بعد خودمون را توجییییح میکنیم حتی حاضر نیستیم اشتباهاته خودمون را بپذیریم

ببین کافی یک بار بهش بگی چشششششم اول کار باهاش موافق شو بعد یه کم کم میتونی نظر خودتو هم بگیییی

به نظرت فحشا به کجای شماااا خورده

حساسیت نشون نده در این مورد بی تفاوت باش تا خودش دست از این کارش برداره

این لینک را با دقت بخون و فایل هارو دانلود کن بادقت گووووش کن موفق میشی
http://www.hamdardi.net/thread-41853.html

التماس دعا

[نارجیس]

سلام.

تمام صحبت های دوستان رو قبول دارم....

دختر خوب بهت چی گفتم؟ بااااااااااااااااید کاری کنی که شوهرت بفهمه و مطمئن بشه که تو مشکلی با اونا نداری..... خواهرش پیش تو اینجوری گفته؟ لابد میخواسته حرص تو رو دربیاره یا شاید هم واقعا در حد شوخی بوده... ولی کی برنده شد؟ خواهرش مقصر بود ولی حق به اون داده شد.. چرا؟؟ چون تو ناشیانه برخورد کردی...

ای کاااااااااااااااااش میگفتی فدای سرت... چه ارزشی داره ... اون وقت چه بسا شوهرت میگفت ای بابا چی چه ارزشی داره.. خواهر خوب چیزی که ادم امانت میگیره که نباید.... همیشه کفه ترازو رو خودت سنگینش کن... تا کفه دیگه که سبک میشه رو شوهرت سبک کنه... منظورم اینه که اینجور مواقع همیشه یه طرف سنگین و یه طرف سبک میشه... تو زودتر از همه برو سمت سنگین ترازو اونقدررررررر مایه بذار تا طرف دیگه مجبوررررررررررررر بشه بره طرف دیگه..... امیدوارم متوجه منظورم شده باشی.

بذارمن از تحربه خودم بهت بگم.

مادرشوهرم اومد خونموم برای خونمون چیزی خرید.... شوهرم خیلللی هوای مامانشو داره... مامانش حواسش نبود و خورد به اون وسیله و وشکست.. من با اینکه خیلی ناراحت شدم... و چون بلد بودم باید این جور موارد چطرو عکس العمل نشون بدم گفتم فددااااااای سرت مامان جون.. اصلا ایرادی نداره.... اونقدر گفتم تا شوهرم گفت خوب مامان حالا چی شد که افتاد؟؟؟....... همین جمله یعنی اینکه مامان باید بیشتر حواستو جمع میکردی.

این اتفاق برای من شده یه تجربه خیلی خوب.... با خوندن مطالب خوب این سایت و راهنمایی های خوب به این نتیجه رسید م که ای داد بیداد قبلا اصلاااا بلد نبودم ..... مثلا اینجور مواقع سکوت مبکردم تا شوهرم چیزی بهشون بگه.... ولی چون شوهرم هدف منو میدونست برعکس عمل میکرد تا به من نشون بده که نباید ناراحت بشی....

پس ازت خواهش میکنم این رفتارهاتو برای همیشه بذار کنار چون همین چیزهای کوچیکه که شیرینی زندگی رو از بین میبره و تلخش میکنه.


وقتی این اشتباهات خودت رو برطرف کردی... وقتی خوب یاد گرفتی باید با مردا چطور برخورد کرد.... تمام مشکلاتت خود به خود جل میشه... شوهرت اونوقت جرا باید بهت فحش و و ناسزا بگه؟؟
دیگه بالاتر از گل بهت نمیگه.... فقط باید حواستو جمع کنی

الانم تصمیم بگیر همین الان یه جایی بنویس که یادت نره........ بگو: من خانواده شوهرمو بیشتر از شوهرم دوست دارم.... اونقدر بگو تا همیشه یادت بمونه.... بگو من همیشه باهاشون مهربون خواهم بود ... و شوهرم این رو خواهد فهمید...