به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مادر شوهرم آبروی شوهرم و توی محل کارش برده،اگه بیکار بشه...

    تو تاپیکای قبلیم راجع به وابستگی همسرم به خانوادش و تعصبی بودن اون نوشتم،اما امروز یه اتفاق افتاده که نمیدونم خوبه یا بد.امروز شوهرم که از سرکار برگشت و ناهارشو خورد و به بهانه ای رفت پیش دوستش تا 8شب برگشتج.تو حیاط باباش اینا رئیسش بهش زنگ زد که همین الان باید بره محل کارش(شوهر من هراز گاهی خارج از وقت اداری باید بره محل کارش سر بزنه،چون برادر خودم اینکار و براش پیدا کرده ازش مطمئنم)باباش برمیگرده بهش میگه کجا میخوای بری این وقت شب،وقتی شوهرم میگه میخوام برم سرکار باباش میگه تو دروغ میگی از کجا معلوم راست بگی،اصلا شاید میخوای بری دوست دخترت و ببینی(از این نظر هم از همسرم مطمئنم که اهل خیانت نیست)وقتی باباهه اینجوری میگه مامانش میره تو ماشین می شینه میگه هرجا میری منم میام.میخوام رئیست و ببینم(انگار بچه دبستانیه که والدین میرن مدرسه سر میزنن که درس بچه م چطوره)شوهر منم عصبانی میشه مامانش و میبره محل کارش،جلوی زیر دستاش مامانه از آقای رئیس مبپرسه پسر من چرا اینموقع باید بیاد سرکار،آقای رئیس توضیح میدن و این حرفا،خلاصه همسر من جلوی همه کارمندا کوچیک میشه وخیلی ناراحت میشه،الان که اومد خونه همه چی و برام تعریف کرد و گفت فردا نمی ره سرکار چند روزی مرخصی گرفته تا یکم این موضوع و فراموش کنه.حالا به گوش داداش منم میرسه آبروم میره،جالب اینجاست که هنوزم طرف خانواده شه،فقط شنیدم به باباش میگفت اگه بیکار بشم خرج زن و بچه م و تو بایدبدی،منم از این فرصت استفاده کردم و بهش گفتم حالا که مرخصی گرفتی بریم یه مسافرت سه نفره،اونم قبول کرد،واقعا نیاز داریم یکم از این محیط دور باشیم،ولی نمیدونم چه کار کنم و به مادرشوهرم چی بگم که با ما نیاد،خواهرشوهرام با وجود اینکه خودشون شوهر دارن ولی هرجا میریم با ما میان یعنی اگه قبل رفتن زنگ نزنیم تعارف نکنیم بهشون بر میخوره.بنظر شما چیکار کنم به اینا بر نخوره ؟و چیکار کنم که مامانش بلند نشه باما بیاد،و اینکه توی این مسافرت چهارروزه چیکار کنم که شوهرم واقعا جذب من بشه جوری که بشم اولویت اول زندگیش

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    ببخشید شوهرت مگه اشیاء منزل و مبلمان هستش که بین شما و خانواده اش میخوای تقسیمش کنید!!!

    فرصت چیه؟!!مگه بازار سرمایه وال استریت هستش که اینجوری داری میگی دختر؟!!!

    شما فقط برای ایشون یک همسر باش همین مهمترین چیز یکه یک مرد میخواد توی اینمواقع داشته باشه یک گوش شنوا صادق مهربان و البته موزمار نباشه یعنی سوء استفاده گر نباشه شما خودت باش درست رفتار کن به مرور زمان شوهرت جذبت میشه نقشه نکش بدجنس بازی در نیار لطفا بلند مدت نگاه کن

    حرفی زد چیز یگفت فقط میشنوی بهش نزدیک میشی سعی کن فضا رو براش ارام نگه داری اگه دوست داشت تنها باشه بزار تنها باشه با خودش و توی این سه روز همه تلاشت را بکن تا بهتون خوش بگذره لطفا جرو بحث نکن منطقی رفتار نکن کشش نده سعی کن با احساسات جلو بری وقتی هم حرف میزنه دنبال این نباش خانواده اش یا کسی رو مقصر جلوه بدی اوکی؟

    یه اصلی وجود داره توی زندگی اگه از کار یناراحتی و انجام دادنش باعث میشه ناراحت بشی خوب انجامش نده!شما چه زنگ بزنی باهاتون بیان مسافرت و چه زنگ نزنی در هر دوصورت خودت ناراحتی خوب پس به چه دلیلی میخوای زنگ بزنی؟خودت اصلا پیشنهاد نده شوهرتم گفت با احساسات برو جلو بغلش کن نوازشش کن بگو دوست دارم مسافرت سه تایی بریم بهمون بیشتر اینجور یخوش میگذره برنامه ریزی میتوانیم بکنیم 3تایی و سعی هم کن به بهترین نحو بهتون خوش بگذره.ولی یادتب اشه با شوهرت صحبت میکنی نزار طولانی بشه وقتشو بشناس

    مقالات مهارت ارتباطی و رفتار جراتمندانه را بخوان

    فکر کنم توی وقت کمی که داری این مقاله بهت کمک کنه

    http://www.hamdardi.net/thread-3525.html

    مردها دوست دارن همسرشان یک دوست خوب براشون باشه و یک شنونده خوب.

    تفاوت بین زن و مرد از نظر دیدشان نسبت به مسائل مردهای منطقی و بانوان احساسی

    استقبال از شوهر، چرا؟

    استفاده از احساسات

    http://www.hamdardi.net/thread-30336.html

    رفتار جراتمندانه پست های sci را با دقت بخوان یادداشت برداری کن. ولی بازم میگم سواستفاده نکن دنبال مقصر نباش توی حرف هاش و از همه مهتر شنونده خوبی باش و سعی کن بهتان خوش بگذره بعدشم دنبالچه با خودت نبر خودت اصلا پیشنهاد نده شوهرت هم گفت بهش بگو شما الان نیاز داری به یک محیط آرام که ریکاوری کنی و مستقیم سعی کن پیشنهاد ندی با سیاست رفتار کن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    هلیاجون (سه شنبه 04 اسفند 94), بارن (سه شنبه 04 اسفند 94), دل آرا (سه شنبه 04 اسفند 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 05 اسفند 94), شیدا. (سه شنبه 04 اسفند 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا فکر میکنی حتما باید تعارف کنی بهشون. اون تعارف کردن مال وقتیه که طرف خودش شعور داره نمیاد. موقع رفتن تو راه زنگ بزن و بگو انشالا دفعه دیگه همه با هم میریم. و به مادر شوهرت بگو تو و بابا هم یه مسافرت دو نفره با هم برید بعضی وقتا احتیاجه. دیگه اگه واقعا منظورتا نفهمه همون بهتر که بدش بیاد.

    - - - Updated - - -

    تو مسافرت از حرفای خاله زنکی و تحلیل بی مورد شرایط قبل پرهیز کن. البته اگه شوهرت چیزی گفت هوشمندانه باهاش همدردی کن. سعی کن با نشاط و شاد باشی تا شوهرت حالش خوب شه و این رو مطمئنا مدیون به بودن تو میدونه.

  5. 7 کاربر از پست مفید 2pashimoon تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 04 اسفند 94), Somebody20 (چهارشنبه 05 اسفند 94), هلیاجون (سه شنبه 04 اسفند 94), آی تک (سه شنبه 04 اسفند 94), بارن (سه شنبه 04 اسفند 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 05 اسفند 94), شیدا. (سه شنبه 04 اسفند 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    كي ميخواي بري ؟
    به نظرم خيلي مدارا ميكني
    يه كم اقتدار داشته باش .

  7. کاربر روبرو از پست مفید paria_22 تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 05 اسفند 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    هضم بعضی تاپیکها واسم خیلی سخته.

    ما اینجا صرفا طبق گفته های استارتر نظر میدیم و حرفای افراد اون ور قضیه رو نمی شنویم به همین خاطر شاید اجحاف در حق اون اشخاص بشه(مثلا در این تاپیک اجحاف در حق خانواده شوهر شما).



    در مورد شما هم من مجردم و شاید نتونم بگم چیکارا باید بکنی ولی فقط خواستم تعجبم رو از این جملاتت ابراز بکنم: که یعنی چی خواهر شوهر متاهل انتظار داشته باشه که ما هم باید باهاتون بیاییم مسافرت یا مادرشوهر بگه که من باید بیام محل کار پسرم؟یا پدر شوهر به پسرش بگه میری سراغ دوس دخترت؟واقعا هضم اینا واسم خیلیییییی سخته


    من مجردم و خواهر ندارم و اکثر روزا با پدر و مادرم سه تایی تو خونه هستیم ولی با این حال حتی یه بار هم نشده بخوام به برادرم بگم دارین میرین مسافرت منو هم با خودتون ببرید، مگه من سرجهازی برادرم هستم؟ همیشه خودم رو جای زنداداشم میذارم میگم همون طور که من در آینده دوس دارم با همسرم مسافرت های دو نفری داشته باشیم چرا باید با رفتارهای بچه گونه خودم، خوشی اونارو به هم بزنم.


    کلا زندگی کردن کنار خونواده پدر شوهر باعث از بین رفتن یه سری از حرمت ها میشه(زندگی کردن دوماد کنار خونواده پدر زن که دیگه خیلی نو بره) مثلا تو تاپیک شما پدر به پسر متاهلش میگه داری میری سراغ دوس دخترت؟پس حرمت پدر و پسری کجا رفته؟



    به نظرم راه حل مشکل شما اینه که کم کم خودتون رو از اونا مستقل کنید.من یه قانونی برای خودم دارم میگم که :پسری که نمی تونه یه اتاق اجاره کنه و میگه چون پول اجاره ندارم باید کنار پدر و مادرم زندگی کنم اصلا خیلی اشتباه میکنه که تصمیم میگیره ازدواج بکنه.وقتی نمی تونی یه اتاق اجاره کنی پس لطفا فکر ازدواج رو هم از سرت بیرون کن.


    به نظرم زندگی تو یه اتاق سه در چهار خیلی بهتر از زندگی تو یه طبقه از خونه چند هزار متری پدر شوهر هست.


    شما هم جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته.مستقل شدن شما خیلی از مشکلات شمارو حل خواهد کرد.

  9. 2 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 05 اسفند 94), شیدا. (سه شنبه 04 اسفند 94)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    به نظرم بزار همسرت یه تعارف خشک و خالی کنه و تو اصرار نکنی بهتره
    من هم همیشه این مشکل رو دارم برادرشوهرهام که با هم میرن مسافرت به ما چیزی نمیگن
    نوبت ما که میشه باید ببریمشون
    یا مادرشوهرو پدرشوهر من فقط با ما میاد در حالی که 6 تا بچه دیگه هم داره
    وقتی باهات میان یه کمی سرسنگین باش تا بفهمن با اونها خوش نمیگذره

  11. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 04 اسفند 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان از اینکه وقت گذاشتین و راهنماییم کردین واقعا ممنونم،آی تک عزیز بله اینهایی که من گفتم همش حقیقت داره و عین حرفاشون و نوشتم براتون.2pashimoon آخه شما خواهر شوهرام و نمیشناسین ما یه سری با داداشم و زن داداشم رفتیم بیرون شهر بهشون خبر ندادیم چه الم شنگه ای به پا کردن تا یک ماه باهام حرف نمیزدن و هی تیکه مینداختن که تو معرفت و مرام نداری و خسیسی و از این حرفا،ضمناانشالله همسرم زیاد دوست نداره تنهایی بریم مسافرت دوس داره کسی دیگه باهاش باشه به قول خودش تنهایی حال نمیده، امشب قراره راه بیافتیم.برام دعا کنین دوستان که بتونم شوهرم و جذب خودم کنم.کاش چندتا راهکار میدادین چیکار کنم بهش خوش بگذره دوس دارم این سفر خیلی متفاوت باشه.باورتون میشه ماه عسل خواهر شوهرم شوهرشو ول کرد و با مامانش همراه ما اومدن

  13. کاربر روبرو از پست مفید E_Aysan تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 05 اسفند 94)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دارم میمیرم از غصه،شوهرم مسافرتمون و کنسل کرد،تا جایی که فهمیدم زنگ زده به خواهراش گفته بیاین بریم،اونا هم گفتن کار داریم نمیرسیم بیایم،دیشب با اینکه من همه وسایل سفر و آماده کرده بودم بهم گفت کنسله یوقت دیگه که بقیه هم بودن میریم،اون با صراحت تمام بهم گفت تنهایی بهمون خوش نمیگذره،اگه میخوای ببرمت چند روزی پیش مامانت بمون، خسته ش‏دم از این زندگی لعنتی،خسته شدم از شوهری که به نیاز من هیچ توجهی نداره،الانم طبق معمول بیدار شد صبحانه خورد و رفت خونه باباش دخترم با خودش برد،من موندم و تنهایی و در و دیوار خونه.

  15. 2 کاربر از پست مفید E_Aysan تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 05 اسفند 94), Somebody20 (چهارشنبه 05 اسفند 94)

  16. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    این مردها درست بشو نیستن که نیستن

    دختر تو چرا اینقدر آویزیون شوهرت هستی چرا اینقدر انرژی منفی داری تو آخه؟!! نرفتید مسافرت خوب مهم نیست نهایت ناراحتی خودت را نشان میدادی و عنوان میکردی خیلی دوست داشتی باهم برید مسافرت 3 نفری کنار هم دیگه باهم میرفتید گردش خرید و کلی لذت میبردید خیلی حیف شد یکمم خودت را براش لوس میکردی.

    هرچی بود تمام شد تو اولین چیز یکه باید درست بکنی این وابستگی که داری به شوهرت و این طرز فکر که شوهرت طرف خانواده مادرشه و باید جذب خودم بکنمش در صورتی که اینطوری بخوای فکر کنی و جلو بری فقط خودت اذیت میش یو نتیجه ای هم نمیگیری.

    مستقل باش وابستگی خودت را کم کن من یک مرد متاهلم واقعا بعضی وقتها تعجب میکنم میخوانم اینقدر یک بانوی متاهل وابسته به شوهرش هست شما مجرد بودی چیکار میکردی الانم فکر کن مجردی چرا بشینی توی خونه و در و دیوار را نگاه کنی؟!!!برو ثبت نام کن کلاس های مختلف
    آشپزی
    هنری
    صنایع دستی
    خیاطی
    ورژشی مخصوصا ایروبیک
    خرید کردن
    برای خودت یک شغل خانگی دست و پا کن
    آرایشگری
    برو دنبال علایقت مهارت هایی که درای را ازشان استفاده کن.

    اتفاقا بنظرم خوب شد حالا فرصت داری برگردی بالا و مقالاتی که بهت معرفی کردم را با دقت بخوانی فقط شروع کن به خواندن و بکار بردنشان اعتماد بنفس خودت را بالا ببر خودتر ا تقویت کن بعدش میرسه نوبت شوهرت پله پله برو جلو



    وقتی از دیگران انتظار و توقع دا ری
    دو حالت پیش می آید ، 1 - برآورده میشود 2 - برآورده نمی شود

    نتیجه هر کدام از این حالات به نسبت توقعی که داری این است :

    1 - وقتی برآورده شود ، خیلی به حالت فرقی نمیکند و احساس درونیت معمولی خواهد بود ، چون انتظارش را داشته ای

    2 - اگر برآورده نشود ، سرخورده و غمگین میشوی ، چون انتظار و توقعی داشته ای که انجام نشده .

    وقتی از دیگران هیچ انتظار و توقعی نداشته باشی هم دو حالت پیش می آید :

    1 - دیگران در قبال شما وظیفه خود را به جا میاورند یا محبت های خارج از وظیفه بهت دارند .

    2 - کاری برای شما انجام نمیدهند و توجه ندارند .

    نتیجه آن :

    1 - در حالت اول ( برای بی توقعی ) چون شما هیچ انتظار و توقعی نداشته ای حتی اگر وظیفه ای در مقابلت داشته

    اند و به جا آورده اند ، برای شما لذت بخش است و گویی آنها هیچ وظیفه ای نداشته اند و محبت خاص بهت

    داشته اند .

    2 - در شکل دوم آن تاثیر تألم برانگیزی در شما بجا نخواهد گذاشت و شما حال و هوای عادی و معمول را

    خواهی داشت و سرخورده و غمگین نمیشوی چون انتظار و توقعی نداشته ای

    به نظرت کدامیک آرامش ما را در پی دارد و حتی به ما روحیه ای قوی می بخشد ؟؟

    شما در کدام وضعیتی ؟؟
    لطفا با دقت بخوان و بکار ببر توی پست های بعدی آموزش در مورد کم کردن وابستگی شوهر به خانواده را در تایپیک شما قرار میدم ((ماشالله از بس مشکل عروس و خانواده شوهر توی تالار زیاد برای خودم یک پا اوستا شدم))


    در آخر فقط لطفا اول مقالات را بخوان با دقت بخوان چندین بار نکات مهمش را یادداشت برداری کن قبل از انجام هر کاری یا هر حرفی حداقل 3ثانیه فکر کن بزار این رویه برات عادت بشه.
    یک سوالی فقط می ماند اینکه نوشتی شوهرت بچه تون رو برده پیش خانواده اش این همیشگیه یا معمولیه یه توضیح میشه بدید لطفا؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    من نميفهمم الان وقتى به وضضضضوح شوهر ايشون مقصره، چه اصراريه باز انگشت اشاره وو بكنيم سمت خانومش بگيم حالا درسته اون زد زير حرفش و مسافرت رو كنسل كرد ولى خب بازم تو مقصرى...
    لااقل بيايد بگيم به ايشون فك كن با يه بيمار طرفى، خودتو ناراحت نكن. ولى فكرم نكن نفصير تواه، هر ادم نرمالى ازين اتفاق ناراحت حواهد شد
    (لااقل من كه شوهرم هميشه بعد از بستن چمدون مسافرتو كنسل ميكرد ميدونم چى ميگن ايشون)

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زنم باا آوردن کارمند زن توی شرکتم مخالفت میکنه!!
    توسط noreplayshop در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: جمعه 07 آذر 93, 15:39
  2. توی این رمضان از خدا چی (خواسته معنوی) میخواهید؟
    توسط mis-marjan در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 45
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 مرداد 93, 06:07
  3. نمی تونم توی هیچ انجمنی پست بزارم حتی توی تاپیکی که خودم زدم .چه کنم؟
    توسط heaven65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 آذر 92, 08:51
  4. من توی حرف زدن مشکل دارم ، راه حل؟
    توسط omid65 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 25 خرداد 91, 16:19
  5. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.