به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اسفند 94 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با شوهر دهن بین و بدون بچه نمی تونم ادامه بدم

    سلام
    من راضیه هستم . خیلی وقته با سایت آشنا شدم اما اولین باره که مطلب می ذارم . خواهش می کنم به من کمک کنید خیلی خسته و مستاصل شدم.
    چهار سال ونیمه که ازدواج کردم و 31 سالمه. شوهرم بسیار دهن بین و وابسته به خانواده و بی عرضه است . توی مراحل ازدواجم به من خیلی دروغ گفته نوع استخدامش توی اداره ، میزان درآمدش و سنش و ...
    به همه این بدبختی ها این رو هم اضافه کنید که شوهرم نمی تونه بچه دار بشه و ما جز زوج های نابارور هستیم .
    خانواده من با ازدواج ما مخالف بودن من اصرار کردم و بعد از ازدواج نصف مهریه ام رو بخشیدم برای اینکه شوهرم گفت اگر این کار رو انجام بدی و مادرم رو خوشحال کنی منم جبران می کنم و من هم این حماقت رو کردم الان اصلا یادش می افتم می خوام سکته کنم . از دستش خسته شدم دوست دارم جدا بشم اما از عواقب طلاق می ترسم .

    - - - Updated - - -

    می خوام بیشتر توضیح بدم شاید کسی بتونه کمکم کنه :
    از شوهرم متنفر شدم لحظاتی که با هم خوبیم می بینم بیشتر از اینکه دوستش داشته باشم دلم براش می سوزه
    اون 40 سالشه و بچه بزرگ خونست پدر نداره و سالها کار کرده و خرج خواهر و برادرهاش رو داده روزی که با من ازدواج کرد فقط یه پژو داشت که یک هفته بعد از ازدواج مامانش اون رو ازش گرفت گفت شما هر دو کارمند هستید پول جمع کنید و دوباره بخرید .
    سالهای اول اجازه نداشتیم مسافرت تنهایی بریم الان که بچه دار نمی شیم و من از لحاظ روحی داغون شدم دیگه خودش توجه بهشون نمی کنه و مسافرت رفتن رو پذیرفته
    من خودم هم کارمند هستم و تمام حقوقم رو توی خونه خرج می کنم و کمکش می دم ، خانواده من هم خیلی حوامون رو دارن اما دریغ از این که یک بار تشکر کنه
    اوایل ازدواج مامانش اجازه نمی داد بیاد خوانه ما ، می گفت ما به هم وابسته ایم و باید هر جا بریم باید همه با هم باشیم
    خلاصه همه چیز زیر نظر مادر شوهر و خواهرشوهر بود ...
    و این مرد 40 ساله بی اراده آیینه دق من شده
    دیگه خسته شدم
    قرارمون این بود که من نصف مهریه ام رو ببخشم و اگر با هم خونه خریدیم به اسم من باشه حالا که وقت عمل رسیده می زنه زیر همه چی میگه من نگفتم ...
    احساس می کنم با یه آدم کلاش طرف هستم و به خاطرش دارم زجر می کشم تو رو خدا کمکم کنید
    بمونم بازم یا برم از این زندگی

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اسفند 94 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکی از مسائلی که من رو آزار می ده اینه که برای زندگی خودمون کاری انجام نمی ده فقط می ره سر کار و برمی گرده اون وقت برای دل خانوادش همه کاری می کنه در باره مسائل زندگیمان می ره با اونها مشورت می کنه ببینم خواهرش چی می گه حتی برای بچه دار شدن و دکتر رفتن تو کار ما دخالت می کنن
    مطمئن هستم که اگه مشکل از من بود تا حالا رفته بود دنبال زندگیش
    کلا با این همه دروغ و دغل خیلی هم ادعاش می آد انقدر خانوادش به من تیکه انداختن و در تمام لحظه ها اون مقابل من و کنار خانوادش قرار داره
    واقعا من به چه امیدی دارم زندگی می کنم و برای کی؟؟؟

    - - - Updated - - -

    چرا کسی به من کمک نمی کنه دوستان

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم اما دو حالت داره زندگی شما باید ببینی ایا تصمیم جدایی شما بخاطر اخلاقیات ایشونه یا بچه دار نشدن؟
    یعنی اگه بچه دار بشی میخای باهاش زندگی کنی؟
    الان راههای خوبیبرا نابارورا اومده پس احتمال بچه دار شدن هست
    فرضرکتیم شما در 32سالگی طلاق بگیری و خوش بینانه دو سه سال دیگه ازدواج کنی بعد حداقل یه سال بعد باردارشی میشه 36_37 سالت تازه اگه ایشونم نابارور نباشه
    یادت باشه ساختن زندگی فعلی کمتر انرژی میبره از ایجاد یه زندگی جدید
    مطمین باش هرکسی خوبیها و بدیهایی دارهدر ضمن معلوم نیست ازدواج بعدیت موفق باشه خودت بهتر میدونی اکثرا بخصوص تو سن 30 به بالا خاستگارا اکثرا طلاق گرفته و بعضی بچه دار هم هستن و هر کدوم مشکل خاص خودشون دارن
    اگه تصمیم گرفتی زندگیترو بسازی ما ایشالله کمکت میکنیم چیکار کنی زندگیت تغییر کنه

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اسفند 94 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ستاره زیبا
    ممنون که جواب دادی
    حرف هایی که نوشته بودی کاملا درست و منطقی خودمم این رو می دونم اگه بشه درستش کرد خیلی خوب می شه بهتر از طلاق و کشمکشه . اگه می تونی دوستان من رو بیشتر راهنمایی کنید
    چکار کنم تا هم از درون آروم بشم و هم شوهرم متوجه اشتباهاتش بشه
    به خدا من به خاطر بچه نیست که دوستش ندارم به خاطر اخلاقش ازش خسته شدم

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اسفند 94 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی به من کمک نمی کنه و من رو راهنمایی نمی کنه

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام راضیه جان.. امروز من پستای زیادی برای دوستان گذاشتم .. تصمیم داشتم برم که چشمم به تاپیک شما افتاد وقتی خوندم دلم نیومد جواب ندم...

    از حرفهات مشخصه میخوای زندگیتو درست کنی... میخوای اشکالات رو برطرف کنی..
    آفرین به خاطر این تصمیم خوبت بهت تبریک میگم.

    واما در مورد مسائلی که گفتی غیر از مساله بچه دار شدن:

    وابستگی زیاد شوهرت به خانوادشه... این مهم ترین جیزیه که باید خوووب حواست بهش باشه... منظورم چیه؟؟.. اینکه شما بیا دقت کن ببین چرا؟؟ ... چرا شوهرت تو این سن همچنان به خانوادش وابسته است؟ چرا با وجودی که نمیتونه بچه بیاره وبار هم تو نتونستی اون جایگاهی که باید رو پیش شوهرت به دست بیاری/؟

    دختر خوب شوهرت مادر و خانوادشو دوست داره... من احساس میککنم شما با خانوادش مشکل جدی داری و اینو مستقیم بارها به شوهرت گفتی.... این همون آفت بزرگ زندگیته... حواستو جمع کن......... خانواده پسر مخصوصا اونایی که احاطه به پسرشون دارن خوب میتونن تاثیر بر زندگی شما داشته باشند...

    پس تکلیف تو چیه؟؟
    به خانواده شوهرت احتراااااااام بذار.... به هیچ عنوان نذار شوهرت بفهمه با خانوادش مشکلی داری.... اگه قبلا کارهایی کردی که اعتماد شوهرت به خودتو از دست دادی الان دیگه باید تصمیم جدی و اساسی بگیری برای تغیرررررر...

    شوهرت دهن بینه؟؟؟... خوب از این ویژگیش به نفع خودت استفاده کن..... اتفاقا کارت راحت تره.... این تویی که هر روز پیش شوهرتی.... ازش تعریف کن.... بهش احترام بذار..... هر کاری برات کرد هر چند کوچیک ازش تشکر کن..... مبادا به خاطر اینکه بچه نمتونه بیاره بهش حرفی بزنی که ناراحت بشه.... بهش اطمینان بده که بچه برات اصلا مهم نیست و مهم اینه که شوهر خوبی با اخلاقای خوب داری................

    عزیزم این حرفها به مردا مثل معجره عمل میکنه.... چرا تو نتونی شوهرتو جذب خودت کنی؟؟؟.... به نظرت خانوادش چیکار میکنن که اینقدر اونو به خودشون وابسته کردن؟؟؟/............. بگم بهت؟؟ تاییددد... تاییید.... تایید... با همه بدیهاش قبولش دارن و هیچوقت جلوش وای نمستن....

    از خاناودت تشکر نمیکنه؟؟.... انصافا تو خودت تا حالا چند بار از خانوادش تشکر کردی./؟
    خوب تو پیش قدم شو اون هم کم کم از تو یاد میگیره

    از همین الان تصمیم بگیر رویه اتو تغییر بده تا تبدیل بشی به یه زن کاااامل و با سیاست که شوهرو مثل موووووووم تو دستش میگیره....
    در مورد رابطه اش با خانوادش هم یادت باشه اصلا واکنش بدی نشون ندی...

    یا علی

  7. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    هلیاجون (پنجشنبه 20 اسفند 94)

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام دوست عزیز.متاسفم بابت شرایط پیش اومده .از لحاظ حقوقت که گفتی همه رو تو خونه خرج میکنم این بده.نصف مهریه رو هم که بخشیدی فداسرت.اگه مهریه بده باشه همون نصف هم کلاهتو بنداز بالا.اما گفتی قراره بوده خونه به اسمت باشه .اما باز زده زیرش .به فکر پس انداز برای خودت باش و پشتوانتو محکم کن .الحمدلله دستت تو جیب خودته و میتونی این کارو کنی.با حرفای ستاره زیبا موافقم.همچنین نارجیس .
    این مقالات چیزایی که دوستان به خود من معرفی کردن .منم به شما معرفی میکنم .چیزای زیادی میشه ازش یاد گرفت .
    http://www.hamdardi.net/thread-154.html
    http://www.hamdardi.net/thread34206-2.html#post340222
    امیدوارم کمکت کنه .

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اسفند 94 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نارجیس عزیز و فریبا جان
    لطف کردید راهنمایی کردین و وقت گذاشتید
    ببینید مادر شوهر و خانواده شوهر من توی تمام مسائل دخالت می کنند و توهین می کنند چطوری وایسم نگاشون کنم ، ولی وقتی ابراز ناراحتی می کنی چند وقتی باهات کاری ندارن .
    من 3 سال اول زندگیم فقط احترام گذاشتم هیچ توهینی نکردم اما دیگه الان دیونه شدم
    شوهرم برنامه ریزی بلد نیست اگه کارها رو تایید بکنم خوب دیگه هیچ ترقی تو زندگی ندارم همیشه باهاش ساعتها جلسه می ذارم و دوستانه صحبت می کنم اما بعد می ره مشورت می کنه و همه برنامه ها به هم می خوره
    در مقابل این آدم چی و تایید کنم به دو تا زن بددهن و بی تربیت چه احترامی بذارم وقتی اجازه نمی دن شوهر من خونه مادر زنش بیاد

  10. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خوشحالم که میخای زندگیت درست کنی شک نکن با توکل بخدا همه چی درست میشه وبعدا خودت تغییرات رو خاهی دید
    به شرط اینکه صبور باشی و دقیق گوش کنی و عمل کنی
    ازت میخام خوبیها و بدیهای خودت و همسرت رو کامل برام بنویس
    در ضمن خوبیهای شما از زبون همسرت
    رابطه ابتدایی تا الان شما با خونوادش و برعکس همسرت با خونوادت
    نحوه اشناییتون و علت انتخاب شما و ایشون؟
    وقتی دعوا میکنین بیشتر سر چه مسائلی وبرخورد هردو تو دعواها؟
    ایا بهش میگی بی عرضه
    باهم خرید میکنین یا کدام خرید خونه رو میکنین
    اگه شما پولتون تو خونه خرج نکنین ایشون لنگ میمونه؟
    ببخشید دیر پست میذارم بخاطر محدودیت در پستها


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.