سلام دوستای گلم. یه مدته که دست راستم به شدت درد میکنه طوری که الان تایپم با دست چپم دارم انجام میدم . ولی هر موقع که دستم دردش زیاد میشه از اونور مادر شوهرم کلا خودشو میزنه به رختخواب که من برم کاراشو بکنم! نمیدونم این کارش عمدیه یا نه ولی دفعه چندمه که تکرار میشه! هرچند مدت یه بار درد دستم میاد سراغم و واقعا اذیتم میکنه و همون موقع بعد اینکه بقیه متوجه شدن مادر شوهرمم مریض میشه! من حتی الامکان سعیمو میکنم که زیاد باهاشون در ارتباط نباشم. خداروشکر از لحاظ مادی نیازی بهشون ندارم ارتباطمم با اونا کم کردم فقط شبا مجبور میشم برم اونجا بخوابم چون نمیزارن تنها بخوابم.اما اونشب که حرف از وقت گرفتن برای دکتر واسه دستم شد فرداش دیدم مادرشوهرم رفته تو رختخواب میگه کمرم درد میکنه! طوری که از جاش بلندم نمیشه حالا خودتون تصور کنین با این دستم مجبور میشم براشون شام و نهار بپزم! دخترشم که تا منو میبینه از آشپزخونه میاد بیرون ظرفاشونم که میندازن من بشورم با اینکه میبینن واقعا برام سخته. حتی الامکان سعی میکنم نرم که خودشون کاراشونو بکنن باز اینقد پشت سرم حرف میزنن که مجبور میشم حداقل روزی دو سه ساعتو برم.پریروز از سر کار اومدم رفتم اونجا تا نهار خوردن زدن از اشپزخونه بیرون حتی دخترش نکرد یه سفررو جمع کنه اومدم پایین خونه خودم دیگه واسه شام نرفتم فردا ظهرشم نرفتم باز شب مادربزرگم اومده بود اونجا مجبورم کردن برم. دیروزم مادر بزرگ شوهرم با فامیلاشون اونجا بودن نرفتم تا شب ساعت هشت که بخاطر مادربزرگش رفتم یه سری بزنم دیدم فامیلاشون شاکین که چرا نیومدی بالا گفتم دستم درد میکنه دیدم نمیدونستن مادرشوهرم نگفته بود دستش درد میکنه طوری جلوه داده بود که اون رختخوابه و من عروس بدیم نمیرم سر بزنم با این حال پاشدم شام یه چیزی درست کردم سر سفره مادره به دختره گفت غذای ظهرو هم باید گرم میکردن ولی نکردن خطاب به من! من در هر صورت بهشون بدهکارم. ازشون متفرم. هربار این رفتارارو میبینم از شوهرمم زده میشم. من با این شرط با شوهرم ازدواج کردم که از خانوادش دور زندگی کنیم اما الان چندساله دارم رفتاراشونو تحمل میکنم.حقوق من به قسط و خرجی شوهرمو و ..صرف میشه پولی نمیمونه که بخوام خونه اجاره کنم این بدتر منو از شوهرم متنفر میکنه.تو این شرایط چه رفتاری از خودم نشون بدم خانواده شوهرمو چطوری متوجه کنم که باید درک کنن؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)