به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1394-11-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیخوام دیگه به کسی که باهاش قطع ارتباط کردم فکر بکنم

    سلام به اعضای همدردی

    مدت نسبتا زیادی میشه که باکسی که باهاش رابطه دوستی داشتم قطع ارتباط نمودم ودلیلش خیانت بود هرچند دوستش داشتم اما خیانتش و رفتاری که درقبال من در انتها داشت دلیل قطع بود. دوسش میداشتم و چندماهی هم درحسرت و غم به سر بردم .اما دیگه نمیخوام بهش فکربکنم.اکثر چیزایی که بینمون بوده رو از خودم دور کردم(بجز چیزایی که نمیشه دوستان مشترکمون،فیلم هایی که به یادش دیدم.اهنگایی که به یادش شنیدم، بازیگرایی که به یادش دوست داشتم،سینمایی که سرراه همیگش من بود و من رو یاد اون مینداخت و...) و دیگه به خاطره هامون هم فکر نمیکنم.حالا که دیگه نیست ولی اگه هم بود چون بدترین کار رو یعنی خیانت در حقم کرد بهش برنمیگشتم.
    اما مشل اینجاست که هنوز خیلی زیاد توی ذهنم هست وو بااینکه یاداوری خاطرات لحشظات شیرین یا تلخ رو خیلی خیلی کمتر دارم اما هنوز خودش مقابل من هست
    چکارکنم که دیگه بهش فکرنکنم و توی خاطرم نیاد. ادم هوسباز و عوضی مثل اون ارزش این رو نداره که لحظه های زندگی من رو پربکنه و بخواد من رو غمگین بکنه اما ذهنم رو نمیتونم دربارش کنترل بکنم.چکار باید بکنم؟
    ویرایش توسط baanooo : جمعه 23 بهمن 94 در ساعت 22:18

  2. 3 کاربر از پست مفید baanooo تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 23 بهمن 94), Hadi99g (پنجشنبه 29 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.کارخوبی کردی که ارتباط بی سرانجام رو تموم کردی.هرچند اگر سرانجام هم داشت شناختن توی این ارتباطات تضمینی مطمئن برای زندگی مشترک نیست.

    کلا فضا رو متناسب تصمیم جدید زندگیت کن.اولا هروقت یاد اون به ذهنت میاد بدون اسثنا قائل شدن جلوش رو محکم سد کن

    دوم سعی کن تنها نباشی وسبک زندگیت روتغییراتی بدهی از مطالعات جدید تا دوستان جدید .باشگاه رفتن یاهرفعالیت جذابی که دوست داری.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  4. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    baanooo (شنبه 24 بهمن 94), Hadi99g (پنجشنبه 29 بهمن 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1394-11-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنونم از جوابتون
    فکر میکنم که لازم باشه چندتا نکته رو بگم
    اول از همه گفتم که اکثر نشونه ها و خاطرات رو پنهون کردم
    1)من طی مشاوره ای که قبلا با روانشناس داشتم به من گفتن که کمی وسواس فکری دارم.حتی مسائل خانوداگی هم بیشتر از حدش من رو درگیر میکنن
    2)یکی از دلایلی مهمی که فکرمیکنم اون رو برای من یادوری میکنه و مدام توی خاطر من میاد زمینه شغلی پژوهشی مشترکی بود که ماباهم داشتیم و من تاچندماه اینده که این کارتحقیقی من تموم بشه طبعا در اکثر روز مشغول این کار هستم که نیاز به تمرکز و تفکر داره و اکثرا توی محیط بسته هم هستم و باید کارم رو درتنهایی انجام بدم.این موضوع مشترک تحقیق و مشغول بودن بیشتر ساعات روز به اون باعث تداعی شدن مداوم اون پسر در ذهن من هست که
    یاد اور شدنش همراه هست با خاطرات و شیرینی ها و تلخی ها که البته دیگه مدتی هست اصلا بهشون دامن نمیزنم اما باز بخاطر مشغولیت دائم خود فرد برای من تداعی میشه

    )دوستان و اشنایان مشترک و تمام کساینی که میدونستن و فهمیده بودن چیزی بین ماهست .اگرچه خود اون شخص کثیف دیگه ارزشی برای من نداره اما این اطرافیان که همه جور شخصیتی درمیونشون هست باعث یاد اوری موضوع به من میشن و اون موضوع وسواس رو هم که روانشناسم گفتن رو بهش اضافه کنید تا حد ماجرا دستتون بیاد

    حالا میفرمایید که من چه کار بکنم؟
    ویرایش توسط baanooo : شنبه 24 بهمن 94 در ساعت 22:13

  6. 2 کاربر از پست مفید baanooo تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 24 بهمن 94), Hadi99g (پنجشنبه 29 بهمن 94)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اردیبهشت 95 [ 10:55]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,917
    سطح
    33
    Points: 2,917, Level: 33
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    392

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    من یه ویس از سخنرانی آقای فرهنگ شنیده بودم که میگفتن :
    در اینجور مواقع شب ها موقع خواب چشماتو ببند فکر کن همه جا تاریکه بعد چهره اون شخص رو بیار تو اون صحنه و مجسم کن و بعد در ذهنت حس کن اون از بالا میفته پایین و ناپدید میشه
    اینو 6 الی7 بار هر شب انجام بده بعد از مدتی خود بخود از ذهنت میره


    با خوندن تاپیکت یاد این افتادم

  8. 3 کاربر از پست مفید hamdardiuser تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 24 بهمن 94), baanooo (شنبه 24 بهمن 94), dooo (دوشنبه 03 اسفند 94)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر توی زمین هموار قدم بزنی هروقت بخوای بدوی براحتی میتونی هروقت بخوای وایسی میتونی.اما اگر توی سرازیری بخوای وایسی یا قدم بزنی کار خیلی دشواری خواهد بود.منظورم اینه اگر ما بهت راهکار بدیم حتما لازمه شرایط رو برای خودت منبسط کنی اگر خودت رو محبوس ومحدود کنی کار کردن روی خودت خیلی سخت خواهد بود.

    بصورت خلاصه اینو باورکن که مسئولیت همه احساساتت به عهده خودته همانطور که با اراده خودت وارد این مساله شدی با اراده خودت هم میتونی خارج بشی هرچند دشواریهایی رو هم داره

    عشق صمیمیت وتعهد وفداکاری میخاد کسی که نتونه احساسات تورو درک کنه لایق بودن با تو نیست

    با خودت نگو ای کاش ترکم نمیکردبه روزهای خوب وموقع هایی که قبل از این رابطه حالت خوب بوده فکر کن.

    مثبت اندیش باش بجای اینکه بگی کسی رو که خیلی وقته میشناسم از دست دادم با خودت بگو الان این فرصت رو دارم با افراد زیادی آشنا بشم

    نگو جذاب نبودم کسی که نسبت به احساسات و رنج های تو بی تفاوت بوده ارزش فکر کردن وحسرت خوردن نداره.حتما این اتفاق باید میفتاد تا کسی که واقعا تو رو درک میکنه سراغت بیاد

    برای خوشحال کردن خودت برنامه ریزی کن ببین چی خوشحالت میکنه مسافرت فیلم دیدن دیدار دوستان خرید

    هر وقت خیلی کم میاری احساساتت رو روی کاغذ بنویس یا با یک دوست صمیمی وقابل اعتماد صحبت کن

    تا میتونی اونو در ذهنت کوچک کن تا احساست هم بهش کاسته بشه

    وقتی به کسی وابسته میشی قبلش باورکردی که اوباتمام افرادی که قبلا میشناختی فرق داشته اگه واقعا اینطور بود او هم همین فکر رو در موردت میکرد پس الان وقتشه باور کنی اونم یه فرد معمولی مثل بقیه ست

    ویژگی های مثبت خودت رو یاداوری کن وتعریفاتی که دیگران در طول زندگی ازت کردن رو به یاد خودت بنداز وبرای خودت لیست کن

    سعی کن به خودت برسی وبهترین لباسهایی که میتونی رو بپوشی .در اتاقت تغییرات خوب وتازه ایجاد کن.

    درنهایت باید تمام تصویرت از خودت رومثبت کنی واول از همه خودت دلسوز خودت باشی خودت رو دوست داشته باشی وبا خودت در آشتی باشی

    تواین حق رو داری با کسی ازدواج کنی که قدر ت رو بدونه وبرای احساساتت ارزش واحترام و تعهد قائل بشه.



    درمورد وسواست سعی کن با افرادی که تو رو مقصر رابطه میکنند یا باتردید به مساله نگاه میکنند مشورت نکنی....با افراد اعتماد به نفس بالا ومثبت اندیش وشاد ارتباط داشته باش
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : شنبه 24 بهمن 94 در ساعت 22:56

  10. 7 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    baanooo (شنبه 24 بهمن 94), dooo (دوشنبه 03 اسفند 94), Ehsaan (پنجشنبه 29 بهمن 94), Hadi99g (پنجشنبه 29 بهمن 94), hamdardiuser (شنبه 24 بهمن 94), sara 65 (یکشنبه 02 اسفند 94), الهام 5566 (یکشنبه 25 بهمن 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1394-11-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تک تک جملاتتون درستن وقتی یکی قابلیت ادم رو نداشته باشه اخرش این میشه
    حرف حق جواب نداره و حرفتون همه درستن .درسته نمیشه خودمون رو توی تنهایی با فکرها محبوس کنیم و انتظار داشته باشیم شاد باشیم
    خیلی ممنونم از حرفاتون برای موضوعی که بیانش کردم

  12. کاربر روبرو از پست مفید baanooo تشکرکرده است .

    hamdardiuser (شنبه 24 بهمن 94)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1394-11-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamdardiuser نمایش پست ها
    سلام


    من یه ویس از سخنرانی آقای فرهنگ شنیده بودم که میگفتن :
    در اینجور مواقع شب ها موقع خواب چشماتو ببند فکر کن همه جا تاریکه بعد چهره اون شخص رو بیار تو اون صحنه و مجسم کن و بعد در ذهنت حس کن اون از بالا میفته پایین و ناپدید میشه
    اینو 6 الی7 بار هر شب انجام بده بعد از مدتی خود بخود از ذهنت میره


    با خوندن تاپیکت یاد این افتادم
    سلام ببخشید این اقای دکتر گفتن دقیقا اون فرد چطوری سقوط کنه و ناپدید بشه؟ از کجا سقوط بکنه؟ مگه ادم یکه من جلوی روم تصورش بکنم رو میشه از جلوی روم سقوطش بدم؟



    راستی خانم ساناز(Zzzz) من قصد بدی نداشتم اگه این تاپیک رو میبینید بهتون بگم از اینجا فقط میخوساتم بگم از ظنر من چرلا شما پسرفت نکردید خوب بودن هم عیب نبیت
    من دوست دارم ساناز جون چون من خودم کم تو راه عشق اذیت نشدم.من دقیقا میفهمم وقتی میگی من منظورم ازدواج نیست و دوسش دارم چی میگی. اون کلمه زرنگ هم درست نبود. منظورم همون عاقل بودن و دانا به شرایط بودن بود.
    ویرایش توسط baanooo : چهارشنبه 28 بهمن 94 در ساعت 23:14

  14. 2 کاربر از پست مفید baanooo تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), zzzz (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اردیبهشت 95 [ 10:55]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,917
    سطح
    33
    Points: 2,917, Level: 33
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    392

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    چون این موضوع برام مهم نبود از خاطرم رفته و زیاد دقیق یادم نیس که سقوط بود یا چیز دیگه

    ولی چیزی که الان به ذهنم اومد اینه که فکر میکنم شبیه به این بود که :

    شما چهره اون آقا رو تو ذهنت در نظر بگیر و فکر کن که هر لحظه داره ازت دور میشه و درنتیجه مدام در حال کوچیک شدنه تا نهایت به یه نقطه تبدیل میشه.

    فکر کنم این بود.

    میتونی از این لینک سخنرانی ازدواج موفق آقای فرهنگ رو دانلود کنی و گوش کنی.که به این موضوع هم اشاره کردند.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط hamdardiuser : پنجشنبه 29 بهمن 94 در ساعت 14:17

  16. 2 کاربر از پست مفید hamdardiuser تشکرکرده اند .

    baanooo (شنبه 01 اسفند 94), dooo (دوشنبه 03 اسفند 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1394-11-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamdardiuser نمایش پست ها
    سلام

    چون این موضوع برام مهم نبود از خاطرم رفته و زیاد دقیق یادم نیس که سقوط بود یا چیز دیگه

    ولی چیزی که الان به ذهنم اومد اینه که فکر میکنم شبیه به این بود که :

    شما چهره اون آقا رو تو ذهنت در نظر بگیر و فکر کن که هر لحظه داره ازت دور میشه و درنتیجه مدام در حال کوچیک شدنه تا نهایت به یه نقطه تبدیل میشه.

    فکر کنم این بود.

    میتونی از این لینک سخنرانی ازدواج موفق آقای فرهنگ رو دانلود کنی و گوش کنی.که به این موضوع هم اشاره کردند.




    موفق باشید.
    سلام ممنون. من که هرچی کوچیکش میکنم توی ذهنم باز برمیگرده.البته کلا ادم کوچیکی بود.اما چشمای عسلی و بعضی کاراش از یادم نمیره
    چرا بعضی روزا بدتره اوضاع؟ دلیلش این نیست که دارم به زور خودمو راضی میکنم؟ دیگه اردیبشهت سال ینده یکسال میشه پس چرا این ادم نابود نمیشه بره بمیره؟ خسته شدم از دستش .تازه امروز به یادش گریم گرفت اصلنم اینطور نیست که بشینم بهش فکر بکنم خودش ساکنه.

  18. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط baanooo نمایش پست ها
    چرا بعضی روزا بدتره اوضاع؟ دلیلش این نیست که دارم به زور خودمو راضی میکنم؟ دیگه اردیبشهت سال ینده یکسال میشه پس چرا این ادم نابود نمیشه بره بمیره؟ خسته شدم از دستش .تازه امروز به یادش گریم گرفت اصلنم اینطور نیست که بشینم بهش فکر بکنم خودش ساکنه.


    سلام .وقتی عضوی از بدن زخمی میشه واونو پانسمان میکنی طبیعیه که گاهی خونریزیهای موقتی داشته باشه.بادیدن این نمیشه به پانسمان ادامه ندی.ایمان داشته باش که چاره ای جز فراموش شدن نداره چون قبلا تصمیمت روگرفتی واراده کردی فراموشش کنی.

    تو اونقدر قوی هستی ودرونت معجزه هست که از پسش بربیایی منتها به شکل مبارزه کردن رودرو با یادش نرو جلو چون پررنگ تر میشه.راه خودت رو برو ولی هروقت یادش میاد به ذهنت مثل یک انسان روزه دار که پرهیز میکنه پرهیز کن کم کم این تبدیل به عادت میشه.

    یکی از نکات مهمی که توی پستهای قبلی بهت گفتم رو حتما منطقی تجزیه وتحلیل کن زمانی میگیم کسی رو دوست داریم وشیفته ش میشیم که با خودمون بگیم این با بقیه فرق داشت.تا زمانی که این باورت باشه فراموش کردن سختتر میشه.دلیل اینکه نمیتونی کوچیکش کنی اینه.

    در نهایت ارزشهای خودت رو فراموش نکن تو حق داری از موهبت حیاتی که خداوند یکبار این فرصت رو دراختیارت قرار داده استفاده کنی .هر وقت جلو ضرر بگیری منفعته پس سعی کن بیشتر از این ازوقتهات استفاده کنی با یاد وسوگواری براون ونبش قبر گذشته هدرش ندی
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : شنبه 01 اسفند 94 در ساعت 17:01

  19. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    baanooo (شنبه 01 اسفند 94), dooo (دوشنبه 03 اسفند 94), hamdardiuser (یکشنبه 02 اسفند 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 00:43
  2. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43
  3. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 87, 09:08
  4. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 بهمن 86, 15:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.