به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array

    نامزدم سر هر چیز کوچیکی عصبی میشه و توهین میکنه

    سلام. نمیدونم چی باید بگم. از کجا باید بگم. فقط میدونم از یه ادم پر انرزی و خوشحال تبدیل شدم به ادم مرده. دیگه هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه. سه هفته دیگه عقدمه. ولی اصلا خوشحال نیستم. یه زمانی خیلی دوسش داشتم. ولی اینقد باهام بد رفتاری کرد. اینقد سرم داد زد اینقد بهم توهین کرد که از اون همه عشقو دوس داشتن دیگه هیچی نمونده.
    هر بار اومد عذرخواهی کرد. منم قبول کردم. ولی همش رو دلم مونده. از دلم بیرون نمیره.دلم پره ازش. خیلی پر. نمیدونم با این دل پر چرا دارم باهاهش ازدواج میکنم
    دلم بیشتر از خدا پره. من همیشه سعی کردم احترام همه رو نگه دارم. همیشه سعی کردم دل کسی رو نشکونم. کسی رو نرنجوندم از خودم. چرا الان باید خودم اینقد دلم بشکنه؟ چزا باید احترامم حفظ نشه. این کجاش عدالت خداست؟ از همون اولش از خدا خواستم اگه این وصلت صلاح نیست نزاره بشه. یا مهرشو از دل من بکنه که بگم نمیخوام. یا اصلا اون نخواد..
    حس میکنم از شخصیتم هیچی نمونده. اصلا خودمو دیگه نمیشناسم. نمیدونم چی خوشحالم میکنه. فقط دوس دارم تنها باشم. هیچ کسی هم نپرسه چرا. چی شد. ابرو چی میشه. خانواده, حرف مردم..

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام تنها خانم
    شما صرفا بخاطر طرز برخورد و بی احترامیهای نامزدتون دچار تردید شدید؟
    این رفتار توهین امیزش همیشگیه یا گهگاهی پیش میاد و چه وقتایی؟
    شما خودتون عصبانی و تحریکش نمیکنید؟
    موقع عصبانیت چی میگه یا چکار میکنه؟
    ببینید دوست عزیز اگر میبینید ایشون بداخلاق هستن یا کنترلی روی خودشون ندارن اول به سوالای بالا جواب بدید تا ببینید ایا این رفتارش جزیی از شخصیتشه یا تحت تاثیر عوامل خارجی بوده
    اگر بخاید میتونید به روانشناس و مشاوره ازدواج مراجعه کنید تا ایشون رو انالیز کنن
    نکته مهم اینه که لازمه و شالوده زندگی علاقه و داشتن حس خوب دو طرفست
    اگر میبینید نسبت به نامزدتون دلسرد شدید با خودتون رو راست باشید ایا این دلسردی در حد تنفره یا سطحیه
    اگر متنفر شدید و نمیتونید دوستش داشته باشید توی انتخابتون تجدیدنظر کنید
    میتونید ازش بخاید یه مدت رابطتون قطع بشه تا فکر کنید
    فعلا به هیچ وجه تن به ازدواج ندهید
    بنظرتون ابروریزی و حرف مردم توی این مقطع بیشتره یا خدایی نکرده کارتون به طلاق بکشه؟!!!
    قبل از پا گذاشتن توی مسیر زندگی همسفرتون رو بسنجید و ببینید میتونید کنارش ارامش داشته باشید یا نه؟!!
    عجله نکنید و به همه بگید نیاز به تفکر بیشتر دارید تا بتونید تصمیم درستی بگیرید
    رو دروایسی و حیا رو بزارید کنار الان
    به خونوادتون حرفتون رو بزنید و حستون رو بگید تا درکتون کن و حمایتتون کنن
    موفق باشید.....
    ویرایش توسط amf66 : یکشنبه 15 فروردین 95 در ساعت 12:54

  3. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 16 فروردین 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array
    من شب نامزدیم گریه کردم کلی بخاطر یه برخورد دیگه. لی کسی نگفت بگو نیان. گفتن فوقش بعد این دوران بگو نه فاصله میندازیم بینش تا عقد.
    ولی خودشون باز اصرار کردن به عقد سربعتر. دوست عزیز من تو اسانه 30 سالگی ام شاید حق با اونا باشه.
    نه ازش متنفر نیستم. ولی واقعا نا امید و ودلسردم.
    ایشون میخواد همیشه همه چیز طبق خواستش باشه. هر زمانی چیزی بر خلاف میلش پیش بیاد ناراحت میشه و عصبی.
    من یه دختر مستقلم. نزدیک 10 ساله بخاطر شرایط درسی و کاریم جدا از خانوادم تو تهران زندگی میکنم. تو خوابگاه دانشگاه.
    هرگز با کسی به مشکل برنخوردم. هیچ وقت بحثی با کسی نداشتم. به ندرت اندازه 2-3 بار تو سال پیش میومد عصبی شم. این نظر من نیست نظر همه اطرافیانمه.
    این رابطه منو ب جایی رسونده که به شدت عصبی و پرخاشگر شدم. منتظرم گیر بده باز که جبهه بگیرم از بس به همه چیم گیر داده

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام عزیزم
    من نمیتونم شما رو راهنمایی کنم
    چون من توی مشکل خودم موندم و اصلا نمیتونم چاره ای پیدا کنم
    من عقد کردم و ازدواجم سنتی بود
    و لی از حرفهاس شما اینطور برداشت کردم که شما با نامزدتون اشنایی دارید و همدیگه رو دوست دارید این خیلی خوبه ولی اینکه احترام شما رو نگه نداره و کنترلی روی رفتار و گفتارش هنگام عصبانیت نداشته باشه کار خیلی مشکل میشه
    بهتره قبل از عقدت سنگاتو با نامزت وا بکنی تا بعدا روتون بهم باز نشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید عروس خوشبخت تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 16 فروردین 95)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array
    خب از نظر اون من عصبیش میکنم ولی از نظر خودم نه. اون حق همه چیزو از من گرفته.
    عکس پرفایلمو عوض میکنم میگه چرا به من نگفتی عوض کردی. چیزی که به محض اومدن میتونه ببینه سرش ناراحت میشه.
    رفتیم لباس بگیریم گفتم از هر چیزی خوشت اومد بگو. کل پاسازو گشتیم عصبی میشه چرا چیزی نپسندیدی. میگم مگه تو پسندیدی میگه نه.
    میگم خب پس قشنگ نیود..
    من قبلا جلو حرفش فقط گریم میگرفت. گریم میگیره اون بیشتر عصبی میشه.
    خب من چیکار کنم. من ادمی نیستم که بتونم بخوام بد حرف بطنم نیش دار حرف بزنم. گریم میگیره فقط

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم
    یه هشدار جددددددی فعلا عقدت رو عقب بنداز
    دختر خوب بحث یه عمر زندگیه والبته ازت عذر میخام اگه رک صحبت میکنم چون دلم میسوزه
    شما با اینکه 30سالته اصلاااااا مهارتهای زندگی رو بلد نیستی و با چیزای کمی که از نامزدت گفتی ایشون هم همینطور
    اما ازونجا که به شما دسترسی داریم پس باید با دقت توجه کنی
    شما برخوردهات دقیقا همون چیزیه که بازخورد بدی در در نامزدت ایجاد کرده
    مردااز گریه متنفرن از قهر همینطور
    شما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون رو گوش کن تا بفهمی کجاها اشتباه کردی تو این سایت مهارتهای ارتباطی رو بخون
    حتما با نامزدت برو مشاوره تا باایشونم صحبت بشه
    اگه تو تالار یه چرخ بزنی دستت میاد که زندگی الکی نیست اونوقت تو عقد کردن عجله نمیکنی
    شما میگی از خدا ناراضیم دختر خوب خدا بهت عقل داده مگه دختر 17_18 ساله ای میگی گفتم خدایا اگه بده وهرشو از دلم بردار
    زندگی یادگیری مهارتهاست برای هردو
    شماهنوز نمیدونی بایه مرد چطور باید برخورد کرد
    اینکه بدون اجازش نمیتونم عکس پرفایلم عوض کنم یعنی فکر کردی زندگی تا این حده؟؟؟
    مگه دوست بازیه شما میخای نامزدت بشه همسفر 50_60ساله پدر بچهات پس دقت کن
    چطور و چه مدت باهم اشناشدین؟
    خصوصیات خوب و بد خودت و ایشون دقیق بنویس
    منتظرم وپیگیری میکنم
    ویرایش توسط ستاره زیبا : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 14:39

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array
    ممنون که پیام دادی ستاره زیبا. من قبول دارم که مهارت هارو بلد نیستم به اونم گفتم بلد نیستیم باید بریم پیش مشاور وگرنه اینجوری الکی گند میزنیم هیچی از حسی که بینمون بوده نمونده. ولی قبول نمیکنه بیاد مشاور. میترسه بگه بدرد هم نمیخورین.ستاره زیبا چطوری عقدم رو عقب بندازم. خانواده من وعقدم شهرستان. میخوان جشن بگیرن. کلی مهمون و ندارکات چیدن. من چجوری بگم میخوام عقب بیفته؟پدر مادرم سنشون بالاست اگه خدای نکرده زبونم لال باعث شه ناراحت شن. فکری شن. اتفاقی براشون بیفته نمیتونم خودمو ببخشم.ما از طریق یه واسطه با هم اشنا شدیم. بعد 6 ماه اومد خواستگاری, بعد 3-4 ماه هم که الان شده نامزدیاخلاقای خوبشمسئولیت پذیرهخوش سر و زبونوقتی خوبیم باهم خیلی خوبه از لحاظ محبت کردن و ابراز علاقهواقعا دوسم داره اخلاقای بدشزود عصبی میشه.وقتی عصبی میشه توهین میکنهسر چیزای کوچیک ناراحت میشه. ادم حساسیه چه روی لباس پوشیدن. چه ارتباط با دوستام.مغرور. البته اون میگه تو مغروری. ولی نظر اطرافیانم این نیست.مشکلش اینجاس که خواهر نداشته و به نظر من بلد نیست با خانوما درست برخورد کنه. خودش که میگه بلدم ولی تو مرد تو سری خور میخوای. من تو یری خور نمیشم. من واقعا همچین مردی نمیخوام ولی. هر جایی برم بدون اون باشم حتی اگه چیزی نگه قشنگ حس میکنم از حرفاش که دل تو دلش نیست. یه بهونه گیر میاره ذهر مارم کنه اون روزو. بعد میاد عذرخواهی میکنه.شب اجازه نمیده خونه دوستی که 8 ساله میشناسمش و اصلا باهم تو زندگی کردیم بمونم.نمیدونه خانوما احساس ترن وقتی ناراخته یه جوری باهام حرف میزنه انگار منم پسرم. خب منم هم چون خودم هیچ وقت بی احترامی نکردک بی احترامی ندیدم. هم خب تو خانواده حساس بار اومدم.میاد ناراحتم میکنه بعد تا 3 روز میگه چرا اذیتت میکنم من خیلی بدم که ناراحتت میکنم..بازم هست ولی الان چیزی یادم نمیاد. من دلم میخواد بیاد بریم پیش مشاور. چجوری راضیش کنم؟ من قبول دارم که سیاست ندارم و بلد نیستم .لی اونم باید قبول کنه که بریم مشاور. و کمکمون کنه.حتی میزاره من تنها برم.

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array
    گسی راهکاری نداره بتونم همسرم رو راضی کنم برای مشاوره؟
    لطفا

  11. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام

    دوست من هدف از دوران عقد چیست؟ آیا غیر از این است که فرایند آشنایی به بهترین وجه ممکنش انجام بشود و طرفین به یقین و اطمینان برسند ( لااقل تا حد معینی) که می توانند هم همسر خوبی برای هم هم والدین خوبی برای فرزندانشان باشند!

    شما الان پر از تردید هستی. فراموش نکن این دوران دوران طلایی زندگی شماست. شما در حال گرفتن مهمترین تصمیم زندگیتان هستید . شما الان نه تنها در حال انتخاب شریک زندگی هستید بلکه در حال انتخاب پدر برای فرزندتان نیز هستید و باید دلایل خ محکمی برای ازدواج با این اقا داشته باشید. و صرف پد رو مادرم و ..کفایت نمیکند.

    رفتار شما الان شبیه کسی است که با پای خودش سوار بر قایقی شده و این قایق در بستر رودخانه ای در حال حرکت است و شما هاله ی یک آبشار عظیم را از دور می بینید و فرصت کافی هم دارید. اما بجای کاری کردن از خدا می خواهید برای شما کاری انجام دهد. بخودت اطمینان داشته باش. شما یک فرد مستقل و تحصیل کرده ای که اقلا ده سال توانستی در پیچ و خم زندگی به تنهایی قدم برداری. جسارت "افزایش آگاهی و در صورت نیاز تغییر را داشته باش" چیزی ترسناک تر از خود ترس نیست.

    به شما اطمینان خاطر می دهم که پدر و مادر شما از ناراحتی شما و خدای ناکرده عدم خوشحالی و خوشبختی شما در آینده آن هم بعد از عروسی و فرزند دار شدن بیشتر ناراحت می شوند. اصلا از کجا میدانی که اگر متوجه حال بد شما نشوند خودشان کاری نکنند. .

    همین که ایشان نمی خواهند مشاوره بیایند یک امتیاز کاملا منفی برای ایشان محسوب می شود . اجازه ندهید بهانه های واهی شما را از آنچه روزی به آن یقین داشتید برگرداند.
    من نه شما را می شناسم نه ایشان را اما .
    اگر در خود توان همیشه تاکید میکنم همیشه مطیع بودن را می بینید منفعلانه اجازه دهید جریان رودخانه شما را با خود ببرد و گرنه همین امروز اقدام کنید. با تاخیر مراسم ازدواج چیزی از دست نمیدهید.
    نیازی هم نیست ایشان فعلا مشاور ه بیایند یک مشاور متخصص با دیدن شما و شنیدن حرفای شما تا حد زیادی میتواند شما را از اتفاقات آتی با خبر سازد.
    معجزه خود شمایی منتظر دست غیبی از بیرون نباش.
    لاک پشت وارونه هنوز منتظر است کسی بیاید و برگرداند دنیا را...

    برای شما آرزو می کنم از تمام امکاناتی که دارید برای خوشبختیان استفاده کنید . الان بمقدار زیادی آگاهی برای غلبه بر شکهایتان و البته مقدار زیادی جسارت نیاز دارید. ترس طبیعی است اما این را بدانید که تصمیم گیرنده نهایی خود شما هستید و کسی در آینده مسوولیت پاسخ مثبت شما را بدوش نمی کشد. آبرو و اینکه مردم شما را خوشبخت بپندارند در خوشبختی شما متاسفانه نقش زیادی بازی نمیکند . کلا نقشی بازی نمیکند. مقداری از جایگاه غمگینانه ای که بشما امنیت می دهد فاصله بگیرید و با ترسهایتان مواجه شوید. این زندگی برای شما است.

    من توصیه به جدایی یا ادامه ندارم فقط خواستم گوشزد کنم که آگاهانه و منطق محورانه تصمیم گرفتن تنها چیزی است که الان باید انجامش بدهید حتی اگر مقداری درد داشته باشد .

    بدرود

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  12. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (جمعه 20 فروردین 95)

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array
    ممنون جواب دادی اقای مهراد. میدونم دارم اشتباه میکنم. ولی ی جوری همه با اینکه میدونن اشتباه میخوان ک این اتفاق بیفته.
    مامانم خواهرم بابام دیدن که بخاطر ی مساله کوچیک چطور صحبت میکنه و اشکم در میاد.. ولی باز حاضر هستن این اتفاق بیفته بخاطر ابرو.
    به زبون میگن نه ارزششو نداره ابرو و اینا. ولی تو عمل دنبال کارای عقد هستن.
    من میدونم دارم اشتباه میکنم. اصلا احمقانه ترین کار دنیارو دارم میکنم.
    وقتی یکی نمیدونه قراره بیفته تو چاه م می افته یه جور دیگست. من حس میکنم میدونم قراره بیفتم تو چاه ولی دارم میرم جلو. امرزو با خواهرم باز صحبت میکنم. که اگه بگم جواب ازمایش نخورد چی میشه؟

    - - - Updated - - -

    میخوام برم پیش خانم دکتر فرزام. اگه بزاره. من اسمشو از چند نفر شنیدم.
    اینجا کسی رفته پیشش؟ کارشون خوب هست؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  2. در برابر رفتار های بد و توهین امیز مادرم چه کنم؟لطفن کمکم کنید ،خیلی داغونم
    توسط مادر خانومی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 شهریور 94, 22:34
  3. جواب نه توهین آمیز
    توسط مهدی سبز95 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 23:59
  4. قشنگ ترین سوپرایز که ازهمسرتون دریافت کردید؟
    توسط سارابختیاری در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 65
    آخرين نوشته: جمعه 24 آذر 91, 18:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.