به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 دی 99 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1395-1-19
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    5,212
    سطح
    46
    Points: 5,212, Level: 46
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 138
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    درگیری با خواهر و شوهرش

    من فرزند دومم خانواده هسم که همیشه در خانه به دلایل اینکه خواهرم خیلی دختر قد وجدی بود به پدرم زیاد احترام نمیزاشت و این باعث شده بود پدرم با محبت کردن به من ، حسادت خواهرمو تحریک کنه و در عوض مادرم به سمت خواهرم کشیده شده بود و کمتر به من محبت میکرد ولی من همیشه تنها بودم و همیشه هم خواهرم نسبت به من کینه داشت و حسادت داشت چون من اهله صلح بودم واون اهله دعوا . خواهرم در مسایل درسی بسیار پیشرفت کرد و مورد حمایت مادرم قرار داشت و خواهرم کوچکترین حمایتی در زمینه درسی به من نمیکرد و حتی مورد مقایسه بودم ودرسای من همیشه پس رفت میکرد (هردومون در یک دانشگاه بودیم) و سرانجام خواهرم تخصص قبول شد و ازدواج کرد ولی به دلیل اینکه حامله شد و با اینکه خانه رهن کرده بودن چه در دوران نامزادی وچه حاملگی حتی تا سن یک سالگی فرزندش همیشه درخانه ما بودن (جایی که همیشه از آنجا نفرت داشت ولی به دلیل وابسته بودن شدید به مادرم به نزد ما آمد) اما با ورود خواهرم به خانه ما دعوای بین شوهرش و مادرم همیشه صورت میگرفت و حرمت ها شکسته شد (به حدی که مادرم بارها میگفت باید طلاق دخترمو ازت بگیرم ولی خواهرم به شدت عاشق شوهرش بود)و من در تخصص قبول نشدم ولی باز به دلیل اینکه عاشق رشتم بودم بازم شروع کردم به خواندن و باز درگیری درگیری و ... تا اینکه شوهر خواهرم سرانجام به پدرم نیز بی احترامی کرد و پدرم با گفتن از خانه من برین بیرون آتش کینه خواهرمو دوباره شعله ور کرد و به خانه رهنی خودشان رفتند ولی رفتنشان با نفرت از ما شروع شد و خواهرم به من گفت ازت متنفرم چون تو در بچه داری به من کمک نکردی و غر میزدی و فقط به فکر درس خوندن خودت بودی . برای پدرم هم که آرزوی مرگ میکرد و تمام زحمات مادرم هم نادیده گرفت ولی مادرم به شدت به نوه اش وابسته شده بود ولی خواهرم گفته دیگه قراره قطع رابطه کامل صورت بگیره و خواهری به اسمه منو نداره و در آینده فقط مادرمو میخوات . منم چند ماه دیگه تخصص دارم به شدت افسرده ام . آیا من مقصرم ؟ اشتباه ما چه بود؟ من باید چکار کنم واقعن نابودم
    لطفا کمکم کنید خواهش میکنم

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 11 فروردین 97 [ 12:33]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,610
    سطح
    23
    Points: 1,610, Level: 23
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 18 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من عاجزانه از کاربران سایت تقاضا میکنم مطالعه ی مختصری داشته باشند در زمینه ی زمان استفاده از 'نقش نمای اضافه ' و 'های چسبان '!!! واقعا اینطور کاربرد 'ه چسبان' به جای نقش نما خوانش متن رو دشوار میکنه!!! مرررسی... بای

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 مرداد 00 [ 08:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    7,616
    سطح
    58
    Points: 7,616, Level: 58
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 160 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهش اهمیت نده،تقصیر تو نیست که پدرت تو رو بیشتر دوست داشته همیشه توی خانواده اگه آدمی باشه که سر و صداش زیاد باشه بقیه افراد کمتر سرو صدا می کنند تا خانواده از هم نپاشه یک کشور کوچیک رو در نظر بگیر که یه استانش شورش کرده اگه بقیه استانها شورش نکنند و در آرامش به زندگی و اقتصادشون ادامه بدن کم کم شورش میخوابه حالا فکر کن بقیه استانها شورش کنند؟نتیجه این میشه که کشور کوچیک از هم میپاشه
    خانواده هم همینه اگه یه نفر بد باشه بقیه مجبورن دو برابر خوب باشن تا محیط خانواده آرامشش حفظ بشه شما هم سختی کشیدی احتمالا مجبور بودی خیلی از خواسته هات رو نادیده بگیری تا آرامش خانواده حفظ بشه
    افراد مشکل ساز و به حال خودشون رها کن مطمئن باش برمیگرده مخصوصا که تنها حامی ش مادرتون بوده خودش دلش برای دعواهاش تنگ میشه و بر میگرده
    ما حتی اگه بدترین پدر و مادرها رو داشته باشیم و اونها بدترین ضربه ها رو به ما زده باشن باز ما میخوایم پیششون برگردیم و اونها ما رو دوست داشته باشن و بهمون افتخار کنند.

  4. کاربر روبرو از پست مفید nana0cute تشکرکرده است .

    elina2 (جمعه 20 فروردین 95)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 دی 99 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1395-1-19
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    5,212
    سطح
    46
    Points: 5,212, Level: 46
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 138
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی دوست عزیز ازبس خواهرم بهم گفت تو خودشیرینی تو خودتو میخای مهربون نشون بدی درحالی حقیقتا دنبال آرامش بودم و مطمنم پدرم حتی خواهرمو بیشتر از من دوست داره ولی برای اینکه حرصش دربیاره اینجوری میکرد چون بهترین اتاق بهترین وسایل برقی و ورزشی و همه چی برای خواهرم بود وقتی که دیگه خراب میشد به من میدادن البته من کم توقع بودم و دوست نداشتم از مامانو بابام بخوام برام چیزی بخرن و باکلی حس عذاب وجدان ازشون میخواسم گرچه از نظر مالی هم وضع خوبی داریم. و یه جو خیلی بدی حتی بعد از ازدواجش تو خونه ما ایجاد کرد که حتی من دوبار تخصص قبول نشدم والان باره سومه میخوام امتحان بدم و حتی با وجود اینکه رفته همش زنگ میزنه و فحش میده منو مامانم به شدت عصبی شدیم مجبور شدم بیام اینجا. بازم ممنون که بهم آرامش دادید.

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    904
    سطح
    16
    Points: 904, Level: 16
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم،مطمئن باش تو هیچ تقصیری نداری و باید بفکر خودت و تخصصت باشی ، خواهرت خودش تخصص قبول شده و بچه آورده باید برنامه ریزی میکرد شما که پرستار بچش نبودید، اون بفکر خودش و آینده خودش بوده شمام باید بفکر آیندتون باشین وظیفه شما نگهداری از بچه ایشون نبوده

  7. کاربر روبرو از پست مفید namname-baran تشکرکرده است .

    elina2 (یکشنبه 30 مهر 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.