به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array

    هنوز 2 ماه از عروسی نگذشته شوهرم گفت برو خونه بابات...

    با سلام.سال نو را پیشاپیش به همه دوستان تبریک عرض میکنم.... احیانا منو میشناسین.بالاخره بعد از 3 سال عقد طولانی و خسته کننده نزدیک دو ماهه رفتم خونه خودم... زندگیم رو دوست دارم.اوایل خیلی احساس غریبی می کردم تو خونم اما الان دوسش دارم و تو خونم راحتم. مشکلی برام پیش اومده که دیگه از دست همسرم به حد انفجار ناراحت شدم و درباره اختلافاتمون ا خانوادم حرف زدم.یعنی هنوز 2 ماه نشده به قهر رفتم خونه پدرم.حالا ماجرا از چه قرار بود: گویا در مجلس ما پسر عمه من حرفی به شوهرم زده بود که ایشون خیلی ناراحت شدن.اول به من میگفتن چرا فلانی به من اینطوری گفت؟چرا اینکارو کرد؟چرا برای کادو دادن اومد داخل سالن خانما؟؟؟؟ و .... گفتم من نمیدونم.مگر من در جریان کرارشم که از من می پرسی چرا اینجوری کرد چرا اونجوری کرد؟ چرا اوقات منو به خاطر اون تلخ میکنییییی.... همین جور این بحثا ادامه داشت.تو این 2 ماه بارها باهام سر چیزای الکی دعوا راه انداخته و حرف های بدی می زنه.من جوابش رو تا حدودی میدادم ولی خیلی جلوش واینستادم تو این 3 سال. تا اینکه چند روز پیش پدرم خانواده عمه منو دعوت کردن خونشون.شوهرم گفت من سرکارم نمیام توهم نباید بری. گفتم چجوری به خانوادم بگم؟گفت خودم میگم... شب به پدرم گفت چون فردا اقای فلانی هست من نمیام.هرچی پدرم گفتن چی شده گفت یه حرفی زده ناراحت شدم ولی حرفش رو آخر نگفت. و در مورد منم حرفی نزد. بعد از خونه پدرم اومدیم بیرون میگه بگو فردا نمیری ها؟؟؟ گفتم باشه میگم ولی ناراحت شدم آخه روز جمعه تا شب میخواست خونه تنها باشم.دیگه روز بعد که به مادرم زنگ زدم یه دفعه گریم گرفت و گفتم فلانی نیذاره من بیام.مامانم گفت حالا ناراحت نباش یجوری میشه.. خلاصه اون روز با شوهرم قهر کرده بودم برای اولین بار بعد از 3 سال چون دیگه از دستش خسته شده بودم.شب اومد شام رفتیم بیرون.من دیگه باهاش حرف خاصی نزدم.راستش رو بخواین خیلی از چشمم افتاده...خیلیییییی زیااااد.از رستوارن اومدیم بیرونو شروع کردیم به قدم زدن.ساعت 11.5 شب بود.دو تا جوون از روبرو داشتن میومدن و باهم صحبت می کردم.من ناخودآگاه چشمم به موهای یکیشون افتاد که بسته ود.راستش از مدل بستنش خندم گرفت سرمو انداختم پایین و فقط یه لبخند کوچیک زدم............ ازشون رد شدیم همسرم سریعا با یه لحن خشن پرسید به چی خندیدی؟؟؟؟ تعجب کردم گفتم هیچی .از مدل موش خندم گرفت همین.گفت نه من دیدم تو چشمای پسره زل زدی بعد بهش خندیدی. گفتم چرا الکی میگی من حتی صورتشو ندیدم.فقط چشمم خورد به موهاش خندم گرفت.خلاصه همسرم هی صداشو برد بالاتر هی من گفتم هیچی نبوده فقط و فقط ه مدل موهاش خندیدم.شاید باورتون نشه ولی من حتی صورت اون آقا رو ندیدم... دیگه شوهرم عصبانی شد و داد زد بیا ببرمت خونه بابات...منم عصبانی شدم گفتم لازم نیست تو زحمت بکشی خودم میرم.برای اولین بار تو این 3 سال پر از آشوب زدم به سیم آخر.البته اون موقع شب نرفتم.رفتیم خونه کلی اونجا باهام دعوا کرد و هرچی داد زد من بلندتر جواب دادم.روز بعد براش صبحانه نذاشتم اونم خیلی منتظر موند ولی آخر رفت.منم رفتم خونه مامانم.مامان منو دید گفت دعوا کردین؟یه دفعه زدم زیر گریه و همه کاراشو برا مامانم تعریف کردم.گفت چرا تا الان حرفی نزدی؟من فکر میکردم خیلی پسر خوبیه..گفتم مامان دیگه از دستش خسته شدم ماه عسلم که رفته بودیم حرف طلاق رو پیش کشید.گفتم همش منو از طلاق میترسونه من دلم نمیخواست شماها ناراحت بشین ولی الان دیگه نمیتونم تحملش کنم دلم میخواد تا چندروز نه ببینمش نه صداشو بشنوم. پدرمم از ماجرا باخبر شد.رفت با شوهرم صحبت کرد گفت دخترم از صح اومده خونه خیلی ناراحته.چرا؟؟ اونم حرفای 100 سال پیشو تحویل بابام داده که اصلا ربطی به موضوع نداشته.بعد پدرم منو راهی خونم کرد و گفت گذشته رو فراموش کن ولی باهاش اتمام حجت کن که دیگه حرف طلاق رو پیش نکشه...رفتیم خونه در نهایت آرامش بهش گفتم ببین من یه دخترم برا خودم ارزش قائلم چرا اینطوری میگی .یه دفعه بهم برمیخوره میرم ها..نه گذاشت و نه برداشت داد زد میخوای بری همین الان برو.بعدم گوشی رو برداشت به بابام زنگ زد و گفت دخترتون اینطوری میگه .این شرایط برام غیر قابل تحمله... بعدم گوشی رو قطع کرد و گفت تو برام غیر قابل تحملی ....................................... دیگه دوستش ندارم.3 سال یه تنه تلاش کردم رابطمون بهتر شه نشد و بدترم شد.ادعاش خیلی زیاده.نمیدونم چیکار کنم؟ دلم به زندگی باهاش گرم نیست.واقعا دوست دارم تا چند روز ازش بیخبر باشم و حتی صداشو نشنوم.بهش در طول روز زنگ نمیزنم میاد خونه باهاش زیاد صحبت نمیکنم.نه اینکه نخوام واقعا ازش در حد زیادی بی میل شدم... چه کار کنم به نظرتون؟خانوادم خیلی نگران منن.ایا دوباره بهش علاقه مند میشم ی
    ویرایش توسط donya. : دوشنبه 24 اسفند 94 در ساعت 17:06

  2. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    گیسو کمند (شنبه 18 فروردین 97)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام روزتون بخیر

    این جوری که مشخص هست شما نمیخای همسرتو درک کنی هنوز حساسیتشو نشناختی

    علایقشو درک نکردی

    گویا در مجلس ما پسر عمه من حرفی به شوهرم زده بود که ایشون خیلی ناراحت شدن.اول به من میگفتن چرا فلانی به من اینطوری گفت؟چرا اینکارو کرد؟چرا برای کادو دادن اومد داخل سالن خانما؟؟؟؟ و

    وقتی داره درده دل میکنه حالا به هر شکلی ازش دلخور نشو اینجا میتونستی بگی عزیزم حق با شماست

    درکت میکنم میدونم شما غیرتی هستی برات خیلی سخت بوده و منم از این کارش ناراحت شدم

    این جوری اتش خشمش خاموش میشد

    بعد میدونی نتیجش چی میشد اون همراهیت میکرد

    ببین اقایون غرو ر دارن حتی اگه دیدی داره اشتباه میکنه اصلااااااا به روش نیار مستقیم بهش نگو اول یه کمی تاییدش کن بعد در جهت

    اصلاش قدم بردار

    به مادرم زنگ زدم یه دفعه گریم گرفت و گفتم فلانی نیذاره من بیام.مامانم گفت حالا ناراحت نباش یجوری میشه.. خلاصه اون روز با شوهرم قهر کرده بودم برای اولین بار بعد از 3 سال چون دیگه از دستش خسته شده بودم.شب اومد شام رفتیم بیرون

    عزیز به مادرت تو ضیح میدادی همسرم ناراحته فعلا زمان میبره تا دل خوریش رفع بشه در حالف حاضر در کش میکنم وباهاش همگام میشم

    ببین ایشون اومده به شما سرویس داده تا شما خوشحال بشی که ناراحته نرفتنت نباشی هنوزم هواسش هست

    پس درکت کرده لطفا یه بار دیگه بادقت نوشتهاتو بخون

    در این زمان بایستی کلی ازش تشکر میکردی که میخاسته حالو هوات را عوض کنه


    .از مدل موش خندم گرفت همین.گفت نه من دیدم تو چشمای پسره زل زدی بعد بهش خندیدی. گفتم چرا الکی میگی من حتی صورتشو ندیدم.فقط چشمم خورد به موهاش خندم گرفت

    وقتی بهت گیر داد بهش گفتی خنده ام گرفت درسته اون قبول نکرد وشما قصدی جز این نداشتی

    دیدی داره عصبانی میشه میتونستی بگی عزیزم دسته خودم نبود ببخشید اشتباه کردم به همییییین راحتی

    و دعوارو به خونه پدرت نمی کشوندی

    اون از دستت ناراحت بوده به خاطر اینکه رفتاره پسر عمه را که تعریف کرد تاییدش نکردی

    افرییین به پدرت بزرگی کردش همسرت میخاد با این کارش بهت بگه به من بیشتر توجه کن

    این فایل رو دانلود کن کلید مرد اقتدار مرد و روابط جنسی دکتر حبشی دانلود کن با دقت گوش کن کمکت میکنه

    kelidemard


    دانلود مدیریت روابط جنسی از دکتر حبشی - مثبت گرا


    kelidezan
    اینکه در اسلام جهاد زنان رو به همسرداری نسبت میدهنداین شامل کدام موارد مشخصی میشود ؟
    متن بیانات آقای دکتر حمید حبشی

    خدا رب است و در کنار اوصاف عظیمی چون قادر بودن ، قهار بودن ، علیم و خبیر بودن ، خالق بودن ، رازق بودن و هزاران صفت بی مثالی که آن پروردگار شیرین هستی دارد ، رحمن الرحیم است و این ویژگی را در صدر همه سوره های قرآنش ، نقش داده است .
    و خودش رب است ، رب عالمیان محمدش ( که جان عالمی به فدایش و درود و سلام خدا و فرشتگان و مومنین نثارش ) مربی ست گزیده ترین کار عالم که بیشترین خشنودی خدا را به همراه دارد همین تربیت است
    و زن و مادر از خدا هر دو ودیعه را گرفته است :
    رحیمی و تربیت با این شناخت سخت نیست که بفهمیم جهاد زن ، رشد همین اوصاف الهی ست زن جهادش آن است که سپرده های الهی را حفظ کند ، ارتقاء دهد و برمبنای همان باشد .
    و مصداق های آن در برخورد با شوهر و فرزند و خانه و خانواده معلوم و روشن است و آن چیزی هایی که این جهاد را از دستش می رباید و دور می کند هم مجهول نیستند مثلا یک کارتان همین باشد که ببینید اگر بخواهید پیروز میدان این جهاد باشید باید چه بکنید و چه نکنید مرد را هم ودیعه های گرانبهایی از ناحیه خداوند است که درشت ترین آن نقش تامین کنندگی و تکیه گاهی ست .
    مردی مرد است که این صفت عظیمش درخشش در رفتار و تفکرش بگیرد
    اما اینکه مرد به تکلیفش عمل می کند یا نه ، معارضی برای پرداختن شما به جهادتان نیست .
    یعنی محصول جهاد شما کسب رضای خداست نه امضای شوهر.
    و نیز هیچ بهانه ای برای دور ماندن از فتح این میدان برای زن قابل قبول نیست ، حتی شوهری که مساوی شر است چون قرار نیست اجرش را شوهر ذلیل و ناتوان و نیازمندی بدهد که خودش غرق در نیاز است


    b-mahboob.blog.ir
    میگن مردا برخلاف زنها زود از همسرشون سرد میشن..
    مثلا چند بار زن اشتباهی کنه مرد دیگه علاقه ش کم میشه .؟!!
    .یا به انتخاب خودش شک میکنه و حتی در مورد
    ظاهر هم
    بعد یه مدتی اکثر مردها سرد میشن و دیگه براشون تکراری میشه ...
    مردا توقع دارن زنشون همیشه مهربان خوش اخلاق ، با نشاط و زیبا بمونه ...
    و از این نظر
    پرتوقع هم هستند ...
    نمیگم همه شون ولی اکثرمردا اینجوریند...
    خب ما زن ها با این خصوصیت چکار کنیم؟..
    .آیا باید همه ی هم و غم خودمون رو بزاریم رو اینکه

    برا شوهرامون همیشه جذاب و خواستنی و عالی و بی نقص باشیم ؟
    و اگه گهگاهی اشتباه کردیم بترسیم از اینکه همسرمون دیگه ما رو دوست نداره ؟....

    __________________________________________________ _______پاسخ آقای دکتر حمید حبشی :
    آن می گویند ها که البته غلط های زیادی دارد
    و ارزش تشخیصی ندارند اما اینکه آیا مرد ممکن است اینطوری بشود ؟
    پاسخ مثبت است و این پاسخ مثبت به چند عامل عمده مربوط می شود :

    1 - یکی اینکه زن ها بعد از شروع زندگی ،
    احساس ارزش و اقتدار و شکوه مرد را با ترجمه های غلط از مرد و زندگی تباه می کنند
    و این تباهی منجر به تغییر نگرش و رفتار مرد نسبت به همسرش می شود

    2 - دوم اینکه هرقدر مرد از رشد لازم در سنین نوجوانی دور مانده باشد
    در سنین بزرگسالی دجار انحرافات و تنوع خواهی ها و سستی ها و بی تعهدی ها می شود .
    سن نوجوانی سن اساسی و حیاتی چگونه شدن فرد است

    3 - زن با تبدیل انتظارات رشد و کمالش به انتظارات مادی
    و مقایسه و رقابت در امکانات زندگی اش با دیگران ،
    در منش رفتاری مرد انحراف ایجاد می کند

    4 - مسئله دیگر زندگی های پردردسر و ناآرام است که از تنش و درگیری زیادی برخوردار است
    و این زندگی ها میل بقا و مدیریت از سر ذوق و شوق را در مرد کم می کند


    b-mahboob.blog.ir


    چهار رفتاری که اقتدار مرد را میشکند :


    عموما خانومها رفتار درستی با اقتدار مرد ندارند ؛
    یه رفتارهایی هستند که اقتدار مرد رو میشکنند ،
    اگه این اقتدار بشکنه ؛ دیگه اون خونواده ، خونواده ی خوبی نمیشه !
    اقتدار مرد در واقع ستون یک خونواده ست که اگه بشکنه خونواده بهم میریزه
    دیگه تربیت فرزند غیر ممکن میشه ؛
    هم مرد داغون میشه ...امکان رشد رو ازش گرفتیم ؛
    و هم زن بهم میریزه ؛ چون مرد دیگه نمیتونه به او ابراز محبت کنه ، یا حتی دوستش داشته باشه


    1 - جدل با مرد :
    هدف زن از جدال : زن برای مباحثه منطقی ،
    « اینکه کدام درست است» و « من حق دارم » ؛ با مرد رویارو میشه ؛ جدل میکنه ...
    برداشت مرد ازین حرکت زن :
    اما مرد چه برداشتی ازین حرکت زنش داره ؟ ... مرد فکر میکنه زنش او رو ناقص میدونه
    احساس بدی بهش دست میده ...احساس ناقص بودن ... احساس بی ارزش بودن ... بی عرضه بودن ...

    این جدل اینقدر بد است که نه تنها اقتدار مرد رو شکستید ، بلکه علاقه مرد نسبت به شما کم میشه ...
    ارزش شما سبک میشه ... مرد از شما فاصله میگیره ... ( اصلا بحث و مجادله نکنید ! )

    ممکنه بپرسید مرد نباید بفهمه فلان مسئله رو اشتباه میکنه ؟
    باید رو اشتباهش پافشاری هم کنه ، من هیچی نگم؟!!!

    ( مثال ) : سریالی نگاه میکنیم ؛ مرد میگه چه سریال مزخرفی !
    زن میگه : نه ... خیلیم خوب بود !
    زن اینجا نیاد مرد رو بشکنه ،
    ( بلکه اول بیاد همراهی کنه با مرد ، اما در بین همراهی طوری درست رو بهش منتقل کنه که اساسی ترین بنیان مرد که اقتدارش است نشکنه )



    2 - قهر :
    هدف زن از قهر :
    زن میخواد بگه که حضورت کنار من کمه ؛ محبت یا هر کمبودی بوده رو میخواد اعلام کنه
    من بیشترش رو میخوام ...
    اما مرد چه برداشتی توی ذهنش میآد ؟
    برداشت مرد ازین حرکت زن :
    ( بود و نبود من برای زن فرقی نداره ! )
    یعنی من از اینکه تو پیش من و با من باشی ؛ مشکلی ندارم ، بود و نبود تو برای من یکی است !

    زن قهر میکنه که مرد بیشتر بسوی او بیاد ولی وقتی میری مرد میگه دیگه این کم هم نمیدم!
    یا برخوردهای دیگه داره ... مثل مسخره کردن ... شدید برخورد کردن ...
    یا قهر شدیدتری رو میزاره ... یا حتی بی اعتنایی میکنه
    که اگر هم برخورد بدی نکنه باز هم ارزش رو نداره چون برای این بوده که خواسته شما رو برگردونه
    پس فقط قهر شما یک نتیجه دارد و اون اینه که اقتدار مرد رو شکستید !
    حتی وقتی زن از قهر برمیگرده مرد میگه چی شد ؟!! تحمل نیاوردی ؟!! بیرونت کردن ؟!!
    میخواد زن رو تو زن مچاله کنه که دیگه قهر نکنه ؛ دیگه ناراحتیشو اینطوری بروز نده ...
    (مرد یکی از انگیزه های مهمش برای ازدواج پایه شدن و ستون یک زندگی شدن است ! )


    3 - گریه :
    هدف زن از گریه : زن میخواد بگه که من شکسته هستم ، مرا دریاب ...
    اما برداشت مرد چیه ؟
    انگار زن بهش میگه : برو گم شو ... آزادی !
    گریه از قهر بدتره ، گریه مرد رو خیلی متلاطم میکنه و او رو خیلی بهم میریزه
    فکر میکنه یعنی ای مرد تو دیگه بدرد من نمیخوری ! برو ...
    این از قهر بدتر است !


    4 - پرخاش :
    هدف زن از پزخاش :
    زن میخواد بگه بهم ریخته هستم ؛ خودم هم خودم رو نمیشناسم ؛
    داره از عمق فاجعه به خودش حرف میزنه ...
    اما برداشت مرد از پرخاش زن چیه ؟
    طلاق ... دیگه ادامه زندگی برای ما امکان نداره ...
    پرخاشگری زن ، یکی از آن جاهایی است که مرد به طلاق فکر میکنه
    خیلی از قهر و گریه هم بدتر است
    دیگه مرد ادامه ی این زندگی رو دوست نداره
    ( پرخاش ، بدترین نوع اقتدار شکنی است ! )



    b-mahboob.blog.ir



    چرا مرد دعوا میکنه ؟
    چرا داد و فریاد میکنه ؟
    متن بیانات دکتر حمید حبشی


    آقا دوست داره اقتدارش صحیح و سالم دیده بشه
    وقتی ( با او ) جدل میکنیم ؛ یعنی اقتدارش کج و بهم ریخته ست ...
    ( یعنی ) ؛ تو معیوبی ! ... تو ناقصی ! ...
    او مجبوره برای ثابت کردن خودش ، طوری برخورد کنه که حالت بدی داره ...
    مرد هم جدال میکنه ؛ نه برای دفاع از خودش ؛ بلکه برای این جدال میکنه که تکیه گاه توست و نمیخواد که حس کنی ضعیفه .




    زنان تمایل زیادی به صحبت با همسرشون دارند ...زنان با کسی گفتگو میکنن که او رو دوست داشته باشند ..
    ارتباط و گفتگو برای زنان اهمیت بالایی داره
    اما آقایون تمایل زیادی به زیاد حرف زدن ندارن و لذا ممکنه خانوم این خصوصیت ساختاری آقایون رو به پای این بزاره کهشوهرش او رو دوست نداره ... و با خودش بگه که پس چرا وقتی نامزد بودیم اینهمه پرحرفی میکرد ؟!!! ... شاید کس دیگه ای دلش رو برده .... شاید از من خسته شده ... شاید میخواد ازم فاصله بگیره و جدا بشه ... حتی ممکنه بخاطر مرد کلا دست از گفتگو برداره تا همسرش اذیت نشه ...شاید هم باعصبانیت با همسرش برخورد کنه ( که این مورد شایع تره ) و با این دعوا و جدل علاقه ی شوهر به خودش رو کم کنه( چون کج خلقی خیلی روی علاقه ها اثر میزاره )
    آقای دکتر حمید حبشی اصول گفتگو با مردان رو - که نه منجر به خستگی اونها بشه و نه احساس نیاز زن سرکوب بشه - به این صورت بیان کردند :
    1- اجازه بگیرند :
    (البته) نه اینکه بگن : اجازه میدی باهات حرف بزنم ؟......
    (اجازه بگیرید ) یعنی او رو به زور ننشونید پای حرف ...

    بگه : میخواستم راجع به فلان موضوع باهات حرف بزنم ... الآن میتونی ؟
    من با این اجازه م در مردی که محکوم به سکوت بود ؛ دارم ایجاد آمادگی میکنم !

    چون اگه آمادگی و زمینه نداشته باشه ؛ این حرف زدن زن بیخود است ( و فایده ای ندارد ) ..
    مرد هی کلافه میشود ... احساس پر حرفی میکند ..
    خسته میشود .. نمیشنود ...بی حوصلگی میکند ...

    اول ببین میتونه بیاد وارد صحبت بشه یانه ....
    اگه گفت : شب .... قبول کن ...
    چون حتما اون موقع نمیتونه ... حوصله نداشته یا وقت نداشته یا ...

    اما اگر مرد شب هم نتونست بازهم حرف زدن شب بیخود میشود ...
    باید زن ببیند کی مناسب است ؟

    2- نقطه شروع باید با تاییدکردن مرد (توسط زن ) باشد ....
    نیایین از اول مشکل رو بگین ...مشکلی که مرد داشته یا با او داشتین...
    مثلا اگه میخوای مشکل دعوای برادر و شوهرتون رو مطرح کنین ؛
    خوبیهای مرد رو ، صفات خوب مردتون رو بازگو کنید ...
    تاییدش کنین.. چون مرد استعدادش برای شنیدن کمه ...
    وقتی شما بیایین حرفی بزنین که حالت حمله داره ؛ اون احساس اقتدار شکنی میکنه
    باید اول اقتدارش رو تایید کنین ...

    3- بیان موضوع کنید ، نه قضاوت خود(تون رو از مسئله بگین ...)

    مثلا دعوای شوهرم با مادرم ...
    نگین : میدونی چیه ؟ من فهمیدم که تو از مامانم بدت میآد ! ..
    یا بگین : من میدونم فلان اتفاق اینجوریه ...
    تو با خواهر من کینه داری .....
    یا میگه : تو منو دوست نداری - منظورش اینه که نزاشتی برم اون عروسی-
    اینطوری بگین :
    میدونی من یه مسئله ای فکرمو مشغول کرده ...و اون رابطه ی تو و مامانمه ..
    میدونم که مامانم هم خیلی ایرادها داره ،
    اما دوست دارم رابطه ی شوهرم و مادرم باهم خوب باشه ...

    4- رعایت کل در برابر جزء :
    ( اصل و ) کل من همسرم و رابطه ی من با همسرم است !
    من نباید بخاطر حرف زدن همسرم رو از دست بدم ! ...یا اقتدارش رو بشکنم ... این اصله ...

    5- فعالیت مرد رو قطع نکنید ...
    خانومها میخوان ضمن حرف زدن مرد تموم فعالیتهاشو قطع کنه ..
    فکر نکنین که اگه مرد یکی دو کار باهم انجام بده دیگه نمیفهمه تو چی میگی ؟
    مرد ضمن فعالیتش ، حرف رو بهتر میشنوه ...

    6- در حین صحبت و پس از صحبت به مرد خدمات بدید...
    نه به این معنی که چون مرد دارد لطف میکند حرف شما را میشنود باید به او خدمت رسانی کنید
    نه ...
    شما ( با این کار ) به مرد این ظرفیت رو میدین که بتونه 15 دقیقه دیگه حرف گوش بده ...
    بهش ظرفیت میدیم .. استراحت کوتاهی میدیم ...
    (مثلا) شما میگی برم یه چایی /میوه/ بالش و ... بیارم و بیام ...

    7- بعد از صحبت از او تشکر کنیم ، و ابراز راحتی داشته باشیم ..
    آیا این یعنی حالا آقا لطف کرده شنیده باید تشکر هم ازش بشود ؟
    نه ..
    یعنی آقای من .. من بهره بردم ...من لذت بردم از حرف زدن باتو ...
    مشکلم حل شد ..حال خوبی پیدا کردم ..اظهار خوشحالی ...اظهار راحتی ...

    مثلا میگه : (چه خوب شد باهات حرف زدم ....) اینقدر( سبک شدم ) ... راحت شدم ...
    (این ) یعنی تو منو تامین کردی ...

    دفعه ی بعد چه بسا مرد منو صدا بزنه ...
    یعنی این استعاداد رو پیدا میکنه که حتی نخواسته شما رو به حرف زدن دعوت کنه ...
    ویرایش توسط سها** : چهارشنبه 26 اسفند 94 در ساعت 08:37

  4. 4 کاربر از پست مفید سها** تشکرکرده اند .

    donya. (چهارشنبه 26 اسفند 94), khaleghezey (چهارشنبه 26 اسفند 94), بهار480 (چهارشنبه 26 اسفند 94), شادی ظهوریان (چهارشنبه 26 اسفند 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اردیبهشت 98 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1392-5-25
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    4,615
    سطح
    43
    Points: 4,615, Level: 43
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2

    تشکرشده 61 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    یه کم صبور باش دنیا خانم اول زندگی اختلاف نظر هست باید به دل شوهرت راه بیای تا حس اقتدار مردونه اشو تثبیت کنی بعد کم کم رفتارهایی که اذیتت میکنه رو باب میل خودت درست کنی هنوز اول راهی کمی ناپخته عمل میکنی
    بحثاتو به خانواده ات نکش خیلی راحت میتونستی یه بهانه برای نرفتن جور کنی که هم خانواده ات ناراحت نشن هم شوهرت حس کنه چقدر حرفش برات مهم بوده تازه بعدشم میتونستی بهش بگی فقط به خاطر دل شوهرم از مهمونی گذشتم ، همسرت میخواد اول زندگی جایگاهش برات معلوم بشه تا خیالش راحت باشه که نقش اول رو تو زندگیت داره
    این حرفو همیشه مرور کن (( هیچکس بجز همسرت در زندگی ات در اولویت نیست ))
    حالا هم دیر نشده کم کم یخ بین خودتونو باز کن شادی رو بیار تو خونه و از اول شروع کن

  6. 2 کاربر از پست مفید بهار480 تشکرکرده اند .

    donya. (چهارشنبه 26 اسفند 94), khaleghezey (چهارشنبه 26 اسفند 94)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما از یکطرف میگی زندگیت رو دوست داری و از اونطرف هم این مسئله پیش میاد!!!
    مشکلی برام پیش اومده که دیگه از دست همسرم به حد انفجار ناراحت شدم و درباره اختلافاتمون ا خانوادم حرف زدم.یعنی هنوز 2 ماه نشده به قهر رفتم خونه پدرم
    در مورد مشکلی که نوشتید.همدلی کردن را بیاموزید من یه مرد هستم متاهلم اینو یادتون باشه شما خانومها فقط نیستید که حساس هستید حسودی میکنید و زودرنج هستید و یا غر دارید ما مردها هم این عادت ها را داریم.


    همدلي کردن


    همدلي:
    همدلي به معني تاييد كار طرف مقابل نيست
    همدلي به معني همدردي نيست
    همدلي به معني همراه شدن نيست
    همدلي ارائه راهكار نيست
    همدلي ارائه تجربه نيست
    همدلي دفاع از شخصي چه شوهر و يا پدر نيست
    همدلي توجيه كارهاي پدر نيست
    همدلي اين نيست كه بگوييد پدرم واقعا مهربونه و تو رو دوست داره! اما زبونش تلخه، رفتارش اينطوريه، تو ناراحت نشو عزيز دلم! تو به دل نگير!! ( اين غلط ترين حرف ممكنه كه مي تونه يك فرد به همسرش بگه)
    همدلي اين نيست كه كه بگيد خب تو هم اشتباه كردي...
    همدلي اين نيست بگيد خب ديگه نيا اونجا...
    همدلي سرزنش هيچ كسي نيست! چه اين طرف و چه طرف مقابل
    همدلي داوري نيست
    همدلي دفاع از خود نيست

    همدلي يعني شما كمي بالاتر از احساس خودت قرار بگيري و احساس طرف مقابلت رو درك كني... فقط احساس طرف مقابلت رو درك كني! همين! نه كارش رو تاييد كني و نه بهش راهكار بدي ... نه سرزنشش كني و نه باهاش بد رفتاري كني... فقط بگي مي فهمم چه حسي داري!
    در همدلي بايد چند تا كار رو انجام بديد:
    1. عزت نفس خودتون رو چند لحظه اي خاموش كنيد! ( تا جيزي گفت كه پدرت فلان... جوش نياريد كه اي واي من نبايد پشت پدرم رو خالي كنم)
    2. با دقت و ارتباط چشمي و حتي لمسي، ( تو چشماش نگاه كنيد و دستاش رو بگيريد، چون ارتباط چشمي در اتومبيل بر قرار نمي شه براي همين زمان رانندگي،‌ زمان خوبي براي گفتگوهاي مهم نيست) به حرفاش گوش كنيد و حرفهاش رو براش خلاصه كنيد...
    3. احساس طرف مقابل رو درك كنيد نه كارش رو يا دردش رو!
    4. زياده روي نكنيد



    همدلي يک مهارت و توانايي است و مانند هر مهارت ديگر نياز به آموزش، تمرين و تجربه دارد.
    همدلي به فرد اين امكان را مي دهد كه بتواند احساسات و حالاتي را در ديگران بفهمد كه تاكنون تجربه نكرده است.
    همدلي باعث مي شود كه از سطح خودمان فراتر رفته و ديگران را عميق‌تر درک نماييم.
    به اين ترتيب، همدلي قدرت و ظرفيت درک انسان‌ها را افزايش مي دهد.

    موانع همدلي عبارت‌اند از:

    انتقاد
    برچسب‌زدن
    تشخيص‌گذاري
    ستايش همراه با ارزيابي
    نصيحت كردن
    اغراق كردن يا بزرگ كردن مشكل
    بي اهميت و كوچک كردن مشكل
    به رخ كشيدن و مقايسه كردن
    سرزنش كردن
    نصيحت كردن، راهنمايي كردن و ارائه راه‌حل

    مهم‌ترين تكنيک هاي همدلي عبارت‌اند از:

    گوش دادن فعال
    بازپردازي
    انعكاس احساسات
    انعكاس محتوا يا معاني
    انعكاس تلخيصي
    تمركز بر كلمات احساسي
    توجه به محتواي كلّي پيام
    مشاهده زبان بدن (Body Language)
    پرسيدن اين سؤال از خود كه «اگر من چنين وضعيتي را تجربه مي كردم، چه احساسي داشتم؟»
    شوهر شما اونموقع به هردلیلی حساس شده بود احساس خوبی نداشت دوست داشت درکش کنید به حرفهاش گوش بدید فقط همین لازم نبود توضیح بدید یا جواب بدید یا هرکار دیگه ای فقط کافی بود یه شنونده خوب باشید. لطفا دفعات بعدی دقت کنید بانو

    یه اصلی بهت میگم توی زندگیت رعایت کن اینو به شما نمیگم اول بخودم میگم بعد به دوستان متاهل تالار همدردی و دوستان مجرد هم دقت کنند ایشالله ازدواج خوب کردن رعایت کنن.

    نفر اول زندگیت توی هر شرایطی همسرت باید باشه. اولویت اول زندگیت باید همسرت باشه

    حالا این فرد میخواد پدرت مادرت خواهرت برادرت یا هر فرد دیگه ای باشه مهم نیست.اولویت اولت فقط همسرت باشه باشه حتی در برابر فرزندت.اینی که میگم نه اینکه حرف زده باشم نه اصلا توی زندگیم کاملا رعایت میکنم درسته توی همه زندگی ها دلخوری ناراحتی تفاوت ها و اختلاف هست و بوجود میاد چون دوشخص با جنس متفاوت و عادت و شخصیت متفاوت کنار هم زندگی میکنن ولی در هر صورت این قانون باید در هر حالتی انجام بشه.

    یادت باشه بانو مردها حسود هستند خیلی حسود مخصوصا وقتی پای خانواده همسر وسط باشه یا باجناق این حسادت و حساسیت بدجور میزنه بالا ناخوداگاه اینطوریه(برای خود منم همین جوریه)ولی تونستم کنترلش کنم به این بخش از نوشته شما بعد ناراحتی تان دقت کن.
    شب اومد شام رفتیم بیرون
    پیاده روی توی خیابون هم خیلی خوب بود. اینو از توی بلندگو بهت میگم شوهرت خیلی دوست داره و بهت احترام میزاره براش باارزشی برای احساست احترام قائله فقط مسئله اینه که ایشون یک مرد هستند و با خصوصیات خاص مردانه

    در مورد مسئله دعوا در مورد خندیدن شما چیز یکه کاملا مشخص و مشهوده اینه که شوهر شما توی مهارت ارتباطی برقرار کردن ضعف داره همینوطر شما و توصیه بنده بشخصه به شما اینه روی رفتارهای زنانه تان بیشتر کار کنید.سیاست زنانه در این مورد توی سایت مطالب خیلی زیادی وجود داره خود منب اید اعتراف کن خانومم وقتی از احساسات و زبانش استفاده میکنه واقعا خلع سلاح میشم و تسلم محض!!!

    بصورت کلی بخوام بیان کنم یمشه گفت تمام مشکلات شما از نداشتن شناخت نسبت به آقایون سرچشمه میگیره و توانایی های خودتان.شاید خنده دار باشه ولی تا حدود زیادی مردها اکثرا همینطوری هستند یکجورایی با شوهرت همحسی میکنم از نظر من یکجورایی زیاده روی کرده ولی تقریبا عادیه رفتاراش و گفتارش.

    یک مسئله که باید شما بدانید مشکل چندانی توی زندگیتان ندارید اینو واقعا میگم خیلی راحت میتوانی مدیریت کنی و یه زندگی عالی و عاشقانه درست کنی.فقط چنتا موضوع هست باید یاد بگیری بانو

    1.قهر کردن ممنوعه
    2.بحث کردن با شوهر ممنوع
    3.توی دعوا و عصبانیت شوهرت جوابش رو دادن ممنوع
    4.کشیدن مشکلات زندگیتان به خانواده ها ممنوع پدر و مادر شما افراد فهمیده باشعور و باشخصیتی هستند ولی نه مشاور هستند و نه اینکه تخصص یا تجربه لازم را دارند.
    5.همدلی کردن و هم حسی کردن راب یاموزید بانو
    6.مهارت های ارتباطی تان را افزایش بدید میتوانید از مقالات سایت استفاده کنید
    7.صبور باشید بانو
    8.قهر کردن یک کار منفعلانه هستش و اگر هم رفتاری داره شما ناراحتی یادت باشه وظایف خودت را بعنوان همسر انجام بدی درست کردن غذا یا تمیز کردن منزل جواب سلام و خداحافظی کردن و اینکه شب در کنار هم بخوابید.
    اینو یادت باشه بانو سنگر یک زن خانه اش استپس از سنگرت خارج نشو به هیچ عنوان مگر در مواقعی که واقعا مجبور باشی و حاد باشه مسئله

    و در آخر اول یک عذرخواهی بخاطر اینکه زیاد شد ولی لطفا با دقت بخوانید سوالی داشتید در خدمتم میخوام دوتا راز جادوئی بهت یاد بدم اگه بتوانی انجامش بدهی توی زندگیت به آرامش میرسی هم زندگی مشترک هم زندگی شخصی.

    گذشته:شاید باورت نشه مثلا اگه دیشب با خانومم بحث کردهب اشم صدامون رو بالا برده باشیم و ناراحتی پیش اومده باشه دقیقا مثل موضوع شما ولی وقتی فردا بلند میشم چیزی از دیشب یادم نمیمونه!!یعنی دوست ندارم یادم بمونه بیماری آلزایمر برای خیلی ها وحشتناکه ولی من دوسش دارم چون باعث میشه خیلی مسائل را فراموش کنم و به یاد نیارم فقط یاد گرفتم یعنی به مغزم یاد دادم اتفاق های خوب رو ذخیره کنه و بهم یادآوری کنه.
    یک لیوان یا شربت بردارید بانو نوش جان کنید از نظر شما آب یا شربت میل کردید ولی از نظر من اونی که میل فرمودید گذشته نام داره! گذشته چیزیه که اسمش روشه گذشته پس بزار همونجا باقی بمونه نبش قبر نکن بانو اینو یادت باشه ما انسانیم همانطور که یکروز امدیم ناغافل یکروز هم باید بزاریم بریم پس چرا امروزمون رو خراب کنیم بخاطر اتفاق های دیروز شاید این آخرین فرصت باشه برای لذت بردن و عشق ورزیدن به نزدیکانمان.
    گذشته را چال کن توی باغچه حیاط منزل

    نکته جادوئی شماره 2: یاد بگیر مجسمه باشی!!! شاید تعجب کنی ولی شما الان برو یه مجسمه بردار توی خانه بزار جلوی خودت هرچی دوست داری بهش فحش بده بدترین فحش هایی که بلدی بهش تیکه بندازه سرش داد بزن خلاصه همه زورت رو بزن.عکس العمل مجسمه چیه؟ هیچی!!! می دانی برای چه؟چون مجسمه نه میبینه نه میشنوه
    راز بزرگ زندگی مشترک اینه یاد بگیر بعضی وقتها مجسمه باشی.

    شاد و سربلند و پیروز باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    donya. (چهارشنبه 26 اسفند 94), skyzare (چهارشنبه 26 اسفند 94), بارن (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام دوستان.مرسی از راهنماییاتون... هلنا جان...ببین من شرایطو برات توضیح میدم البته میدونم شاید بهانه باشه ولی خب شرایط منم باید در نظر گرفت دیگه.فکرکن دقیقا روز مجلس من دقیقا از صبح ساعت 4 بیدار بودم.بعد از کلی معطلی تو آرایشگاه و بعدشم آتلیه حسابی خسته بودم بعد که نوبت کادو دادن رسید و پسر عمه ام اومد تو یه دفعه شوهرم هی غرولند میکنه ما روی سن وایستاده بودیم طبعا نظر همه متوجه ما بوده و عصبانیت و ناراحتیموونم مشخص میشد .طبیعتا اونجا جای بازخواست من درحالیکه من همش با خودش بودم نبوده... ببین من نمیگم دوستم نداره ولی دیگه من دارم از دوست داشتنش ناراحت میشم.اینا بددلیه دیگه... باید بدونه منی که اون موقع حسابی خسته ام خب بالاخره ممکنه حرفی بزنم ناراحت بشه.چرا اون نباید یکمی منو درک کنه..؟ البته اینم بگم من حرفی نزدم اون ناراحت بشه گفتم من نمیدونم.من از اول که با خودت بودم....ولی خب اون سریعا ناراحت میشه از هر کار من.یا در مورد این قضیه خندیدن من ازش عذر خواهی کردم گفتم ببخشید ولی قصدی نداشتم اتفاقی بود اما شوهرم تو خیابون داد میزد بدون قصد یا با قصد چرا انجامش دادی؟این زن.زنه بدچشمه... خب منم ناراحت میشم دیگه.اینو هم بگم شوهرمن کلا از پسر عمه من خوشش نمیاد و مدام بهانه های مختلف میگیره تا ارتباط منو عمه ام رو قطع کنه.من این عمه رو از جونم بیشتر دوست دارم پدرم رو هم .آخه عمه ام تا چند سال پیش بخاطر شوهرش رفت و آمد نمیکرد با ما الان که شوهرعمه ام خوب شده شوهر من نمیذاره ما دورهم جمع بشیم.دلم برای بابام میسوزه جز ما کسی رو تو این دنیا نداره...نمیدونم.چی بگم دیگه...ممنون بابت مطالب باید حتما بخونمشون کلید مرد رو قبلا گوش دادم و سعی کردم استفاده کنم ولی بعضی اوقات از دستم در میره دیگه... بهارجان... ببین من از اولشم قصد نداشتم کار به خانواده ها بکشه.از این کار متنفرم ولی دیگه خیلی ناراحت بودم از دستش.اصلا منطق نداره.بهش میگم هرکسی ممکنه یه رفتاری بکنه ما ناراحت بشیم اما نباید از اصول گذشت که.تو خانواده شمام خیلی رفتارایی هس که من خوشم نمیاد اما نمیام بگم من نمیام بخاطر اینا.درجا داد زد اتفاقا کار خوبی میکنی اگه نیای... من الانم دوست دارم این یخ لعنتی باز بشه.دیشب کلی با شوهرم صحبت کردم خیلی عادی حرف روزمره و هیچ صحبتی از قبل نبود .اصلا محل نمیذاشت و جواب نمیداد.آخر در مورد دعوت به عروسی یکی از فامیلا صحبت میکردم که دیدم انگار نه انگار ...گفتم خب چرا جواب نمیدی؟میگه من نمیام.خونه عمه ات هم عید نمیام روز 13 هم نمیام خوشم نمیاد اون پسره رو ببینم.گفتم حق داری ناراحتی حتما حرف بدی زده و دوباره شروع کرد حرفای نامربوط زدن.عصبانی شدم ولی دیگه اونطوری جواب ندادمو چیزی نگفتم.صبح بلند شدم براش با روی خوش صبحانه بذارم.گفت دیرم شده گفتم الان برات یه لقمه درست میکنم.اومده میگه دست نزن خودم میخورم.اون چی بود تو شیر ؟؟ای بابااااا....چه وضعیه؟؟ من همینطور مونده بودم رفتم کنار موقع خداحافظی زورش اومد حتی خوب خداحافظی کنه یه چیزی زیر لب گفت و رفت.... آقای خاله قزی...ببینید من از قهر بدم میاد و اینکه اصلا دلم نمیخواست خانوادم چزی بفهمن.ولی احساس کردم بهتره اینبار یه بزرگتر باهاش حرف بزنه چون در برابر من روز به روز وضعیت بدتر میشد و ایشون جری تر....تو دعواها هی من آروم تر بودم ولی ایشون صداشو برد بالاتر .هردفعه ناراحتی پیش میومد من سعی میکردم با خوشی حلش کنم و دقیقا میگفتم دیگه بهش فکر نکن دیدم بدتر شد..قبول دارم منم بد شدم..از بس باهام بد حرف زده این به منم منتقل شده منم بد حرف میزنم و زود ناراحت میشم. چندبار تاحالا حرف طلاقو زده سعی کردم خودم حل کنم موضوع رو.تو ماه عسلم انقدر با من سر یه شوخی الکی دعوا کرد که صدای تمام افراد اتاقای دور و بر در اومده بود.از بعد از ظهر تا 11 شب مدام داد زد و فحش داد.میگین مجسمه ولی تو عمل سخته..بخدا سخته.به نظر باید یه بزرگتر حرف میزد این وسط.به پدرم گفته بود چرا فلانی اومده بود تو سالن خانما؟؟ بابام گفته بود دیدی من فقط خودم اومدم من دست کسی رو نگرفتم بیارم ولی اومدم تو دیدم اون نادر عرق خور(داماد عموشون) تو سالنه.مردی برو به اون گیر بده...دیگه ساکت شده بود و حرفی از این موضوع نزد چرا فلانی اومده.من حرف بزنم چون بگفته خودش مرده داد میزنه و دهنمو میبنده ولی با بابام دیگه نتونسته یود حرفی بزنه و قبول کرده بود.هرچند انقدر بی ادبه که به بابامم گفته بود این شرایط برام غیر قابل تحمله.به خودشم گفتم میخواد الان بره.... بازم ممنون سعی میکنم از نظراتتون استفاده کنم.

  10. 2 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 26 اسفند 94), شادی ظهوریان (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو دنیا گرامی

    اینکه رفتار شوهر شما ناپخته هست درش شکی نیست بهتره ایشون صبورتر باشند و موقع ناراحتی و عصبانیت اول یه stop کوتاه بودن بعد صحبت هایشان را ادامه بدهند.

    اصلا اصلا اصلا اصلا و ابدا دیگه به خانواده ها نکش از شما خواهش دارم بانو تمنا دارم به خانواده ها نکشید والله قسم فقط خرابتر میکنن رابطه بین زوجین را این خانواده های نااگاه بزرگترین مشکل ایرانی ها وابستگی هایی که بهم دارن این موضوع باعث میشه هم خانواده ها را دخالت بدهند و هم خانواده ها دخالت کنند.


    مشورت کردن با آشنايان همانند اينه که عمل جراحي باشه فاميل بيان توي اتاق عمل!!

    اگه اینکار عاقلانه هستش گفتن شما به خانواد تان هم عاقلانه و درست هست.خانواده شما هستند درست به شما علاقه دارن و دلسوز شما هستند درست ولی نه تخصص دارند نه تجربه کافی و لازم را دارند نه اینکه بیطرف هستند.شما الامشاور هم تشریف ببرید اگر با شما خیلی نزدیکب اشه ارجاع میده شما را به یک مشاور دیگه چون اینجا اصل بیطرفی از بین میره.لطفا دیگه اینکار اشتباه را انجام ندید.

    پسر عمه شما رفتاری انجام داد که اگر من یا هر مرد دیگه ای بود همین رفتار شوهر شما را انجام میداد خوب توی این مسئله شوهر شما حق داشتند ولی میشد مدیریت کرد ایشون باید بدونه که هر فردی خودش مسئل رفتار و گفتارش هست همان حرفی که پدر شما زدند و منطقی بود ولی تفاوت اینجاست که شما همسر ایشون هستید و همینطور یک خانوم هستید پس بهتره خانومانه تر رفتار کنید.اینو از من بشنو یک خانوم اگه سیاست بخرج بده قدیمی ها راست میگن مار رو میشه از لونه اش با زبان بکشی بیرون.

    شما اول باید یک موضوعی را کامل مشخص کنی انتظار هم ینتس همین الان و سریع جواب مثبت بدی چون یکمقدار طول میکشه شاید چند ماه باید مهارت های جدید یاد بگیری صبور باشی توی زندگی بکار ببری یاد بگیری از شوهرت انتظار نداشته باشی قوی و محکم باشی به شوهرت وابسته نباشی مجسمه بودن را یاد بگیری مهارت ارتباطی را فرا بگیری و....... اگه حاضری بسم الله بنویس وگرنه تجربه شخصی خودم را بیان میکنم توی این چند سال یاد گرفتم تنها کسی که میتوانی رویش حساب کنی فقط خودتی والسلام.شوهر و پدر و مادر و فرند و خواهر و برادر و خانواده شوهر و خانواده همسر و جاری و باجناق و همکار و دوست و...... نمیشه در شخصیتشان تغییرات ایجاد کرد بقول معروف بجای اینکه دنیا را فرش کنم کفش به پا میکنم.

    اینجا ما فقط به شما دسترسی داریم و بس کارهای شوهرت از روی نداشتن و نااگاهیه اینو بدون شما شوهرت من یا هر فرد دیگه ای انسان هستیم معصوم نیستیم در همه موارد اطلاعات داشته باشیم یا بدون خطا باشیم من خودم چیزی که بخودم میگم انسان هستم ناآگاه هستم تیو خیلی زمینه ها و نادان اتفاقا اصلا ناراحت نیمشم که بخودم میگم نادان و ناآگاه چون انسان هستم و ضعف های زیادی دارم.

    من همیشه اینو میگم شما تصور کن یک فردی بدون داشتن گواهینامه پشت ماشین بشینه و توی جاده خارج از شهر رانندگی کنه این فرد بزنه و فردی را بکشه درسته اشتباه کرده بدون تصدیق نشسته ولی از روی ناآگاهی و نداشتن مهارت بوده.
    ازدواج هم توی مملکت ما همینطوریه بدون داشتن هیچگونه اطلاعات و کسب مهارت های لازم خیلی راحت یمرن پای سفره عقد و جواب مثبت میگیرن یا پدر و مادر میشن!!!در صورتی که ما بخوایم سوار موتور هم بشیم باید تصدیق بگیریم!!!

    خلاصه بگم یکمقدار طول میکشه و مشکل شما هم نیاز به مرور زمان و صبوری داره.

    پ.ن: نوشتی مجسمه بودن سخته خوب از نظر منم سخته خیلی هم سخته تیکه شنیدن و فحش خوردن و هیچی نگفتن هم سخته بنده ای که به شما این حرف رو میزنم خودم اول مجسمه بودن رو یاد گرفتم درسته مرد هستم ولی بعضی مواقع برای حفظ روابط مجبوریم کار یانجام بدیم که دوست نداریم بعضی وقتها یاد گرفتم یک چشمم رو ببندم بعضی وقتها دوتا چشمم را ببندم بقول معروف یاد گرفتم بعضی وقتها کور و کر خر(بلانسبت دوستان خودم رو میگرم)باشم. زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست روی دیگران کنترلی نداریم بانو.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    skyzare (چهارشنبه 26 اسفند 94), شادی ظهوریان (پنجشنبه 27 اسفند 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ده روز مونده به عروسی کلافه شدم
    توسط kesmaeili در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مرداد 94, 15:42
  2. از روز عروسی نسبت به همسرم.حسی ندارم
    توسط omid20 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 اردیبهشت 94, 09:04
  3. پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 92, 16:58
  4. هنوز عروسی نکردیم ولی شوهرم خیانت کرد
    توسط azadeh21 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 09 مهر 90, 09:06
  5. روز عروسی شاد عزیز
    توسط elina در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: شنبه 26 اردیبهشت 88, 14:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.