به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 بهمن 94 [ 16:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-19
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    47
    سطح
    1
    Points: 47, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نامزدم در مرحله عقد سرد شده،وای به حال بعدش،نگرانم!!!

    سلام دوستان
    من دختری هستم 23 ساله و دانشجوی انصرافی مهندسی معماری(به دلیل نداشتن علاقه انصراف دادم).
    دی ماه پارسال با پسری 29ساله که کارمند هستش نامزد کردم و شهریور امسال عقد دائم کردیم.
    توی این مدت فراز و نشیب های زیادی داشت رابطمون.ما تفاوت فرهنگی زیادی داریم.
    نامزدم یاسوجی هستش و من شیراز.
    خانوادشون اخلاقا و سنت های خاصی دارین که گاهی واقعا اذیتم میکنه.
    از نظر عاطفی هیچوقت پدر و مادرش بهش رسیدگی نکردن و بهش ابراز احساسات نکردن.در واقع ابراز احساسات کلامی و تا حدودی ،رفتاری،درون خانوادشون دیده نمیشه و خودش هم به این موضوع اشاره کرده بود سابق.
    اما در رابطه با من،ابراز احساساتش مشکلی نداره و بیان میکنه خدا رو شکر و خوشبختانه!
    ما اوایل نامزدی رابطمون خیلی بهتر بود.اشتیاق خاصی داشتیم به پیام و تماس و دیدنه همدیگه.
    اما مدتی هستش که احساس میکنم رابطمون داره به سمته بدی کشیده میشه.
    بسیار زیاد از بابت این موضوع نگرانم.
    اوایل،علاقش طوری بود که من رو به وجد میاورد.
    و خیلی سریع هم متوجه تغییرات عاطفی من میشد و در صورتی که کمی عمدا یا سهوا توجهم نسبت بهش کم میشد،با نگرانی ازم میپرسید که آیا درست حدس زدم و سعی میکرد که اگر مسئله ای اذیتم کرده برطرفش کنه.
    اما جدیدا احساس میکنم که کمی بی تفاوت شده.
    مدتی من علاقم رو افزایش داده بودم و رابطمون عالی بود.
    تا اینکه احساس کردم ابراز علاقه ها تکراری شدن.
    نگران شدم و به دوستت دارم و دلتنگتم کفایت کردم.
    اونم زمانی که حس میکردم واقعا این حس رو دارم و واقعا باید بیانش کنم!
    به نامزدم هم پیشنهاد کردم که از این به بعد بیا هر زمان که احساس کردیم واقعا دلتنگ هستیم ،ابرازش کنیم.
    نذاریم تبدیل به عادت بشه.آخه ما در طول روز تمام دفعاتی که صحبت میکردیم موقع خداحافظی این جمله رو به زبون میاوردیم.
    احساس کردم کمی ناراحت شد از این پیشنهادم اما ناراضی هم نبود و پیگیرش هم نشد که دلیلش چیه؟!
    ما اوایل نامزدی در طول روز مکالمه هامون به چهار،پنج ساعت میرسید.
    اما مدتی هستش که خیلی مدت زمان مکالمه و تعداد پیامکهامون کم شده.
    احساس میکنم حرفی نداریم واسه گفتن.
    اینم بگم که ما قرار بود اواخر اسفند ماه جشن عروسی رو برگزار کنیم و زندگیمون رو شروع کنیم اما متاسفانه دایی ناتنی ایشون فوت کردن و عروسی به تعویق افتاد.خانوادش راضی نمیشدن که بعد از چهلم دایی نامزدم،عروسی کنیم.آخه ما عقدمون طولانی شده و این اصلا خوب نیست.
    چون نامزدم یه شهر دیگه زندگی میکنه و من شیراز.
    هر دو سه هفته،بهم سر میزنه و دو سه شب خونمون می مونه.

    مادرش و خواهراش رابطه خوبی با من ندارن و همون اولین بار که ما بعد از نامزدی مهمونشون بودیم،خواهرش مدام حرفهای تند و تیز میزد و مادرش هم هیچ محبتی نمیکرد.
    منظورم از محبت اینه که دریغ از یه کلمه ی محبت امیز یا یه نگاه یا یه تعریف و تمجید.
    اون روز با حرفهاشون و شوخی بیجای مادرش با مادرم،کدورت پیش اومد و بین خانواده ها شکراب شد.
    و این شروع اختلافات و مشکلاته ما بود...
    دقیقا فروردین نود و چهار...
    عید امسال به شدت به من و نامزدم،بخصوص به من،بد گذشت.

    مقابل خانوادم شرمنده شدم بابت شوخی مسخره مادرش و حرفهایی که خواهرش به من زد.
    راستش من و خانوادم از هر لحاظ از نامزدم و خانوادش بالاتر هستیم.
    فرهنگی،مالی،حتی تفاوت زیبایی من و نامزدم.
    قصدم از این صحبت ها فقط دادن اطلاعات هستش و قصد تعریف از خودم رو ندارم.
    اما نامزدم خودش هم باورش نمیشد که من بهش جواب مثبت دادم.
    پدر من کارمند شرکت نفت هستن و تقریبا هر چیز که خواستم واسم فراهم بوده.
    اگرچه زندگی من هم سختیهایی داشته چون به شدت دختر استرسی هستم و قرص ارامبخش به تجویز دکتر،مصرف میکنم.
    لازم میدونم بگم که ظاهرا مادر ایشون مخالف ازدواج ما بودن.
    به دلیل اختلافات فرهنگی...
    خواهرش وقتی یه مقدار محبت نامزدم به من رو میدید،حسادتش گل میکرد.
    به نامزدم گفته بود خوب خانوادت رو به این دختر خانم فروختی.
    نامزدم هم در جواب ساکت نمونده و گفته من مقابلش زانو میزنم جورابشم خودم پاش میکنم کفششم خودم واسش تمیز میکنم و واکس میزنم.چون همسرمه و عاشقشم.
    از اون به بعد دامنه ی حسادت خواهرش بیشتر شد و من رو باعث اختلافشون با داداششون میدیدن در صورتی ی که زمانی که من مطلع شدم بینشون این حرفها رد و بدل شده بهش گفتم خواهرت رو ناراحت کردی بهتره از دلش درآری!
    هر چن وقت،با مادرش تماس میگیرم.گاهی اوقات با پدرش...
    در صورتی که خودش سالی یک بار هم با پدرش تماس نمیگیره!!!!
    به خواهراش پیامک میدم.
    جویای حال مادرش میشم و بهش همیشه میگم مامان بیشتر مراقب سلامتیتون باشین شما واسه ما عزیزین.
    چون ایشون بیماری فشار خون دارن.
    پدرش آدم خشن و عصبی و دیکتاتوری به نظر میاد.
    معلم هستن و من حس میکنم همیشه با فرزنداشون هم مثل شاگرداشون برخورد کردن.
    خانواده ی من اما،پدرم اهل محبت کلامی نیست اما در رفتار نشون میده.
    مادرم بی نهایت مهربون و دلسوزه.
    همیشه از نظر عاطفی مراقبم بوده و من جایگاه خاصی توی خونمون داره.
    یه دلیلش هم اینه که فرزند اول خانواده هستم و دو خواهر کوچکتر دارم.
    دوستان اینهمه پر چانگی به این دلیل بود که اطلاعات رو در اختیارتون بذارم که بتونید کمکم کنید. دارم به مشکل جدی بر میخورم.
    نامزدم مدتی هستش که بی تفاوت شده نسبت به من احساسم و بود و نبودم.
    چن وقته پیش ازش دلیلش رو پرسیدم
    یک بار گفت به دلیله خستگیه ناشی از کار هستش
    یک بار گفت بخاطره طولانی شدنه عقدمون
    و دلایله دیگه.
    اما من احساس میکنم که این وسط,مشکله جدی وجود داره.
    مدام بهانه میگیره
    بحث رو خیلی کش میده
    لجبازی هاش زیاد شدن
    ناراحتی من واسش اهمیت چندانی نداره
    به شدت استرسی شده
    و احساس میکنم در محیط کارش استرس زیاد بهش دست میده اما خودش منکر میشه!
    خیلی زیاد مقابلم جبهه میگیره.
    به شدت زودرنج و حساس شده و زود دلخور میشه و
    دیر فراموش میکنه.برخلافه اونوقتها که
    دیر دلخور میشد و زود فراموش میکرد و عشق جای دلخوریشو میگرفت!
    خانوادش هنوز هم انگار با من مشکل دارن و من رو به عنوان عروس خانواده نپذیرفتن.
    پدرش اصلا در رابطه با مسایل مالی اجاره ی خونه و مخارج عروسی بهش کمک نخواهد کرد
    طبق گفته ی خودش.
    در صورتی که در مجلس خاستگاری در این مورد توافق کرده بودیم که پدرش مقداری از هزینه رو تقبل کنه
    چون نامزدم وضع مالی مناسبی نداره و پس اندازش کافی نیست.
    من به دلیل اینکه از شخصیت و اخلاقش خوشم اومد بهش جواب مثبت دادم و حاضر شدم باهاش توی خونه اجاره زندگی کنم در اینده ...و نه ماشین و سرمایه ای !!!!
    دختری هستم که دنبال ارامشم.
    ارامش و عشق و اخلاق و ایمان از همه چیز واسم مهمتره و اولویتهای بعدیم مسایل مالی هستش.
    احساس میکردم با ایشون میتونم زندگی ارومی داشته باشم با توجه به شناختی که پیدا کرده بودم.
    اما ظاهرا یا من اشتباه کردم
    یا ایشون شخصیت اصلی رو نشون نداده بود تا قبل از عقد دایم.
    الان مشکل من با تفاوت فرهنگیمون هستش
    و مشکلاتی که در رابطه با اخلاق و تغییراتش ذکر کردم.
    انقدر این مساله ازارم داده که به جدایی هم فکر کردم.
    نمیخوام بی گدار به آب بزنم.
    دوستان به راهنماییتون نیاز دارم.
    میخوام کمکم کنید دلیل تغییرات نامزدم رو متوجه بشم
    و اینکه چه کارایی انجام بدم که اون دوباره مثل سابق مشتاق باشه به وجوده من!؟؟؟
    دلیل بهانه گیریهاش چی میتونه باشه؟
    اینکه من واسه اشتی پیشقدم بشم واسم خوشایند نیست.
    چکار کنم که بد عادت نشه و اون این کار رو انجام بده؟
    چون چندین بار زمانی که خونمون بود،وقتی بحث میکردیم تا زمانی که بلیط برگشت داشت لج میکرد و کشش میداد و بد رفتاری میکرد و در اخر هم خدافظی میکرد و میرفت.
    اما من همیشه با این وجود بازم از زیر قرآن ردش میکردم.

    الان واقعا سر در گمم.
    احساس میکنم انتخابم اشتباه بوده
    احساس میکنم پسره سست اراده ای هست
    محکم نیست در مقابله سختی ها و مشکلات
    خیلی زود وا میده و جا میزنه
    دیشب بهم گفت داری منو از خودت سرد میکنی
    کمکم کنید دوستان
    من خیلی دوسش دارم
    اما دلم نمیخواد زمانی برسه که پشیمون بشم از این علاقه
    مثل الان که کمی پشیمونم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    تا حدی این مسائل در دوران عقد به خصوص عقدهای طولانی طبیعیه.همسر شما هر چقدر هم قوی و بااراده باشه باز نمیتونه کاملا در برابر خانوادش و بقیه مشکلات و

    مسوولیت هایی که بر عهدش هست مقاومت کنه.

    پیش اومدن سوءتفاهم در دوران عقد طبیعیه . خیلی وقتها این سوءتفاهم ها با رفتن زیر یک سقف و شناخت بیشتر زن و شوهر از همدیگه برطرف میشه.

    شما هم سعی کنید رفتار خودتون رو بررسی کنید و به این فکر کنید شما چه رفتارهایی داشتین که ممکنه به این سوءتفاهمات دامن زده باشه.

    مثلا دیشب که بهتون گفته داری منو از خودت سرد میکنی شما قبلش چه رفتاری داشتین و چه حرفی زده بودین؟

    اون داره دوران سختی رو با توجه به همه مسائل سپری میکنه و از شما انتظار میره درکش کنید و بهش آرامش بدین.

    در مورد اختلاف فرهنگی ،این میتونه موضوع جدی باشه و باید در همه زمینه ها بررسی بشه.شما بعد از ازدواج قراره توی کدوم شهر زندگی کنید؟

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من که کاملا طبیعیه. مطمئنا هیچ وقت عشق و علاقه و اشتیاق مثل دوران نامزدی نمیشه . اینو مطمئن باش. مثل یه تشنه ای که تشنگیش برطرف میشه. دوران عقدطولانی هم این مشکلاتو میاره.من خودم 4 -5 سال عقد بودم. با اینکه ما هیچ مشکل خونوادگی یا مالی نداشتیم و همسرم قبل ازدواج بیشتر از هرکسی عاشق من بود توی دوران عقد کم کم مثل یه شعله که داره خاموش میشه رابطمون همینطور شده بود. تا چند ماه بعد عروسی . ولی بعدش دوباره شروع شد و من با صبوری بیشتر و بدست آوردن قلق شوهرم الان به نظرم خیلی خوشبخت تر هستم.
    فکر نکن که برای مردا محبت الویته به اندازه ی ما. باید درکش کنی . از سختی هاش تو محیط کارش بپرس. کاری کن که اونم فکر کنه میتونه بهت تکیه کنه. حس لیلی و مجنون بودن واسه مردا وقتی فکر آینده و مشکلات مالی و .... بعدش رو دارند حس خوبی نیست.

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اردیبهشت 98 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1392-5-25
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    4,615
    سطح
    43
    Points: 4,615, Level: 43
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2

    تشکرشده 61 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من هم عقد طولانی و اینکه خانواده اش ازت خوششون نمیاد دلیل اصلی سردی همسرته
    اما شما قوی باش خودتو تو دل مادر همسرت جا کن بقیه خیلی مهم نیستن ، بری سر خونه زندگی خودت کم کم رابطه اتون بهترم میشه اونم البته باز به مهارتهای خودت بستگی داره که همسرتو جذب اخلاق خوبت کنی، من چهار ماه تو عقد بودم که به نظرم خیلی ام خوب بود اما همسرم الان بهم میگه اون اولا انقدر دوست داشتم فرصت بشه همش پیش هم باشیم ام کم کم عادی شد برام خودش میگه که اوایل ازدواج چون ناشناخته هستیم اشتیاق برای جذب طرف مقابل خیلی زیاده، هرچند ما الان خیلی بیشتر از دوران عقد همو دوست داریم اما تنش غیر قابل انکاره و وجود داره نگران نباش هوای همسرتو داشته باش

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 بهمن 94 [ 16:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-19
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    47
    سطح
    1
    Points: 47, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز ممنونم از راهنماییتون
    میخواستم این پست رو حذف کنم.میشه لطفا بهم بگید چطور باید این کار رو کرد؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم انتظار مالی بیجا از پدرم داره،واقعا خسته ام کرده
    توسط سحر22 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: پنجشنبه 18 خرداد 96, 15:44
  2. اگر عذاب وجدان گرفته اید،وارد شوید
    توسط gole maryam در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 20 اسفند 88, 08:48
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مرداد 87, 05:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.