به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکلات من با خانمم، لطفا راهنمایی کنید

    سلام
    من تیر پارسال عقد کردم
    یکسری مشکلات دارم با خانمم که واقعا فشار بدی روم میاره گفتم اینجا مطرح کنم تا شاید راه حل خوبی براش پیدا کنم

    روز اول با صداقت رفتیم جلو و همه چیزمون رو گفتیم که از نظر مالی ضعیف هستیم و ...
    ولی متاسفانه خانم من توقعاتش خیلی آزار دهنده هستش میگه من هر چی ببینم خوشم بیاد حتما باید بخرم وقتی از پس خانوادش بر نمیاد و نمی تونه از اونا پول بگیره میاد سر من و منم چون ندارم دعوامون میشه
    هر چی دعوا داریم سر پول هستش توقعاتش بالاست من از پسش بر نمیام

    تا حالا عید اول، تولدش، شب چله، عید نوروز هیچی براش کم نزاشتم ولی نمیدونم زمانی که چک چیزی طلب میکنه منم ندارم چطوری کنترلش کنم

    خیلی از اخلاقاش زشت و بچه گانست

    عید اول براش لباس خریدم
    تولدش بهش گوشی دادم
    شب چله براش لباس خریدم و سبزی خردکن با کلی شیرینی میوه
    عید براش لباس خریدم و بردمش مسافرت یزد و اصفهان و قم

    اونا فقط تولدم برام یک جاکت خریدن و شب چله یک شلوار معمولی و جارو شارژی!!!


    الان وضعیت اقتصادی همه میدونن چطوری اکثر شرکت ها سه چهار ماه حقوق نمیدن
    منم با حقوق برجی ۹۰۰ تومن هم باید پول برای وسایلم جمع کنم هم خرج خانم کنم
    به خدا تا الان هیچی نتونستم پس انداز کنم

    تا تقی به توقی میشه دعوا راه میندازه و قهر میکنه، میگه خونمون نیا، خونتون نمیام، مهمونی ها طرف ما همش با دعوا میاد، خونه خالم تو قم آبروم رو برد صداش رو میبره بالا وقتی عصبانی میشه

    خانوادم هم خیلی از دستش ناراحتن دو بار تا حالا دعوامون به خانواده ها کشیده

    با مادرم یکسری جر و بحث کرد پشت تلفن

    یک بار تو خونشون حسابی من رو تحقیر کرد
    این رو بگم خانواده زنم هیچیشون از ما بالاتر نیست

    اوایل تقریبا هر روز میرفتم خونشون الان دوشنبه خانمم میاد خونه ما و پنجشنبه و جمعه من میرم
    روزهای تعطیل هم میرم خونشون

    الان تصمیم دارم فعلا مدتی اصلا نرم خونشون
    از بس دعوا راه میندازه

    احساس میکنم اختلاف فرهنگیمون زیاده خیلی از اخلاقیاتشون رو نمی تونم بپذیرم واقعا اذیت میشم

    من روز اول سر کار رفتن و ادامه تحصیلش رو قبول کردم ولی جایی رو امضا نزدم
    الان واقعا با کار کردنش مخالفم
    میگه می خوام فوق لیسانس بخونم منم کلا با ادامه تحصیلش از لیسانس به بعد مخالفم چون دوست ندارم تخصیلاتش از من بیشتر بشه
    و همچنین بودجه این کار رو من ندارم از پسش برنمیام

    کلا به خاطر احساس کمبودی که داره خیلی منت میزاره سر من از این جهت خیلی اذیت میشم

    کلا خانوادتن خیلی حسودن، حسادت شدید تو هر چیزی شما از یک جفت جوراب فکر کنین به بالا باز ما هیچی حسادتمون رو تحریک نمیکنه اهمیت نمیدیم

    همیشه دنبال جبران کردنه هر کاری بکنی بدش بیاد فورا جبران میکنه!!!

    من روز اول گفتم بهشون وسایلم رو در حد توانم می خرم از من پرسید نظر خانمت برات مهم گفتم میزارم نظر بده ولی فکر نمی کردم توقع مثلا تلویزیون با قیمت ۷ یا ۸ میلیون داشته باشه من فکر می کردم راجب رنگش میاد نظر میده
    الانم می خوام با بودجه خودم ببرمش بازار اگر چیزی پسند نکرد بدون اون برم در حد بودجم وسایلم رو بخرم

    تو دوران عقد از من نفقه می خواد! برجی ۵۰ تومن گفتم بهت میدم برای یکسری چیزای جزیی
    من الان با اون ۵۰ تومن برجی ۱۵۰ با زنم بیرون خرجم شده
    از بس سر این پول اذیتم کرد گفتم قبل عید بهش دیگه نمیدم بهت قبول کرد باز دیروز سر این موضوع دعوا راه انداخت امروزم می خوایم بریم خونه خواهرم عید دیدنی نمیاد

    اخلاقیات بدش: یکسره خواندش رو با خانواده من مقایسه میکنه. همش دنبال تلافی، حسادت داره شدید نسبت به خانوادم، رفت و آمدش به زوره با هزار منت، خیلی شدید پول براش اهمیت داره بدون پول میگه برو گمشو!!!

    لطفا راهنماییم کنین
    ویرایش توسط Gholamzadegan : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 17:25

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام دوست عزیز
    چیزی که من متوجه شدم اینه که سر منشاء مشکل شما شاید از این باشه که شما با صداقت و به صورت خاکی وارد قود شدید و طرف مقابل این صداقت و خاکی بودن شما رو به حساب عدم اعتماد به نفس میزاره و ازش سوء استفاده می کنه.
    برای مثال؛ بعضی آدما شاید سالی یه بار مسافرت داخلی بیشتر نرن اما وقتی حرف از مسافرت میشه یه جوری تعریف می کنن که کسی ندونه فکر می کنه اینا سالی 12 ماه رو همشو توی سفر های خارجی هستند و برعکس بعضی ها، سالی 10 بار سفر میرن، چون چیز مهمی براشون نیست اصلاً شاید توی صحبت هاشون هم در این باره حرفی نزنن.
    منظورم این بود که شما با توجه به گفته خودتون با یه خانواده در رنج مالی خودتون ازدواج کردید و چون قبلش در مورد وضعیت مالی صحبت کردید پس اون خانواده این شرایط رو پذیرفته. یعنی روزی که قبول کردند با شما ازدواج کنن می دونستند حقوق شما 900 تومان هست پس از کسی که حقوقش اینقدر هست نباید انتظار فراتر داشته باشند و اگر هم داشتند شما نباید از موضع ضعف باهاشون برخورد کنید ، چون قبلاً شرایطتون رو براشون عنوان کردید پس زندگیتون رو بر اساس داشته هاتون بچینید و یه جورایی میشه گفت قاطع باشید.
    و مطمئن باشید خانواده ای که قبول کرده دخترش با شما ازدواج کنه تمام شرایط رو سنجیده و نیاز نیست شما به خاطر وضعیت مالیتون، جوری رفتار کنید که توسط همسر و ... تحقیر بشید.
    پس در مرحله اول با همسرتون صحبت کنید به صورت کاملاً آرام و محترمانه بهشون گوشزد کنید که شرایط من از همون روز اول همین بوده و شما، من رو با این شرایط قبول کردید پس اگه قرار باشه رونقی در زندگیمون جاری بشه صرفاً با همراهی و حمایت شما قابل انجام هست و نه تحقیر و زین پس به هیچ وجه طوری رفتار نکنید که مورد تحقیر قرار بگیرید چون شما کاری نکردید که مستحق تحقیر باشید.
    در مورد خرید وسایل هم همون طور که خودتون گفتید در یک رنج مشخص باید خرید کنید و نه لوازم با قیمت بالا.
    یادتون باشه همه چیز مون باید با هم همخونی داشته باشه، منی که 900 تومان حقوق می گیرم به هیچ وجه دلیل عقلی و عرفی نداره که ماشین من پرادو باشه، من با این حقوق باید همون پراید رو سوار بشم چون از پس مخارجش بر میام، من با این حقوق پول تعویض روغن پرادو رو هم نمی تونم تامین کنم پس همه لوازم در یه رنج مشخص باید خریداری بشه.
    در مورد ادامه تحصیل و کار چون قبلاً قبول کردید که با ادامه تحصیل مخالفتی ندارید الان جلوه خوبی نداره که بزنید زیرش فقط مسئله ای که هست اینه که قرار نیست زندگی به خاطر ادامه تحصیل تعطیل بشه و این موضوع رو قبل از شروع تحصیل باید با همسرتون در میون بزارید یعنی قرار نیست به خاطر تحصیل زندگی فلج بشه، چه از نظر مالی و چه از نظر کار های خونه برای مثال فصل امتحانات مشکلی نداره که آدم دو هفته غذای بد و و یا خانه کثیف رو تحمل کنه و یا خودش آستین بالا بزنه و کارهای خانه رو انجام بده اما برای 2 سال مداوم این حرکت صحیحی نیست و در مورد هزینه های تحصیلی هم با شرایط مالی شما، تحصیل در دانشگاه های بجز دولتی غیر قابل انجام هست پس با ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد و .... موافقت نکنید ، جنگ اول به از دعوا مرافه وسط کار هست. در مورد کار می تونید شرایط مشخص کنید، اگه شرایط مناسب کار در یه محل درست حسابی بود میشه روش فکر کرد (مثلاً کارمندی و ...) اما کارهای آزاد مثل فروشندگی و ... رو می تونید بر اساس دلایل رد کنید.
    در مورد بحث تحقیر و امثالهم که نوشتید به نظر من تنها راهش قاطع عمل کردن هست و نباید به هیچ وجه از موضع ضعف وارد بشید چون ورود از موضع ضعف کار رو بدتر می کنه.
    شما بر اساس درآمدی که دارید برنامه ریزی کنید و حتی می تونید از همسرتون هم برای برنامه ریزی کمک بگیرید و بر اساس درآمدتون خرج کنید.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  3. 6 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    amf66 (سه شنبه 17 فروردین 95), Gholamzadegan (دوشنبه 16 فروردین 95), مصباح الهدی (یکشنبه 22 فروردین 95), سها** (سه شنبه 17 فروردین 95), سمیراه (سه شنبه 17 فروردین 95), شیدا. (سه شنبه 17 فروردین 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 04 تیر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-1-01
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    447
    سطح
    8
    Points: 447, Level: 8
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 20 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در مقابل رفتارهای مختلف از آدم ها مختلف باید واکنش های مختلف داشت.
    بعضی از آدم ها با نرمش نرم می شوند ولی عده مانند شعر زیر
    اظهار عجز پیش ستم پیشگان خطاست اشک کباب موجب طغیان آتش است
    با توصیفاتی که شما از همسرتان گفتید نرمش در مقابل رفتارهاش او را گستاخ تر می کند. با این رفتار زندگی آینده برای شما فوق العاده مشکل می شود.

  5. 2 کاربر از پست مفید ghasem.h تشکرکرده اند .

    Ashab (سه شنبه 17 فروردین 95), Gholamzadegan (سه شنبه 17 فروردین 95)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    متاسفم دوران عقد خوب نیست طولانی بشه کم کم مایه سرد شدن میشه دنبال راهی باش زودتر برید سر خونه زندگیت

    یه پیشنهاد دارم میتونی دنباله وامی باشی جهت پس انداز اینده یا مثلا گوشه ای از

    خرید خونه باشه یا زمینی این جوری اونم خوشحال میشه شما به فکر اینده و زندگیتون هستی

    و میبینه وام داری و توان بیشتر نداری بیشتر درک میکنه به این امید که توقعش کم میشه

    و خاستهاش کمتر میشه

    اخلاقیات بدش: یکسره خواندش رو با خانواده من مقایسه میکنه. همش دنبال تلافی، حسادت داره شدید نسبت به خانوادم، رفت و آمدش به زوره با هزار منت، خیلی شدید پول براش اهمیت داره بدون پول میگه برو گمشو!!!

    یکی دوبار مثل خودش رفتار کن تا بفهمه چقدررر سخته شماهم ناراحت میشی

    ببین فقططط عصبی نشو سعی کن با سکووووت و حرف نزدن تنبیهش کنی چون اگه عصبانی بشی

    دادبیدادکنی اون دستش درازتره

    موفق باشین

  7. 2 کاربر از پست مفید سها** تشکرکرده اند .

    amf66 (سه شنبه 17 فروردین 95), Gholamzadegan (سه شنبه 17 فروردین 95)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام دوست عزیز
    من دقیقا مو به مو چیزایی که شما میگی رو گذروندم و متاسفانه الان رسیدیم به ته خط
    حرفای دوستمون به دنبال خوشبختی خیلی دقیق و کار گشاست حتما بهش عمل کن
    هرجور که خودتو معرفی کردی توی خواستگاری الانم طبق همون زندگیت رو بچین یعنی به خودت فشار مضاعف نیار تا همسرم راضی بشه چون اینجوری توقعاتش هی میره بالا
    حرفمو بشنو چون من چوبش رو خوردم میتونی تایپیکم رو بخونی
    به قول هلنا عزیز خیلی سریع زندگیت رو جمع کن و عروسی کن چون با این مشکلات زندگیت رو لبه تیغه
    معلومه خانمت توقعاتش بالاست بهش بگو من دوست دارم دنیا رو بریزم به پات اما باید به فکر اینده هم باشم چون خیلی مشکلات پیش رو داریم و نیاز داریم پس انداز کنیم
    ایشالا بعدا راحتیش برای هردومون خواهد بود
    من خودم رفتم خواستگاری گفتم درامدم معمولیه
    اما مجبورم کردن خونه شخصی بسازم اشتباه کردم کوتاه اومدم خودمو بردم زیر قرض و وام الانم موندم توی گل
    همسرمم بخاطر وضع بد مالیم باهام نساخت و ابروم رو پیش خونوادش برد الانم که ولم کرد و رفت
    من موندم و قرض و بدهی و یه شکست....
    راستی هلنا خانم الان ظهر نیست احیانا؟؟!!!!
    گفتی صبح بخیر
    ویرایش توسط amf66 : سه شنبه 17 فروردین 95 در ساعت 14:07

  9. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    Gholamzadegan (سه شنبه 17 فروردین 95)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام
    از این ازدواج بگذر، چیزی که زیاده دختر خوب و بساز
    من مشکلات شما را داشتم و الانم درگیرش هستم
    فقر مالی و فکری که این دسته از خانم ها دارند را نمیشه از بین برد، هر چی توی خونه باباشون نداشتند و تمام کمبودهاشون را میخوان توی خونه شوهر جبران کنند
    اینا شوهر را شکل عابر بانک میبینن
    ولش کن، برو دنبال زندگیت چیزیکه زیاد دختر خوب ، الانم که تجربه داری و با چشم بازتری انتخاب میکنی پس برو درست انتخاب کن
    اینا که اشاره کردید تازه شروعه ، بعد از عروسی خانم ازتون چیزهایی میخواد از تعجب خشکت میزنه
    بابت درست کردن غذا حقوق میخواد، شاید مهریه اش را اجرا بزاره، زود به زود ازت طلا میخواد، خانه انچنانی، گردش های مجردی با دوستاش، سفرهای پر هزینه
    تحقیرت بخاطر وضع مالیت
    .....

    اگر گیر کردی و باید عروسی بگیری بازم توصیه میکنم از زیرش در بری، گور بابای زن پر توقع ، مگه اونا چه گلی بسر ما میزنن!!!!!؟؟؟؟؟؟؟!!!

    برو دنبال زندگیت
    پسر برو چیزایی که قبلا نوشتم را بخون ، ماجرای من مثل خودته، راه اشتباهی که رفتم را تکرار نکن
    من دنبال فرصتم که این زن پول پرست و خودخواه را طلاق بدم، شما اصلا عروسی نگیر
    قول میدم بعد از ازدواج بدبخت میشی، کسی که معیارش مادیه و مردشا با پول میسنجه ارزش زندگی و همخوابی نداره

    یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه

  11. 2 کاربر از پست مفید meghdad تشکرکرده اند .

    amf66 (شنبه 21 فروردین 95), Gholamzadegan (شنبه 28 فروردین 95)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    یکی از مشکلاتی که تو دوران عقد درگیر زوجین میشه و معمولا خانم های کم سن و سال مستعد ایجاد چنین مشکلاتی هستند دخالت اطرافیان هست!

    وقتی دختری کم سن و سال هست و از طرفی قدرت تصمیم گیری کمی دارد و استقلال فکری کمی دارد غالبا به دنبال گرفتن مشورت از این و اون می رود!

    البته برای گرفتن مشورت حق دارد چون کم سن است و خیلی از تجربیات را ندارد.

    اما چه مشورت گرفتنی؟!!!

    بعضی اطرافیان دوستی خاله خرسه دارند!!! این جور اطرافیان حتی اگر ازشون نظر هم نخواهی نظر می دهند!

    من تو همین مدتی که عقد کردم بعضی اطرافیانم من را سوق به این مطلب دادند که شوهرت را به خرج کردن برای خودت عادت بده وگرنه بعدا دیگه برایت خرج نمی کنه!
    تعجب نکنید! من این را از چندین نفر شنیدم!!!
    برای مسائل عروسی که در پیش دارم به جای تشویق به سهل گیری تشویق به بعضی مسائل چشم و هم چشمی می کنند!

    در این میان اگر یه دختر سطحی نگر بودم هیچ بعید نبود نفر اول نه، نفر دوم نه، دیگه از نفر سوم باورم می شد راه و رسم شوهر داری همچین چیزی هست!

    تو انتخاب همسر باید به استقلال تفکر و شخصیت و قدرت تجزیه تحلیل همسر هم دقت فراوان کرد که چنین مساله ای در طی زمان مشخص می شود و نه در یکی دو جلسه.

    راهی که به نظر می رسه اجرایش در دوران خواستگاری و یا حداقل اوایل زندگی مثمر ثمر باشه اینه چند تا قانون در حیطه های مختلف برای زندگی مشترک بذاریم

    همدیگر را دوست هم ببینیم و نه رقیب هم! خوشحالی و ناراحتی من و اون نداریم و مشکل او مشکل من و بالعکس! و علاقه مندی های من علاقه مندی های او...

    و اینکه قرار گذاشتیم توی مسائلمون فقط خودمون دو تا نظر بدیم! و زندگی مشترک زندگی مشترک بین خودمون دو تا باشه... و مسائلی که از سمت اطرافیان پیش میاد را خودمون دو تا با درایت حل کنیم.

    شاید این حرف ابتدا اهمیتش مشخص نشه ولی گفتن این حرف در جلسات خواستگاری بسیار مهم هست.

    من پیشنهاد می کنم جلسه ای با خانومتون ترتیب بدین. و در این جلسه مدیریت خلاقانه و جذابی داشته باشین.و از نو قوانینی برای زندگیتون وضع کنید.

    الان متاسفانه وقت ندارم. اما اگر وقت و ذهنم یاری کرد پیشنهاداتی برایتان دارم برای این جلسه که امیدوارم کار گشایتان باشد.

    اما فعلا از همسرتان دل گیر نباشید هیچ کس عامدا خوشبختیش را در خطر نمی اندازد! او بچه هست و جاهل! و بنابراین اطرافیانش در ذهن او موثر هستند! اما اگر شما بتوانید نقش خودتان را در قلب و روح و باور خانومتان پر رنگ سازید اونی که برایش موثره شما هستید نه اطرافیان!

    موفق باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  13. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    amf66 (دوشنبه 23 فروردین 95), Gholamzadegan (شنبه 28 فروردین 95), فدایی یار (جمعه 27 فروردین 95)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنمایی همگی
    باز یک اتفاق جدید!!!
    داداش خانمم تازه داماد شده اینا قبل مجلس عقد قرار گذاشتن با خانواده عروس که اول عروس یک دعوتی با شام خونش بده بعد داماد
    خانم منم متاسفانه خیلی این دعوتی تو چشش و سه شنبه شب باز اومد گفت آها شما چون نداشتین ما دعوتتون نکردیم منم کفری شدم از این حرفش چون مادرش هم این رو جمعه قبل گفته بود پدرش رو کشیدم تو اتاق و صحبت کردم گفتم دختر شما چرا این فقر مالی رو سوژه کرده من از توانمم بالاتر براش خرج کردم چرا اینطوری میکنه
    خلاصه مادرزنم و خانمم به جمع اضافه شدن خانمم جلوی پدر مادرش حسابی من رو تحقیر کرد و اونام هیچی بهش نگفتن
    بعد کار به جایی کشید که بهش گفتم آقا اگر ملاک شما مادیات هست من ندارم می خوای زندگی کنی یا نه گفت نه
    منم گفتم باشه خداحافظ آمدم تا دم در داداشش داشت از پایین میامد و مادر زنمم پشت سرم امد گفت بیا تو منم دو به شک ماندم و برگشتم شب وایستادم نصف شب تشنه بودم هر چی به خانمم گفتم برو اب بیار نرفت و جاشم جدا کرد رفت پایین تخت خوابید
    منم حسابی کفری بودم دیگه خداشاهده قیدشون رو زدم دیگه
    صبح بدون خداحافظی امدم بیرون دیشب هم مجلس داشتن نرفتم
    داداششون زنگ زد بهش گفتم چی شده من نمیام جالب تهدید کرد اگر نیای دیگه حرمتی که پیشم داشتی نداری
    خلاصه کلا قیدشون رو زدم و تصمیم دارم حتی اگر تا در خونمونم امدن راهشون ندم بالا

    - - - Updated - - -

    این رو بگم ما اصلا راجب این دعوتی حرفی نزدیم چون خانواده عروس دعوت نکرده بودن ماهم دعوت نکردیم ولی متاسفانه خانواده خانم من فقط از راه تحقیر جلو میرن
    کلا لهن حرف زدنشون همینطوری در عوضی که بگن چی دوست داری برات بخریم میگن چی نداری برات بخرم کلا همینطورین
    من فکر میکنم ما رومون خیلی باهم باز شده من باید مدت زیادی نرم خونشون حداقل دو یا سه ماه

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان لطفا اگر ممکنه بیشتر راهنمایی کنید
    خانم مصباح الهدی مواردی که میگین رو اگر نی تونین توضیح بدین

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من بعد دعوایی که داشتیم جمعه به مادرم گفتم زنگ بزن بگو اگر به آینده دخترتون علاقه دارین بیاین اینجا صحبت کنین ما با این وضعیت رفتارهای خانواده شما و دخترتون این رابطه رو تموم شده میدونیم بیاین صحبت کنیم شاید راهی پیدا کردیم
    خلاصه مادرم زنگ زد و خیلی حساب شده حرف من رو رسوند
    جالب با این همه بی احترامی که به من کردن مادر زنم گفته پسر شما خیلی ناز و عشوه میاد!!!
    تا امروز که نیامدن ولی من تصمیم دارم تا عبد هم نیامدن نرم خونشون
    واقعا از این زندگی خسته شدم
    دلتنگ میشم برای زنم ولی تحمل میکنم ولی دارم حس میکنم کم کم دارم نسبت بهش بی تفاوت میشم و دیگه بهش اهمیت نمیدم
    واقعا خانواده گستاخین


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.