به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 تیر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    1 عدم علاقه به همسر

    سلام حدود پنج ماهه که ازدواج کردم و حدود 1000 کیلومتر از خانوادم دور شدم که خودش خیلی برام سخت بود نهایی و شهر غریب و دلتنگی باعث شد تا به فکر بچه دار شدن بیافتم الان حدود سه ماهه که باردارم و این پنج ماه شرایط سختی داشتم که نزدیک به هفت کیلو وزن کم کردم . شوهرم ادم خوبیه زحمت کشه سالمه ولی خیلی خشکه تو خونه نه حرفی میزنه نه شوخی می کنه و حس می کنم هیچ علاقه ای بهش ندارم در ضمن من مجبورم با خانواده شوهرم با هم زندگی کنم که خودش بحث جدایی داره، این اواخر نمی دونم شاید به خاطر حاملگی بوده دچار افسردگی شده بودم کارم شده گریه الکی .الان حدود دو هفته ست که اومدم خونه مامانم اینجا واقعا احساس ارامش و شادی می کنم نمی دونم چی کار کنم چجوری با خودم کنار بیام که برگردم و دوباره افسردگی نگیرم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2 تشکرکرده است .

    hamdardiuser (یکشنبه 25 بهمن 94)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 تیر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچ کس کمکی نمیکنه
    این همه آدم فقط میان میخونن و میرن

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم تا حالا شده همین چیزایی که از همسرت میخای رو با ارامش و در حال خوشی بهش بگی؟؟؟؟؟
    دربعضی فرهنگها و خانوادها زدن حرفای عشغولانه بی حیایی حساب میشه
    ممکنه ایشون تو همچین خونواده ای بزرگ شده باشه که عاطفی بودن رو زشت میدونه
    ولی شما با بکاربردن عواطف و جملاتی که دوست داری و بکارگیری نوع رفتاری که دوست داری با شما انجام بده در حقش انجام بده بی توقع ایشون به مرور زمان یادمیگیره
    و هروقت که به اندازه کم احساسات نشون داد کلی با تشویق بزرگش کن تا تکرار بشه
    همه اینها زمانبر و شدنیه
    پس صبور باش الان شما مادر یه بچه ای همسرت که شخصا ادم خوبیه فقط مشکلش ابراز احساسات هست که با زمان حل میشه
    این فکر از سرت بیرون کن و حتی الکی پیش هودت هم تکرار نکن که همسرم دوست ندارم
    لطفاتاپیکت روعوض کن اسمش بذار چطور همسرم رو کمک کنم تا عشقش رو نشون بدهدختر خوب مردا اکثرا عشقشون با از صبح تا شب کارکردنبه زنشون بروز میدن شاید این از نطر ما زنا وظیفه اما از نظر اونا یعنی عشق
    یکم شما هم مهارتهای زندگی رو یادبگیر و حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی رو بخصوص کلید مرد ایشون رو گوش کن
    دوست داشتی یه مرد زبون باز و خیانتکار داشتی
    اکثر مردایی که خشکن اهل هیچ برنامه ای نیستن و بسیار خانواده دوستند اما شما با سیاست زنانه میتونی از خشکی درش بیاری ولی باید صبور باشی چون عادت کرده و تغییر زمانبره
    ویرایش توسط ستاره زیبا : پنجشنبه 22 بهمن 94 در ساعت 17:18

  5. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 22 بهمن 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 تیر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ستاره زیبا ممنون از راهنماییت
    بله درخواست هامو با احساسات و روی خوش ازش خواستم میگه باشه ولی در اصل منو بازی میده و کار خودشو می کنه مثلا اینکه تمام پولی رو که کار می کنه دو دستی تقدیم مامانش می کنه حتی یه بار هم پیش خودش نمیگه زن من که الان بارداره نیاز به پول داره یا نه مامانش هم فکر میکنه من از پسرش به اندازه کافی پول می گیرم و هیچی نمی گه من خودم داخل خونه ترجمه می کنم اما این کار فصلی هست و درامد زیادی نداره مجبورم با اون بگذرونم با روی خوش ازش خواستم مقداری از پولشو برای خودمون نگه داره میگه باشه ولی بازهم همه رو میده به مامانش
    اصلا هم به فکر زندگی مستقل نیست و میگه هیچ وقت پدر و مادرمو ول نمی کنم
    واقعا نمی دونم چی کار کنم

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 02 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-11-15
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    8,905
    سطح
    63
    Points: 8,905, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 124 در 65 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2 نمایش پست ها
    سلام حدود پنج ماهه که ازدواج کردم و حدود 1000 کیلومتر از خانوادم دور شدم که خودش خیلی برام سخت بود نهایی و شهر غریب و دلتنگی باعث شد تا به فکر بچه دار شدن بیافتم الان حدود سه ماهه که باردارم و این پنج ماه شرایط سختی داشتم که نزدیک به هفت کیلو وزن کم کردم . شوهرم ادم خوبیه زحمت کشه سالمه ولی خیلی خشکه تو خونه نه حرفی میزنه نه شوخی می کنه و حس می کنم هیچ علاقه ای بهش ندارم در ضمن من مجبورم با خانواده شوهرم با هم زندگی کنم که خودش بحث جدایی داره، این اواخر نمی دونم شاید به خاطر حاملگی بوده دچار افسردگی شده بودم کارم شده گریه الکی .الان حدود دو هفته ست که اومدم خونه مامانم اینجا واقعا احساس ارامش و شادی می کنم نمی دونم چی کار کنم چجوری با خودم کنار بیام که برگردم و دوباره افسردگی نگیرم.
    نازنین عزیر...منم کم و بیش مشکل تورو دارم ...منم خانواده شادو روحیه شادی دارم اما شوهرم و خانوادش دقیییییقا برعکس ما هستن...ما ام به تازگی بچه دار شدیم ...با وجود بچه تحمل این زندگی واقعا سخت شده...من که روزو شب گریه میکنم...بیزارم از شوهرم...
    فقط باید بگم شوهرت تغییری نمیکنه...دلتو خوش نکن...
    به بچه ت فکر کن و خودتو بزن به بیخیالی مثل من...

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 تیر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    برادرا و خواهرش و پدرش که عموی من میشه واقعا ادمای خوب ومهربونی هستند ولی خودش و مادرش مشکل من هستند شاید اگر زندگی ما مستقل بود شاید وابستگی به مادرش کمتر می شد و مادرش کمتر تو زندگی ما دخالت می کرد و اینطوری وقت بیشتری رو برای من میزاشت ولی هر دفعه که از زندگی مشتقل حرف می زنم دعوا درست می کنه حتی یه بار هم منو کتک زد و همه ی این چیزا باعث شده دیگه بهش علاقه ای نداشته باشم اما نمی تونم به کسی هم بگم
    اصلا اون ارامشی رو که می خواستم داشته باشم رو ندارم
    خواهش می کنم راهنماییم کنید که چطور می تونم با این زندگی کنار بیام و ادم شادی باشم

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم ببین شما باید فکر کنی ببینی علت اینکه ایشون حرف مادرش گوش میکنه و کتبسته دراختیار مادرشه چیه؟؟؟؟؟من بهت میگم مادرش حس تامین کنندگیش رو به اوج رسوندهیعنی وقتی خاسته ای داره میگه پسرم میشه اینکارو برام انجام بدی وقتی ایشون انجاممیده مادرش میگه وااااااااای اگهتو رو نداشتم چیکار میکردم الهی فدات بشم و.........همه ایناباعث میشه همسرت خودش بیشتر و بیشتر در خدمتش قرار بدهاشتباه شما این بوده که ازش درخاست نکردی یا اگه کردی لحنت مناسب نبودهحتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد دکتر رو دانلود کن زندگیت زیر رو میشه ایشاللهدرضمن هرگز و هرگزاز مادرش پیش همسرت بدگویی نکن تا میتونی رابطتت رو با مادرش خوب کن این بهترین سیاسته

  10. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    skyzare (چهارشنبه 26 اسفند 94), بارن (دوشنبه 24 اسفند 94)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 تیر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ستاره زیبا واقعا ازت ممنونم
    راستش به خاطر بارداریم دکتر بهم گفت جفتت خیلی پایینه و نزدیکی ممنوع ولی من به خاطر شوهرم کمی تن به خواسته ش میدادم ولی با همه این ها بازم احساس میکنم بهم سرد شده این موضوع واقعا ناراحتم می کنه که فقط به خاطر نزدیکی شوهرم منو میخواد

    - - - Updated - - -

    من قبلا عضو این سایت بودم و بچه های این سایت قبلا خیلی فعال تر بودن ولی الان فقط می خونن و هیچ نظری نمی دن

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 تیر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    هیچ کس هیچ کمکی نکرد

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیزم

    من تجربه خاصی تو این زمینه ندارم فقط می تونم بهت بگم خوشحالیتو اینقدر وابسته به دیگران مخصوصا شوهرت نکن . برای خودت و اوقات فراغتت کارهای لذت بخش پیدا کن انجام بدی کار نکن و از همسرت پول تو جیبی بگیر وظیفشه به توام پول بده اگه نداد به مامانش بگو بهت بده اگه موافقت نکرد سر میز شام وقتی همه دور همید بگو مثلا می خوام برم کلاس آشپزی ماهی 200 هزار تومن لازم دارم بالاخره یکی پیدا می شه بهت پول بده پول بیاد دستت برو خرید کن برو خیاطی و آشپزی یاد بگیر از مادر شوهرت بخواه یه شب بذاره تو شام درست کنی شام مورد علاقه شوهرتو بپز. کلا یه کم مثبت باش تا آخر عمرت با مادرش اینا نیستی اینو مدام به خورت بگو و تو خیال خودت ، خودتو مستقل ببین با هر چندتا بچه که بخوای بالاخره جدا می شی و مدیریت خونتو دستت می گیری فعلا سیاست داشته و باش و می دونی شوهرت رو این قضیه حساسه مطرحش نکن 3 تا بچه بیاری که دیگه نمی تونی اونجا بمونین. خلاصه خودتو ضعیف نشون نده. اینکه فکر می کنی شوهرتو دوست نداری یا اون تورو به خاطر خودت نمی خواد فکر می کنم به خاطر تغییر هورمونای دوره حاملگیه . تورو دوست داره که ازت بچه دار شده. بذار بچت اونجا به دنیا بیاد اما خودتم پابه پاش بازی کن ببرش پارک بستنی بخور خوشحالیتو وابسته به کسی نکن که کسی نتونه ازت بگیرتش .
    ببخشید زیاد تجربه ندارم اما فک می کنم اگه مثبت باشی و خودت واسه خوشحالیت اقدام کنی حداقلش اینه که افسرده نمی شی. کلاس بری دوست پیدا می کنی و از تنهایی در میای یا اگه خواهر شوهر داری باهاش صمیمی شو ومحبت کن از تنهایی در بیای.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.