درود بانو بی نهایت گرامی
کاری با رفتارها و کارهای قبلیش ندارم و کاری هم که در آینده ممکنه چگونه برخورد کنه ندارم ولی نوشته بانو هانا بنظرم خیلی به دل میشینه.
یادمه وقتی مادرم فوت کرد با یکسری از اقوام فامیل های پدریم خانوم هم بودن به مشکل خوردن و واقعا هم هم با مادرم بود نه اینکه چون پسرشم حق رو بهش بدم نه ولی وقتی مادرم فوت کرد اونها اومدن کمک کردن توی برگزاری مراسم مادرم این حرف خواهرم هیچوقت یادم نمیره که با کمکی که کردن حتی مادرم هم بخشیدشون.(یکچیزی توی همین مایه ها بودش)
احتمال زیاد اخلاقش بعد از دیدار شما هم تغییر زیادی نمیکنه ولی دوتا نکته هست هم اینکه شما مادر هستی و احساسش رو بهتر درک میکنی و اینکه جواب بدی رو با بدی نمیدن و مهمترنی نکته نباید فراموش کنی شما کار یمیکنی برای رضای خودت باشه و داداشت رو هم مد نظر قرار بده همینطوری که تو به داداشت نیاز داری بعض اوقات هم یک برادر به خواهرش نیاز داره
لازم نیست خیلی اغراق بشه ولی ناراحتی خودت را نشان بده و همدلی و همحسی کن خودت بهتر البته می دانی.
حالا که فکرشو میکنم میبینم یاد حرف های مدیر میوفتم خود من توی محیطی که میخوام مغازه رو بزنم از نظر فرهنگی قشر های متوسط و روی به پائینی داره گرچه خیابان اصلی شغل های سطح بالایی داره و بورس کاشی و سرامیک و جکوزی و سونا و شیرآلات و.... هست ولی محیط مردمی خوب ینداره افراد با سطح فرهنگ و دانش پائین مشروب خور معتاد فحاش بی تربیت بی ادب و بعضی هاشون هم از خودراضی و مغرور واقعا بخوام به شخصیت خودم باشه به بعضی هاشون باید یا معمولی خیلی رفتار کنم یا اصلا راه ندم ولی برعکسش رفتار میکنم با هرکسی که خودم خوشم نمیاد سعی میکنم محترمانه تر رفتار کنم بخاطر شخصیت خودم و اینکه دوست دارم خودم رو آپدیت کنم شخصیتم رو محک بزنم قویتر کنم یکی از الگوهای من توی این زمینه توی سایت همدردی هم شما هستید
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)