به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    70
    Array

    با پدرمادر افسرده م چکار کنم ؟

    سلام
    منو میشناسید فقط بگم خودم همینجوری حال روحیم خوب نیس پدرمادرمم افسردگی خودمو بیشترمیکنن
    بابام بازنشستس صب تا شب خوابه چراغارم خاموش میکنه منکه صب میرم سرکارشب میام داخل یه خونه تاریک 90درصد ساعات خونه تاریکه تامیام روشن کنم میگه چشمم درد میگیره سرم درد گرف نمیتونم دعواکنم که واقعا خودم روحیم بده مامانمم روزای 5شنبه جمعه که تعطیلم میره تو اتاق گریه میکنه نمیدونم چرا شایدمیخاد اینجوری اروم شه
    هیچ مشکلی ندارن خیلی ناشکری میکنن این همه درس خوندم بهم افتخار کنن استخدام شدم برادرمم مشکل نداره اونم سالمه و شاغل خواهرمم خوبه ترم اخره کارشناسیشه چن ماه دیگه کنکور ارشدشه
    ازاون اولش که من واس کنکور لیسانس میخوندم هیچوقت شرایط روحی و برامون فراهم نکردن که ارامش داشته باشیم همیشه با استرس و اظطراب درس میخوندم حالا شدم دانشجوی دکترا بازم احساس افسردگی میکنن بهشون میگم برید بچهای فامیلو همسایهاروببینید انقد احساس افسردگی نکنید حالاایناهیچ
    مثلا من میخام یمقداراز حقوقمو بدم کیف بخرم نمیذاره میگه کیف که داری پس اندازکن بهش میگم اینهمه سختی میکشم میرم سرکار ازخوابم میزنم واس چی پس؟میگه واس بعدمرگ من یه پشتوانه باشه برات پس انداز کن فقط بفکر مردنه مدام میگه من دارم میمیرم نمیدونم چرا افسردس منم خودم از توداغونم خودتون بهترمیدونید
    بخدا هرکی جای من بود نمیتونس پیشرف کنه حتی باپول خودمم واس خونه خوراکی میخرم میگه نخر چخبره یاماست یاسالاد پولاتو پس انداز کن بهش میگم یه حدی داره اخه اخرش میفتم میمیرم میخوام اززندگی لذت ببرم سن جوونیم دیگه برنمیگرده
    نمیدونم چکنم به ازدواجم اصلافکرنمیکنم هرکیوبهش معرفی میکنم که حتی دانشجوی دکتران میگه من درحال مرگم خودتون میدونید
    ازتون سوال دارم حکم شرعی این پدرمادرچیه؟
    بااینکه موقعیت ازدواجودارم ایا میتونن بگن نه؟
    درسته من بخاطراعتقادات وایمانم بخدا سمت گناه نمیرم اما باید هرچی گفتن بگم چشم؟
    بخاطر رهایی از دردسترس ازدواج زیربارمسولیت نمیرن به عنوان یه پدرمادر مثلا تهیه جهیزیه که خودم انقد پس اندازدارم که بتونم بخرم
    روهمه پسرا ایرادمیگیره منم تحملی دارم دوستام همه بچه دارن ازین ناراحتم حتی اگم اون سامان دوسم داش نمیذاش بیاد خونمون خواستگاری
    من بااین پدر مادر چکارکنم؟

  2. 2 کاربر از پست مفید zzzz تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 14 اسفند 94), mohamad.reza164 (جمعه 14 اسفند 94)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,272

    تشکرشده 2,946 در 958 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام ساناز خانم...

    امیدوارم حالتون خوب باشه ...

    اینطور که از نوشته هاتون متوجه شدم شما و دیگر اعضای خانوادتون ( خواهر و برادرتون) شاغل هستید و مدت زمان زیادی رو در خانه نیستید ... همین میتونه تأثیر زیادی در این مورد داشته باشه... پدر و مادرتون احساس تنهایی میکنند... اینکه زیاد مایل به ازدواج شما نیستند میتونه بهونه ای باشه برای اینکه دوست دارند در کنارشون باشید... همین که در خانه حضور داشته باشید اون ها رو آروم میکنه...
    بهتون پیشنهاد میکنم که سعی کنید در کنار کارتون زمان بیشتری رو کنارشون باشید... نسبت بهشون با محبت بیشتری رفتار کنید و لبخند فراموشتون نشه ...موقعیت هایی رو با خواهر و برادرتون ایجاد کنید که همه دور هم باشید...
    ساده ست ... اون ها به بودن و همدلیتون نیاز دارند

    امیدوارم لحظات سرشار از خوشی در پیش رو داشته باشید

  4. 4 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 14 اسفند 94), zzzz (جمعه 14 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 16 اسفند 94), ستاره زیبا (دوشنبه 17 اسفند 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 14 آبان 95 [ 03:08]
    تاریخ عضویت
    1394-11-25
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    17

    تشکرشده 32 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تا حالی سعی کردی تشویقشون کنی برن پیش روان پزشک یا شده خودت بری با روان پزشک در موردشون صحبت کنی و مشورت بگیری؟ مامان بابات علامت های جدی اختلال افسردگی رو دارند و واقعا دارند رنج می کشند و بخش عمده ی رفتار ها و افکارشون (گوشه گیری، گریه، به فکر مرگ بودن، منفی نگری و...) از افسردگی ناشی می شه.

    این مسئله ی پدر و مادرت با همدلی و روحیه دادن بعیده حل بشه و احتمال قوی به کمک تحصصی نیاز دارند.

  6. 3 کاربر از پست مفید َAmir-Reza تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 15 اسفند 94), zzzz (شنبه 15 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 16 اسفند 94)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .

    کارخوبی که میتونی در حق خودت واونا انجام بدهی اینه که خودت شاد وپر انرژی باشی...یک فرد افسرده نه باید سرزنش بشه نه نصیحت چون هم بی نتیجه ست هم اون انرژس خودت تحلیل میره.


    عوضش همچنان با روابط صمیمی و شوخی فضا رو تغییر بده یا گاهی با خودت ببرشون بیرون.

    با تغییر فضای ظاهری خونه هم این روزهای نزدیک به عید میتونی کمکی به تغییر انرژی های منفی کنی.همچنین اگه چندتا گلدون واگه امکانش هست چندتا درخت تو حیاط.میتونی کمک کنی روی مراقبت از اونها متمرکز بشن.



    توصیه جدی هم به خودت ؛شادیت رو مشروط به ازدواج نکن.مطمئنا یک ازدواج سالم وموفق باعث شادتر شدن وآرامش بیشتر میشه...ولی مشروط کردن حال مجردیت به ازدواج نسیه ونشده فقط حال امروزت رو خرابتر میکنه. این سامان رو از زندگیت حذف کن واجازه بده به جاش یاد بیشتر خدا وارامش قرار بگیره مطمئن باش به نتایج بهتری در زندگیت میرسی
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  8. 6 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 15 اسفند 94), mohamad.reza164 (شنبه 15 اسفند 94), zzzz (شنبه 15 اسفند 94), افسونگر (دوشنبه 17 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 16 اسفند 94), ستاره زیبا (دوشنبه 17 اسفند 94)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    ببخشید اونا هم مثل تو شاید یه چیزی تو مایه های سامان میخواستن بهش نرسیدن در حال افسردگی و سوگواری و ...هستن و نمیتونن ولش کنن

    از قدیم گفتن تره به تخمش میره حسنی با باباش

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    خدایا چقدر شرایط من به شما شبیهه, به اینها اضافه کنید بددهنی و پرخاشگری وحشتناک پدرم رو
    من مدتها ناپیوسته مشاوره رفتم, ولی الان یک سالی میشه که سعی میکنم هر هفته مشاوره برم, دیگه خانواده رو در جریان ریز زندگیم قرار نمیدم, اصلا تو خونه حرف نمیزنم چون فقط, فقط و فقط سرزنش میشم, شبها دیر به خونه میام و دارم برنامه میریزم که مستقل زندگی کنم, از الانم وحشت مطرح کردنش رو دارم, ولی حتی مشاورمم گفت که شرایطت بسیار بده, از ازدواج و خواستگار هم خبری نیست, شما اول راه اول منو امتحان کن, کمتر خونه بودن و تمرکز بیشتر روی خودت
    همیشه فکر میکردم که این نهایت بی انصافیه که غصه پدرم رو نخورم ولی الان که خودم رو رو به نابودی میبینم, میدونم که یه ادم افسردگی باشه بهتر از این هست که دو نفر بیمار باشن و ضمنا اگه حال من خوب باشه شاید بتونم برای پدرمم کاری بکنم ولی صرف غصه خوری هیچیو حل نمیکنه
    ویرایش توسط esm : شنبه 15 اسفند 94 در ساعت 20:05

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    70
    Array
    مرسی ازتون
    خیلی سعی دارم روحیه خونرو عوض کنم نمیزارن نمیخوان
    مثلا پدرم از کاناپه و مبل خوش نمیاد همرد داد رف سمساری حالا من میخوام با حقوق خودم بخرم باز میگه نخر چرا؟چون دوس داره راحت رو زمین لم بده میگه جانداریم بشینیم رو زمین
    منم ادمم روحیم میخوام عوض شه اوناحتی به فکرروحیه منم نیستن که دارم غصه میخورم
    بهش میگم بابا پسفردا یه خواستگارمیاد بشینه رو زمین؟میگه اگه تورو دوس داشته باشه همجوره میخوادت
    مثل این میمونه من ماشین بنزمو گلی کنم ببرم بفروشم خخخ خب معلومه از قیمتش میفته و میزنن توسرمالم
    فکرمیکنه چون منودوس داره همه بایدعاشق من باشن
    اصلا بخاطر خواستگارم نیستا میرم خونه دوستام میبینم چقد با مبل کاناپه خونشون زیباتره روحیخ ادم شادمیشه
    نمیدونم چکنم از خونه متنفرم بخاطرشون سراسری شهرستانو ول کردم ازادتهرانو انتخاب کردم که چی؟ روحیه من همونجوریه
    بنظرم مسولیت پذیرنیستن
    پدر بودن به این نیس بمن تو دوران دانشجویی پول بده تا درس بخونم به اینه وقتی میرم ثبتنام دانشگام باهام بیاد نگن این بی کسوکاره هیچوق مدرسمم نیومده فقط فکرمیکنه یذره پول بده خودتون برید مسافرت خودتون با اژانس برید هیچوق وجودشو حس نکردم
    معلومه من بااین خانواده حتی دکترای تخصصیم که باشم باید التماس اون سامانو کنم چون خلاشخصیتی دارم
    چون از بچگی مامحدود بزرگ شدیم باهمه فامیلای مادر و پدر کات هستیم معلومه بایداون پسرکاردانی بمن بگه ساناز تو داری دکترمیشی چرا انقد روابط اجتماعیت ضعیفه؟ واقعا چرا
    بعضی احوال پرسیارو واقعا بلدنیستم تو خودمم ارومم شادنیستم
    میخواستم هم خودمو هم خانوادمو با درس خوندن نجات بدم نمیشه دوس ندارن پیشرفت کنن نمیخوان اما من میخوام
    مثلا من مقالم واس کنگره تو هند جایزه برده هم پول میدن هم گرند تحصیلی اینافقط دنبال پوله بودن تازه میگفتن نرو بزار یکی بره پولتو بیاره برات حالم از طرز فکرشون بهم میخوره اصلا علمی نیستن اشتباه بود من تواین خانواده دنیااومدم پدرمادرای دوستامو میبینم چجوری پشت بچهاشونن چجوری حمایتشون میکنن
    اما من نه هیچکس پشتم نیس
    حتی برادرم بهم میگف چون تو خواستگار برات کمه دکترا رفتی که شوهرکنی
    طرز فکر برادربنده رو میبینید؟من بهش چی بگم اخه
    بنظرشما بخاطر شوهر لازمه انقد تا این حد تلاش کرد خخخخ
    پسرا انقد ظاهربینن که من کافیه ب خودم برسم همچین عاشقم میشن
    نمیدونم چکارکنم همینجوری ادامه بدم
    واقعا دوسشون دارم نمیخوام غصه بخورن میخوام شاد باشن

  12. کاربر روبرو از پست مفید zzzz تشکرکرده است .

    َAmir-Reza (شنبه 15 اسفند 94)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ببین من بی اندازه ادم شادی بودم, ازون ادمها که کلا باهاشون خوش میگذشت ولی دیگه واقعا این سالها هیچ جوره نمیتونم رفتارهای پدرمو تحمل کنم, جواب کوچکترین مساله و درخواست و شوخی و جدی فحش هست, حتی یه بار یک گلدون کوچولو گرفتم به من گفتن خونه جا نداره اون گلدون اندازه ی کف دست یه دختربچه بود!! اونوقت دوستان عزیز مشاوره میدن گل بخرید, اصلا اعصابم به هم میریزه که من خودم خونه خریدم ولی باید تو یه خونه شصت متری زندگی کنم و یه فضای کوچک خصوصی برای خودم ندارم
    کلا شرایط ماها خیلی خاصه, همه مشکل دارن,قبول دارم, ولی مشکل ما شایع نیست, اکثرا ما رو نمیفهمن, من که دیگه فقط مشاوره میرم, دیگه ابدا با کسی درددل نمیکنم, خیلی سخته که هرچی ادم رو شاد میکنه براش قدغن باشه,
    نتیجه مشاوره ی یک ساله ام رو در اختیارتون میگذارم, از خونوادتون فاصله بگیرید, ادب و احترام و علاقه سرجاش! شما فقط درگیر مسایل خونه نشید, محیط کار و دانشگاه رو شاد کنید و تا میشه دیر خونه برید و برای اخر هفته هاتون برنامه ی بیرون خونه بریزید
    ضمنا اگر هر بار که یاد سامان افتادید به خودتون بگید فقط از سر نیاز به دوست داشته شدن به یادشم, یواش یواش یادش براتون کمرنگتر میشه
    ویرایش توسط esm : شنبه 15 اسفند 94 در ساعت 21:51

  14. 2 کاربر از پست مفید esm تشکرکرده اند .

    َAmir-Reza (شنبه 15 اسفند 94), zzzz (شنبه 15 اسفند 94)

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام



    خانم zzzz و esm گرامی



    داستان از این جا شروع میشه :

    کشی هایی که در ساحل هستند و یا در امواج آرام زندگی می کنند ،،،

    کشتی هایی که به قول خاله قزی سوسول هستند – زیاد در تاریخ به یادگار نمی مانند !

    هنر این است که در طوفان جولان بدیم و سالم بمانیم !


    .........


    دریا خیلی صبوره !


    امواج خروشان دریا با شور و هیجانی بالا ، خود را به دیوار سنگی ساحل می‌كوبند، تا بر آن اثری بگذارند،

    اما ساحل سنگی به شدت در مقابل آن همه هیجان و عشق می‌ایستد و حتی قطره‌ای از آن همه آب را كه سراپا شور و هیجان است، جذب نمی‌كند.

    امواج ناامید نمی شوند از این كه برساحل سنگی تأثیری نگذاشته اند ، پس باز می‌گردند؛

    اما آنقدر این حركت پرشور و شوق انجام می‌شود تا این كه دل سنگ به نرمی می‌ رود ؛

    زیرا موج حیات خودش را درگیر همین حركات پرشور می‌داند و پیوسته به پیشرفت شور انگیز خود ادامه می‌دهد تا هر چه بیشتر در دل سنگ جای گیرد.


    این قانون را قبول کنیم كه محبت به دیگران ، ضمن بذل محبت به دیگری ، می‌تواند ، او را نیز به مهربانی سوق دهد؛

    بنابراین هیچ فرصتی را برای ابراز محبت به خانواده مان نباید از دست بدهیم.

    از امواج پرشور و خستگی ناپذیر دریا الهام بگیریم و در راه ابراز عشق و علاقه همچون موج از پای ننشینیم .

    و بدانیم كه خاصیت محبت این است كه اخلاق‌هایی كه مانند خار هستند و همه از وجودشان در آزار و اذیت هستند را به گل تبدیل می‌كند و اگر هم این اتقاق به خاطر سختی خار نیفتند!

    ما همیشه در محكمه وجدان ، مانند گل مورد ستایش هستیم.


    نارنگی را نباید فشار بدیم - چون از بین میره !
    نارنگی را باید با لطافت پوست بکنی !!
    هر آدمی یه رگ خوابی داره باید پیدایش کنید !!


    ...........................


    هر انسانی یه جور آزمایش میشه !

    میگن تو روز قیامت یه درختی هست به نام درخت و غم و اندوه !

    هر کی غم و غصه ای طول زندگیش تو درخت آویزونه !

    و جالب اینجاست که هر کی درخت دیگری را می بینه ، میگه خدا درخت من انگار ازون بهتر بود !

    پس وقتی پرده ها کنار رفت ، خودش می فهمه هر آدمی یه داستانی داشته برا خودش !



    بعضی ها هستند بدون دست و پا بدنیا می یان ، بعضی از کودکان نمی دونند چرا باید درد بکشند
    همه اینها حساب میشه ! – درخت غمش کم تر میشه در قیامت !

    بعضی ها هستند بهترین خانواده را دارنند – شرایط ایده آلی دارنند و .... ولی عده ای دارنند غصه می خورنند چرا خانواده ام به من توهین می کنند - چرا بد رفتاری می کنند - چرا فضای شادی نداریم ....


    هنر اینکه در طوفان آرام باشیم !
    در ساحل آرام و شاد بودن هنر نیست !
    هنر اینکه وقتی پدرو مادر مستقیم خدایی نکرده بی احترامی می کنند – فرزندشون را درک نمی کنند ،،،،
    فرزند فقط سکوت کنه !

    و صبوری و سکوت انرژی و محبوبیتی !! داره که فقط خداوند می داند !

    .........................


    جواب بدی نباید با بدی داده بشه - اگر یکی از اعضای خانواده حرمت شکنی می کند

    اگر خانواده محترم شما حریم خود را يا حریم خانواده را می‌شكنند، صبور باشید

    زیرا اگر صبور نباشید نه تنها مشكلی حل نخواهد شد بلكه حرمت شكنی‌ها عمومیت پیدا می‌كند و دیگر هیچ حریمی برای خانواده باقی نخواهد ماند.

    در حالی كه اگر شما با صبر و تحمل این حریم را حفظ کنید ، درهای زیادی برای شما باز میشود !!!! ( دوست داشتید باور نکنید )


    ..........................................


    راهکار :


    - اگر تو فامیل و آشنا یا دوست ! فرد مطمئنی سراغ دارید - باهاش درد و دل کنی
    و بخواهید كه با حفظ امانت و شیوه‌اى حكیمانه رهنمودهاى لازم را به خانواده یا فرد مورد نظر بدهد.


    - وقتی ما نیاز خودمان را مطرح کنیم ، اول باید یادمان باشه امکان داره درخواست ما رد بشه – پس باید سعی کنیم بازتر باشیم از نظر ذهنی ! و دنبا راهکار بگردیم !!!


    باید یاد بگیریم بعضی موقع ها به خودمان جایزه بدیم ! ( به پدرتان این جور بگید )

    .................................



    خانم zzzz میتونی به پدر و مادر گرامیتان بگید ، به سپاس زحمات شما من می خوام برای شما مبل بخرم ( نذر کردم)



    وقتی این کار را کنید ، حالت های زیر پیش می یاد :


    پدر محترم شما می فرماید :


    1) مرسی دختر خوبم
    2) چرا مبل خریدی فدات شم - گور به گور نشی تو
    3) زود برو پس بده
    4) مادر به دنیا نیاورده که بخواد مبل بخره


    به نظرت چه اتاقی می یافته ؟



    به نظرم اگر خوب انجام بدی گزینه 1 درست میشه !!!!


    ..................................


    میتونید یه شعر هم بگید به خانواده محترم :


    تو همیییین ،،،

    لحظه که دارم می نویسم ، از همیشه به شما نزدیگترَ َ َ م

    اگر خوبی های شما نبود ، فکر این همه خوبی نمی زد به سر َ َ َ َ م ،،



    به مَ َ َ َن ،،،،

    انگیزه ی زندگی بدید که دوباره حسم کنم کنارمیییید ،،،

    به لطف خاطراتمون هم که شده ،،، دستامو یگیرید و بگید،،،، بی قرارمیییید ،،،




    موفق باشید .










    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 16 اسفند 94 در ساعت 01:55

  16. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    zzzz (یکشنبه 16 اسفند 94), افسونگر (دوشنبه 17 اسفند 94), خانم قاضیانی (دوشنبه 17 اسفند 94), ستاره زیبا (دوشنبه 17 اسفند 94)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دوستان واقعا شما در شرایط ما نیستید, این اصل کلی که محبت کن تا نتیجه رو ببینی در مورد ما اصلا اینطوری که فکر میکنید جواب نمیده, لطفا استارتر رو تا اروم نشدن اوضاع روحی خودش به هیچ وجه به فرو رفتن در اغوش خانواده تشویق نکنید, هر وقت حال خودش خوب شد میتونه اون کارها رو امتحان کنه ولی الان فقط براش یاس بیشتر میاره, ایشون اول باید خودشونو پیدا کنن و اعصابشونو قوی کنن, بعد برن دنبال شاد کردن جمع خانوادگی, در مورد همین هدیه دادن که دوست عزیزمون گفتن بگم که ما هر چند وقت یکبار یه هدیه به پدرم میدادیم, اصلا و ابدا هیچ جور ذوقی نمیکردن, میگفتن مرسی و دقیقا دیگه حتی نگاهش هم نمیکردن,خرید لوازم خونه هم صرفا انباریمونو پر میکرد و ازشون استفاده ای نمیشد

  18. 2 کاربر از پست مفید esm تشکرکرده اند .

    zzzz (یکشنبه 16 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 16 اسفند 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.