نوشته اصلی توسط
گلی جون
سلام دوستان , من تصمیمو گرفتم تا با همه سختی هایی که میدونم پیش رو دارم برم یه شهر دیگه زندگی کنم بسیار دور از خانوادم , (از کرمان برم تبریز)
خانوادمم هنوز یکم مخالفن و البته بیشتر ناراحت , مخصوصا مامانم میگه غربت اذیت میشی ,
اونا فکر میکنن من برم دیگه منو از دست دادن و اینکه من نظرم اینه یعنی چقد من ادم بی عاطفه و بی احساسی هستم و چطور دارم خانوادمو بخاطر یه غریبه ترک میکنم انگار قراره دیگه برنگردم ,داداشم میگه منم یکیو خیلی میخاستم راه دور بود به خاطر مامان فراموشش کردم تو خیلی احمقی !
اصلا مدل حرف زدنشون باهام عوض شده تازه اگه بخوان حرف بزن باهام !
خیلی رو فشارم.
اینم بگم ها کسی عیبی رو این بنده خدا نمیزاره نتیجه تحقیق ها هم همه عالیه : پسر خوبیه , سر تو کار خودشه سالمه، زحمت کشه رفیق باز نیس , خانواده خوبی داره همه اینا رو میگن اما با این رفتاراشون بدجوری دارن عذابم میدن
خیلی ناراحتم , کمکم کنین
علاقه مندی ها (Bookmarks)