انسان بسیاری از خوی و خصلت خود را از نیاكان خود به ارث برده است.این نیاكان یا انسانهای اولیه هستند یا حیواناتی كه انسان از آنها تكامل یافته است.طبق قانون تنازع بقا همیشه موجوداتی قادرند نسل خود را از منقرض شدن محفوظ نگه دارند كه زاد وولد بیش از مرگ و میر در یك جمعیت باشد.در یك گونه حیوانی انتخاب طبیعی، به نژادی اجازه ادامه حیات می دهد كه در آن جمعیت، موجودات نر بیشترین قدرت جنسی را داشته باشند كه بتوانند چندین جنس ماده را بارور كنند، تا میزان زادو ولد بالا رود.درست مانند یك محیط دامپروری یا مرغ داری كه در آن تعدادی حیوان نر اصلاح شده را نگهداری می كنند تا این تعداد محدود جنس نر ، جمعیتی از ماده ها را بارور كنند.


انسانهای نخستین هم به طبع اجداد خود در شرایطی كه انسان ضعیف ترین موجود بود و به سختی می توانست خود را در برابر بلایای طبیعی مصون نگه دارد.باید در جمعیت خود صاحب مردانی بودند كه با توانایی جنسی بالا بتوانند چندین زن را بارور كنند تا زاد وولد بالاتر از مرگ و میر باشد.در هر زمانی مردان بیش از زنان در معرض تهدید و مرگ بودند چرا كه مردان یا به شكار می رفتند و در این راه خود طعمه شكارچی بزرگتر می شدند یا اینكه در هر زمانی به فراخور موقعیت خود مشغول جنگ و مبارزه بودند.به حدی كه حتی ممكن بود، در بعضی جنگ ها، اكثریت مردان قبیله كشته شوند.


اگر در جمعیتی مردان قدرت آن را نداشتند تا چندین زن را بارور كنند به تدریج طبق قانون طبیعت چنین جمعیتی منقرض می شد.با گذشت زمان خصلت "قدرت باروری چند جنس ماده توسط یك جنس نر" كه برای ادامه حیات یك ضرورت به حساب می آمد در انسان ها هم نهادینه شد اما از آنجایی كه انسان همیشه در هر امری زیاده خواه است و فراتر از آنچه طبیعت در اختیار او قرار می دهد،راه افراط و تفریط را می پیماید و در جهت امیال و هوس های خود گام بر می دارد.در این كار هم راه هوس بازی وتنوع طلبی را در پیش گرفت به شكلی كه حرمسراهای متعددی ساخت تا جنس زن را برده و اسیر شهوت خود سازد.


تنوع طلبی در وجود مرد به حدی تقرب یافت كه پاره ای از ادیان برای تطمیع مردان، بهشتی را توصیف كردند كه مملو از زنان زیبا روی بود.تنوع طلبی مردان تا حدی شدت یافت كه بسیاری مردان به شوق اسیر كردن زنان افسانه ای وارد جنگ می شدند.و در زمان بازگشت از جنگ حرمسرایی از زنانی می ساختند كه در خواب هم تصور دیدن آنها را نداشتند.


زنان برخلاف مردان به غیر از میل غریزی داشتن فرزند، همبستری و نزدیكی با مرد را به معنای عشق و محبت تعبیر می كنند.یعنی اینكه یك مرد می تواند برای رفع نیاز جنسی خود با زنی همبستر شود كه وابستگی عشقی به او نداشته باشد.اما برای زنان تنها نوعی همبستری معنا دارد كه آمیخته با شور و عشق باشد.مگر اینكه عواملی متفاوت زن را به نوعی همبستری بكشاند كه خواسته او نیست.


با متكامل تر شدن جوامع انسانی و از بین رفتن نیاز به زاد وولد بیش از حد انسان ها و متعادل شدن جمعیت زن و مرد و فرهنگ احیای ارزش حقیقی زن در جامعه، مردان خردگرا عزم خود را جزم كردند تا از خوی حیوانی نیاكان خود فاصله بگیرند و تنها به همبستری با زنی بیندیشند كه بتوانند رابطه ای آمیخته با عشق و محبت با او داشته باشند تا در این راه زنان هم به آرامش و اعتماد برسند.در حقیقت احترام به حقوق زن و پیشرفت فرهنگ و پویایی و تمدن یك جامعه دو مقوله همسو هستند به شكلی كه در جوامع خردگرا حقوق زن و مرد یكسان است، و مردان به خود اجازه نمی دهند، زنان را فدای امیال خود كنند.


اما نكته اساسی اینجاست كه مردان هنوز نتوانسته اند بطور كامل از حس غریضی تنوع طلبی خود فاصله بگیرند و هنوز هم نیرویی در مردان بیدار است كه میل زیاده خواهی را در وجود آنها تحریك می كند. چرا كه مكانیسم مغزی و ترشحات هورمون های مرد هنوز هم به میزان قابل توجهی مانند اجداد او ست.اما این هرگز به این معنا نیست كه مردان تصمیم دارند تا از همسر مورد علاقه خود فاصله بگیرند.آنان هنوز هم با عشق و علاقه وافر به خانواده خود، مایلند تا لذت های بیشتر جنسی را تجربه كنند.اما باید بدانید كه معنای لذت جنسی همیشه مترادف با همبستری نیست.و هر فرد بسته به ذائقه و صفات درونی و فرهنگ اجتماعی خود به لذت های جنسی می اندیشد.فردی دوست دارد با غیر هم جنس خود صحبت كند.در حالی كه فردی دیگر از تماشای صورت و اندام غیر هم جنس خود لذت می برد. در كل تمایلات جنسی یعنی «مجموعه رفتارها و احساسات میان دو نفر كه می توانند عامل ایجاد احساسات ویژه ای از قبیل آرامش، هیجان ولذت گردند.» كه برای دریافت چنین آرامش و لذتی هر فرد یك نوع رابطه را انتخاب می كند.


این تمایل به غیر و تنوع طلبی مردان موجب استرس و آزار و اذیت شدید زنان می شود.اما باید متذكر شد كه اگر چه نباید به تنوع طلبی مردان میدان داده شود چون ممكن است گرفتار بیماری "هوسبازی" شوند ولی از سوی دیگر تنوع طلبی در مردان آنقدر هم خطرناك نیست كه لاجرم موجب نابودی زندگی خانوادگی او شود.بسیاری تصور می كنند مردانی كه صاحب زن بسیار زیبا هستند یا همسر خود را بسیار دوست دارند، میل به تنوع طلبی ندارند در حالی كه این میل ذاتی و بر اساس فرامین مغز و ترشح هورمون هاست اما خوشبختانه این حالت قابل كنترل است.


زنان برای اینكه بتوانند تنوع طلبی مردان را مهار كنند لازم است هنر و مهارت ارتباط با همسر خویش را فرا بگیرند چرا كه كنترل های شدید، پرخاشگری و انتقام جوئی نه تنها مشكلی را حل نمی كند بلكه اصرار بش از حد در این موارد مرد را گستاخ و بی پروا می سازد.


اگر زنی از همسر خود خطایی ببیند به شدت با او برخورد می كند و از او دل آزرده و نا امید می شود گاهی زنان به تصور اینكه عشق و زندگی آنها برای همیشه بر باد رفته است تصمیم به جدایی و طلاق می گیرند.چرا كه از نظر زنان رابطه جنسی به معنای عشق و زندگی است.پس در نظر آنها همسرشان عشق میان آن دو را با فردی دیگر عوض كرده است.پس از این ماجرا مردی كه عاشق همسر خود می باشد به سختی خود را ملامت می كند و از كرده خود پشیمان می شود.این پشیمانی به او كمك می كند تا خواسته های خود را تحت كنترل در آورد اما این هرگز به ان معنا نیست كه حس تنوع طلبی در وجود او از بین رفته است بلكه این پشیمانی به او اراده ای داده تا از طغیان میل سركش خود جلوگیری كند.در حالی كه چنین میلی هنوز هم در وجود او زنده است.


در كشورهای آزاد به دلیل معاشرت های پی در پی زن و مرد، مردان ولع چندانی ندارند تا حس تنوع طلبی خود را ارضا كنند.چرا كه همانطور كه ذكر شد همه تمایلات جنسی همبستری نیست. و مردان می توانند با تماشا و صحبت با غیر همجنس به مقدار زیادی حس تنوع طلبی خود را ارضا كنند.از سوی دیگر مردان می دانند همیشه مكانی فراهم است كه بتوانند در این محیط های خاص پوششی بر روی نیاز غریزی خود بگذارند بدون آنكه گرفتار مشكلات خانوادگی و اجتماعی شوند.به این خاطر كمتر به خواسته تنوع طلبی خود فكر می كنند در نتیجه به مرور زمان این غریزه كم رنگ می شود.اما در محیط های بسته به دلیل محدودیت های زیاد ولع تنوع طلبی در مردان بالا می رود.به این دلیل چنین حسی بخش اعظمی از افكار مردان را به خود اختصاص می دهد.مردانی كه بخواهند در چنین جامعه ای به خواست غریزی خود دامن بزنند ناچارند خود و دیگران را گرفتار مسائل متعددی كنند كه اغلب، بهای آن بسیار سنگین است.


اگرچه تنوع طلبی و هوسبازی یكسان به نظر می آیند، اما در حقیقت تنوع طلبی صفت غریزی و موروثی است كه توسط مردان خردگرا و با اراده در كنترل كامل است و چنین مردانی هر گز ارزش های خانوادگی و اجتماعی خود را فدای غریزه خود نمی كنند .اما بر عكس هوسبازی بیماری بسیار خطرناكی است كه اگر در وجود مرد یا زنی ریشه بدواند هستی آن فرد را به كام خود می كشد.چه بسا كه، درمان این بیماری سخت تر از هر اعتیادی باشد.