چگونه مانع دخالت مادروخواهر شوهرم درزندگیم شوم؟

(آقای شعبانی-کارشناسی ارشد مشاوره و استاد مرکز بهارنکو)

سلام (خانم ها بخوانند)

یکی از مسایلی که خیلی از خانم ها وخصوصا خانم های جوان رو بهم ریخته اینه که میگن خانواده شوهرم در زندگی ام دخالت می کنند ودارند زندگی ام رو بهم میزنند وحتی به خاطر این موضوع به جدایی وطلاق فکر می کنم؟

اجازه بدید قدری در مورد پدران ومادران صحبت کنیم!!
اگر نگاه کنید والدین ما حداقل دوبرابرما سن دارند وخود این موجب میشه که در مقابل تغییرات ناشی از حضور ما در زندگی آنها و حذف پسر اونا از سیستم روزمره خانواده اونها، مقاومت خیلی زیادی کرده و محافظه کار میشن پس به سادگی قابلیت تغییر ندارند.
اما راهکار چیست؟
همه میدونیم که تغییر خودمون از تغییر دادن والدینمون ساده تر است چون ما جوان تر و انعطاف پذیرترهستیم.

مثال معروفی است که میگه اگر بایک زمین پر ازخارو سنگلاخ مواجه شدید به جای اینکه اون زمین رو بخواهید پاکسازی کنید و یا اینکه روی اون زمین راه نرید کفش محکم و مناسب و ایمن بپوشید و از راه رفتن برروی اون زمین لذت ببرید پس باید به جای اینکه دائم به فکرتغییر والدین همسر باشید سعی کنید خودتون و نگاهتون رو عوض کرده و اصطلاحا خودکنترل شوید اینجوری حتی به جای حذف مادر وخواهر شوهرتون از رابطه که امکانش وجود نداره و اگرهم بشه بعدها این خودش تهدید رابطه بین تو وهمسرت میشه ،می توانید با تغییر نگاه و نگرش و با یادگیری مهارت های ارتباطی به راحتی زندگی خوبی داشته باشید


اما چند راهکار ساده برای تغییر نگاه پیشنهاد می کنم :

اول باید به خودتون تلقین کنید که هدف از حرف زدن مادر وخواهرشوهرم دخالت نیست بلکه مشورت است اینگونه بار منفی کلمات از ذهنتون کم میشه و احساس بهتری خواهید کرد پس هیچ وقت با پیش فرض اینکه اونا دشمنت هستند و قصد دخالت و تخریب زندگیت رو دارند با آنها برخورد نکنید اینجوری حتی پیش از دیدن اونا از آنها متنفرخواهید بود
(خدایی خیلی وقتها مادرشوهرحرفهای خوبی نمیزنه؟؟)


دوم بعضی وقت ها هم رفتار هایی که احیانا شما را ناراحت کرده رو باید ندیده گرفت و بیخیال شد و خودت رو اصطلاحا به کوچه علی چپ و ندیدن زد و خیلی نباید بهش فکر کرد چراکه اون مساله خود به خود خیلی بزرگ میشه ضمن اینکه اینجوری کلی از وقت وانرژیتون را باید صرف این افکار کنید تازه جز کینه واختلال در روابط با همسرت و خانواده اش چیزی عایدتان نمی شود.


سوم اینکه عقاید ونظرتان را برای خودتان نگه دارید و خیلی بازگو نکنید زیرا هرکس عقیده اش برایش مهم است و وقتی با عقیده شما مخالف می شود ممکنه از طرف مقابل ناراحت شده وکینه اورا به دل بگیرید( البته این کار سخت است ولی شدنی است)


چهارم اینکه انتظارتان را از شوهرتان پایین بیاورید خیلی از خانم ها انتظارات خیلی زیادی از شوهرشون دارن و همین باعث میشه با طرح موضوع مشکلشون, عملا شوهرشون را بین خودشون و مادر شوهر قرار میدن واینجا مرد بیچاره به هر سمت میل کنه اون طرف بهم میریزد.


پنجم اینکه میگن خدا به انسان دو گوش داده و یک زبان یعنی بیشتر از آنی که حرف بزنید گوش بدهید و شنونده باشید البته با حوصله وفعالانه گوش بدید نه اینکه جوری گوش دهی داشته باشید که اونا فکر کنند بهشون بی توجهید پس باید در مقابل صحبتشون انعکاس بدنی بدید مانند سرتکان دادن نشان از تایید یا تعجب یا ... که اونا احساس کنند بی توجه نیستید.


ششم اینکه سعی کنید برای خانواده همسرتون وخصوصا مادرشوهرتون تعریف کنید که چه غذاهایی رو به بچه هاتون میدید یا چه شکلی دارید اونا رو تربیت میکنید و حتی از آنها بخواهید نظر بدن ویا اینکه وقتی دراین خصوص حرفی می زنند تایید شون کنید ( اونا خیلی کیف می کنند)

هفتم اینکه سعی کنید خانه ومخصوصا آشپزخانه شما همیشه تمیز ومرتب باشه وهمچنین لباس های مرتب به تن خودتون وبچه هاتون باشه


هشتم اینکه سعی کنید از همان اوایل شروع رابطه خیلی ملاقات ها وگفتگوهای طولانی مدت نداشته باشید چون اینجوری خیلی صمیمی شده وطبیعی است که آدمهایی که خیلی با هم ندار وصمیمی هستند در ارتباطات خیلی مرزها رو رعایت نمیکنند وحق هرگونه اظهار نظری در زندگی شما رو برای خودشون قایل هستند(البته قطع رابطه نکنیدا)



منبع :



Telegram: Contact @baharnekou

یاعلی .....