باید جهزیه ام رو جمع کنم و برگردونم،حس بدی دارم

[آرامش خیال]

فکر نمیکردم اینکار انقدر برام سخت باشه
وسایلی که هر کدوم رو با یه دنیا عشق و ذوق خریدم و چیدم
به جای چیدن هفت سین تو خونم باید برم همه رو خراب کنم
هیچوقت نمیبخشمشون
خدا کنه بتونم بدون اینکه جلو بقیه گریم بگیره جمعشون کنم.
خدایا بهم طاقت بده

[khaleghezey]

روزهای سخت سپری میشه بانو ایشالله که هرچی خیر هست برای شما اتفاق بیوفته

[Rainbow-Dance]

متاسفم برای همسر شما که داره زندگی خودش رو نابود می کنه.

اما شما، مطمئن هستم که نیروی فوق العاده و توان بی اندازه ای دارید که شما رو از این روزهای سخت و مشکلات دشوار عبور می ده و به ساحل آرامش می رسونه.

به خودتون ایمان داشته باشید و فرمان زندگی تون رو به دست بگیرید و تسلیم این ناملایمات نشوید.

[آرامش خیال]

تا نیم ساعت دیگه باید برم جمعشون کنم
لطفا برام دعا کنید.ممنونم

[گیسو کمند]

ان مع العسر یسری
فان مع العسر یسری

همانا با هر سختی، اسانی هست
پس قطعا با هر سختی ، آسانی هست .

تو دختر قوی ای هستی ،مادر مهربونی هستی ،
تو لیاقت بهترینارو داری ، خودت نخواستی که توی همچین زندگی بدی باشی ،یعنی خواستی شرایط بهتری داشته باشی پس مطمئن باش بهش میرسی.

[زانکو]

همه ی این روزا میگذره و خیلی زود فراموش میکنی
مطمئن باش...اون روزه که از این همه ناراحتی تعجب میکنی

[skyzare]

فکر نمیکردم اینکار انقدر برام سخت باشه
وسایلی که هر کدوم رو با یه دنیا عشق و ذوق خریدم و چیدم
به جای چیدن هفت سین تو خونم باید برم همه رو خراب کنم
هیچوقت نمیبخشمشون
خدا کنه بتونم بدون اینکه جلو بقیه گریم بگیره جمعشون کنم.
خدایا بهم طاقت بده

سلام .

تقریبا تمام تاپیک قبلی شما با عنوان باردارم و دارم از شوهرم جدا می شم رو خوندم ..... اولین چیزی که میخوام بگم این که قطعا تحمل این تهمت ناروایی که به شما زدند و بی تفاوتی نسبت به جنین از سوی پدرش خیلی خیلی سخت هست و بدن شک من نمیتونم حس و حال شما رو درک کنم . ولی میخوام در مورد اون قست قرمز رنگ که گفتید : هیچ وقت نمیتونم ببخشمش ... بگم که دارید اشتباه می کنید .... ایشون رو ببخشید فراتر از اون برای او سر نماز دعا کنید که ان شاالله زندگی خوبی رو داشته باشه . حدیثی به این مضمون داریم که وقتی شما برای کسی دعا می کنید خدا استجابت اون دعا رو صد برابر برای شما می کنه .

===============================

روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) :

إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ نُودِيَ مِنَ الْعَرْش

اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ازعرش ندا می‏شود،

ِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ

برای تو صدهزار برابر مثل او است (صد هزار برابر براي تو است)

وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَيْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ
لَا يَدْرِى يُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا.

اين در حالي است كه اگر براي خودش دعا مي‏كرد،
فقط به اندازه همان يك دعايش به او داده مي‏شد.
پس دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود
بهتر است از دعایی (دعای شخص دعا کننده برای خود)
که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود.

================================

شما با این کار در واقع دارید به خودتون لطف بزرگی می کنید ..... این بخشیدن پیش خدا خیلی ارزش داره .... خداوند در قرآن می فرماید:و ان تعفوا اقرب للتّقوی
اگر شما گذشت کنید، به پرهیزگاری نزدیک تر است . بر اساس این آیه، یکی از آثار بخشش، نزدیک شدن به تقوا است.
یکی از راه های جلب رحمت الهی، بخشش و گذشت دیگرانه . او بنده های خود را دوست دارد و هر گونه لطف به بندگانش را لطف به خود می داند و درصدد جبران بر می آید. از این رو هر گاه ببیند انسانی از خطا و لغزش بنده او می گذرد، درصدد تشکر و جبران بر می آید و رحمت خاص خود را شامل حال او می کند.

=================================

یه نکته دیگه که میخواستم بگم و خیلی مهم هست این که هیچ وقت امیدتون رو از خدا از دست ندید ..... توی هر زمینه ای به خدا امیدوار یاشید ... این که شما فکر کنید با نگه داشتن بچه ممکنه براتون خواستگار کمتر بیاد به نوعی سوءظن و بد گمانی به خدا هست ... به خدا امیدوار باش ....امام علی می فرماید : بزرگترین گناه ناامید ایست حالا این ناامیدی می تونه توی هر زمینه مثلا ناامیدی از امر ازدواج باشه ...

=================================

چند تا پیشنهاد :

حتما سعی کن خودت رو به کاری مشغول کنی تا کمتر به ذهنت به سمت گذشته بره ....

توی نزدیکترین کتاب خانه عضو شو ... کتاب هایی که برای بچه ها هست از قصه و داستان رو بیار .... و شب ها قبل از خواب برای جنین ات بخون ....اون رو نوازش کن .....

صبح ها وقتی بیدار میشی بهش سلام بکنه ....باهاش بلند بلند حرف بزن ... اما هرگز هرگز از بدی پدرش براش نگو .... هیچ گاه نه الان نه بعدا که بزرگ شد..... نذار این حس انتقام و بدبینی توی این جنین شکل بگیره ....

حس انتقام و تنفر رو از خودت دور کن .... به این ها اصلا فکر نکن ..... هر چی الان در مورد فکر کنی بعدا اثرش روی بچه میزاره ...

برنامه ریزی کن روزی 5 آیه از قران رو بخونی ....

ورزش پیاده روی رو در این دروان انجام بده ... تا بتونی یه زایمان طبیعی داشته باشی ....

این آیه قرانی رو حفظ کن و در قنوت نمازت بخون :

سوره فرقان، آیه 74: « رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً».

کتاب های توی زمینه فرزند زیاد مطالعه کن و تمام تلاشت رو روی تربیت فرزندت در اینده بزار .....

از همین الان کتاب هایی که در زمیته شوهر داری در اسلام هست رو مطالعه کن ... تا در زندگی آینده ات پیاده سازی کنی ... این رو به این خاطر می گم که هرگز حتی لحظه ای هم از خدا ناامید نشی که امکان ازدواج مجدد برای تو دشوار هست ....

============================

یا علی ...

[آنیتا123]

سلام دوست عزیز

از صمیم قلب براتون آرزو می کنم این روزهای سخت تموم بشه.و زندگی روی خوشش رو به شما نشون بده.

مواظب خودت و فرشته کوچولوت که باارزش ترین هدیه خداوند به تو هست باش عزیزم.

[آرامش خیال]

از همه بابت صحبت های دلگرم کنندشون ممنونم.
خداروشکر دیروز تونستم بدون نشون دادن ناراحتیم وسایل رو جمع کنم.
هرچند مادرش بازم بهم توهین کرد.
اما چیزی که خیلی ناراجتم کرد اینه که ما تو خونه سه تا گلدون داشتیم که یکیشو مادرم برام کاشته بود و دوتای دیگه رو مادر همسرم بهمون داد.دیروز دیدم که گلی که خودم برده بودم خشک شده ولی دوتای دیگه نه.یعنی به اون دوتا فقط آب داده بود.
باورم نمیشه کسی که سه سال از زندگیمو باهاش بودم شخصیتش در این حد باشه که حتی به گلدون هم رحم نکنه.شاید بگید وسط این همه مشکل دارم به چه چیز ساده ای فکر میکنم!
ولی انگار اصلا با یه آدمی زندگی کردم که اصلا نمیشناختمش.تموم ذهنیتی که ازش داشتم به هم ریخته.اصلا فکر نمیکردم تا این حد بتونه بد باشه.
وقتی میبینم همسرم نسبت به زندگیمون بی تفاوته منم سردتر و بی تفاوت تر میشم.
میدونید حتی من که الان 26 سالمه بازم یکی از بزرگترین دلگرمی هام وجود پدرمه.با اینکه گاهی اوقات تو خیلی از موارد مثل هم فکر نمیکنیم.
وقتی میبینم پدر و مادرم باهم میخندن یا حتی دارن راجع به موضوعی باهم حرف میزنن کلی خوشحال میشم و انرژی میگیرم.
یه جورایی دلم برای بچه م میسوزه که پدر محکمی نداره که تکیه گاهش باشه.

[dooo]

سلام مامان مهربون
نمیدونم چی بگم،فقط طبق تجربه ای که خودم داشتم وقتی آخرین روزهای اسفند93،رو با آخرین روزهای اسفند 94مقایسه میکنم میبینم لطف خدا وگذر زمان واقعا چقدر اوضاع رو.خوب میکنه طوری که خودت باورت نمیشه چطوری گذشت
روزهایی که حتی نفس کشیدنم برات سخت بود

و الان خدارو به خاطر اینکه منو تنها نذاشت و هوامو داشت شکر میکنم،مطمئن باش که خدا هوای دل شکسته هارو خیییییلی داره

در ضمن هر کسی هر کاری کنی حتما بازتابش رو در این دنیا خواهد دید
این جهان کوه است و فعل ما ندا/بازگردد این نداهارا صدا
از وقتی تاپیکتو دیدم واست دعا کردم هرچی خیره پیش بیاد
امیدت فقط به خدا باشه عزیزم