بخدا حالم خیلی بده. رابطه دوستیمون داشت به ازدواج ختم میشد اما ..........

[iranvatan]

سلام
سال 87 ک دانشجو بودم، سرکار با کسی آشنا شدم ک فک میکردم بهترین انتخابه.اهل نماز و هییت و روزه.همون اوایل گفت ک قبلن رابطه ای خیلی خیلی خصوصی با نوه خاله مادرش داشته اما دخترک اینو.رها میکنه و برغم رابطه جنسی با این با شخص دیگه ای ازدواج میکنه.من سعی کردم کمکش کنم کلی مشاوره رفتیم ک بهتر شه حالش.تا اینک یک سال بعدش اومد خواستگاری من و برغم توافق خانواده م مادرش نخاست ک باهم ازدواج کنیم.هر چند ما دوباره بعد یک ماه رابطه مونو تحت نظر خانواده من ادامه دادیم.
مث همه رابطه ها قهر و اشتی داشتیم.سال 90 ک مشغول دفاع از پایان نامه لیسانسم بودم قهر کرد و با شخص دیگه ای ارتباط گرفت.منک متوجه شدم ب خانومه تماس گرفتم و ایشون هم حق رو بمن دادن و قطع کردن رابطه شونو.و بعدش درگیر خریدن جهزیه بودیم ک مادرم مریض شد و من پرستار شبانه روزی مادرم شدم و ا ارشد دانشگاه تهران قبول شدم.خانوادش بهم گفتن ک تشویقش کنم ک کنکور بده و این فاصله تحصیلاتی درست نیست.پیام نور قبول شد و تنها پسر یک کلاس 30 نفره شد.ناگفته نماند ک یکی از همکلاسیای دخترش ک 11 سال از خودش کوچیکتر بود کلی سعی در جلب توجه ش داشت.تا اینک خونه گرفت و جهیزیه رو چیدیم ک تیر93 عروسی کنیم ک حال مامانم بد شد.و دایی اونم فوت شد.منم بیمارستان در حال مراقبت از مادرم بودم ک خونه رو.پس داد و جهیزیه منم فرستاد خونمون.و رفت با همکلاسیش.از اون سال چند باری برگشت سمت من.ک باز هم خانواده ها قرار ازدواج گذاشتن و اونم باز قهر کرد و دوباره رفت با دختره.خیلی حالم بده.خیلی
بنظرتون چیکار کنم?

[n@f@s]

سلام … خیلی شیک و مجلسی …،ولش کن
کسی کهانگاری لاستیک زاپاسه تا تقی به توقی میخوره میره سراغ یکی دیگه، بدرد زندگی میخوره؟؟؟تا الانشم اشتباه کردین باهاش موندین…

[shaghayegh_rst]

سلام دوست عزیز ... خوبه بدونی وفاداری یکی از مهمترین اصول یک رابطه اس کسی که به این راحتی بیخیال شما میشه و دوباره برمیگرده سمتتون هرگز این اصل رو درک نکرده پس به هیچ عنوان برای زندگی و ازدواج مناسب نیس و بنظر من باید خدارو شکر کنین که قبل از تشکیل زندگی شخصیت خودشو بهتون نشون داده ...
خیلی خوبه اگه سعی کنین فکرتونو روی یه موضوع دیگه متمرکز کنین .. :)
موفق باشید ...

[mohanad28]

سلام
الان شما 80 درصد اختمال ميدم بخاطر ابرو تو اين رابطه موندين و ميخواين به همه ثابت كنين كه اون شمارو دوست داره
ماهمه بجه هاي اينجا اين احساس هارو با تمام وجود درك ميكنيم
كل ناراحتيش جند وقته بيا بيرون
ميدونم شايد برات بازنده اومدن بيرون سخت باشه
ولي فكر بعدش باش
حالا هي اومد تا اخره عمرت منت بايد تحمل كني رابطه رو تمام كن كه اكرم اومد زبونش كوتاه باشه نيومدم شما عمرت از دست نميدي
برا ما اقايون يك سال دوسال اينور اونور جيز خاصي نيست
به قول معروف مثل قرمه سبزي جا افتاده ميشيم
فكر عمرت باش
جوانيت باش
هر goli تا يه وقتي بو داره هواست باشه
باور كن كسه ديكه بياد يه هفته از ذهنت ميره
شايد خيلي ادما منتظر تعين تكليف شما باشن
من ناراحت شدم حقيقتا
ارزوي شادي برات دارم كم عمري باش نزاشتي

[mehdi_7]

همیشه فکر میکردم افراد مذهبی، اهل نماز و روزه و هیات، دوست دختر گرفتن رو گناه میدونن و به خواستگاری سنتی پایبند هستند .
این اقا که تند تند قهر میکنه و به سمت فرد دیگری میرود فردا چه جوری میتونی بهش اعتماد کنی در زندگی

[نیکیا]

ببخشید که اینو میگم واقعا منو ببخشید اما شما واقعا ارشد دانشگاه تهران خوندید؟؟؟؟ جواب سوالتون انقدر واضحه که یک خانوم دیپلم ردی هم میتونه جواب بده... چرا انقدر خودتو دست کم میگیری؟ چرا؟؟؟؟همین الان برو یه کیسه زباله بردار هر چی عکس و چه میدونم یادگاری ازش داری بنداز توش بزار سر کوچه. شماره اش رو هم از توی گوشیت پاک کن و توی شبکه های اجتماعی هم بلاکش کن...
عزت نفس داشته باش... تو رو خدا اسم مذهبی رو هم نزار روی چنین آدمایی... شکل و شمایل مذهبی داشتن با مذهبی بودن فرق داره...

[مدیرهمدردی]

با سلام و احترام
البته جواب سئوال شما مشخص هست. و اعضاء محترم هم گفتند که راهش فراموش کردن اوست.

اما نکته مهم که شما باید روی آن کار کنید:
البته تشخیص اختلال شخصیت از روی چند خط و در فضای مجازی خیلی نمی تواند حدس صائبی باشد.
لیکن پیشنهاد می دهم که حضوری به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید و از نظر اینکه آیا شما اختلال شخصیت وابسته دارید یا خیر مورد بررسی قرار بگیرید

به نظر می رسد که شما از نظر منطقی به مناسب نبودن این آقا رسیده اید! لیکن آنچه که موجب شده است او در فکر شما هنوز هم باقی باشد، حالت وابستگی و ترس طرد شدگی هست.
اگر این احتمال درست باشد، تا وقتی که شما وابستگی خود را تحت درمان قرار ندهید این مشکل هم هست.

البته فاجعه واقعی آن وقتی هست که خدایی نکرده این ازدواج صورت گیرد. که مشکلات شدیدی را در پی خواهد داشت که کوچکترین آن طلاق هست.

[sadafdarya]

سلام
سال 87 ک دانشجو بودم، سرکار با کسی آشنا شدم ک فک میکردم بهترین انتخابه.اهل نماز و هییت و روزه.همون اوایل گفت ک قبلن رابطه ای خیلی خیلی خصوصی با نوه خاله مادرش داشته اما دخترک اینو.رها میکنه و برغم رابطه جنسی با این با شخص دیگه ای ازدواج میکنه.من سعی کردم کمکش کنم کلی مشاوره رفتیم ک بهتر شه حالش.تا اینک یک سال بعدش اومد خواستگاری من و برغم توافق خانواده م مادرش نخاست ک باهم ازدواج کنیم.هر چند ما دوباره بعد یک ماه رابطه مونو تحت نظر خانواده من ادامه دادیم.
مث همه رابطه ها قهر و اشتی داشتیم.سال 90 ک مشغول دفاع از پایان نامه لیسانسم بودم قهر کرد و با شخص دیگه ای ارتباط گرفت.منک متوجه شدم ب خانومه تماس گرفتم و ایشون هم حق رو بمن دادن و قطع کردن رابطه شونو.و بعدش درگیر خریدن جهزیه بودیم ک مادرم مریض شد و من پرستار شبانه روزی مادرم شدم و ا ارشد دانشگاه تهران قبول شدم.خانوادش بهم گفتن ک تشویقش کنم ک کنکور بده و این فاصله تحصیلاتی درست نیست.پیام نور قبول شد و تنها پسر یک کلاس 30 نفره شد.ناگفته نماند ک یکی از همکلاسیای دخترش ک 11 سال از خودش کوچیکتر بود کلی سعی در جلب توجه ش داشت.تا اینک خونه گرفت و جهیزیه رو چیدیم ک تیر93 عروسی کنیم ک حال مامانم بد شد.و دایی اونم فوت شد.منم بیمارستان در حال مراقبت از مادرم بودم ک خونه رو.پس داد و جهیزیه منم فرستاد خونمون.و رفت با همکلاسیش.از اون سال چند باری برگشت سمت من.ک باز هم خانواده ها قرار ازدواج گذاشتن و اونم باز قهر کرد و دوباره رفت با دختره.خیلی حالم بده.خیلی
بنظرتون چیکار کنم?

بابا ای ول دیگه چجوری ثابت کنه مردی نیست ک بشه بهش اعتماد کرد
شما هم جواب مشکلت رو خودت میدونی اما نمیخای حقیقت رو با دید منطق ببینی

[komeylgol]

سلام
سال 87 ک دانشجو بودم، سرکار با کسی آشنا شدم ک فک میکردم بهترین انتخابه.اهل نماز و هییت و روزه.همون اوایل گفت ک قبلن رابطه ای خیلی خیلی خصوصی با نوه خاله مادرش داشته اما دخترک اینو.رها میکنه و برغم رابطه جنسی با این با شخص دیگه ای ازدواج میکنه.من سعی کردم کمکش کنم کلی مشاوره رفتیم ک بهتر شه حالش.تا اینک یک سال بعدش اومد خواستگاری من و برغم توافق خانواده م مادرش نخاست ک باهم ازدواج کنیم.هر چند ما دوباره بعد یک ماه رابطه مونو تحت نظر خانواده من ادامه دادیم.
مث همه رابطه ها قهر و اشتی داشتیم.سال 90 ک مشغول دفاع از پایان نامه لیسانسم بودم قهر کرد و با شخص دیگه ای ارتباط گرفت.منک متوجه شدم ب خانومه تماس گرفتم و ایشون هم حق رو بمن دادن و قطع کردن رابطه شونو.و بعدش درگیر خریدن جهزیه بودیم ک مادرم مریض شد و من پرستار شبانه روزی مادرم شدم و ا ارشد دانشگاه تهران قبول شدم.خانوادش بهم گفتن ک تشویقش کنم ک کنکور بده و این فاصله تحصیلاتی درست نیست.پیام نور قبول شد و تنها پسر یک کلاس 30 نفره شد.ناگفته نماند ک یکی از همکلاسیای دخترش ک 11 سال از خودش کوچیکتر بود کلی سعی در جلب توجه ش داشت.تا اینک خونه گرفت و جهیزیه رو چیدیم ک تیر93 عروسی کنیم ک حال مامانم بد شد.و دایی اونم فوت شد.منم بیمارستان در حال مراقبت از مادرم بودم ک خونه رو.پس داد و جهیزیه منم فرستاد خونمون.و رفت با همکلاسیش.از اون سال چند باری برگشت سمت من.ک باز هم خانواده ها قرار ازدواج گذاشتن و اونم باز قهر کرد و دوباره رفت با دختره.خیلی حالم بده.خیلی
بنظرتون چیکار کنم?

بطور کامل با نفس موافقم
لیاقت شما رو نداره...همین

[حیاط خلوت]

مذهب تو وجود آدمهاست
آدم مذهبی اونیه که با وجودی که خدا بهش یه بچه سندرمی داده ولی هنوز هم اعمالش و دعاش سرجاشه
تو رو خدا اسم مذهبی رو به هر شخص بی دینی اطلاق نکنید
اولین چیزی که در دین مطرح است وفای به عهد است.