سلام.ااسمم هنگامه 22سالمه.دانشجوی زبان.شوهرم 29سالشه.پسرعمم بود و 18سالم بود باهم عقد کردیم یه سال بعد هم عروسی.از اول میدونستم که قبلا به دوست دختر داشته.اسمش و همه چیشم میدونستم.اما چون دوسش داشتم اوایل مهم نبود.اوایل نامزدیمون همش میرفت تو فکر.مخصوصا وقتی یه جاهای خاص میرفتیم.یواش یواش فهمیدم که یاد اون دختره هست که اونو توخودش میبره.5سال باهاش دوست بوده.دختره بهش بعد از 3سال دوستی خیانت میکنه اما بعد دوباره باالتماس به سمت شوهرم برمیگرده و اونو مجبور میکنه باز باهم باشن اینجور که شوهرم میگه.اما به قول خودش دیگه دوسش نداشته و فقط باهاش بوده که اذیتش کنه.اما اوایل نامزدی خیلی به فکرش بود.حتی یه عکس که دختره براش کشیده بودو نگه داشته بود که به خواست من اونو انداختیم دور.اما کم کم حس کردم که عوض شده.البته بماند چقددعواو گریه تو 2سال اول باهم بودنمون داشتیم سر این موضوع.اما دیگه بهش اعتماد کامل داشتم که فکرش سمت اون نمیره.اما امشب تو گوشیش یهو بعد این همه سال دیدم درباره اون دختر سرچکرده.اخه اون هنرمند بودو تو اینترنت دربارش هست.بهش گفتم هی میگه تودرباره من اشتباه فک میکنی و اون واسه من مرده واین حرفا.اما حس زنلیی رو دارم که بهشون خیانت شده.باورم نمیشه.ما دوهفته دیگه بچمون به دنیا میاد
دارم از غثه میمیرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)