به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 فوبیا و اضطراب اجتماعی از نوع خاص (نسبت به محیط کاری )

    با سلام

    خوشحالم که با این انجمن اشنا شدم و امیدوارم که بتونم جواب سوالاتم رو اینجا بگیرم

    در ابتدا بگم از دوستان عزیز خواهش میکنم چند دقیقه ای وقت بگذارند و مشکلی رو که سالیان سال باهاش درگیرم رو بخونن شاید که بتونن من رو راهنمایی کنند :

    بنده بعد از مطالعه و تحقیق بسیار متوجه شدم که دچار اضطراب و یا همون فوبیای اجتماعی هستم ولی یه کم متفاوت تر با نوع فوبیای اجتماعی که سایر افراد باهاش مشکل دارند و الان نزدیک به یک سال هستش که هم به دلیل مشکل فوبیای اجتماعی که از سالیان قبل هم دچارش بودم و هم مشکلات دیگه خونه نشین شدم و طی این مدت بهتر از هر وقت دیگه ای به نوع فوبیای اجتماعی خودم پی بردم که با سایر دوستان برای حل مشکلم در میان میگذارم

    بنده به بعضی از موقعیت های اجتماعی خاص و نسبت به برخی از افراد هراس و اضطراب دارم که در برخی مواقع شاید این هراس به حدی زیاد بشه که دچار Panic Attack یا حمله وحشت میشوم

    اصل مشکل من مربوط به فوبیای اجتماعی و محیطی هست که در اون نظم و جدیت و قوانین خاصی وجود داشته باشه و یا نسیت به بعضی از افراد در یک محیط این وحشت دارم که از مهمترین های اون فوبیا نسبت به محیط کار دارم که میتونم بگم طی 10 سال گذشته با تمام تلاشی که کردم شاید تنها در چند مورد بیشتر نتونستم در محیط های کاری اونم برای کوتاه مدت دوام بیارم و در نهایت برای مدت چند ماه تا یک سال و یا بیشتر مجدد خونه نشین میشدم

    و طی تلاش های قبلی که برای رفع مشکلم کردم در حال حاضر کلا از این حالت خسته و نا امید شدم و با خیال راحت خودم خونه نشین کردم و با همه زجر و درد و مشکلاتی که این حالت داره نسبت به قرار گرفتن توی شرایط قبلی که در نهایت هر بار برام بی نتیجه بوده این شرایط برام تحمل پذیرتر شده و انگاری بهتر توستم از طریق وقت کشی مثل فیلم دیدن اینترنت و ... گذران عمر کنم

    در ادامه با ذکر چند تا مثال این نوع از فوبیام رو که به نظرم کمی خاص هستش رو توضیح میدم

    1) برای مثال در ارتباط بر قرار کردن با جنس مخالف در هر محیطی هیچ مشکلی ندارم و شاید نسیت به سایر افراد توانا تر نیز باشم

    یا مثلا نسیت به محیط های آموزشی مثل کلاس زبان های گروهی هیچ مشکلی نداشته و خیلی راحت با افراد کلاس ارتباط برقرار میکنم و فرد بسیار اکتیو و بگو بخندی هستم تا جایی که شاید بچهای کلاس تو اون محیط من رو فرد بسیار شیطونی هم بدونن ولی توی همون محیط وقتی معلم میاد سر کلاس به یکباره انرژی و حالت شورشوقم فروکش میکنه و طوی منجمد میشم که انگاری اصلا ادم یک دقیقه قبل نبودم

    در دوران کاردانی محیط دانشگاهی که داشتم به دلیل اینکه زیاد سخت نگیر نبودن و سر کلاس خیلی استادها رو اذیت میکردن و استادهای دانشگاهم زیاد دانشجو ها رو سوال جواب نمیکردن خیلی ریلکس بودم و جز بهترین دوران زندگیم بود و علاوه بر اینکه توی همون محیط هم یکی از شیطونهای کلاس بودم و نمرات خوبی هم داشتم و ...

    ولی برعکس توی دوران کارشناسی که محیط دانشگاه جدید که کاملا جدی بود و سرکلاس هیچ شوخی نبود و خیلی دانشجوها رو بازخواست میکردن انچنان دچار هراس جتماعی از محیط کلاس و حمله وحشت نسبت به محیط جدید و استادهای کلاس داشتم که بهم حس خفگی دست میداد که بعد از دو ترم کلا انصراف دادم

    نمونه های دیگم مثلا تو زمان باشگاه ورزشی رفتن و یا تالار عروسی رفتن به هیچ عنوان نمیتونم از اولش تنهایی برم مگه اینکه یکی همراهم باشه و اگر مثلا بخوان خیلی بهم اصرار کنن که در فلان مراسم تنهایی شرکت کن با اینکه شاید چند نفری رو توی اون مراسم بشناسم به هیچ عنوان نمیتونم و دچار حمله وحشت شدید میشم .

    با مثلا جایی که با دوستی که سالیان سال خارج از محیط کار با هم دوست بودیم و رابطه خوبی داشتیم ولی در محیط کار که ایشون صاحب کار من بود طوری منجمد میشدم که انگاری این ادم همون دوست سالیان قبل من نیست و اصلا نمیشناسمش و مجدد دچار حالت هراس و فوبیای عجیبی نسبت به دوستم و حساسیت زیادی نسبت به رفتار و گفتارش میشدم


    2)
    مشکل دوم و بدتر اینکه طی سالیان گذشته هر بار که با هر سختی و رنج و عذابی که بوده بعد از اینکه خودم رو در محیط های کاری قرار دادم و بعد از مدتی هراس وحشتم نسبت به اون محیط از بین میرفت در نهایت بعد از گذشت چند ماهی دچار احساس بی قراری شدید و دلزدگی از کاری که انجام میدم و به نوعی تکراری بودن اون کار همراه با حالتی همچون اضطرابی که اصلا نمیدونم دلیلش چی هستش کل وجودم در برمیگره تا اینکه باز خونه نشینم کنه که دقیقا دچار چنین حالتی که توی یکی از توضیحات ترس و فوبیا خوندم میشم

    مرحله ی سوم ترس زیر بنا و اصول اساسی قضیه است.بزرگترین مرحله ی ترس و حالتی که کاملاً وجودتان را احاطه می کند.(من نمی توانم تحمل کنم )

    یعنی کاملا به حالتی می افتم که میگم دیگه یک ثانیه هم نمیتونم تحمل کنم و بیرون اومدن از اون کار و محیط برام حکم مرگ و زندگی رو پیدا میکنه

    که در اوایل فکر میکردم مشکل از نوع کار و یا محیط کار یا افراد اون محیط یا هر دلیل دیگه ای هستش ولی در نهایت وقتی دیدم سر هر نوع کاری که هستش اخرش دچار این حالت میشم با این فرق که مثلا در محیطی که با برادر و دوستم همکار بودم و واقعا از هر نظری مشکلی نبود در نهایت مثلا بعد از یک سال خودم از کار بی کار کردم ولی در محیط دیگه ای که فوبیای اجتماعیش و حمله وحشت برای من بیشتر بود 3 ماهم نتونستم تحمل کنم


    اینم اضافه کنم که توی هر کدوم از این محیط های کاری از لحاظ هوش و استعداد و یاد گیری کار و انجام دادنش از هر کسی دیگه ای بهتر عمل میکنم (شاید کمال گرا باشم که اضراب و استرس مخصوص خودش داره )

    مثلا وقتی با برادر و همون دوستم که بالاتر گفتم کار میکردم یک مغازه دست من بود و با انواع مشتری ها در روز در ارتباط بودم و از عهده کارم خیلی خوب برمی اومدم و زیاد تو اون شرایط دچار فوبیا اجتماعی و یا حمله وحشت از طرف مراجعه کنندگان و مردم نبودم ولی این حالت نسبت به دوستم و یا شاید همکاران دیگه داشتم و در نهایت به همون دلایلی که گفتم یعنی احساس بی قراری بی دلیل و دلزدگی شدید از کار و محیط کاری و اضطراب بی دلیل به حالتی می افتادم که دیگه نمیتونستم اون شرایط حتی یک ثانیه تحمل کنم و باز خودم بی کار میکردم


    3)
    و سومین مشکلی که شاید ریشه در دوان کودکی داشته باشه و البته طی چند سال گذشته خیلی شدت گرفت احساس خشم و بروز رفتار عصبانیت نسبت به رفتار پرخاشگرانه و یا ظالمانه افراد پیدا کردم به طوری که در محیط کارم اگر کسی باهام با آرامش برخورد نکنه و رفتار طلبکارانه و یا لحن تند حرف زدن و یا احساس زور گفتن به ناحق داشته باشه به هیچ عنوان نمیتونم تحمل کنم (که شاید در واقعیت رفتار این افراد معمولی باشه و حساسیت من زیاد باشه) و درگذشته در چنین شرایطی مدام خشم خودم رو به سختی کنترل میکردم که برخورد شدیدی با طرف نکنم ولی طی چند سال گذشته کنترل کمتری به روی خشم و عصبانیتم با دعواها و برخوردهایی که داشتم پیدا کردم به نوعی که در برخی مواقع تبدیل میشم به یک بمب ساعتی که اگر منفجر بشه واقعا عواقب بدی هم برای خودم و هم دیگران به وجود میاره و یک نگرانیم هم در مورد اینده اینکه اگر در چنین موقعیتی در محیط کار مجدد در آینده قرار بگیریم چه رفتاری از خودم بروز میدم و فکر کنم یک دلیل دیگه خونه نشین کردن خودم هم این ترس و نگرانی باشه

    اینم خلاصه داستان زنگی ما

    اساتید عزیز بنده من هم به روانشناس مراجعه کردم و هم روانپزشک و متاسفانه هیچ کدومشون به دلیل عدم اطلاع کافی بنده از مشکلات خودم و هم اونها که اصلا توجه درستی نمیکردند نتونستم حل کنم

    برای همین اگر دوستان در این ضمینه اطلاعاتی دارند که
    این مشکلات مربوط به چه نوع حالت و یا بیماری روانی میشه که بتونم در موردش بیشتر تحقیق کنم و مطلع بشم ؟؟؟

    و همچنین چون اولویتم حل مشکلم از طریق دارو درمانی هستش
    میخوام بدونم با چه نوع دارو هایی قابل درمان هستش ؟؟؟
    با تشکر






































  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    652
    سطح
    13
    Points: 652, Level: 13
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود ،
    مشکل شما را مشاهده کردم و به آن آشنایی کامل دارم ، توصیه میکنم کتاب «از حال بد به حال خوب» نوشته ی «دیوید برنز» را بخوانید.
    در مورد روان درمانی اکثریت بیماران ادعا دارند که روان درمانی توأم با دارو درمانی نتیجه ی بهتری می دهد. به هرحال برای درمان می توانید از طیف وسیعی از دارو ها از............... استفاده نمایید. توصیه ی من مراجعه به متخصص اعصاب و روان است. این متخصص فقط به شما دارو میدهد و با روانشناس تفاوت اساسی دارد.
    ویرایش توسط ammin : سه شنبه 20 بهمن 94 در ساعت 19:14 دلیل: در تالارنمیتوان دارو تجویز کرد.

  3. کاربر روبرو از پست مفید مددجو تشکرکرده است .

    Am!R (چهارشنبه 21 بهمن 94)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    تا زمانی که پزشکت تشخیص اضطراب اجتماعی فراگیر و حملات پانیک نداده خودت اقدام به تشخیص نکن.چون ممکنه کلن مساله اصلی رو گم کنی ووقت زیادی صرف راه حلهای دیگه کنی.

    مشاور بالینی خبره حضورا میتونه تشخیص بدهد.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  5. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    Am!R (چهارشنبه 21 بهمن 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام..مشکل شما رو منم دارم با این تفاوت که من در مواجهه شدن با جنس مخالف اینجوری میشم.. و یک تفاوت عمده که داره اینه که من به علت داشتن چک و بدهی نتونستم خودمو خونه نشین کنم .. والا اگه این بدهیا نبود منم از خونه نمیرفتم بیرون
    شما همانطور که نوشتین فوبیا دارین و باید تحت درمان قرار بگیرین ..بنده فعلا با مقاومت کردن و بدون دارو این کارو انجام میدم..و اگه افاقه نکرد حتما به روانپزشک دوباره مراجعه خواهم کرد..

    علت های بعدی رو هم که نوشتین منشا شون اضطرابه که تبدیل به حمله وحشت میشه و کنترل ادمو از دستش در میاره.. مخصوصا زمانیکه یه حسی سراسر وجود ادمو میگیره و انگار ادمو چن لحظه پیش نبودیم..

  7. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    Am!R (چهارشنبه 21 بهمن 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مددجو نمایش پست ها
    درود ،
    مشکل شما را مشاهده کردم و به آن آشنایی کامل دارم ، توصیه میکنم کتاب «از حال بد به حال خوب» نوشته ی «دیوید برنز» را بخوانید.
    در مورد روان درمانی اکثریت بیماران ادعا دارند که روان درمانی توأم با دارو درمانی نتیجه ی بهتری می دهد. به هرحال برای درمان می توانید از طیف وسیعی از دارو ها از............... استفاده نمایید. توصیه ی من مراجعه به متخصص اعصاب و روان است. این متخصص فقط به شما دارو میدهد و با روانشناس تفاوت اساسی دارد.

    سلام

    قبلا که تحت نظر روانپزشک بودم بهم یه سری قرص داده بود که بعد از حدود 6 ماه مصرف کمی بهتر شده بودم ولی قبل از اینکه قرص ها بخواد اثری روم داشته باشه خودم رو خونه نشین کرده بودم
    و بعدشم دیگه قرص خوردن رها کردم ولی این بار گفتم قبل از اینکه باز بخوام با فوبیام روبرو شم یه کم دارو درمانی انجام بدم تا زمان مواجه با مشکل کم نیارم و این بی نتیجه بودن هر بار واقعا چیزی جز دلسردی و بدتر شدن حال ادم نداره

    اگر ممکنه اسم دارویی که گفته بودین رو برام خوصی بفرستین

    متخصص اعصاب و روان خیلی زیاده و خیلی هاشونم بیشتر تبلیغاتشون قویه اگر توی این ضمینه متخصصی میشناسید که کارش درسته و بتونه کمک کنه اگر ممکنه اسمش رو برام خصوصی بفرستین .

    ممنون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.

    تا زمانی که پزشکت تشخیص اضطراب اجتماعی فراگیر و حملات پانیک نداده خودت اقدام به تشخیص نکن.چون ممکنه کلن مساله اصلی رو گم کنی ووقت زیادی صرف راه حلهای دیگه کنی.

    مشاور بالینی خبره حضورا میتونه تشخیص بدهد.

    سلام

    حقیقتش بعد از حدود ده سال یا بیشتر و مقایسه شرابط مشابه که توش قرار داشتم دیگه خودم حداقل به یک سری از علائم که تو پست اول گفتم پی بردم

    ضمن اینکه بنده هم پیش روانشناس رفتم و هم روانپزشک جالبه بدونبد بلانسیت بعضی از دکترها روانشناسی که رفتم پیشش برداشته از هدف گذاری برام گفته و طوری وانمود میکنن انگاری با بچه دو ساله طرفه و مشخصه بعضی هاشون بیشتر فکر جیب خودشونن و اتفاقا به خاطر جو الکی که داد و بدون حل کردن مشکل بنده که به نظرم بیشتر با دارو درمانی حل خواهد شد بنده به سختی خودم رو تو محیط جدید قرار دادم ولی مجدد بعد از 10 ماه باز خونه نشین کردم خودم رو و این نا امیدی هر بار از هر چیزی بدتر هستش و این شده که بعد از اخرین بار که پیش ایشون رفتم الان نزدیک 1 سال نیم خونه نشین شدم و حقیقتش از مراجعه به هر روانشناس و روانپزشکی هم دیگه میترسم .

    ضمنا روانپزشک بنده هم فوبیای اجتماعی رو تشخیص داده بودن ولی فکر میکردن نسبت به هر شرایط و محیطی این اضطراب و هراس دارم که این طور نیست

    بی زحمت اگر مشاوره بالینی و با روانپشک خوبی برای کمک به مشکل بنده میشناسید برام اسم و ادرسش رو بفرستین

    ممنون

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام..مشکل شما رو منم دارم با این تفاوت که من در مواجهه شدن با جنس مخالف اینجوری میشم.. و یک تفاوت عمده که داره اینه که من به علت داشتن چک و بدهی نتونستم خودمو خونه نشین کنم .. والا اگه این بدهیا نبود منم از خونه نمیرفتم بیرون
    شما همانطور که نوشتین فوبیا دارین و باید تحت درمان قرار بگیرین ..بنده فعلا با مقاومت کردن و بدون دارو این کارو انجام میدم..و اگه افاقه نکرد حتما به روانپزشک دوباره مراجعه خواهم کرد..

    علت های بعدی رو هم که نوشتین منشا شون اضطرابه که تبدیل به حمله وحشت میشه و کنترل ادمو از دستش در میاره.. مخصوصا زمانیکه یه حسی سراسر وجود ادمو میگیره و انگار ادمو چن لحظه پیش نبودیم..

    سلام

    پس حداقل شما حال من رو درک میکنید

    در مورد جنس مخالف بیشتر به تمرین نیازه تا کم کم بدونید با توجه به موقعیت و شخصیت طرف چه طوی باید باهاش برخورد کنید ولی اینکه شما تو مواجه با بعضی محیط ها و یا برخی افراد یک دفعه خشک و یا منجمد بشین خیلی حس بدیه که واقعا ادم از پا در میاره

    فکر کنید من نسبت به صمیمی ترین دوست خودم و بچه محلمون تو محیط کار این حالت پیدا میکردم و طوری رفتاری میکردم که انگار اصلا هم نمیشناسیم و کوچکترین رفتار و گفتارش برای من ازار دهنده بود در صورتی که صد برابر بدترش قبلا تو محیط خارج از کار برام مهم نبود و باهاش عادی برخورد میکردم

    اتفاقا یک دلیل اینکه دارم مجبور مبشم به فکر درمان بی افتم همین بدهی هاست البته خودمم از این شرایط به هیچ عنوان راضی نیستم و انرژیم خیلی زیاده که دائم دارم خودم و انرژیم به دلیل فوبیا و وحشت از تکرار مجددی شرایط و حس حال قبلی محدود میکنم که این خیلی ازار دهندست


    بله هر کدوم از احساسات بد رو بگین تجربه کردم و البته این چند سال اخیر تبدیل به خشم و عصبانیت خیلی بدی شده که فعلا توی خونه زیاد بروز نمیکنه وگرنه قبلا بیرون از خونه اگر شرایطش محیا بود به راحتی دعوا و زد و خورد میکردم

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    دوستان کسی دیگه ای نبود بتونه کمکم کنه و یا تجربیات مشابهی داشته باشه و الان درمان شده باشه بتونه من رو هم مطلع کنه از تجربیات خودش ؟

    ممنون


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا تاپیک های سرکاری و موضوع های غیر واقعی می زنن بعضی عزیزان اونم این همه؟
    توسط meinoush در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 فروردین 94, 16:12
  2. عشق واقعی از نوع لک لکی
    توسط gole maryam در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 فروردین 89, 12:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.