به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 11 12345678910 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 104
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همه چیز رو تموم کرد چیکار کنم؟

    سلام خدمت همه دوستان، حالم خیلی خوب نیست برای همین خیلی نیاز به کمک دارن خواهش میکنم کمکم کنید و سعی کنید سرزنشم نکنید، من حدود ۶ سال با دختر خانومی بودم که در دانشگاه به قصد ازدواج باهم دوست شدیم، تو این ۶ سال خیلی دعوا میکردیم اما هم رو دوست داشتیم و سریع درست میکردیم، تا حدود ۲ماه پیش که گفت من پدرم متوجه شده و گفته یک ماه به این پسر وقت میدم بیاد جولو، البته تو این ۶سال مادرشون و اکثر خانوادشون میدونستن جز پدرشون، من هم به خانوادم نگفته بودم، نه اینکه نخوام بگم ولی چون کارم جور نبود با خودشم موافقت کردیم که من کارم درست شد اقدام جدی صورت بگیره، اما دو ماه پیش که گفت پدرم متوجه شده یک باره جدی گفت چرا نمیای و نمیگی به مادرت و از این جور صحبت ها، تا آخرین باری که رفتیم بیرون به من گفت بیا کامل باهاش صحبت کردم که چند ماه دیگه صبر کن دارم کارامو جور میکنم و قبول کرد، اما بعد از این ماجرا یک روز با من تماس گرفت که مادرم میخواد باهات صحبت کنه ، من با مادرشون صحبت کردم که به من گفتن یک هفته بهت فرصت میدم بیای وگرنه همه چیز تمام میشه، من به ایشونم گفتم چند ماه صبر کنین کارم درست میشه، گفت نه دیگه پدرش نمیذاره دوست باشین، گذشت خیلی حالم بد بود تماس گرفتم با خودش دیدم گوشیش خاموشه، به مادرشون زنگ زدم یک هفته بعد دقیقن که من اشتباهاتم رو متوجه شدم میدونم قدرشو ندوستم اما یکی دو ماه به من زمان بدید درست میکنم که ایشون گفتن کلا قضیه منتفی شدست، باورم نمیشد گفتم چرا گفت شما اصلا بهم نمیخورید شما یک سری خصلت ها دارید که دخترم نمیتونه بسازه و اینجور صحبتا گفتم دخترتون من رو دوست داره که گفت اونم دیگه دوست نداره گفتم امکان نداره گفت میخوای خودش بهت بگه گفتم ممنون میشم اگه بذارید باهاش صحبت کنم گفت باشه، باهاش که صحبت کردم واضح گفت دیگه نمیخوام و بهونه های مختلف آورد که همرو قبول کردم در نهایت گفت اصلا دیگه دوست ندارم، و دیگه چیزی نداشتم بگم شکه شدم، چون من تمام دنیاش بودم، ۶سال باهم زندگی کردیمو در ارتباط بودیم در طول یک هفته یهو گفت دوست ندارم، من قبول کردمو خداحافظی کردم، البته یک ماه از این ماجرا میگذرره و دیگه دارم کم میارم هیچ راه ارتباطیم باهاش ندارم، الان کارمم درست شده نمیدونم چیکار کنم، دارم دیوونه میشم، لطفا کمکم کنید واقعا دوسش دارم اونم داشت، اینم بگم ایشون یک ضعف چشمی به اسم اشتارگارت داشت که نقطه مرکزی رو نمیبینن اینجور افراد اما من برام خودش دوست داشتنی بود و اخلاقش، گفتم بگم از قلم نیفته، ممنونم خواهشن کمکم کنید


    - - - Updated - - -

    در ضمن من و ایشون ۲۵ ساله هستیم، خواهش میکنم بکید آیا بر میگرده؟ واقعا منو نمیخواد؟ چه کاری میتونم انجام بدم؟ تو این ۱ماه یک بارم زنگ زدم به مادرش که اصلا جوابمو ندادن، از لحاظ شرایط مالی شبیه به هم هستن خانوادهامون، شرایط زندگیم مثل خونه و ماشین دارم، کار نداشتم که جور شده، همدیگرم دوست داشتیم اما نمیدونم چرا گفت دیگه دوستم نداره اونم با گذشت یک هفته، ممنون میشم کمک کنید

  2. کاربر روبرو از پست مفید mgbs1990 تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 11 فروردین 95)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما کارت رو درست کن بعد با خانواده مطرح کن ولی اول باید شغلت مشخص شده باشه ثابت باشه بعد مادرت خودش درستش میکنه به اونا زنگ میزنه باید اقدام جدی و رسمی انجام بشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 28 اسفند 94), mgbs1990 (جمعه 28 اسفند 94), بارن (جمعه 28 اسفند 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از پاسخت، من با مادرم صحبت کردم مادرم یکم ناراحت شد از مساله چشمش اما گفت صبر کن خودش تماس بگیره امامن میترسم، چون خودش آخرین بار گفت حتی مادرتم بیاد جلو من جوابم منفیه، گفتم چرا گفت نمیخوام ماهم آخرش تلاق بگیریم، البته مادرش به من گفت پدرش دیگه مخالفه، یعنی واقعا منتظرم میمونه ؟ یا بر میگرده، خیلی استرس گرفتم

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 بهمن 99 [ 08:27]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,981
    سطح
    63
    Points: 8,981, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    474

    تشکرشده 304 در 105 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    به نظر من اون خانوم حق دارن بخوان بعد از 6 سال وضعیتشون مشخص بشه.
    شما اگر واقعا ایشون رو انتخاب کردید و مطمئن هستید،از طریق خونوادتون اقدام کنید.

  7. 3 کاربر از پست مفید آرامش خیال تشکرکرده اند .

    mgbs1990 (جمعه 28 اسفند 94), tavalode arezoo (شنبه 29 اسفند 94), بارن (جمعه 28 اسفند 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متشکرم از پاسختون، بعله حرف شما کاملا صحیح و حق داره بخواد وضعیتش مشخص شه، من به خودشم گفتم قبول دارم اشتباه کردم و بچگانه فکر میکردم، با اینکه واقعا اشتباهمو پذیرفتم اما گفت دیکه نمیخوامت، این رو انتظار نداشتم، لطفا بگید چرا اینجوری شد؟

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهش میکنم بگید آیا اینا بخاطر تنبیهمه یا واقعا رفته؟

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 تیر 97 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-9-25
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    4,015
    سطح
    40
    Points: 4,015, Level: 40
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    852

    تشکرشده 48 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mgbs1990 نمایش پست ها
    خواهش میکنم بگید آیا اینا بخاطر تنبیهمه یا واقعا رفته؟
    گرچه شايد باور کردنش سخت باشه ولي به نظر ميرسه که واقعا رفته تنبيه هم نيست.

    دخترا همينجورين البته استثنا هم داره

    احتمالا پدرش يه چيزايي بهش گفته که کلاً از شما منصرف شده.

    خدا بزرگه، اينا رو ول کن بچسب به خدا.
    ویرایش توسط Hadi99g : شنبه 29 اسفند 94 در ساعت 14:03

  11. کاربر روبرو از پست مفید Hadi99g تشکرکرده است .

    mgbs1990 (شنبه 29 اسفند 94)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اسفند 94 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1394-12-08
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    125
    سطح
    2
    Points: 125, Level: 2
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این خانومو نمیدونم و شاید واقعا قصدشون تنبیه شما بوده باشه ..اما دخترا واقعا نظر پدرشون براشون خیلی مهمه...من خودم با اینکه رابطم چند ماه بود اما خیلی وابسته بودم ودوسش داشتم اصن نمیتونستم تصور کنم بدون اون زندگی کنم اما وقتی پدرم فهمیدو گفت نه اصلا به دردت نمیخوره با اینکه خیییلییی برام سخت بود اما وقتی اون به یه طریقی بهم پیام داد که منتظرم بمون خیلی زود میام همه چیزو درست میکنم ؛برا اینکه اونم دیگه عذاب نکشه و از فکرم دربیاد بهش گفتم من اصلا دیگه نمیخوام برو به زندگیت برس اصن برو ازدواج کن اینارو خیلی جدی بهش گفتم اما ته دلم خیلی دوسش داشتم و فقط به خاطر حرفای پدرم منصرف شده بودم...شمام اگه بتونی نظر پدرشونو مثبت کنی احتمال خیلی زیاد خودشونم مثله قبله وشایدم بیشتر میخوانتون

  13. 2 کاربر از پست مفید jojoooo تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 29 اسفند 94), mgbs1990 (شنبه 29 اسفند 94)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از پاسختون، آخه مادرم میگه خودش زنگ میزنه تا نزنه اگر ما اقدام کنیم فقط از ما امتیاز میگیرن و تو مجبوری هر چی میگن قبول کنی، مشکلم اینه حتی نذاشتن با پدرش صحبت کنم، به مادرشون گفتم اجازه بدید با پدرش خودم صحبت کنم اما نذاشت، آخه پدرش اصلا منو ندیده چرا منصرفش کرده؟ ه نظر شما مادرم اشتباه میکنه یا نه واقعا زنگ میزنه یا یه جوری ارتباط رو شکل میده؟

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اسفند 94 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1394-12-08
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    125
    سطح
    2
    Points: 125, Level: 2
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اخه ینی چی!!!شمایید که باید پیگیره این قضیه باشید نه اون....اصلا اون شاید از طرفه خانوادش تو یه شرایطی قرار گرفته که نمیتونه ارتباط برقرار کنه...اگه واقعا میخوایدش به نظر من باید اقدام کنید خب بالاخره اونام حق دارن یه شرایطی بزارن دیگه...اینجوری که شما منتظر اون بمونید ممکنه اونم فکر کنه شما منصرف شدید..البته بازم صلاح کارتونو خودتون بهتر از هر کسی میدونید و اینکه ایشون زنگ میزنه یا نه خودتون با شناختی که ازش دارین بهتر میتونین پیشبینی کنین

  16. 3 کاربر از پست مفید jojoooo تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 29 اسفند 94), maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), mgbs1990 (شنبه 29 اسفند 94)


 
صفحه 1 از 11 12345678910 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 خرداد 95, 21:17
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 01:23
  3. لبریز از ترس
    توسط سارا بانو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اردیبهشت 91, 19:11
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 06 آذر 89, 16:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.