به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 شهریور 95 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,359
    سطح
    20
    Points: 1,359, Level: 20
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    129

    تشکرشده 85 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    میخوام مادر و همسر خوبی باشم ولی خیلی عصبی ام

    سلام به دوستای عزیز همدردی
    من ۲۶ساله هستم و یه دختر سه ساله دارم
    مشکلات من بیشتر مربوط به دوران کودکیمه که الان اثراتشو روی زندگیم حس میکنم
    من تو دوره ی کودکی تقریبا ۷ سالگی از مادرم جدا شدم جون پدرو مادرم نتونستن با هم زندگی کنن
    من موندم با پدرم و نامادریم
    من و دو تا خواهرم.از بجگی یادمه تو مدرسه گوشه گیر بودم همیشه دلتنگ مادرم بودم جون اصلا مادرمو نمیدیدم.
    خلاصه دوران کودکی با تمام سختیهای غیر قابل وصفش گذشت.با تمام سختیهایی که یه پدر معتاد و رفیق باز و بیسواد میتونه به بجه هاش بده
    و با وجود نامادری که اگرجه محبت نمیکرد ولی از نداشتن مادر بهتر بود.
    توی تمام این سالها احساس خلا درونی که داشتم هیجوقت پر نشد
    تا اینکه تودوران راهنمایی با پسری دوست شدم فقط به خاطر فرار از محیط خونه و خانواده
    گذشت و نزدیک به۵ یا ۶ سال با این پسر دوست بودم ودر نهایت این اقا الان همسر من هست
    الان مشکلم اینه که خیلی عصبی هستم خیلی زود عصبی میشم.همش احساس میکنم نمیتونم با دخترم درست رفتار کنم.نه اینکه باهاش بد رفتار باشم ولی کلا همیشه احساس میکنم جوری که باید مادر خوبی باشم نیستم.
    در رابطه با شوهرم هم همینطور
    نمیدونم باید برم پیش روانپزشک یا نه ولی دلم میخواد یه کاری بکنم که اروم بشم.همیشه یه اضطراب و استرس درونی دارم.برای دخترم خیلی نگرانم.اگه سوالی دارید بپرسید تا جواب بدم.ممنون
    دم و د

  2. 4 کاربر از پست مفید گندم.م تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (جمعه 30 بهمن 94), khaleghezey (جمعه 30 بهمن 94), هلیاجون (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 شهریور 95 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,359
    سطح
    20
    Points: 1,359, Level: 20
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    129

    تشکرشده 85 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy

    کسی جیزی ننوشت برام

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام
    متاسفم که دوران سختی داشتی
    ولی الان به اون روزها دیگه فک نکن مهم اینه که تموم شده
    به زندگیت برس یه برنامه بنویس هر روز با دخترت تمرین شعرو نقاشی و کاردستی کنید
    قبل خواب براش کتاب بخون(میدونی تو صحبت کردن و افزایش دایره لغاتش تاثیرش وحشتناکه)
    خودت مطالعه کن

    بیکار نباش ، بیکار که بشی این افکارمثل خوره به جونت می افته
    واقعا درکت می کنم .چون مادر من اهل محبت نبود و من همیشه فک می کردم سرراهیم
    الان که ازدواج کردم درکش می کنم با 5 تا بچه یتیم و دست تنها زندگی واسش سخت بود و جای محبت نمیموند
    شاید مادر تو هم شرایط خاصی داشته شاید تلاشش رو کرده و موفق نشده
    کمی خودت رو بزار جای اون
    براش آرزوی موفقیت کن و سعی کن کارهایی که مادرت دوست داشته برات انجام بده و زمان بهش فرصت نداده تو برای دخترت انجام بدی
    سخته ولی شدنیه
    مادر خوبی باش

  5. 3 کاربر از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), هلیاجون (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 شهریور 95 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,359
    سطح
    20
    Points: 1,359, Level: 20
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    129

    تشکرشده 85 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون حیاط خلوت عزیز که وقت کذاشتی
    راستش من به اون روزا دیگه فکر نمیکنم ولی اون اثار بدی که توی روح و روانم گذاشته از بین نمیره
    اینکه همیشه استرس و دلشوره عجیبی دارم
    یه جورایی درونم اروم نیست
    یادمه تو اون دوران همیشه یه خوابی رو میدیدم یه خواب وحشتناک کسی تو خواب نبود ولی یه حالت ترس بهم میداد نفسم تند میشد عرق میکردم بعدش بیدار میشدم
    من شاید خیلی بیشتر از مادرای عادی نیازای دخترمو بدونم
    به خاطر اینکه از هر حس بدی که فکرشو بکنی تو کودکی به سرم اومده

    واسه دخترم قصه میگم رابطم باهاش خوبه ولی یه روزایی میبینی اصلا دست خودم نیست
    خیلی عصبی ام اون روز.یه روز خوبم یه روز احساس افسردگی دارم
    روزایی که خوبم خیلی شادم ولی وقتی حالم خوب نیست خیلی گریه میکنم
    دلم میخواد یه ادم عادی باشم
    مادرم هم که تو تمام این سالها سراغی از ما نگرفت
    وقتی من ازدواج کردم رفتیم پیشش که دیدم اونم تحت فشارایی از طرف خانوادش هست.ما هم دیگه پیشش نرفتیم.دیگه فکر میکنم که مادرم مرده.هیج حسی بهش ندارم . توی ۲۰ سالی که ازش دور بودم فقط دو سه بار دیدمش.

  7. 2 کاربر از پست مفید گندم.م تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 01 اسفند 94), هلیاجون (یکشنبه 02 اسفند 94)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر بانو گندم.م گرامی

    دیشب براتون نوشتم ولی مثل اینکه پستی که گذاشتم ارسال نشده

    شما یم مادر هستید بنظر من بشخصه مادر مقدسه دوست داشتنیه قابل احترامه قابل ستایشه.
    این جمله ای ست که دوستش دارم : مادر خدای روی زمین است

    مادر جلوه ای از نور خداوند است مقدار اندکی از قدرت و عشق.
    هیچوقت یادم نمیره یکی از دوستان خیلی قدیمی خودم رو دیدم چند سال قبل خود من مادرم تقریبا ده سالی میشه فوت کرده.بعضی وقتها ماهایی که درد مشترک داریم حرف های مشترکی میزنیم که باعث میشه غم فراق رو بهتر درک کنیم میگفتش باباش با اینکه سنش خیلی بالا بود مثلا بالای 60 یا 70 میگفت یاد مادرش میوفتاد و گریه میکرد یعنی فرقی نمیکنه توی چه سنی باشی.

    گذشته خوبی نداشته توی سن کودکی دنبال مقصر نگرد اینکه مادرت مقصره یا پدرت یا اینکه خودت یا هرچیز دیگه ای هرچی بود تمام شد بزار همانجا باقی بماند.هر کدام سهمی داشتند یاد بگیر ببخشی باعث میشه آرام بشی مهم نیست سهم هر فرد چقدر بوده اصلا دنبالش نگرد لطفا

    شما یک مادر هستید همین که هستی خودش باارزشه اینه که مهمه همه ما انسان هستیم و جایزالخطاء شما هم مستثناء نیستید از این قانون لازم نیست بهترین و بی نقص ترین مادر دنیا باشی همین که تلاشت را بکنی کافیه واسه اینکه مادر خوبی باشه باید سعی کنی روی خودت کار کنی چون فرزندت الگوی اصلیش پدر و مادرش هستند.

    نگهداشتن و بزرگ کردن فرزند خیلی سخته یعنی این مهدیه سادات خوبه 2سال نیمه اش بیشتر نیست خدایی بعضی وقتها 5 نفری نگهش میدارن بازم اینقدر انرژی داره نیست سید هم هست مادر خانومم هم آذری برای همین انرژیش خیلی زیاده تازه بنده های خدا کلی صبور و پرتحمل هم هستند بازم بعضی اوقات البته کم عصبانی میشن.خود من وقتی میبرمش بیرون خیلی صبورم ولی بعضی وقتها واقعا کم میارم خلاصه بهت بگم مادر بودن سخته خیلی از خودت انتظار نداشته باش شما تلاشت را انجام میدی به نحو احسنت بلاخره به اندازه خودت توان و حوصله و انرژی داری یکنفر هم که بیشتر نیستی به نظر منی که از بیرون نگاه میکنم یک مادر خوب هستید و قابل احترام

    تصور میکنم خواندن این مقاله جناب مدیر مفید باشه برای شما.

    http://www.hamdardi.net/thread-41414.html

    و در آخر انرژی خودت را بجای اینکه وقف این کنی که در گذشته و کودکی چه اتفاقی افتاده که توی زندگی خیلی از ماها کم و بیش اتفاق های ناخوش آیند اینچنینی رخ داره صرف خودت و دختر نازنینت و زندگی مشترکت بکن.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : شنبه 01 اسفند 94 در ساعت 17:01

  9. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mythicalgirl (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (یکشنبه 02 اسفند 94), هلیاجون (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 شهریور 95 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,359
    سطح
    20
    Points: 1,359, Level: 20
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    129

    تشکرشده 85 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خاله قزی عزیز.خیلی دوست داشتم برام بنویسید.ممنونم
    راستش قبلا خیلی به گذشته فکر میکردم خیلی زیاد ولی الان
    سعی میکنم فکر نکنم
    الان مشکلم اثراتی هستش که این گذشته روی من گذاشته
    انگار یه استرس درونی دارم یه استرسی که هیجوقت ولم نمیکنه و نمیذاره درست فکر کنم
    بعضی روزا خیلی عادی هستم ولی بعضی وقتا خیلی تحریک پذیر میشم طوری که شوهرم حرفی میزنه سریع میخوام عکس العمل نشون بدم.
    الان دوست دارم اروم باشم.نمیدونم جه مرگمه
    پدری دارم که نمیتونم حتی باهاشعادی حرف بزنم.درک نمیکنه
    حتی جلوی شوهرامون ملاحظه نمیکنه
    وقتی زایمان کرده بودم خیر سرم رفتم خونشون جند روز بعد مامور اومد پدرمو برد
    من انقدر استرس گرفتم نزدیک بود دختر جند روزم از دستم بیافته
    این یه نمونه کوجیک از فشارای روانی ای هست که به سرم اومده
    نمیخوام بهشون فکر کنم میدونم گذشته
    ولی میخوام الان خوب باشم .متاسفانه شهرمونم کوجیکه نه دکتری میشناسم برم و نه توانایی مالیشو دارم که برم
    بازم ممنون که وقت ارزشمندتونو برام صرف کردین

  11. 3 کاربر از پست مفید گندم.م تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 01 اسفند 94), mythicalgirl (یکشنبه 02 اسفند 94), هلیاجون (یکشنبه 02 اسفند 94)

  12. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکچیزی بگم و برم دیرم شده باید برم دنبال ارباب

    والا اگه اینجوری به هواس پرتیه من از شما بدترم.گذشته خوبی نداشتی روی شما تاثیر منفی گذاشته در این شکی نیست میتونی از بخش انجمن آزاد سایت استفاده کنی مشاور های خوبی هست توی این سایت بشخصه قبولشون دارم


    http://www.hamdardi.net/payments.php

    حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 40/000 تومان
    حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 100/000 تومان
    چنتا حسن داره.
    1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.
    2.قيمت مناسب نسبت به بيرون
    3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش
    توی نوشته خودت دقت کن وقتی اجازه نمیدی به این افکار توی ذهنت بیان آرامش داری و رفتار معقولانه تری داری خوب اینجور افکار منفی مثل یک دانه بذری هستند که توی ذهن همه افراد هست شما وقتی فکر میکنی بهش داری ناخوداگاه بهش آب میدی پاش کود میریزی ازش مراقبت میکنی ولی وقتی بهش توجه نمیکنی خوب مسلما رشدی هم نداره.

    بقول خودم:

    هرکاری میخوای بکنی بکن, فقط فکر نکن

    فکر کردن مثل سم میمونه از هروئین و مواد مخدرم بدتره بخدا.این فقط مشکل شما نیست خود من یا هر فرد دیگه ای توی زندگیش اتفاقاتی افتاده یا کارهایی که کرده که باعث شرمش هستند و خجالت زده و عذاب وجدان داره.پس بدان فقط شما تنها نیستی برای خود منم وجود داره.ولی یاد گرفتم کنترلشون کنم و بهشون بال و پر ندم.

    وقتی این افکار میاد توی ذهنت و داره حمله میکنه بهش یک STOP بلند بده شده حتی توی یک جمع هم بودی بلند بگو استپ و نزار بیاد توی ذهنت بهش اجازه نده.من جای شما باشم ذهنم رو مشغول میکنم بلند میشم یه فعالیتی میکنم مهم نیست چی باشه هرچی باعث بشه حواسم پرت بشه را انجام میدم.
    نماز بخون دعا کن کارهای منزل رو انجام بده به دوست و فامیل زنگ بزن بیا اینترنت برو فیلم ببین برو باشگاه برو بیرون خرید وسایل منزل رو الکی جا به جا کم مبلمان رو جاش رو عوض کن فعالیت داشته باشی خسته ات کنه خیلی خوبه خلاصه اجازه جولان دادن بهشون نده لطفا.

    این مقاله را بخوان

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    کل چیزی که بلد بودم رو ریختم توی دایره دیگه شرمنده بیشتر نمیتونم کمک کنم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mythicalgirl (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (شنبه 01 اسفند 94), هلیاجون (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array

    سلام به همه دوستان خوب همدردی
    با احترام به نظر سایر دوستان خوبم من نظر دیگری دارم
    امیدوارم ک مفید و راهگشایتان باشد


    اندوه فروخورده در دوران کودکی به صورت بداخلاقی و عصبانیت در بزرگسالی نشان داده خواهد شد.




    خشم یک نشانه است . هر چند ک نشانه ای نامقبول است ک خبر از اندوه عمیق فرد عصبانی میدهد.



    درمان خشم بدون درک ریشه ان فقط یک راهکار موقت و حتی خطرناک است . گفتار درمانی و روانکاوی هم به تنهایی برای کمک به فردی ک از خشم فرو خورده خود در رنج و عذاب است کفایت نمیکند.


    ان نوع خشم ک اشکال مخربی به شمار می اید خشمی است ک غیر عادی و نامناسب باشد.

    ممکن است در کودکی به خاطر طلاق، عدم حضور پدر یا مادر احساس دوست داشته نشدن و نیز طرد شدگی داشته اند ، ان خشم کودکی خود را در بزرگسالی به کسانی ک دوستشان دارند بروز می دهند.در صورتی ک نتواند با اندوه خود تماس برقرار و ان را احساس کند،انرا به صورت عصبانیت بروز میدهد.



    با توجه به این متن ک برگرفته از کتاب ایا تو ان گمگشته ام هستی میباشد من فک میکنم شما باید ریشه خشمتان را درمان کنید. و درصدد فراموش کردن ان و یا فرار از ان نباشید.

    کاش می گفتید ک چه مواقعی و از چه چیزی عصبی میشوید؟
    تا چه مدت این عصبانیتتان طول میکشد؟
    چه احساسی دارید؟ دقیقا در ان حال چه احساسی دارید؟

    فیلم اتش بس 1 یادتون هست؟ تمرینی ک اخر فیلم اتیلا پسیانی (در نقش روانشناس)داد این بود ک گذشته و احساسات خودتون رو بنویسید.

    انهایی ک نمیتوانند گذشته خود را به یاد بیاورند محکوم به تکرار ان هستند.
    George Santayana




    یک مشاور حرفه ای حتما میتواند در این ره کمکتان کند.
    راستی دوست من
    شما مادر خوبی هستید چرا ک متعهد شدید ک برای التیام خشم خود کمک بگیرید .


    "خداوند وقتی میخواست ذره ای از محبت خود را به بندگانش نشان دهد مادر را افرید."

    تو سرکارم رییسم پیرمردیه ک این جمله رو همیشه میگه.
    ادم فوووووق العاده سخت گیریه . تقریبا پوستمونو کنده. هر دفعه ک اینو تکرار میکنه منو همکارم همدیگرو نگاه میکنیم و خندمون میگیره .پیرمرد با خودش فک میکنه ک ما داریم تحسینش میکنیم. عجب حرف حکیمانه ای زده!!غافل از اینکه خنده ما به خاطر ادامه جمله ایشونه
    و "خداوند وقتی هم ک خواست ذره ای از خشمش رو به بندگانش نشان بدهد شما رو خلق کرد"


    مارو از پیشرفتتون بی خبر نذارید
    موفق باشید
    ویرایش توسط هلیاجون : یکشنبه 02 اسفند 94 در ساعت 00:56

  15. 5 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 02 اسفند 94), khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), mohamad.reza164 (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 تیر 95 [ 13:22]
    تاریخ عضویت
    1388-9-08
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    5,095
    سطح
    45
    Points: 5,095, Level: 45
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 57 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من بیشتر این عصبانیت ها و کج خلقی های شما از بچه داری نشات میگیره. واقعا بچه های این دوره چه انرژی و اعصابی از آدم می گیرند من مطمئنم که شما مادر خوب و مهربانی هستید چون دیدم اطرافم دخترایی که تو کودکی از محبت محروم بودن وقتی مادر میشن چطور بچه هاشون رو غرق محبت می کنند.
    و برعکس دخترایی که در کودکی خیلی حمایت شدن و زیادی محبت دیدن وقتی مادر میشن اصلا حوصله بچه رو ندارن.
    شما گذشته ناراحت کننده ای داشتید ولی همین گذشته سخت از شما یه زن پخته و کامل ساخته که میتونید زندگیتون رو مدیریت کنید چون مستقل بودن رو یاد گرفتید. ارتباطتون رو با پدرتون کمتر کنید تا دچار مشکلاتی که در زمان زایمان عنوان کردید نشید البته وظیفه شماست که بهشون سر بزنید ولی زیاد روشون حساب نکنید. فکر کنید مثل هزاران نفر که دور از خانواده زندگی می کنند در غربت هستید اینطوری خاطراتتون کمتر مرور میشه و به اعصابتون لطمه وارد نمیشه.
    سرگرمی های مورد علاقتون رو پیدا کنید و روحیتون رو بالا ببرید نگران دخترتون نباشید عذاب وجدان شما در مورد دخترتون شاید مصداق نداشته باشه و بی مورد باشه. شما مادر و همسر خوبی هستید

  17. 3 کاربر از پست مفید lonely10 تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 02 اسفند 94), khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (یکشنبه 02 اسفند 94)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام
    مادر مهربون به نظر من از روانشناس کمک بگیر ... آگاهیت از مشکلاتت بیشتر میشه و بهتر میتونی خودتو کنترل کنی و همینطور استرس ادم ممکنه تبدیل به اضطراب بشه که حالت بیمارگونه داره و با مصرف دارو خیلی بهتر میشه و باید به روانپزشک مراجعه کنی

    گاهی وقتا سلامتی از هر چیزی مهمتره واسه خودت زندگی با همسرت و فرزندت... پس پیگیر باش دکتر خوب پیدا کن
    مشکل شما چون ریشه در کودکیت داره ممکنه به سادگی ما نتونیم حلش کنیم .... از یسری خرجا بزنی خرج دارو و درمان کنی خیلی بهتره ...

    با عضویت تو انجمن ازاد هم میتونی از کمک مشاورای سایت بهرمند بشی که خیلی خوبه ولی فکر کنم به مشاوره حضوری هم نیاز دارین
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  19. 3 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), گندم.م (یکشنبه 02 اسفند 94), شیدا. (یکشنبه 02 اسفند 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فشار عصبی و فکری در مورد کارم
    توسط bb12 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 خرداد 94, 01:33
  2. اعصاب فوق العاده ناراحت خواهرم
    توسط نازنین 2 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 اردیبهشت 94, 21:17
  3. خواهر و برادر ناسازگار و اعصاب خورد کن
    توسط من راضیه هستم در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 اردیبهشت 94, 13:12
  4. چرا اینقدر عصبی؟چرا اینقدر عصبانی؟
    توسط کاربر19 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 24 مرداد 93, 12:06
  5. چگونه با همسر عصبانی و پرخاشگر کنار بیایم؟
    توسط دختر بیخیال در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 اسفند 92, 09:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.