به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 37
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array

    شما چقدر زمان خواستگاری حرفای نامعقول شنیدین؟

    با سلام
    سال ها پیش حس میکردم هر چه تحصیلات فرد بالاتر بره توانایی برخوردش با مسایل بهتر میشه و برخورد افراد هم باهاش موقرتر میشه. هر چند کماکان به این موضوع باور دارم اما نمیدونم چرا در مساله ی ازدواج این قدر مستاصل هستم و ناراحتم که حرفای نامعقولی میشنوم. دختری 26 ساله و دانشجوی دکتری هستم که تا به حال کم یا زیاد خواستگارانی داشتم و دارم اما انتخاب از اون ها برای من خیلی سخت شده. خیلی توی اینترنت سرچ کردم اما هیچ جوابی که متناسب با زندگی خود من باشه پیدا نکردم. هر چند خواستگارهام تحصیلات قابل قبولی داشتن اما هر کدوم ایراداتی هم داشتند که خب نمیشد ازشون صرف نظر کرد. ظاهر و قیافه ی یکی واقعا به من نمیخورد و تناسبی با هم نداشتیم. یکی با داشتن تحصیلات اما شغل مطمعنی نداشت. یکی بیش از اون حد نرمال وابسته ی به خانواده ش بود یا لااقل اینجور نشون میداد که من باید بسیار مطیع خانواده ش باشم حتی اگر اون ها بی احترامی کردن. یکی قبل از امدن، بچه بچه میکرد و . . . من نمیدونم چقدر واژه های تقدیر و شانس و قسمت صحت دارن اما نمیدونم چرا با این که سطح توقعاتم پایینه اما این موارد عجیب و غریب برای من جلو میاد! من تو هر زمانی فقط به این فکر کردم که فرد مقابلم تحصیلات قابل قبول، شغل مطمعن، ظاهر متناسب و خانواده ی با ابرویی داشته باشد. نمیدونم چرا از هر خواستگاری یه حرفی میشنوم که واقعا شاخ در میارم. ایا بقیه هم مثل من هستن؟ وقتی تا این سن درس خوندین تا اینده ی بهتری بتونین برای خودتون رقم بزنین حتی اگر ازدواج نکردین بهتون بر نمیخوره که کسی زمان خواستگاری بهتون بگه دنبال شغل باش؟ ناراحت نمیشین کسی بهتون بگه من نمیدونم شما چقدر اشپزی و خانه داری شما خوبه؟ به نظرتون طرح این سوالات اصلا مناسبه؟ یعنی یه پلو و ماکارونی و قیمه و قورمه اینقدر مهمه که تو خواستگاری مطرح بشه؟

  2. 2 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    danger (یکشنبه 02 اسفند 94), hamdardiuser (یکشنبه 02 اسفند 94)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما باید بشینی منتظر باشید تا فردی هم شان و منلزت شما پیداب شه

    هم دکترا داشته باشه یا دانشجو دکترا باشه
    هم خوشتیپ و خوشقیافه و حداقل مورد پسند شما باشه
    هم شغل خوب با درآمد خوب داشته باشه
    هم بچه بچه نکنه هم از شما نخواد خوب آشپزی کنید هم وابسته به خانواده اش نباشه و هم اصالت خانوادگی داشته باشه و.....

    ان شاء الله قسمت شما بشه و یک همچین شوهر نمونه ای نصیبتان بشود من هم بشخصه دعا میکنم

    پ.ن 1 : سر انگشتی بخوام حساب کنم با توجه به معیارهای شما که از نظر خودتان هم ردسته و البته همه اش را هم عنوان نکردید میترسم یه صدسالی طول بکشه تا یکی باب میلتون پیدا بشه و اونم پاش رو جلو بزاره بخواد بیاد خواستگاری شما.چون تا بخواد دکترا بگیره و دانشجو باشه که شغلی نداره و پس انداز ینداره و دکترا هم بگیره میشه 28تا30 بعدش میمونه خدمت مقدس سربازی میشه 30 تا 32 خوب پسرها توی این سنین ترجیح میدن خواستگار یدختر خانومی برن که نهایت 25 سالش باشه هم خوشگل و خوشتیپ و امروز یباشه و جذابیت جنسی خودش را حفظ کرده باشه و از اون مهمتر اینکه یک زن نهایت تا 35 سالگی میتواند زایمان سالم و مطمئن داشته باشه بعد از این سن باید حتما زیر نظر پزشک باشه.سری که درد نمی کنه را کسی دستمال نمیبنده.

    پ.ن2:میترسم بگم اینو کتک بخورم ولی این فرمایشات جنابعالی باید بدم یکی سفارشی براتون درست کنن والا من هرچی نگاه میکنم دور و اطارفم با همچین خصوصیاتی نمبینم یعنی فقط یکی داشتیم اینا همه رو داشت اونم رفت یکی از دخترهای فامیلمون رو رگفت که حداقل 5 تا 7 میلیارد پول باباش براش کنار گذاشته و الانم اسکاتلند هستند.کس دیگه بود حتما بهتون خبر میدم.لبته از دوستان هم خواهش میکنم کسی رو سراغ دارید معرفی کنید ثواب داره بخدا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 6 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dariush233 (یکشنبه 02 اسفند 94), Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), kamran2007 (یکشنبه 02 اسفند 94), sinafun (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (دوشنبه 03 اسفند 94), آنیتا123 (یکشنبه 02 اسفند 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    منم با صحبت های آقای خاله قزی موافقم که اگر با همچین دیدی به ازدواج نگاه کنید یا موفق به ازدواج نمیشین یا خدایی نکرده انتخابی خواهید داشت که ممکنه علیرغم

    اینکه شرایط ظاهری و تحصیلاتی و کاری مدنظر شما رو داشته باشه نقاط ضعف خیلی بزرگتری داشته باشه که تمام این امتیازات رو کمرنگ کنه.

    به نظر من یه کم دیدتون رو به ازدواج واقع بینانه تر و پخته تر کنید .با کسی ازدواج کنید که در درجه اول آدم خوبی باشهدر مورد بقیه ملاکها میشه تجدیدنظر کرد.

    آدم خوب بودن مساله ساده ای نیست. این مفهوم به قدری گسترده هست که شما با در نظر گرفتن همه فاکتورهای مربوط به اون متوجه میشین همه ملاکهای

    فعلی شما ملاک های ولقع بینانه ای نیستن.

    به این فکر کنید که صداقت داشتن ،پاک بودن ،مهربون بودن ،مسوول بودن و خیلی ملاکهای دیگه از این دست میتونه هزاران بار مهمتر از تحصیلات بالا داشتن و

    یا حتی شغل ایده آل داشتن باشه.

    اینکه یه آقا جلسه اول در مورد آشپزی از شما پرسش کنه دلیلی نمیشه که اون مرد نتونه همسر مناسبی برای شما باشه.حتی اینکه در مورد شغل باهاتون

    حرف بزنه اونم با شرایط سخت اقتصادی فعلی نمیتونه ثابت کنه ایشون آدم عجیبیه یا مسوولیت پذیر نیست.

    اینا رو به عنوان کسی بهتون میگم که خودم تجربه طرز فکر شما رو داشتم و الان کاملا متوجه ایرادهای این نوع طرز فکر هستم.

  6. 13 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (یکشنبه 16 اسفند 94), dariush233 (یکشنبه 02 اسفند 94), Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), hamdardiuser (یکشنبه 02 اسفند 94), kamran2007 (یکشنبه 02 اسفند 94), khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), nahid-111 (یکشنبه 02 اسفند 94), saeeded (چهارشنبه 05 اسفند 94), آی تک (سه شنبه 04 اسفند 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), راه حل (دوشنبه 03 اسفند 94), ستاره زیبا (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    شما باید بشینی منتظر باشید تا فردی هم شان و منلزت شما پیداب شه

    هم دکترا داشته باشه یا دانشجو دکترا باشه
    هم خوشتیپ و خوشقیافه و حداقل مورد پسند شما باشه
    هم شغل خوب با درآمد خوب داشته باشه
    هم بچه بچه نکنه هم از شما نخواد خوب آشپزی کنید هم وابسته به خانواده اش نباشه و هم اصالت خانوادگی داشته باشه و.....

    ان شاء الله قسمت شما بشه و یک همچین شوهر نمونه ای نصیبتان بشود من هم بشخصه دعا میکنم

    پ.ن 1 : سر انگشتی بخوام حساب کنم با توجه به معیارهای شما که از نظر خودتان هم ردسته و البته همه اش را هم عنوان نکردید میترسم یه صدسالی طول بکشه تا یکی باب میلتون پیدا بشه و اونم پاش رو جلو بزاره بخواد بیاد خواستگاری شما.چون تا بخواد دکترا بگیره و دانشجو باشه که شغلی نداره و پس انداز ینداره و دکترا هم بگیره میشه 28تا30 بعدش میمونه خدمت مقدس سربازی میشه 30 تا 32 خوب پسرها توی این سنین ترجیح میدن خواستگار یدختر خانومی برن که نهایت 25 سالش باشه هم خوشگل و خوشتیپ و امروز یباشه و جذابیت جنسی خودش را حفظ کرده باشه و از اون مهمتر اینکه یک زن نهایت تا 35 سالگی میتواند زایمان سالم و مطمئن داشته باشه بعد از این سن باید حتما زیر نظر پزشک باشه.سری که درد نمی کنه را کسی دستمال نمیبنده.

    پ.ن2:میترسم بگم اینو کتک بخورم ولی این فرمایشات جنابعالی باید بدم یکی سفارشی براتون درست کنن والا من هرچی نگاه میکنم دور و اطارفم با همچین خصوصیاتی نمبینم یعنی فقط یکی داشتیم اینا همه رو داشت اونم رفت یکی از دخترهای فامیلمون رو رگفت که حداقل 5 تا 7 میلیارد پول باباش براش کنار گذاشته و الانم اسکاتلند هستند.کس دیگه بود حتما بهتون خبر میدم.لبته از دوستان هم خواهش میکنم کسی رو سراغ دارید معرفی کنید ثواب داره بخدا
    شما خیلی شدید با توپ و تشر تشریف فرما شدین اقای محترم . من هیچ جایی اشاره نکردم کسی که میخوام حتما پی اچ دی داشته باشه! اگر اشاره کردم ممنون میشم اندرلاینش کنین تا منم ببینم!!! اشاره ای هم به تیپ لئوناردو دیکاپریویی نکردم بازم ممنون میشم اینو هم تو متن من هی لایت بفرمایید!!! ولی مردی که از خودم لاغرتر و کوتاه تره به نظرم مناسب نیست!!! من نه چاقم نه خیلی بلند متوسط و نرم خانومای ایرانیم و یه ظاهر متوسط مرد ایرانیم میخوام همین! من اشاره به درامدم نکردم فقط به داشتن شغل اشاره کردم !!!! شما فکر میکنم عقده های شخصی و سرکوفت های خودتونو به من بازخورد کردین!!!! این که کسی از همون جلسه ی معارفه فکرش پیش بچه باشه از دید من چیز عجیبی اومده و اومدم اینجا مشورت بگیرم نه اینکه مثل شما جدل کنم! من تا زمان دفاعم نمیتونم بچه دار بشم و همچنین اصلا شرایط روحی فرزند دار شدن رو ندارم. اصلا نمیدونم مادری یعنی چی؟ اشپزی هم بلدم و انتظار ندارم همسرم اشپزی کنن اما نه اینکه از همون ابتدا از من یه کد بانوی کامل در نظر داشته باشن. من خواهر و دختر خاله ندارم و برام این موارد یکم عجیب به نظر میرسن که اقایی به این مقوله ها وقتی مقوله های دیگه و مهم تری هستن بپردازن!

  8. 2 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (یکشنبه 02 اسفند 94), مهرآیین (یکشنبه 02 اسفند 94)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توقعی ندارم متوجه حرفهام بشید اصلا و ابدا.
    ایشالله قسمت بشه ازدواج بعد ازدواج متوجه میشی ملاک های بسیار مهمتری هست که باید توی اولویت اول باشه تا مواردی که ذکر کردید.

    با سپاس از بانو انیتا گرامی

    تفاوت یک دختر توی دوران مجردی (البته اونایی که با سایت همدردی آشنا هستند فرق میکنه) با وقتی که ازدواج میکنه و میره توی زندگی مشترک بسیار تفاوت داره و تازه اونجاست که متوجه میشه چقدر به ظواهر امر تواجه داشته بجای اینکه عمقی به مسائل نگاه بکنه.میتوانی صفحه اول سایت را باز کنی و مشکلاتی که مطرح شده را ببینی.

    درصد بسیار کمی بخاطر مشکلات مالی یا هم قد نبودن یا هم وزن نبودن و از اینجوری نگاهها وجود داره ولی تا دلت بخواد در موضوعات اصلی تایپیک زده شده
    در مورد اخلاقش بد دهنی دست بزن توهین و فحاشی پرخاشگری بی احترامی
    وابسته بودن به خانواده اش و گوش به فرمان اونها بودن اعتماد بنفس کم شخصیت ضعیف
    معتاد بودن یا مادام الخمر بودن
    رفیق باز بودن شب ها دیر آمدن منزل و وقت زیادی بیرون از منزل گذراندن
    اهمیت بیش از اندازه به شغلش یا اهمیت ندادن به شغل و مخارج زندگی
    مشکلات عدیده توی مسائل اقتصادی در به نام زدن ملک و ماشین و زمین به نام همسر یا شراکتی یا حقوق همسر را برای خودش گرفتن
    و..............

    میخوای بازم بگم یا همینا بسه و کافیه؟
    شما تصور نکن فقط خودت دانشجوی کترا هستی و بقیه دخترها تحصیلات بلا ندارن الان توی هر خونه ای دختر لیسانس و فوق لیسلنس و دکترا هستش با این اوصاف شانس شما خیلی هم بالا نیست بعدشم پسرها اکثرا بخاطر اینکه مجبورا شاغل بشوند مجبروا برن سر کار و قید ردس خوندن روب زنن نهایت تا لیسانس بخونن چون خانوما اکثر فرصت های شغلی رو تیو بخش های خصوصی با حقوق های کمتر(که بنده بشخصه اصلا قبول ندارم و مدافع حقوق برابر هستم) را اشغال کردند مگر عده ای که پارتی دارن ادامه تحصیل بند تا اونم اکثرا مگه باباهاشون بهشون کمک مالی کنند وگرنه تا بعد خدمت کمتر پسری هست شاغل باشه یا پس انداز داشته باشه و با این اوصاف پسرها تمایل دارن همسرشون تحصیلاتش نهایت یک پله بالاتر از خودشون باشه نه بیشتر اینجور ینیست هرکی مدرکش بالاتر باشه خوستگار بیشتری براش میاد دیگه مثل قدیم نیست الان توی قشر دختران تحصیلات بالا خیلی وجود داره توی این مشکلات اقتصادی برای خیلی از پسران داشتن یک شغل و درآمد حالا هرچی بیشتر باشه بهتر برای انتخاب بعنوان همسر اهمیت بسیار بیشتری داره تا مدیک فوق لیسانس یا دکتر و phd .بقول دختر عمه خانومم حرف قشنگی زد گفتش این دخترهایی که تیو تربیت معلم درس میدن تا معلم میشن سریع خواستگارها در خونه شون صف میکشن و زود ازدواج میکنن!!!

    اینکه در موردم چی فکر میکنید اصلا برام مهم نیست حتی به اندازه سر سوزن من رحفمو مینزم میخوای گوش بده میخوای نده خود دانید.من جای شما باشم همین الان یمرم بخش مقالات معیارهای ازدواج و انتخاب و خواستگاری شروع میکنم به خواندن میرم بخش مشکلات عقد و خواستگار یو انتخاب و شروع میکنم به خواندن اونوقت بهتر متوجه رحفهای من میشید بانو

    شما دوست داری یا توقع داری یا هرچی همسطح خودت باشه تحصیلاتی یا اینکه همقد و هم هیکل خودت و خو قیافه باشه.بنده دیپلمه هستم و همسرم هم معلم حق التدریسی توی آموزشگاههای معتبر شهرمون و فوق لیسانس فیزیک مولکولی تنها دلیلی که برای دکترا نخوند این بود که بازار شغلی برای آینده متصور نبود اونم چون پارتی نداشتیم الانم ازش بپرسی میگه بالای 90% از زندگیمون راضیه.

    توی اولویت بندیت برای معیار انتخاب شریک زندگیت یک تجدید نظر اساسی بکن هرچه سریعتر بهتر زمان بسیار سریعتر از اونی که فکرش را میکنی میگذرد بسیار زودتر از اونی که حتی تصور کردنش هم برات سخته.در هر صورت خود دانید این زندگی شماست

    ان شاء الله انخاب خوبی داشته باشید یا علی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 7 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dariush233 (یکشنبه 02 اسفند 94), Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), kamran2007 (یکشنبه 02 اسفند 94), mohamad.reza164 (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (دوشنبه 03 اسفند 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    توقعی ندارم متوجه حرفهام بشید اصلا و ابدا.
    ایشالله قسمت بشه ازدواج بعد ازدواج متوجه میشی ملاک های بسیار مهمتری هست که باید توی اولویت اول باشه تا مواردی که ذکر کردید.

    با سپاس از بانو انیتا گرامی

    تفاوت یک دختر توی دوران مجردی (البته اونایی که با سایت همدردی آشنا هستند فرق میکنه) با وقتی که ازدواج میکنه و میره توی زندگی مشترک بسیار تفاوت داره و تازه اونجاست که متوجه میشه چقدر به ظواهر امر تواجه داشته بجای اینکه عمقی به مسائل نگاه بکنه.میتوانی صفحه اول سایت را باز کنی و مشکلاتی که مطرح شده را ببینی.

    درصد بسیار کمی بخاطر مشکلات مالی یا هم قد نبودن یا هم وزن نبودن و از اینجوری نگاهها وجود داره ولی تا دلت بخواد در موضوعات اصلی تایپیک زده شده
    در مورد اخلاقش بد دهنی دست بزن توهین و فحاشی پرخاشگری بی احترامی
    وابسته بودن به خانواده اش و گوش به فرمان اونها بودن اعتماد بنفس کم شخصیت ضعیف
    معتاد بودن یا مادام الخمر بودن
    رفیق باز بودن شب ها دیر آمدن منزل و وقت زیادی بیرون از منزل گذراندن
    اهمیت بیش از اندازه به شغلش یا اهمیت ندادن به شغل و مخارج زندگی
    مشکلات عدیده توی مسائل اقتصادی در به نام زدن ملک و ماشین و زمین به نام همسر یا شراکتی یا حقوق همسر را برای خودش گرفتن
    و..............

    میخوای بازم بگم یا همینا بسه و کافیه؟
    شما تصور نکن فقط خودت دانشجوی کترا هستی و بقیه دخترها تحصیلات بلا ندارن الان توی هر خونه ای دختر لیسانس و فوق لیسلنس و دکترا هستش با این اوصاف شانس شما خیلی هم بالا نیست بعدشم پسرها اکثرا بخاطر اینکه مجبورا شاغل بشوند مجبروا برن سر کار و قید ردس خوندن روب زنن نهایت تا لیسانس بخونن چون خانوما اکثر فرصت های شغلی رو تیو بخش های خصوصی با حقوق های کمتر(که بنده بشخصه اصلا قبول ندارم و مدافع حقوق برابر هستم) را اشغال کردند مگر عده ای که پارتی دارن ادامه تحصیل بند تا اونم اکثرا مگه باباهاشون بهشون کمک مالی کنند وگرنه تا بعد خدمت کمتر پسری هست شاغل باشه یا پس انداز داشته باشه و با این اوصاف پسرها تمایل دارن همسرشون تحصیلاتش نهایت یک پله بالاتر از خودشون باشه نه بیشتر اینجور ینیست هرکی مدرکش بالاتر باشه خوستگار بیشتری براش میاد دیگه مثل قدیم نیست الان توی قشر دختران تحصیلات بالا خیلی وجود داره توی این مشکلات اقتصادی برای خیلی از پسران داشتن یک شغل و درآمد حالا هرچی بیشتر باشه بهتر برای انتخاب بعنوان همسر اهمیت بسیار بیشتری داره تا مدیک فوق لیسانس یا دکتر و phd .بقول دختر عمه خانومم حرف قشنگی زد گفتش این دخترهایی که تیو تربیت معلم درس میدن تا معلم میشن سریع خواستگارها در خونه شون صف میکشن و زود ازدواج میکنن!!!

    اینکه در موردم چی فکر میکنید اصلا برام مهم نیست حتی به اندازه سر سوزن من رحفمو مینزم میخوای گوش بده میخوای نده خود دانید.من جای شما باشم همین الان یمرم بخش مقالات معیارهای ازدواج و انتخاب و خواستگاری شروع میکنم به خواندن میرم بخش مشکلات عقد و خواستگار یو انتخاب و شروع میکنم به خواندن اونوقت بهتر متوجه رحفهای من میشید بانو

    شما دوست داری یا توقع داری یا هرچی همسطح خودت باشه تحصیلاتی یا اینکه همقد و هم هیکل خودت و خو قیافه باشه.بنده دیپلمه هستم و همسرم هم معلم حق التدریسی توی آموزشگاههای معتبر شهرمون و فوق لیسانس فیزیک مولکولی تنها دلیلی که برای دکترا نخوند این بود که بازار شغلی برای آینده متصور نبود اونم چون پارتی نداشتیم الانم ازش بپرسی میگه بالای 90% از زندگیمون راضیه.

    توی اولویت بندیت برای معیار انتخاب شریک زندگیت یک تجدید نظر اساسی بکن هرچه سریعتر بهتر زمان بسیار سریعتر از اونی که فکرش را میکنی میگذرد بسیار زودتر از اونی که حتی تصور کردنش هم برات سخته.در هر صورت خود دانید این زندگی شماست

    ان شاء الله انخاب خوبی داشته باشید یا علی


    تمامی موارد بالا رو من هم مد نظر قرار دادم! اینکه فردی بد دهن نباشه و دست بزن نداشته باشه و مستقل باشه به لحاظ فکری و صداقت و .... صرفا عرض کردم تو موارد بالا یکم سوالات برام عجیب اومدن! بله دکتری و ارشد شاید!!!! خیلی زیاد باشه اما اکثرا بیکارن و من همون حق التدریسی ها رو هم بیکار در نظر میگیرم البته نه من بلکه همه!!! اما وقتی زحمت کشیده باشی و بورس هیات علمی یه دانشگاه دولتی شده ب باشی، اون موقع میفهمی که کسی که راجب شغل ازت سوال میکنه در حال حاضر یعنی چشم دوخته به حقوقت و نمیخواد مسئولیت خودش رو به عنوان مرد توی زندگی قبول کنه. اتفاقا من مشکلات مالی رو خیلی پر رنگ میبینم بین زندگی زوج های جوان هر چند تماااام موارد و مشکلات مطرح شده توسط شما رو هم باهاتون موافقم و اصلا کتمان نمیکنم. خوشبختانه اون اقا پسرها در زمره ی معتادین و عیاشین و .... نبودین اما برام ترس اوره کسی بخواد از همون اول با اینکه میدونه من چن سال دیگه حکم هیات علمیم میاد و دغدغه ی شغلی ندارم خدا رو شکر الانم ازم بخواد کار کنم! اما در کل ازنظرات ممنونم.
    ویرایش توسط مدیرهمدردی : دوشنبه 03 اسفند 94 در ساعت 13:05 دلیل: ویرایش کلمات نامناسب و توهین آمیز مراجع

  12. کاربر روبرو از پست مفید nardil تشکرکرده است .

    مهرآیین (یکشنبه 02 اسفند 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    سلام دوست عزيز

    با توجه به مواردي كه نوشتيد دايره انتخاب شما بسيار محدود خواهد بود. من شخصا در ميان اطرافيانم موارد زيادي با مشخصات دلخواه شما ميشناسم. اما اين پسرها معمولا دو حالت دارند.
    ١- يا حداكثر در بازه سني ٢٤-٥ سالگي ازدواج كرده اند (به ندرت با دختري همسن) و به اتفاق همسر ادامه تحصيل دادند و هر دو به تحصيلات بالا (مثلا دكترا) رسيده اند. خيلي هايشان هم به ظاهر زندگي هاي خوبي دارند. البته صرف زندگي كردن با هم نشانه خوشبختي نيست.

    يا
    ٢- صبر كرده اند تا تحصيلاتشان به اتمام برسد، به ثبات نسبي برسند و بعد ازدواج كنند. اين افراد حدودا ٣٠ ساله هستند و طبيعتا دختري در رنج سني شما مناسبشان هست. اما تحصيلات به ندرت معيارشان براي ازدواج هست. در واقع اكثرا اگر حداقل ليسانس از هر دانشگاهي داشته باشيد برايشان كافي هست. مهمتر از تحصيلات برايشان توانايي فرد مقابل در به همراه اوردن ارامش، شادي و طراوت به زندگيشان هست. كه خوب اين توانايي شامل اشپزي و توانايي خانه داري، زيبايي نسبي، طراوت و حوصله (هر چه جوانتر بهتر)، اخلاق، عدم غرور و توانايي پذيرش مديريت يك مرد در زندگي مي شود.
    يكي از دوستان نزديك خود من با تحصيلات دكترا، درامد بالا و نسبتا موفق، داشتن تحصيلات بالا را براي يك دختر معيار منفي در نظر ميگيرد و علتش هم غرور هست، غروري كه در نوشته هاي شما هم به چشم ميخورد و غير مستقيم القا ميكند كه اين دختر نميتواند مديريت من را به عنوان يك مرد بپذيرد و چون همواره سر جايگاه مرد و زن مجادله خواهيم داشت، زندگي با ارامشي با او نخواهم داشت. اتفاقا همين پسر در جلسه اول خواستگاري به شوخي از توانايي اشپزي مي پرسد.

    خلاصه اينكه، مطمئنم براي رسيدن به جايگاهي كه داريد خيلي زحمت كشيده ايد. اما موقعيت شما هيچ تضميني به فرد مقابل شما نميده كه با شما ارامش خواهد داشت. و آرامش در زندگي مشترك مهمترين چيز هست. متاسفانه هيچ سطحي از تحصيلات، قد و زيبايي اون رو تضمين نميكنه. همونطور كه ميبينيد جامعه امروز ما تحصيل كرده تر از ديروز هست، اما امار طلاق ما سر به فلك گذاشته.
    علتش هم ادرس اشتباه هست. به ندرت به دنبال ارامش ميگرديم، هدفمان شده ادامه تحصيل باهم، پول در اوردن با هم و ...
    توصيه من به شما اينكه در معيارهايتان تجديد نظر كنيد و عميقتر فكر كنيد. با اين طرز فكر اگر هم ازدواج كنيد احتمال شكست بالايي دارد. مطمئنا حرفهاي ما را وقتي وارد زندگي مشترك بشويد بهتر درك خواهيد كرد اما انوقت ممكن هست بسيار دير باشد.

    ضمن اينكه حضور اقاي خاله قزي در اين تاپيك را به فال نيك بگيريد، زندگي ايشان از معدود زندگي هاي موفق و توام با خوشبختي هست كه خيلي از ما در اين تالار به ان غبطه مي خوريم. مطمئنم ارامش در اولويت معيارهاي ايشان و همسرشان براي ازدواج قرار داشته است.

    موفق باشيد

    كامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  14. 10 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (یکشنبه 16 اسفند 94), Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), hamdardiuser (یکشنبه 02 اسفند 94), khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), mohamad.reza164 (یکشنبه 02 اسفند 94), sinafun (یکشنبه 02 اسفند 94), نیکیا (یکشنبه 02 اسفند 94), آوای بهشت (یکشنبه 06 خرداد 97), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من نمی دونم تو این سایت (که نمونه کوچیکی از جامعه هست) چرا تا یه دختر موفق تاپیک میزنه و از دغدغه هاش در مورد ازدواج میپرسه، معمولا بقیه کاربرها نسبت بهش گارد میگیرند و کلا دغدغه های طرف رو زیر سوال می برند.

    خانم nardil به نظرم در ازدواج هر کسی معیارهای خودش رو داره و نمیشه به کسی خرده گرفت که چرا معیارات اینه برای ازدواج.

    چیزی که من معمولا می بینم اینه که مردهای ما یک زن سنتی کامل نمیخوان و یا یک زن امروزی کامل نمیخوان، یه چیزی در حد تلفیق این دو تا. یعنی دوست دارند خانمشون تو خونه یه خانوم کدبانو و باسلیقه باشه و در اجتماع هم یک خانوم مستقل و جسور و با اراده. به نظرم خواستگارهاتون هم سوال های بیجایی نپرسیدند و اونها هم خب دغدغه ای که براشون مهمه رو گفتند.

    یه چیزی هم اینجا خطاب به آقایون بالا بگم که یادمون نره مردهای امروز در انتخابهاشون خیلی مادی شدند و علاوه بر فاکتورهای زیبایی خانوم، پارامتر داشتن شغل با درآمد مناسب هم بهش اضافه شده.

  16. 6 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    danger (یکشنبه 02 اسفند 94), Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), hamdardiuser (یکشنبه 02 اسفند 94), n@f@s (یکشنبه 02 اسفند 94), پاپیون (سه شنبه 04 اسفند 94), آوای بهشت (یکشنبه 06 خرداد 97)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 مهر 98 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    6,968
    سطح
    55
    Points: 6,968, Level: 55
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 182
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 145 در 78 پست

    Rep Power
    27
    Array
    اول به شما تبریک میگم بخاطر موفقیتهای زیادتون علی رغم سن کمی که دارید.
    بینید صرفه نظر از اینکه در جامعه امروز ایران چه معیارهایی برای ازدواج اهمیت دارند وآیا این معیارها منطقی هستند یا خیر .آیتم هایی که عمومیت بیشتری دارند جذابیت ظاهری خانم در درجه اول وسپس اخلاق ومتانت که همان نجابت هم تعریف میشود.وحقیقت این است که تحصیلات وپیشرفت شغلی در ازدواج به آن اندازه که برای ما خانم ها اهمیت دارد برای آقایان مهم نیست واهمیت زیادی به آن نمیدهند.

    چه در این سایت وچه دراطراف دخترانی دیده میشوند که با وجود ظاهر وموقعیت عالی هنوز همسر دلخواهشان را پیدا نکرده اند پیشنهادی که معمولا به این دختران داده میشود تعدیل معیارهاست البته تا حدی که دختر پس از ازدواج دچار سرخوردگی نشود .یعنی امتیاز بالای آقا پسر در یکی از معیارها بتواند امتیاز پایین اورادرمعیاری دیگر جبران کند یا قابل چشم پوشی باشد.من فکر میکنم شما باید معیارهایتان را اولویت بندی کنید مثلا 1- ظاهر قابل قبول2- شغل مناسب و...
    متاسفانه شرایط اکنون جامعه چه فرهنگی وچه اقتصادی گریبانگیر دختران جوان شده جمله هایی از قبیل شوهرکمه و باید تور کرد وهزاران انگی که به دختران میزنند باعث شده خیلی اوقات ارزش وشان دختر خانم در نظر گرفته نشود وترس واسترسی که دامن دختر وخانوادها ی دختر دار را گرفته موجب ازدواج هایی شده که هیچ کفویتی در ان دیده نمیشود از طرفی شرایط بد اقتصادی و به دنبال آن فرهنگی که در جامعه حاکم شده باعث شده بعضی خانواده ها چشم به وضعیت مالی دختران هم داشته باشند اینگونه است که همانطور که کاربر محترم در بالا اشاره کردند پشت خونه دختران معلم صف میکشند یا من دختری را میشناسم که به علت حالت داشتن شدید چشمانش تا سن بالا مجرد بود ولی به محض اینکه استخدام شد یک آقا پسر محترمی خواستگاشان شدند وباهم ازد واج کردند از قضا این آقا بیکاربودو د رکلاس هایی که مربوط به ایشان بود به همراهشان شرکت میکردند j)
    یا دختر خانومی را میشناسم که با وجود کارشناسی ارشد وشغل وکالت بخاطر اینکه سی وچند سال سن داشتند ودر محیط کوچکی زندگی میکردند با شخصی ازدواج کردند که ده سال به جرم قتل همسر قبلیش در زندان به سر برده بود .
    موفق باشید.
    ویرایش توسط danger : یکشنبه 02 اسفند 94 در ساعت 17:01

  18. 4 کاربر از پست مفید danger تشکرکرده اند .

    Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), mohamad.reza164 (یکشنبه 02 اسفند 94), آی تک (سه شنبه 04 اسفند 94)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بعد از این همه وقت اومدم همدردی با چه تاپیکی رو به رو شدم!
    ترجیح میدن خواستگاری دختر خانومی برن که نهایت 25 سالش باشه هم خوشگل و خوشتیپ و امروز یباشه و جذابیت جنسی خودش را حفظ کرده باشه و از اون مهمتر اینکه یک زن نهایت تا 35 سالگی میتواند زایمان سالم و مطمئن داشته باشه بعد از این سن باید حتما زیر نظر پزشک باشه.
    1- در مورد ظاهر فرد: الان، بیست سی سال پیش نیست، دخترهای امروزی هم جای ننه و ننه بزرگ های شما نیستن. یه دختر امروزی تا 40 سالگی حتی بیشتر هم، جذابیت های خودشو داره. چون علم پیشرفت کرده و بهداشت و رسیدگی به خود زیاد شده بعلاوه مشکلات و زحمت های قبل نیست، از طرف دیگه از ده دوازده سالگی دست یه مرد نبوده و هفت هشت ده تا بچه نزاییده که جذابیت نداشته باشه، یه نگاه به توی خیابون هم بخوبی اینو نشون میده. بر عکس دخترهای کم سن و سال انقدر سریع و زود استفاده از لوازم آرایشی را شروع کرده اند که تقریبا همه از نظر ظاهر توی رنج 20-24 ساله به نظر می رسن. چه خانم 40 ساله و چه دختر 15 ساله الان مثل هم هستن. بعلاوه خیلی از خانم هایی که ازدواج می کنن بر عکس خانم های مجرد دیگه به خودشون نمی رسن و میگن: من آردم رو بیخته ام و الکم را آویخته ام. البته فقط خانم ها نیستن، آقایون هم به محض ازدواج شکم های برامده و موهای ریخته دارن ولی آقایون مجرد اکثرا باشگاه میرن، کوه میرن و به لباس و سر و وضع خودشون خیلی میرسن. شاید بیست سال پیش یه آقای 40 ساله هم موهای جو گندمی یا حتی سفید و قامت نشست کرده داشت چون زود ازدواج کرده بود و خرج زن و چند تا بچه را میداد و حتی نوه داشت، اما الان اینطور نیست. همانطوری که تحصیلات بالا آرامش نمیاره، صرفا سن پایین هم طراوت و آرامشی که آقایان اشاره کردن بهش رو نمیتونه بیاره. و جالبه که دیدگاه توی این سایت اینه که برای مرد باید دختر زیباتر و جذاب تر باشه، اما برای دختر هر کور و کچل و کوتوله ای مناسبه! سخت نباید بگیره وگرنه توی خونه می مونه! ظاهر برای آقا مهمه ولی برای خانم نباید مهم باشه (اگر این مطلب علمی یا روانشناسی هست چرا تاپیک هایی که خانم از ظاهر آقا دلزده شده توی این سایت بیشتر از تاپیک بر عکسشه؟)

    2- در مورد بحث فرزند: کشورهای اروپایی با نرخ رشد جمعیت منفی رو به رو هستند. و همگی در تلاش زیاد برای افزایش نرخ جمعیتشون. نه فقط اروپا بلکه حتی آسیا هم با این مشکل مواجه شده، چین دو سه سال گذشته 400 میلیون نفر از جمعیتش کم شده! و داشتن دو فرزند را آزاد اعلام کرد. توی کشور ما هم خبرهاش مسلما بهتون رسیده. بگذریم. این سن 35 سال به نظرتون از کجا مطرح شد؟؟ من بهتون میگم. چون مشخصه که شما اطلاعی در این زمینه ندارید. در کشورهای دیگه ازدواج اونطوری که توی کشور ماست معنی نداره. یه چیزی شبیه به صیغه یا ازدواج سفید در کشور ما اما با این ها هم متفاوته. دوست دختر دوست پسر (دقیقا با همین عنوان) بدون ازدواج با هم هستن و حتی توی یک خونه باهم زندگی می کنند. بعد از اینکه مطمئن شدن از ثبات شغلی و اینکه همه جوره مناسب هم هستن، توی سن 31-32 سالگی تصمیم میگیرن ازدواجشون رو رسمی کنند. بعدا توی سن 36-38 سالگی تازه تصمیم میگیرن بچه دار بشن... باتوجه به نرخ رشد جمعیت پایین، این کشورها تصمیم گرفتن یه چیزی بگن تا اینا رو بترسونن. این شد که اومدن بحث ناهنجاری های جنینی را مطرح کردن... ولی از اونجایی که ما همیشه کاسه داغ تر از آش هستیم، سریعتر اینو گرفتیم و بهانه کردیم و نتیجه این شد که پسرهای ما حتی تو سن 35 سالگی باید برن با یه دختر 24 ساله ازدواج کنن چون بچه اشون منگل میشه!! اما خود شما آقای خاله قزی وقتی به دنیا اومدید مادرتون چند سالش بود؟ پدرتون چند سالش بود؟
    همه یه نگاهی توی فامیلشون بندازن عموها، عمه ها، دایی ها، خاله ها، دختر و پسر خاله و دایی و عمه و عمو ... هایی را سراغ دارن که از مادرهایی بالای 40 سال به دنیا اومدن و خیلی هم سالم و باهوش و زیبا هستن.
    نکته ای که خیلی خیلی مهمه مباحثیه که برای جنس مذکر هم در کشورهای خارجی مطرح میشه: « ...مردها ممکن است کاهش توان باروری را در انتهای دهه سوم زندگی تجربه کنند. مطالعاتی نشان داده است که کودکان مردان 40 ساله و مسن تر نسبت به کودکان مردان 30 ساله، ریسک بالاتری برای ابتلا به اوتیسم خواهند داشت؛ با این حال تحقیقات بیشتری نیز در این باره مورد نیاز است. مردان بالای 50 سال ریسک بالاتری برای داشتن نوزاد با نقوص مادرزادی مانند اختلال در رشد استخوان ها و جهش های ژنتیکی وابسته به سن خواهند داشت. همچنین ریسک مشکلات شناختی کودک نیز با بالا رفتن سن پدران افزایش می یابد. در یک مطالعه که در سال 2009 انجام شده است مشخص شد که کودکانی که از پدرانِ مسن تر بدنیا آمده بودند نسبت به کودکان پدران جوانتر، در سن 7 سالگی در تست های تمرکز، حافظه، استدلال و درک مطلب نمرات پایین تری کسب نمودند...» و این چیزیه که توی کشور ما کمتر ازش صحبت میشه، جالبه که مردهای ما فکر می کنن اگه عمر نوح هم داشته باشن خودشون بی ایراد هستن. (هرچند همونطور که گفتم تمام این مطالب ترجمه شده هستند و در کشورهای اروپایی برای تشویق یا بهتره بگم اجبار روانی به ازدواج در سن پایین مطرح میشن).
    از نظر دینی (اگر گرایش های مذهبی دارید) همسر پیغمبر ما زمانی که بچه دار شد بالای 40 سال داشت. عزیزی توی قرآن داریم که بالای 60 سالگی بچه دار شده. خدایی که انسان را آفریده خیلی بهتر از من و شما میدونه کِی باید به کی بچه بده. اگر قرار بود بالای 35 سال بچه دچار ناهنجاری بشه، دوره قاعدگی خانم ها را تا همون 35 سال می گذاشت. و برای دوران بچه دار شدن آقایان هم یه زمانی قرار می داد.
    از نظر جامعه: من با بهزیستی زیاد تعامل دارم. مادرهای دارای فرزندان معلول و مشکلات روانی و مادرزادی زیادی میبینم و لزوما سن بالا ندارن. در هر سنی هستند، حتی آخرین مورد یه خانم 17 ساله بود که یه بچه معلول ذهنی حرکتی داشت و شوهر هم ولشون کرده رفته ، مادره خیلی واضح گفت یا بچه رو ازش بگیرن یا میذاره توی خیابون! حتی با وجود حمایت مالی گفت حاضر نیست از این بچه مراقبت کنه چون مانع ازدواج مجددش میشه.
    بعلاوه استارتر گفتن 26 ساله هستن، پس تا دو سه سال دیگه که دفاع کنن تازه میشن 28-29 ساله و تا اون خط قرمز شما زیاد فاصله دارن.

    3- در مورد نبود آقای هم سطح ایشون: درسته که تعداد خانم های تحصیل کرده بیشتر از آقایونه، اما در مقطع تحصیلات تکمیلی این روند بر عکس میشه و تعداد آقایون بیشتره. من آقایون تحصیل کرده خیلی زیادی اطرافم هستن که همه اشون هم به فکر ازدواج با خانم تحصیل کرده هستن، در همین راستا، همین چند وقت پیش یه خواستگار دانشجوی دکترا در یکی از دانشگاه های دورافتاده کشور داشتم، که همون شغل حق التدریس رو هم نداشت! و منتظر هیئت علمی شدنش در آینده بود، بین صحبت هاش از من پرسید کدوم دانشگاه هستم، آیا امکان اینکه برای انجام طرحم برم توی دانشگاه اونا و توی خوابگاه دانشجویی باهاش زندگی کنم هست یا نه!! من که تا قبلش از بیکاری و بی برنامگی و اینکه شاااید توی همون دانشگاه و همون شهر هیئت علمی بشه و میخواد همونجا زندگی کنه و خلاصه هیچ کدوم از مواردی که مطرح می کرد راضی نبودم اما با احترام داشتم باهاش صحبت می کردم. ولی وقتی پاسخم این بود که من اصلا دانشجو نیستم الان و فعلا هم قصد خوندن دکتری ندارم، بلند شد و به مادرش گفت مگه من نگفتم یکی هم سطح خودم میخوام!! ایشون که دکتر نیستن! مادرش هم همونجا گفت من فکر می کردم دختر خانم و آقای دکتر هم دکتر هستن!! و معذرت خواهی کردن رفتن!!! در حالی که دکترا خوندن واسه من یکی از آب خوردن راحت تره. چون ثبت اختراع بین المللی، مقاله isi، سابقه کار توی شرکت معتبر مربوط به رشته تحصیلی و امکانات مالی و حقوقی دارم که برای هر دانشگاهی هرجای دنیا درخواست بفرستم مطمئنا سریع پذیرفته میشه. حالا شاید یه عده بیان بگن که این آقا از تو خوشش نیومده این مورد را بهانه کرده، دلیل اصلی هرچی که بود، این آقا حداقل میتونست همین مورد را مودبانه مطرح کنه .

    آقای خاله قزی ان شاء الله دخترتون که به سنی رسید که خواستگارها پاشون باز شد به خونتون، دوباره بیاین پست هایی که میگذارید برای دخترهای مردم رو بخونید. و خوشحال میشم جواب یه سوال هم بدونم: اگه خدای نکرده دخترتون 36 سالش شد و ازدواج نکرد باز هم به آقایون میگید دختر بالای 35 سال دردسر داره و جذابیت نداره یا به قول بقیه طراوت نداره، سرتو دستمال نبند؟ شاید بگید زودتر شوهرش میدید، اما ازدواج بخصوص برای دختر توی کشور ما واقعا چیزی نیست که بشه روش حساب کرد، من چون به قول شما اون چند میلیارد رو بابام برام کنار گذاشته، میتونم به حضور همین خواستگارهای عجیب و غریبم مطمئن باشم، اما خیلی از دخترها هستن که حتی یه خواستگار هم ندارن. همین خانم هم اگه ادامه میدادن به جلسات بعدی میرسید باز هم معلوم نبود و این احتمال بود که آقایون کنار بکشن (یه تاپیکی دیدم از یکی از آقایان تالار که صحبت هاشون خیلی شبیه به آقای کامران و شماست، رفته بودن خواستگاری یه دختر 14 سال کوچکتر و سه ماااه هم صحبت کردن و بعدش گفتن این دختره آی کیوش پایینه!! نمیدونم آی کیوی خود آقا چقدر بود که تازه بعد از سه ماه متوجه این قضیه شدن).
    چون اینطوری با این خانم صحبت کردید میگم: من مادرم دختر یه تاجر ثروتمند بود و بابام پسر یه کشاورز فقیر روستایی. با هم ازدواج کردن با وجود خیلی مخالفت ها. ولی همون مامانم که میگه تنها کسی که با ما اومد برای عقد پدربزرگم بود (پدر مادرم) و حتی کسی از طرف بابام نیومد، همون مادر رو دو بار من تا حالا دیده ام بعد از رفتن خواستگار یا جواب دادن به تلفن خواستگار داره گریه می کنه! از بس مردم با همین لحن و همین صحبت های شما به قول این خانم عجیب و غریب شده اند.

    درصد بسیار کمی بخاطر مشکلات مالی یا هم قد نبودن یا هم وزن نبودن و از اینجوری نگاهها وجود داره ولی تا دلت بخواد در موضوعات اصلی تایپیک زده شده
    علتش واضحه! مردم چشم دارن، میبینن، مشکل مالی یا هم قد بودن را از همون اول رد می کنن. ولی سایر موضوعات را نمی بینن. با تمام این احوال، چند ماه پیش که همدردی بودم یادمه دو سه تا تاپیک از خانم هایی بود که بعد از عقد ظاهر شوهرشون رو نمی پسندیدن و یه تاپیک هم از یک آقا. امروز هم که تاپیک مونا با این شرایط باز شده... زمان خواستگاری تاپیک میزنن تهدید میشن به اینکه تا آخر عمر مجرد بمونن، زمان نامزدی تاپیک می زنن بهشون میگید حساس شدی، زمان عقد تاپیک میزنن، میگید فکر نکن بهتر از این پیدا میشه خودتم زیاد مشکل داری، اینا مسائل مهمی نیست، تو خودتو درست کن، زمان عروسی تاپیک می زنن میگید پس قبلا چشم نداشتی ببینی؟!!


    اما شما ناردیل:
    این که کسی از همون جلسه ی معارفه فکرش پیش بچه باشه از دید من چیز عجیبی اومده و اومدم اینجا مشورت بگیرم نه اینکه مثل شما جدل کنم! من تا زمان دفاعم نمیتونم بچه دار بشم و همچنین اصلا شرایط روحی فرزند دار شدن رو ندارم. اصلا نمیدونم مادری یعنی چی؟ اشپزی هم بلدم و انتظار ندارم همسرم اشپزی کنن اما نه اینکه از همون ابتدا از من یه کد بانوی کامل در نظر داشته باشن. من خواهر و دختر خاله ندارم و برام این موارد یکم عجیب به نظر میرسن که اقایی به این مقوله ها وقتی مقوله های دیگه و مهم تری هستن بپردازن!
    برای اون آقایونی که اومدن خواستگاری شما، مقوله های مهم همین ها بودن: بچه و غذا. برای شما مقوله های دیگه ای مهم تر هستن؟ خب این آقایون برای شما مناسب نیستن. هیچ چیز عجیبی هم این وسط نیست، فقط تفاوت سلایقه. حالا شما اگه همه موارد دیگه به نظرتون مناسب باشن (ظاهر، شغل، مسائل فرهنگی، عقیدتی، اجتماعی، طبقاتی...)، مسأله ای مثل غذا و بچه رو شاید بشه باهاش کنار اومد. به خودتون بستگی داره. من میتونم با برنامه ریزی به همه این ها برسم. و البته خودم بیش از هرچیز دیگه ای آرزو دارم هرچه زودتر بچه امو ببینم! حتی اگه یکی دو ترم دیرتر دفاع کنم. شما اگه نمیتونی، خب به این خواستگار میگی نه. یا اینکه شما هم نظر خودتو میگی تصمیم گیری رو میذاری به عهده اون آقا. به هر حال من هم زیاد خوشم نمیاد چه شوخی چه جدی کسی جلسه اول از غذا و بچه حرف بزنه، همونطور که آقایون معمولا دوست ندارن جلسه اول کسی در مورد درآمدشون سوال کنه. با اینکه من عاشق بچه هستم و آشپزی، حتی ما یه تنور برقی چرخشی کوچک گوشه آشپزخونه امون داریم که مثل کابینت توی دیوار تعبیه شده و با مامانم نون پیتزا و سمبوسه و نون های دیگه رو هم خودمون آماده می کنیم و انواع کیک ها و شیرینی ها و بیسکویت ها را درست می کنیم. اما به نظرم واقعا بی معنیه صحبت کردن در مورد آشپزی توی جلسه اول. بچه هم اگرچه نشونه علاقه زیاد میتونه باشه اما من همیشه یه نگرانی هم برام پیش میاد: موضوع بچه واقعا موضوعی نیست که افراد از قبل بتونن در موردش تصمیم قطعی بگیرن، اگه مرد یا زن بعدا متوجه شد بچه دار نمیشه چیکار میخواد کنه؟ بخصوص کسی که از جلسه اول این بحثو میکشه وسط.

    در مورد شغل آقا، درسته که حق التدریسی شغل باثباتی نیست، اما شاید اون آقا هم چند سال دیگه هیأت علمی شد... (به صرف بورسیه بودن هم کسی حتما هیأت علمی نمیشه، انقدر پارتی بازی و مسائل دیگه مطرحه که تا حکم نگیری نمیتونی مطمئن ازش حرف بزنی) . کلا آدم های موفق الان کم پیدا میشن، چون مردم عادت کردن به وقت تلف کردن و واقعا هم شایسته سالاری نداریم.

    در مورد کار کردن شما، این مشکلیه که من هم زیاد دارم با خواستگارهام. دقیقا یه عده به دنبال پول خانم هستن، یه عده هم میگن اصلا خانم باید بشینه توی خونه. یعنی واقعا من یکی که شاید یک درصد از خواستگارهام در این زمینه انعطاف پذیر بودن و میگفتن اگر خواستی کار کن، نخواستی کار نکن، پولت هم مال خودت و در عمل هم دوره آشنایی ثابت کردن و به دلایل دیگه کنار گذاشته شدن. من ماهانه چندین میلیون درآمد شخصی خودم هست و به چندین نفر هم حقوق میدم. با این حال خواستگار میاد میگه کار نکن!! یا اینکه خواستگار میاد و از درآمدم سوال می کنه و از اینکه بیمه هستم یا نه!!! البته فقط برای این مسأله هیچ کدوم از خواستگارها رو جلسه اول رد نکردم، اما هیچکدوم از اون موارد مشکوک هم از جلسه سوم بیشتر نشد! چون همون چیزی که جلسه اول به نظرم اومده بود کاملا صحیح از آب در اومد. مثلا یکیشون جلسه دوم گفت جلسه پیش من صورتحساب رو پرداخت کردم الان نوبت شماست و گفت که خرج خونه اش هم میخواد دقیقا همینطوری باشه، یکی دیگه گفت من پس انداز چندین سالم شاید بشه اندازه ماشین شما، فکر کنم شما باید صورتحساب رو پرداخت کنید! (جالب بود که کل هزینه 6000 تومن میشد چون یه محل خیلی داغون انتخاب کرده بود و به محض اینکه برای سفارش گرفتن اومدن گفت من فقط چایی میخورم، شما هم همینطور دیگه؟ در حالی که وضعیت مالی بدی هم نسبت به اوضاع جامعه نداشت، میدونستم که ماهی 3 تومن حقوق میگیره. من که چند برابر این مبلغ را انعام میدم این پولی نیست برام، اما واقعا میتونم با این آدم گدا زندگی کنم؟! بعدشم اگه قرار بود هزینه رو من بپردازم دیگه چرا رفتم اونجا؟! خب میسپرد به خودم حداقل یه جای تمیز و یه خوراکی خوب بهش میدادم بخوره!). یکی دیگه یه 206 داشت مدل 83 و حقوق ماهی 1 تومن (پول تو جیبی های من قبل از اینکه کار کنم از این حقوق فعلی بیشتر بود)، بعد (چندین بار با چند لحن مختلف شوخی، جدی...) بهم گفت من نظرم اینه که زن و مرد هرچی در میارن بذارن توی یه حساب مشترک و با هم استفاده کنن. حالا هر دفعه من سوالایی می کردم مبنی بر اینکه که چرا چنین نظری داره؟ یا اگه اصلا نخوام کار کنم چکار می کنه؟ یا اینکه اگه اصلا پول نداشتم میومد جلو یا نه، سعی میکردم ببینم واقعا چه فکری پشت این حرف هست، اما این آقا از رو نمیرفت، فکر کنم جلسه سوم بود که من هم با لحن شوخی شبیه به خودش جواب دادم هر موقع شما این حرف رو میزنی من یاد اون جوکی می افتم که میفگت «رفتم بانک گفتم یه حساب مشترک باز کن، پرسید با کی؟ گفتم به انتخاب خودت میگذارم فقط طرف پولدار باشه! » اون جواب داد میخواستم مطمئن شم بعدا به خاطر پول سر من منت نگذاری که گویا قراره بذاری!! من گفتم: اتفاقا من هم نگران بودم به خاطر پولم جلو نیومده باشی که گویا اومدی! و به این صورت این خواستگاری هم تموم شد! شاید دغدغه های اون آقا واقعی بود، اما من هم در حد خودم دارم این دغدغه ها رو. و فکر هم نمی کنم اینکه یه نفر یه مسأله رو چند بار مطرح کنه و بخواد ببینه عکس العمل طرفش چیه کار جالبی باشه. ولی جامعه در این حالت به من میگه بی شوهر می مونی، کوتاه بیا، و به اون آقا میگه چیزی که زیاده دختر مثل این!! تازه اینا خواستگارهایی هستن که اعتماد به نفس جلو اومدن را داشتن، وگرنه زیادن کسایی که موقعیت من رو که میبینن بلافاصله پشیمون میشن. جامعه میگه اونایی که پشیمون شدن نمیخواستن جایگاه زن و مرد عوض بشه، ولی وقتی من باید هزینه کافی شاپ رو حساب کنم و یا حساب مشترک باز کنم از نظر جامعه جایگاه هیچ تغییری نکرده، این منم که انتظارات بالایی دارم!

    حرف زیاد دارم، خیلی زیاد، از خواستگاری که میگفت به نظرم نیاز نیست کار کنی فقط به خودت برس یا اینکه فقط کارهای داخل شهر (حتی نه شهرهای دیگه) و به خارج هم اصلا کاری نداشته باش مگه با هم بریم مسافرت تفریحی نه کاری، و زمانی که برای نمایشگاه رفتم دوبی دیدم دست یه زن فیلیپینی رو گرفته باهم رفتن توی اتاق هتل، از خواستگاری که ماشین بنزش رو سوار میشه و از صبح تا شب فقط تو خیابون دختر سوار می کنه و مامان باباش قربون صدقه اش میرن، از خواستگار دیپلمه ای که با مادرش توی امامزاده منو دیدن و مادرش گفت برای اون یکی پسرم هم که دیپلم داشت و یه ازدواج ناموفق هم داشت رفتم یه دختر استاد دانشگاه گرفتم، درس که مهم نیست، مهم شوهر کردنه، میگفت تفاوت طبقاتی و اجتماعی اصلا مهم نیست من خودم دو تا مغازه ارثیه داشتم و شوهرم هیچی نداشت، بعد از اصرار زیادش مامانم گفت باشه ما الان عجله داریم یه جلسه وقت بگذاریم توی یه کافی شاپ بچه ها صبحت کنن، گفت استغفرالله! پای ما رو به اینجور جاها باز نکنین!!!! از خواستگار سمجی که (اتفاقا اون هم دانشجوی دکترا بود) و بهم گفت مرفه بی دردی که خون مردم رو کرده توی شیشه، میگفت اگه ده میلیون پول نقد داشت میتونست یکساله تبدیلش کنه به 200 میلیون و من اون ده تومن رو بهش دادم (در قالب شراکت در ایده اش) ولی دوماهه طرحش شکست خورد (مطمئن بودم این اتفاق می افته) و من بازم فحش شنیدم ! (در حالی که میخواستم عملا بفهمه کار هر بز نیست خرمن کوفتن، اما اون هیییچ تغییری نکرد)...

    یه نکته خیلی مهم هم این هست که الان همه دارن میگن برای رفع معضل ازدواج در کشور ما باید هم سن گزینی صورت بگیره، ولی با تفکرات عجیب و غریبی که به اشتباه توی ذهن مردها جا افتاده بعید به نظر میرسه، یه مدتی پیش از تلویزیون ایران شنیدم یه آقای مثلا دکتر برای رفع مشکل ازدواج داشت حرف میزد، گفت: «دخترای بالای 28 سال رو دیگه جزء مجردین قطعی در نظر میگیریم و با این حساب نمیدونم چندین میلیون دختر در شرف ازدواج هستن و ...»، خب وقتی تلویزیون ملی کشورمون این دانشمندان رو داشته باشه دیگه از مردم عادی هیچ انتظاری نباید داشت.

    جدا از خواستگارهای عجیب و غریب کشورمون، یه مدتیه که خیلی جدی دارم به یه آقای آلمانی شیعه فکر می کنم که تا حالا هیچکدوم از مشکلات و عجایب خواستگارهای قبلی منو نداشته، اما چون ایرانی نیستن مرددیم. بعد از این مدت اومدم همدردی تا مشورت کنم، اما وقتی پاسخ هایی که به تو داده شد رو دیدم پشیمون شدم. کلا توی ایران فعلی صحبت کردن از ازدواج دختر مساویه با شنیدن جملات کمبود شوهر و تجرد قطعی و اینکه باید بجنبه تا دیر نشده!! در حالیکه اتفاقا همین نظرات سن و سال خانم برای ازدواج و متعاقبا همین جنبیدن های بیجاست که آمار طلاق رو بالا برده.

    به هر حال در پاسخ به سوال تاپیکت: بله موارد عجیب و غریب زیاد هست، شما هم یا باید شانس داشته باشی (شاید بهتر باشه بگیم سرنوشتت این باشه) که شخصی رو پیدا کنی که کنارش آرامش داشته باشی نه اینکه دغدغه هات چند برابر بشه، یا اینکه از یه چیزهایی بگذری صرفا به خاطر اینکه برچسب ترشیده بودن یا معادل امروزیش: تجرد قطعی بهت نخوره. اگر تو هم آدم مذهبی ای هستی حتما میدونی ما امامی داریم که بدست همسرش به شهادت رسیده، امامی هم داریم که بدست خانواده همسرش به شهادت رسیده، یعنی امام های بدشانسی بودن؟ امامی هم داریم که همسرش شب عروسی از یه کشور دیگه عروسیش به هم میخوره و دست روزگار میاردش پیش ایشون، یعنی امام خوش شانسی بوده؟ به نظر من حداقل برای یه بخشی از ازدواج (چه برای دختر چه برای پسر) فقط سرنوشته که کار خودشو می کنه. اگه باز هم خواستگار عجیب غریب میخوای، پست های قبلیم رو بخون. تاپیک های آی تک هم ببین. اون هم چند مورد از این خواستگارها داشته. بدون اصلا تنها نیستی. من که به خاطر این دیدگاه های غلط داخل کشور به خودم تا 30 سالگی مهلت داده ام خوب بررسی کنم، بعدش دیگه اگه کسی که میخوام پیدا نشد، به یکی از همین ها جواب مثبت بدم. نهایتش اینه که یه کارت بانکی میدم دستش، یا اینکه میشینم توی خونه بچه بزرگ می کنم و همه زندگی ای که این همه پدر مادرم برای ساختنش زحمت کشیدن رو بی چون و چرا میسپارم دست طرف و همه استعدادهای خودم رو نادیده می گیرم، یا اینکه چادرم رو بر میدارم...، یا اینکه با مشروب خوردنش تا حدی که مست نکنه موافقت می کنم یا اینکه با صیغه کردنش و با قلیونی و سیگاری بودنش مخالفتی نکنم یا اینکه... (ببینم خواستگارهای اون موقع چی میخوان ازم) (تازه اینا مال وقتیه که اونا و مامانها و احتمالا خواهرهاشون منو پسندیده باشن...) (دلیلش هم اینه: شاید در نهایت جدا بشم، اما شاید اینطوری یکی دو تا بچه داشته باشم که تنها نباشم).

    طبق تجربه ام میگم، من دختری ام که هیچ خواستگاری را تا حالا ندیده رد نکرده ام، اما واقعا از اینکه برای خیلی از افراد وقت گذاشته ام پشیمونم، حتی وقت پاسخ دادن تلفنی به مادرشون برای خواستگاری. اما با توجه به اینکه پدر و مادر من خیلی با هم تفاوت داشتن و زندگی خیلی خوبی هم دارن، من به توصیه پدر و مادرم همه رو بررسی می کنم (هرچند ازدواج پدر و مادرم سنتی نبود). فقط کاری که کردم اینه که یکی دو سالی هست دیگه توی خونه با کسی قرار نمیگذارم و سر همین مسأله تعدادیشون شکر خدا همون موقع پشیمون میشن. هرچند خودم از وقتی که برای یه عده گذاشتم پشیمونم اما بهت پیشنهاد می کنم بیشتر برای خواستگارهات وقت بگذار. یه عده اشون فقط برای سرگرمی میان جلو، باور کن بعد از دو سه جلسه یه دلیلی پیدا می کنن که از همون روز اول مشخص بوده و بعد میرن، یه عده ثبات تصمیم گیری ندارن میرن، یه عده اعتماد به نفس بودن در کنار تو رو ندارن میرن، یه عده چند جا همزمان خواستگاری رفتن به قول آقایون اینجا یه باطراوت تر مثلا 25 ساله پیدا کرده اند میرن، یه عده تو رو به اطمینان میرسونن که کنارشون آرامش نخواهی داشت، شاید خدا کمک کنه یکی هم این بین باشه که تو ببینی جلسه اول در موردش درست قضاوت نکردی و آدم خوبیه.

    مهمتر از تحصيلات برايشان توانايي فرد مقابل در به همراه اوردن ارامش، شادي و طراوت به زندگيشان هست. كه خوب اين توانايي شامل اشپزي و توانايي خانه داري، زيبايي نسبي، طراوت و حوصله (هر چه جوانتر بهتر)، اخلاق، عدم غرور و توانايي پذيرش مديريت يك مرد در زندگي مي شود.
    يكي از دوستان نزديك خود من با تحصيلات دكترا، درامد بالا و نسبتا موفق، داشتن تحصيلات بالا را براي يك دختر معيار منفي در نظر ميگيرد و علتش هم غرور هست، غروري كه در نوشته هاي شما هم به چشم ميخورد و غير مستقيم القا ميكند كه اين دختر نميتواند مديريت من را به عنوان يك مرد بپذيرد و چون همواره سر جايگاه مرد و زن مجادله خواهيم داشت، زندگي با ارامشي با او نخواهم داشت. اتفاقا همين پسر در جلسه اول خواستگاري به شوخي از توانايي اشپزي مي پرسد.
    بر چه اساسی دوستان شما یا خود شما به این نتیجه رسیدید که تحصیلات بالا موجب غرور و کاهش توانایی آرامش دادن میشه؟ 1- استثنا همیشه هست، 2- من غروری توی صحبت های استارتر ندیدم، فقط خودشون رو معرفی کردن، از امکاناتشون و از معیارهای فعلیشون گفتن (که ممکنه ترجیحا، اجبارا یا به هر صورت دیگر تغییر هم بکنه). اگر به دنبال جایگاه واقعی هستید باید بهتون بگم که آشپزی و کار خونه جزء وظایف جایگاه یک زن نیست و نیازی نیست حداقل جلسه اول از این توانایی سوال بشه. اون مردی که دنبال جایگاه مردانگی خودش هست، باید توان مالی استخدام یه آشپز توی خونه اش رو داشته باشه. جایگاه مردانگی را با توی سر زن زدن نمیشه بدست آورد، بلکه با بالا کشیدن خودش و یا با بدست اوردن دل خانمش میتونه بدست بیاره. مرد اگه میخواد با دل همسرش رو با خودش همراه کنه، خب باید یه جاهایی هم به خواست خانمش کوتاه بیاد تا خانم هم آرامش داشته باشه تا بتونه با علاقه غذای خوب درست کنه (وگرنه جزء وظایفش نیست) و ... نه اینکه جلسه اول ازش امتحان آشپزی بگیره (آرامش دو طرفه است). بعلاوه همیشه چشم گفتن هم خسته کننده است، حتی برای مرد. مطمئنا هر مردی حداقل گاهی اوقات نیاز داره برای بعضی مسائل با زن مشورت کنه، حتی درد دل کنه، نه اینکه یه ربات خوشگل داشته باشه که همه اش بهش چشم بگه و برنامه لوندی رو اجرا کنه.

    جوانی و طراوت هم هیچ تضمینی نمیده که فرد با حوصله تر باشه، اتفاقا سن بالاتر پختگی بیشتر، کوتاه اومدن بیشتر، تجربه بیشتر و مزایای زیادی رو به دنبال داره که سن پایین هیچکدومش رو نداره. حتی توی رفتار با بچه، افراد سن بالاتر به نظرم خیلی بهتر برخورد می کنن و افراد کم سن تر اشتباهات بعضا جبران ناپذیری رو مرتکب میشن. و این که البته چشم گفتن ربطی به تحصیلات هم نداره. دختر تحصیل نکرده و کم سن هم هست که اتفاقا خیلی یاغیه (بررسی کنید مثلا تاپیک یه بنده خدا) دختر زیبا هم هست که اتفاقا به زیبایی و طراوت بیش از حدش مغروره (تاپیک آقای رضا که خانم مطلقه اشون بعد از سه ماه طلاق دومشون رو گرفتن)، خانم تحصیلکرده کارمند هم زیاد هست که کارت پولش دست شوهرشه.
    به نظر من آقایون خیلی خیلی بیشتر از خانم ها باید توی معیارهای ازدواجشون تجدید نظر کنند. و این رو به یاد داشته باشن که امکان نداره بتونن زندگیشون رو با پدر مادرها و قدیمی تر ها مقایسه کنند، قدیم طلاق تابو بود، اگه یه دختر طلاق میگرفت دیگه خونه آخرش خونه باباش بود، برای همین چشم میگفت، اما الان اوضاع خیلی فرق کرده. و هرچقدر هم که به سمت سن پایین تر میریم، بیشتر اوج می گیره. نمیگم بهتر شده یا بدتر. متفاوته و خوب یا بد آقایون هم باید با این اوضاع هماهنگ بشن. من متاسفانه آقایون زیادی رو میبینم که ازدواج اول رو با دهه هفتادی های باطراوت تر انجام دادن و بعد از شکست میان خواستگاری دهه شصتی ها (خودم هم دو سه مورد خواستگار اینطوری داشتم) ولی دختری که الان با دل شکسته به علت فرار از واژه تجرد قطعی بهشون بله میگه فرق می کنه با دختری که اگه دفعه اول میرفتن خواستگاریش با دل و جون بهشون بله میگفت.

    خلاصه اينكه، مطمئنم براي رسيدن به جايگاهي كه داريد خيلي زحمت كشيده ايد. اما موقعيت شما هيچ تضميني به فرد مقابل شما نميده كه با شما ارامش خواهد داشت. و آرامش در زندگي مشترك مهمترين چيز هست. متاسفانه هيچ سطحي از تحصيلات، قد و زيبايي اون رو تضمين نميكنه. همونطور كه ميبينيد جامعه امروز ما تحصيل كرده تر از ديروز هست، اما امار طلاق ما سر به فلك گذاشته. به ندرت به دنبال ارامش ميگرديم، هدفمان شده ادامه تحصيل باهم، پول در اوردن با هم و ...
    ایشون ثبات شغلی و تناسب ظاهری را آرامش می دونن، شما چشم گفتن زن (پذیرش مدیریت مرد) و با طراوت بودنش رو آرامش می دونید. ایشون اتفاقا دوست دارن همسرشون از نظر مالی تامینشون کنه نه اینکه دستش جلوی ایشون دراز باشه، اتفاقا چون دوست دارن مردشون سایه سرشون باشه دارن میگن میخوان از خودشون کوتاه تر نباشه، تفاوتی بین خواسته ها نیست، به نظر من هیچکدوم از خواسته های ایشون در تضاد با جایگاه مرد نیست، ولی رفتار جامعه در مقابل این خواسته های یکسان متفاوته: ایشون چون خانم هستن باید کوتاه بیان و خرج همسر را بدن، یا اینکه یه همسر با قد و هیکل کوچکتر از خودشون انتخاب کنن، چون ممکنه بی شوهر بمونن، کلا چون ایشون دختر هستن خواسته هاشون زیاده خواهی و موقعیتشون غرور تلقی میشه، ولی دوستان شما حق دارن همسری زیبا و بله قربان گو انتخاب کنند، چون آقا هستن و دختر براشون زیاد هست.
    ویرایش توسط راه حل : دوشنبه 03 اسفند 94 در ساعت 01:25

  20. 9 کاربر از پست مفید راه حل تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (یکشنبه 16 اسفند 94), Hadi99g (سه شنبه 04 اسفند 94), hamdardiuser (دوشنبه 03 اسفند 94), mahasty (شنبه 08 آبان 95), هلیاجون (سه شنبه 04 اسفند 94), مهندس خانوم (سه شنبه 04 اسفند 94), مهرآیین (دوشنبه 03 اسفند 94), آی تک (سه شنبه 04 اسفند 94), آنیتا123 (دوشنبه 03 اسفند 94)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.