خیلی از ما که الان اینجا توی این محیط درددل میکنیم از دیگران کمک میخایم و هر بار میایم و ناگفته هایی که توی دلمون مونده رو میگیم واقعا چرا اینجا؟!!!
بنظر من بیشتر ما ترس از قضاوت داریم و دنبال یه روش ساده و اماده هستیم برای حل مشکلاتمون که بدون کوچکترین عوارض و عواقبی باشه و شاید در میدان عمل ضعیف باشیم و حتی حاضر نشیم کوچکترین تلاشی برای نیل به موفقیت خوشبختی کنیم..
و فقط دنبال محیطی هستیم برای ابراز کردن احساسات سرکوب شده و ناکامی ها و برای این منظور چه جایی بهتر از محیط مجازی با دوستان و همدردهای مجازی؟!
کاش بجای درددل کردن و مطرح کردن نیازهامون و پایبندی و وابستگی به این محیط همسرمون رو کانون توجه خود قرار میدادیم و صادقانه بهش عشق می ورزیدیم و به نیازهاش پاسخ میدادیم
خیلی از ما شاید دچار توهم عشق هستیم و تصورمون از روش محبت و عشق ورزی چیزی جز یه خیال باطل نباشه و در واقع چیزی جز بی مهری و بی وفایی به شریک زندگیمون ارزانی نکنیم و این نوع عشق عشقی است نابالغانه....
كسي كه هنوز به بلوغ نرسيده، عشقش هم تملكي كودكانه بيش نيست.
اين روزها بسياري از رابطهها مجازي شده! گويي ما جسارت ديدار با حقيقت را از دست دادهايم!
قبضهاي آنچناني تلفنهاي دختران و پسران جوان سرزمين من گواه ارتباط مجازي آنهاست! جواني كه مدام از وضع جامعهاش مينالد تا در هياهوي گلايهها اين حقيقت را فراموش كند كه از رويارويي با حقيقت عشق ميهراسد!
مردي كه هر روز روي كاغذهاي رنگارنگ و يا در پناه گوشي تلفن، عشقش را به همسرش ابراز ميكند، اما حتي رنگ چشم همسرش را هم نميداند! چرا كه هر بار كه كنار همسرش نشسته به جاي ديدن چشمان او به تماشاي صفحه حوادث روزنامهها مشغول شده غافل از آنكه عظيمترين حادثه كاينات در كنار اوست!
ما فقط از عشق حرف ميزنيم! اما حرفي عاشقانه نميزنيم! چرا كه هنوز عشق را تجربه نكردهايم. بسياري از مدعيان عشقورزي در سرزمين من هنوز ظرفيت ديدار عشق را براي لحظهاي هم ندارند و ايشان تمامي نيازهايشان را عشق تفسير كردهاند.
بسياري از ما عاشقان از پايه فارغ، لحظات با هم بودنمان را به تماشاي فيلمهاي سينمايي و سريالهاي تلويزيوني ميگذرانيم. ما حتي حاضريم به جاي تماشاي چهره شريك زندگيمان، به تماشاي چهره شرك بنشينيم!
تنها لحظات حقيقي بسيار از ما عاشقان پرمدعا، لحظههاي جنگ و جدل و دعواهاي كودكانه است.
آري! كسي كه هنوز به بلوغ نرسيده، عشقش هم تملكي كودكانه بيش نيست. در بسياري از روابطي كه به اشتباه رابطه عاشقانه ناميده شدهاند هر يك از طرفين در تلاش براي تملك ديگري است. آنها روز و شبشان حول محور اين پرسشهاي نابالغانه ميگذرد: كجا بودي؟! با كي بودي؟! چرا تلفنت رو جواب ندادي؟! چرا تلفنت رو دير جواب دادي؟! چرا در رو دير باز كردي؟! و ...
و به جاي آنكه ديگري را در حريم امن خويش ميهمان كنند مدام به حريم خصوصي ديگران تجاوز ميكنند.
تلفن همراه يكديگر را چك ميكنند مبادا ديگري دل محبوبشان را ربوده باشد. گويي در قاموس اين عشاق بيگانه با عشق، امنترين جا براي قلب معشوق زندان شك و ترديد و بياعتماديهاي ذهن بيمار عاشق نابالغ است!
آري! بيترديد خیلی ها اين مطلب را نيز بدون تامل رها خواهند كرد تا اثباتي باشد بر ناتواني شان در رويارويي با حقیقت و به دنياي مجازي خود پناه خواهند برد!
منبع:مجله موفقیت
علاقه مندی ها (Bookmarks)