باسلام دوستان بعلت اینکه موضوع تاپیک قبلی من از بحثم فاصله گرفته بود گفتم بیام مشکل جدیدمو جداگانه مطرح کنم،
من ۳ساله ازدواج کردم الان ۲۳ سالمه
شوهرمم ۳۰ سالشه
شدیدا نیاز به همدردی و مشاوره باشمارو دارمو تنها امیدم بعد ازخدا این سایته ک جاداره واقعا از مدیریت تشکر کنم***
منو شوهرم هردوکمی عصبی و حساس هستیم و این باعث شده ک بحث زیاد داشته باشیم سرموضوعات خیلی ساده.
شوهرم مدتیه ک اخلاقش عوض شده و مدام بهانه میگیره و میگه مانمیتونیم باهم زندگی کنیمو بیشتر درعصباتیت عنوان میکنه
من خیلی تحقیر شدم خیلی...خیلی مستاسل هستم، یکطرفه زندگیو میخوام حفظ کنم چون دوستش دارم.
الان مدتیه ک منزل مادرم هستم چونکه ۵شنبه شب داشتیم میرفتیم منزل مادرشوهرم ، شوهرم موقع رفتن از آرایشم ایراد گرفت چون خیلی تعصبی و ایرادگیر هست
درحالیک خانوادش اصلا حجابو رعایت نمیکنن' منم درشرایط سختی بودمو گرمم بود بدجوابشو دادم' اونم عصبی شد و دعوامون شد
بعد دعوا ساعت ۱۰ رفت خونه مادرش و از همونجا خواهرش زنگ زد به منزل مادرمو گفت دخترتون تنهاست
مادرمم ک درجریان دعواهای اخیر ما بود عصبی شدو شروع کرده بود به شکایت،اوناهم جواب دادن ک دخترشما خودش وابسته هستو بهتره جداشن !
همونموقع پدرو مادرم اومدن منو بردن خونشون
حالا شوهرم میگه بخاطر حرفهایی ک مادرت به خانواده ما زد من دیگ نمیتونم زندگی کنم باهات...
دقیقا پارسال هم همین اتفاق افتادو مادرم بخاطر کوتاهی های شوهرم بهش شکایت کردو شوهرم ازم خواست جدابشیم البته بزور ! ک قبل وقت محضر پشیمون شد
حالا داره مثل پارسال میشه وضعیتم
مادرم میگ شوهرت اینا نقشه کشیدنو منو بهانه میکنن
دوستان خیلی حالم بده کمکم کنید
جداییو نمیتونم تحمل کنم چون نمیخوام کنار خانوادم باشمو برگردم به مجردی،
بگین الان چکاری ازدستم برمیاد
شوهرمم جواب پیامامو نمیده و پشت خانوادشو میگیره
علاقه مندی ها (Bookmarks)