به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 95 [ 09:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به زندگی مون یه فرصت دیگه دادم و اینبار هم جدا نشدم.....

    سلام دوستان

    مشکلاتی که با شوهرم دارم رو در تاپیک قبلی توضیح داده بودم(اختلافات فرهنگی زیاد، وابستگی بیش از اندازه به خانواده ش، محل زندگی مون، مشروب خوردن و.....) که دفعه آخر بعلت اینکه وقتی من خونه نبودم دوستاش رو مخفیانه اورده بود خونه و مشروب خورده بودند و وقتی فهمیدم قهر کردم. (البنه قبل از اون هم بینمون دلخوری بود و این اتفاق باعث منفجر شدن من شد یطورایی!!!!)هربار به این نتیجه می رسم که برای هم مناسب نیستیم اما پای عمل که میاد وسط می ترسم و نمی تونم انجامش بدم.این بارجدی ترمیخواستم این کار رو بکنم، اما بازم نتونستم.

    اینم بگم که همونطور که قبلا گفتم من برای زندگی مون و برای همسرم خیلی ازخودگذشتگی کردم، باوجود اینکه زد زیر قولش و نیومد تهران زندگی کنه قبول کردم برم باهش زندگی کنم و خیلی قولهای دیگه که انجام نداد...
    خلاصه
    بعد از یک ماه و نیم که قهر بودیم اومد دنبالم و من باز آشتیکردمم. اینبرا متوجه شدم که نمیتونم جدا بشم. چون فکرمیکنم بعدا ممکنه پشیمون بشم. تصمیم گرفتم یه فرصت دیگه به زندگیمون بدم و سعی کنم مشکلاتمون رو حل کنم.


    امیدوارم شما هم اگه راهکاری دارید بهم بگید تا انجام بدم
    مشکل بزرگ زندگی من مشروب بود که اونو هم نذاشت کنار. دیدم داره مخفی کاری میکنه و خیلی بدتر از قبل شده. خودش میگه چون تو منو تو تنگنا گذاشتی باعث شده مخفی کاری کنم. میگه اگه بعضی وقتا اجازه بدی توی مراسما و جشنا این کارو بکنم اونم به مقدار کم، هیچوقت مخفی کاری نمیکنم و سواستفاد نمیکنم.(درصورتی که از اول قول داده بود لب نزنه و میدونست من چقدر بدم میاد اونوقت الان میگه منو تو تنگنا گذاشتی. چرا از اول بهم قول داد)،
    سه ساله که میگم نه، به هیچ عنوان نمیتونم باهاش کنار بیام، اما بهتر که نشد هیچ، بدترم شد. به این نتیجه رسیذم که اگه بخوام باهاش زندگی کنم باید اونو با این کاستی هایی که داره بپذیرم، .وگرنه همه ی اعصاب خوردی هاش فقط واسه خودمه، خسته شدم از بس سعی کردم با محبت، با بحث، وحتی با دعوا اونو از اینکار منع کنم. واقعا فایده ای نداره توی اون محیط امکان نداره درست بشه. وقتی که خانواده ش هم پشتش هستند و همش این تصور رو بهش میدن که تو هیچ کار بدی نکردی.


    راستش من بهش اجازه دادم، گفتم فقط توی بعضی از مراسما میتونی اینکارو بکنی و اگه بیشتر از اون بشه تحمل نمیونمو و اگر یکبار دیگه بفهمم مخفی کاری کردی دیگه نمی بخشمت. و توی خونه همهیچ وقت نمیتونی بیاری.
    یا باید جدا بشم یا باید اونو همینطور که هست بپذیرم. ( حالا شاید با احتمال خیلی خیلی کم یه فرجی شد و خودش دست برداشت از اینکارا. اما احتمالش خیلی ضعیفه!!) خب جدایی هم واسم هزینه های زیادی داره، تصمیم گرفتم زندگی کنم. حداقل یه سال تلاشم رو بکنم ببینم میشه یا نه. چون جلوی من نمیخورد توی مراسمها، وقتی که من نبودم اینکارو میکرد بدون هیچ مناسبتی.
    میدونم که سه سال سر این مساله جنگیدم اما نشد. همش فکر میکرد از طرف من تحت کنترله. من اون توی تنگنا گذاشتم. هرکاری که فکرش رو بکنید کردم اما نشد. بعنوان راه حل آخر گفتم اینم امتحان کنم. (البته خودش طوری نمیخوره که تابلو بشه، اگه بوی دهنش رو حس نکنم نمیفهمم خورده.)


    دوستان واقعا به کمک نیاز دارم. بهم بگید چیکار کنم بهتر بتونم با تفاوتهایی که با همسرم دارم کنار بیام؟ چطور شادتر باشم وقتی یه مسائلی توی زندگی م هست که اذیتم میکنه؟؟
    نمیدونم باید چیکار کنم. از طرفی به چیزایی که واسم مهم بوده توی این زندگی نرسیدم. از طرفی هم میخوام زندگی م رو حفظ کنم....
    توی این شهرکوچیک هیچ کس رو ندارم و همش احساس غربت میکنم. محیطشم که قبلا گفتم بهتون..... چطور ذهنم رو از این مسائل دور کنم؟؟!!!! و خوشبختی رو بیارم تو زندگیم؟!!!

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    درکت میکنم خیلی سخته پزیرش تفاوتها و اگه هم انجام ندین احتمالا خودشون فکر میکنن داری لج بازی میکنی یا میخای حرصشونو در بیاری

    اونایی که میخان ازدواج کنن به این موضوع دقت کنن گاهی وقتا یه فاصله 2کیلومتری با عث کلی تفاوتها و فرهنگها میشه ادم احساس میکنه وارد

    یه کشور دیگه ای شده با وجود اینکه یه ریشه فامیلی هم داشتن

    شما خودتو با این تفاوتها همگام کن اگه میخای زندگی کنی و اونا شمارو از خودشون بدونن

    این جوری که پیداست خانوادشم مقید به دین نیستن

    شما در مقابلش چگونه هستی از لحاظ مسائل دینی؟

    آیا در مقابلش رعایت میکنی ؟

    آیا نمازاتو سر موقع می خونی ؟

    آِیا در ماه رمضان برات مهم هستش که روزه ات قضا نشه ؟

    شده توی خونه ختم انعام بگیری یا قران و دعایی جهت سلامتی روح روانش ؟؟

    روابط جنسی شما در حد اعتدال هستش ؟

    شده بعد از روابط جنسی سریع دوش بگیرین و عنوان کنین که میخام نماز صبحم را از دست ندم ؟

    شده در خانواده شوهرتون دعوتین موقع اذان نمازتون را مقدم بدارین ؟

    هر چه قدر خودت در زمینه دینی قویتر باشی طرف مقابلت را بیشتر میتونی تحت تاثیر قرار بدی

    نمیدونم متوجه شدین تا حالا یا نه مثلا بیایم به یه بچه ای بگیم دروغ خوب نیست نباید دروغ بگی

    اون وقت خودمون یواشکی داریم با تلفن صحبت میکنیم دروغ بگیم بچه متوجه میشه

    و از فردا اونم میشه یکی مثل ما وحرفمون هییییچ تاثیری نداره

    درسته که شما اهل مشروب خوردن نیستین اگه میخای در همسرت تاثیر بزاری

    باید از لحاظ دینی همه چی را در مقابلش رعایت کنی

    ادمی که مشروب میخوره اگه ترک کنه تا 40 روز نماز نداره

    میدونی چرا چون همه اثرات اون مشروب بعد از 40روز از بین میره و اون وقته که پاک میشه و میتونه نماز بخونه

    خانمی صبوری کن اگه زندگیتو دوست داری

    از نوشته هات مشخص هستش که دوسش داری و اونم وبهم وابسته شدین

    اگه اهل این نیست که مکانشو تغییر بده شمام اصرار کنی فایده نداره

    سعی کن برا خودت باشی خودتو فراموش نکن قدر لحظه هارو بدون به بهترین شکل ازشون استفاده کن

    اگه بخای همش بهش گیر بدی بدتر میشه حساس ترش میکنی تو ذهن خودش فکر میکنه با خوردنش اروم میشه

    محیط خونه را اروم کن تا اون بیشتر توی خونه بمونه و کمتر سراغ رفیقاش بره

    برای گرفتن نتیجه بایستی اسه اسه قدم برداری میخام بگم صبوری پیشه کن تا درست بشه

    سعی کن در همه احوال همیشه با هم باشین ترکش نکن دوسه روزه بری اونم تنها باشه

    براش دعا کن خدا به راه راست هدایتش کنه هر وقت خاست بره بیرون همراهیش کن بگو عزیزم رضای خدا درکارت باشه این جمله خیلی تاثیر داره

    موفق باشین

  3. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    یه دوست (دوشنبه 03 خرداد 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 95 [ 09:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هلنای عزیز ممنونم بابت راهنمایی های خوبتون

    دقیقا حرف دل من رو زدید: انگار دارم تو یه کشور دیگه زندگی می کنم....
    اینجا چون مرز آذربایجانه فرهنگ مردم خیلی فرق میکنه، فقط به فکر خوش گذرونی و تفریح هستند، اونم از نوع ناسالم. جزوی از فرهنگشون شده. پدر همسرم مشروب میخوره و همون موقع نماز میخونه!!!! چون جزوی از فرهنگشون شده و اصلا اون رو گناه نمیدونند. همه اینطوری ان اینجا، چیزی که واسه من خیلی عجیب و غیرقابل باوره....

    درمورد اینکه پرسیدید درمقابل مسائب دینی چطور رفتار می کنم: بله سعی میکنم خیلی رعایت کنم جلوی همسرم، قبلا خودم هم بعضی وقتا تنبلی میکردم اما بعد ازدواج خیلی رعابت کردم، سعی میکنم نمازام رو سروقت بخونم، روزه هامو میگیرم، گاهی اوقات جلوی همسرم قرآن میخونم و معنی ش رو واسش میخونم، اینها باعث شده که اون هم نمازاش رو بخونه البته سروقت نمیخونه،اما قضا هم بشه میخونه. روزه هم میگیره،البته قبلا هم مگیرفت.
    سعی میکنم کاری کنم که نماز صبح رو بتونم پا شم بخونم. همسرم رو هم بیدار میکنم. گاهی اوقات پا نمیشه اما اکثرا بیدار میشه و میخونه نمازش رو.

    یه بار که باهم خوب بودیم بهم گفت تو باعث شدی من بهتر بشم، به خدا نزدیکتر بشم و خوشحالم که با تو ازدواج کردم.
    اما درمورد مشروب اصلا قبول نداره حرفم رو. و میگه اصلا گناه نیست. چون از اول اینطوری تربیت شده و پدرش که بزرگترین آدم توی زندگیشه و همسرم خیلی قبولش داره این اعتقاد رو داره. میگه یه ذره اشکالی نداره، همه چی به اندازه باشه خوبه. اون که گفتن حرامه واسه کسیه که مست میکنه و از خود بیخود میشه!!

    اینم بگم که درمورد مسائلی مثل حجاب من خودم خیلی رعابت نمیکنم. البته اونم مساله ای نداره چون خانواده خودش بی حجابن. و میدونم که بهتره بیشتر رعابت کنم. در مورد ختم و انعام و اینها که فرمودید هم تاحالا انجام ندادم.
    من خیلی مذهبی نیستم خودم، اما یه مسائلی خیلی برام مهمه. مشروب رو خیلی بد میدونم و وقتی بوش رو میده اصلا نمیتونم بهش نزدیک بشم.

    نظرشما درمورد اینکه بهش اجازه دادم گاهی اوقات اینکارو بکنه چیه؟ تون که درهرصورت میخوره،حداقل اینطوری از مخفی کاری بهتره. آدم رو از هرچی بیشتر منع کنن بیشتر میره سمتش و فک میکنه چخبره. من واقعا این مساله بهم ثابت شده....

    من تو زندگیم خیلی مشکلات دیگه هم دارممثل اینکه از این شهر بدم میاد، محیطش، فرهنگش و حتی امکاناتش، اینجا با اینکه فوق لیسانش دارم نمیتونم کار کنم)احتمالش خیلی کمه)و....اما اینی که گفتم از همه چی برام مهمتر بود
    من آدمی هستم که با خیلی چیزا میتونم کنار بیام فقط درصورتی که خودش خوب باشه و باهم خوش باشیم............

  5. کاربر روبرو از پست مفید یاسمن. تشکرکرده است .

    سها** (دوشنبه 19 بهمن 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    شما وظیفه خودتو انجام بده اینکه رعایت میکنی خیلی خوبه یه نقطه مثبتی هستش

    که باعث شده همسرت نمازشو بخونه در این مورد بهت تبریک میگم

    یه سوال دیگه هم داشتم

    ایا شما مغلد به مرجعی هستین ؟

    یا ممکنه مغلد باشین ولی تا حالا سراغش نرفتین ؟

    اگه هم کتابی در این مورد ندارین از همین امروز دنبالش باشین

    مرجع های زیادی هستن میتونن کمکتون کنن

    از جمله اقای وحید خراسانی و ....

    میتونیین مغلد شون بشین و سوال های دینی را ازشون بپرسین

    حتی در کتابهاشون نوشتن که خوردن مشروب چه عواقبی برای انسان داره

    حالا چه از نظر سلامتی و چه از نظر دینی

    شما بایستی اطلاعاتت رادر این زمینه زیاد کنی و به شکل مثبت به همسرت انتقال بدی

    باید اونو اگاه کنی که این کارش اشتباهست

    منتها نه بهصورتی که فکر کنه داری لجشو درمیاری یه جوری دلسوزانه

    مثلا بهش بگو من به شما افتخار میکنم که اهل نماز هستین

    خدارو شکر فردا فرزندمون زیر بال پر بابش بزرگ میشه

    انتقاد سازنده داشته باشی اول بایستی کلی ازش تعریف کنی بعد مطلبتو عنوان کنی تا بتونی به هدفت برسی

    شماره 09640هم برای پاسخ گویی به مسائل دینی هستش در قم از اون جاهم میتونی کمک بگیری

    اگه راضی نشد بگو من یه سوال شرعی دارم بیا باهم تماس بگیریم و سوال کنیم شمام اگه در

    چیزی شک دارین میتونین سوالتون را بپر سین

    باهاش کل کل نکن شما اگاهش کن خودش خود به خود درست میشه

    تا زمانی که از این عمل دست بر نداشته فکر فرزند داشتنو نکن چون شما میخای فرزندی پاک وبا سرشت نیکو به دنیا بیاری

    دیشب برات دعا کردم که خدای بزرگ این توانایی را بهت بده تا بتونی همسرت را اگاه کنی

    به امید خدا هر روز بیای بگی داره بهتر میشه

    اگه میخای کسی حرفتو گوش کنه بایستی اون قدر با لطافت باهاش صحبت کنی و اون قدر مراعات حالشو در زمینه های دیگر کنی

    که طرف مقابلت شرمندت بشه و اون وقته که به مقصودت میرسی

    موفق باشین

  7. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    یه دوست (دوشنبه 03 خرداد 95)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 95 [ 09:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان

    هلنای عزیز مرسی که وقت میذاری و راهنمایی می کنی. از اینکه برام دعا کردید هم خیلی خیلی ممنونم

    ممنون میشم اگه دوستای دیگه هم نظرشون رو بگن.به همراهی تون نیاز دارم

    هلنا جان در مورد مرجع، نخیر مرجع ندارم سوالهای دینی م رو ازکتابایی که دارم و یا تو اینترنت سرچ میکنم.

    حتما سعی میکنم کارایی که گفتید رو انجام بدم و باهاش کل کل نکنم و انتقاد سازنده داشته باشم، اما نباید دیگه مستقیم درمورد این قضیه حرف بزنم، فکر میکنم باید زمان بدم به این مساله، چون اینقدر که تو این سه سال درمورد این مساله باهم بحث و دعوا کردیم که تا حرفش میشه اون جبهه میگیره.

    متاسفانه با چیزایی که دیدم و شناختی که بدست آوردم،خیلی بعید میدونم همسرم دست از این کار برداره، اما من توکل میکنم دیگه چاره ای ندارم. مساله محیط اینجاست. همسرم وقتی میاد تهران 1ماهم بمونه یبار قهوه خونه نمیره چون کسی پایه ش نیست، تنهایی نمیره هیچوقت. اما اینجا هرروز بدون استثنا میره. چون عادت کرده و تنها جایی که دوستاشو میبینه اونجاست و هیچ جای تفریحی ای نداره اینجا، درمورد مشروب هم به همین صورت. چون اینجا همه اطرافیانش اهلش هستند و مثلا جمعی رو تصور کنید که توی مهمونی ده تا مرد توش هستند ( از نزدیکترین فامیلاش) همه میرند و مشروب میخورن و به کسی که نمیخوره هم هزار تا تیکه میندازند و میگن از کی تا حالا تو نمیخوری؟از خانمت می ترسی؟! اوایل که جلوی من نمیخورد همه اینطوری مسخره ش میکردن. و چون خودش اعتقاد داره که گناه نیست از اینکه بخاطر من بقیه اینطوری مسخره ش میکردند عذاب مبکشید. و من اینو متوجه میشدم. و با اینکه از اینکه نخورده خوشحال بودم اما از اینکه انگار داره خجالت میکشه ناراحت و غمگین میشدم.

    البته مسلما قضیه فقط مسخره کردن بقیه نیست، خودش هم میدونم که خیلی دوست داره، حسی بهش میده که نمیخواد ازش بگذره، حتی اگه گناه باشه...
    همسرم پدرش رو خیلی قبول داره و تاحالا نشنیدم تو حرفش نه بیاره، کاش حداقل پدرش اهل این مسائل نبود تا از طریق اون کاری میکردم. اما متاسفانه من منشا اصلی این مشکل رو نوع تربیتی که پدرش با پسراش داشته میدونم....
    کل خانواده ش هم چ.ن با من هم عقیده نیستند فکر میکنند من خیلی گیر میدم و حساسیت های الکی دارم.... درصورتی که من اصلا به بیرون رفتن و گشتن با دوستاش هم کاری ندارم اگه فقط این مساله نباشه که متاسفانه هست، همیشه هست.....

  9. کاربر روبرو از پست مفید یاسمن. تشکرکرده است .

    سها** (چهارشنبه 21 بهمن 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 95 [ 09:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به دوستان خوب همدردی

    دوستای خوبم به راهنمایی هاتون نیاز دارم
    چندوقت پیش، توی این تاپیک مسایل و مشکلاتم با همسرم رو گفته بودم واستون.

    گفته بودم که چندوقتی با هم قهر بودیم(بخاطر آوردن دوستاش تو خونه و مشروب خوردن وقتی نبودم) . الان 1ماه و نیمی هست که آشتی کردیم.توی این مدت مشکل جدی ای نداشتیم. البته نه اینکه چیزی تغییر کرده باشه و اختلافات و تفاوتهامون کم شده باشه، بلکه من سعی کردم خودمو اذیت نکنم و مسایل رو آسونتر بگیرم. یطورایی بیخیال باشم

    همونطور که گفته بودم یکی از مشکلای بزرگمون مشروب خوردن گه گاه همسرمه. به پیشنهادهای خوب هلنا60 عزیز هم عمل کردم، سعی کردم خودم الگویی باشم واسه همسرم و خودم به چیزایی رو بیشتر رعایت کنم. همسرم آدم بدی نیست، اما همونطور که قبلا گفتم مشروب خوردن جزوی از فرهنگشون شده و جزء جدانشدنی شادی هاشون به حساب می یاد.


    الانم چهارشنبه سوری نزدیکه و من دوباره حالم پریشونه.......همش دارم فکر میکنم چطور باید رفتار کنم؟؟؟ همسرم و خانواده ش همیشه توی این روز مشروب میخورن... الان سه ساله که بخاطر این مساله نه چهارشنبه سوری و نه سیزده بدر و نه هیچ مراسمی بهم خوش نمیگذره، یاد دوران مجردیم افتادم که چقدر خوشحال بودم، چقدر توی جمع صمیمی خانواده م بهم خوش میگذشت با یه عالمه تفریحات سالم.......... دلم خیلی گرفته......
    تو این سه سال، یعنی از اول که نامزد کردیم همیشه چهرشنبه سوری و سیزده بدر با خانوده اونا بودیم و هرسال یه بهونه ای میاره و نمیشه با خانواده من باشیم(میدونم که علتش همینه که تو جمع ما نمیتونه مشروب بخوره و لابد خوش نمیگذره دیگه....)

    بعد از این قهر آخرمون بهش اجازه دادم که گاهی اوقات اینکارو درحد کم بکنه اما اگه زیاد بشه تحمل نمیکنم و یا بفهمم مخفی کاری کرده... که توضیحاتشو بالا دادم. اینکه چقد درمونده شدم تو این مدت و همه راه ها رو امتحان کرده بودممم...
    الان که میدونم قراره هفته بعد و کلا عید چندبار این مساله رو ببینم نمیدونم چطور خودمو کنترل کنم، دست خودم نیست وقتی میبینم این کارو کرده رفتارم خیلی عوض میشه، هرکی که توی جمع باشه از چهره م متوجه میشه ناراحتی م رو.

    دوستای خوبم ازتون میخوام بهم راهکار بدید. دلم نمیخواد دیگه اینقدر ناراحت باشم، نمیخوام اینقدر اذیت بشم، دلم میخواد واسم مهم نباشه، اما نمیشه....نمیتونم.....
    وقتی بهش فکر میکنم گریه م میگیره، دبگه خسته شدم، نمیخوام این مساله اینقدر واسم مهم باشه دیگه
    اون که نمیونه مشروبو بذاره کنار، پس اگه قراره زندگی کنیم من باید رو خودم کار کنم دیگه....

    بهم بگید چطور رفتار کنم؟مخصوصا توی جمع خانوادگی شون. و همینطور با خودش. اون که میخوره، نمیخوام بحث کنم دیگه باهاش،چون نتیجه ای نداره، اما نمیخوامم رفتارم طوری باشه که پررو بشه

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    ببینید دوست عزیز من خودم یه مردم
    هر مردی دوست داره از نظر همسرش یه قهرمان و یه تکیه گاه باشه و بخاطر این حاضر هرکاری بکنه
    شمام ازین راه وارد شو
    سعی کن اول شوهرتو حسابی مدح کنی
    خوبیهاشو یکم با اغراق بیان کن پیشش
    بهش بگو تو تنها کس من توی این شهری
    همه دلخوشی منی
    بهت اعتماد دارم که اینجام و ازین حرفا....
    اینجوری میره توی فضا
    بعد برو توی فاز احساسی بهش بگو فقط یه موضوعی هست که اذیتم میکنه و نمیتونم باهاش کنار بیام و چون میدونم تو حاضری برای من هر فداکاری بکنی میخام که باز خودتو بهم ثابت کنی
    بعد کم کم بهش بگو خاستت رو
    اینکه مشروب نخوره
    بنظر من از باب نصیحت بهش نگی بهتره چون موضع گیری میکنه
    فقط با دست گذاشتن روی نقطه ضعفهای یه مرد میتونی اونو برده خودت کنی
    اقتدار و تکیه گاه بودن و حس مردانگیش
    اینو بدون نقطه ضعف هر ادمی نقطه قوتشم هست
    اینارو با توجه به شخصیت خودم گفتم که یه مردم و میدونم رگ خوابم چیه....
    موفق باشی و سر زنده....

  12. 3 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    skyzare (سه شنبه 25 اسفند 94), نارجیس (چهارشنبه 19 اسفند 94), ستاره زیبا (پنجشنبه 20 اسفند 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 95 [ 09:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    amf66 عزیز، از پاسختون ممنونم. حقیقتش اینه که من خیلی این کار رو انجام دادم و با ملایمت و مهربونی اش خواستم که اینکارو نکنه، شاید توی خیلی مسایل دیگه جواب بده، اما درمورد این قضیه تا الان جواب نداده، هرکاری که فکرشو بکنید انجام دادم، با محبت و مهربونی ازش خواستم،گاهی قهر کردم، حتی چندبار به خاطر این مساله خواستم ازش جدا بشم، چون من از روز اول گفته بودم این چیزی نیست که بتونم تحمل کنم و برام خیلی مهمه. اما هربار قول داد و بعد یه مدت زد زیرش.
    توی نامزدی جلوی من رعایت میکرد و این کارو نمیکرد، منم فک میکردم نمیخوره، اما بعد از عقد که دیگه بقول معروف خرش از پل گذشت، تو جشنها متوجه شدم که میخوره، و وقتی با مخالفتم روبه رو شد، متوجه شدم که وقتی من نیستم این کارو انجام میده و بنظر من مخفی کاری خیلی بدتره. اینم بگم که من بخاطر ارشدخوندنم میام تهران و رفت وامد میکنم و فکر اینکه هربار وقتی من نیستم اینکارو بکنه دیوونه م میکنه. بخاطر همین سری آخر که دعوامون سر این مساله بود، وقتی دیدم هیچ کدوم از تلاش هام نتیجه نداده و بلکه بدتر هم شده و داره از نبود من سواستفاده میکنه بهش گفتم من هنور هم خیلی ناراحت میشم بخاطر این مساله، اما اگه بیشتر از مراسمای خاص اگه پیش بیاد دیگه تحمل نمیکنم یا اگر یبار دیگه توجه شم مخفیانه این کار رو کردی. یجورایی بهش اجازه دادم گاهی اوقات وقتی خودم هستم بخوره. چیکار باید میکردم؟ سه سال تلاشم بدترش هم کرد. فقط باعث شد مخقی کاری هاش بیشتر بشه. خودش میگه تو منو توی تنگنا و محدودیت گذاشتی. چه تنگنایی؟؟؟ من که از اولش گفته بودم. وقتی نمیتونست چرا هزاربار بهم قول داد؟ اگه از اولش میدونستم خیلی راحت بهش جواب منفی میدادم. میگه چون میخواستم به دستت بیارم بهت این قول رو دادم، این حرفاش خیلی عصبانی م میکنه


    آقای amf66 همونطور که قبلا گفتم مساله اینه که توی اون محیط نمیتونه ترک کنه، وقتی عزیرترین اطرافیانش و تمام کسانی که توی جمع هستند خیلی راحت اینکارو انجام میدن، همسرم هم که میگه گناه نیست، پس چرا فقط من نخورم؟ اینجا همه همینن، یعنی فقط کسی که اینجا زندگی کنه درک میکنه من چی میگم

    بنظرتون توی چهارشنبه سوری وقتی اینکارو انجام داد چه برخوردی داشته باشم؟ توی شب یلدا اینقد اعصابم خورد شده بود که همه متوجه شدن چقد ناراحتم.....
    با توجه به حرفایی که اخرین بار بهش زدم الان با خودش میگه من که بهش اجازه دادم گاهی اوقات اینکارو بکنه. البته تو این سه سالم که مخالفت میکردم اون کار خودشو میکرد، فقط چندساعتی پیش من نمیومد تا متوجه نشم، که این بدتره بنظرم...


    دوستان خواهش میکنم راهنمایی کنید ...

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 95 [ 09:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان چرا کسی نظری نمیده؟

    ممنون میشم اگه راهکاری راهنمایی ای چیزی دارید بهم بگید

  15. کاربر روبرو از پست مفید یاسمن. تشکرکرده است .

    نارجیس (چهارشنبه 19 اسفند 94)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام دوست خوب.
    اینو بدون که با تحت فشار قرار دادن و ترسوندن و قهر کردن چیزی درست نمیشه..

    مطمئن باش تلاشهایی که گفتی انجام دادی حتما نتیجه داده.. اینکه با خوبی و محبت کردن ازش درخواس کنی و زمانیک ه رابطه خوبی دارید طوری بهش بگی که بدش نیاد... مطمئن باش کم کم نتیجه خواهی گرفت

    کارهایی که باید مد نظر قرار بدی:
    1- صبر و پششتکار....... نباید زود خسته شی عزیزم... فکر کن میخوای یک جیزی که از نظر اون مشکلی نداره و لذت بخشه رو ازش بگیری... راه سختی در پیش داری... انتظار نداشته باش با یه برخورد خوبت اون به طور کامل بذاره کنار.. باید کم کم حلو بری....نباید زود کم بیاری دختر خوب

    2- در مورد چهارشنبه سوری ... باید از الان به فکر هرچه بهتر کردن رابطتون باشی... یکی دو شب قبل پهارشنبه سوری وقتی دیدی رابطه تون خیلی خوبه یه خورده خودتو لوس کن براش و بگو: من خیلی دوست دارم.. میخواستم ازت تشکر کنم که اینقدر داری تلاش میکنی که مشروب خوردنو کم کم بذاری کنار... بعد بهش بگو میخواستم بدونم چهارشنبه سوری میخوری یا نه؟... مطمئنا نمیگه اره خیلی زیاد هم میخورم... احتمال زیاد میگه سعی میکنم کم بخورم... اونوقته که تو محکم بغلش میکنی و مبگی مرررررسی به خاطر همه چیز.... بعدش هم حتی اگه دیدی زیاد خورد اصلااااااا به روی خودت نیار و خودتو به اون راه بزن

    3- باز هم میگم تا میتونی رابطتونو خوب کن و با سیاست و صبر و حوصله برو جلو ایشالا موفق میشی... اینقدر هم سر این مساله ناراحتی و اعصاب خوردی نکن دختر... با این جدیتی که داری مطمئنم روزی میای اینجا و میگی دیگه اصلا نمیخوره... البته اگه تا اخر درست جلو بری



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فقط یک هفته فرصت دارم یه رابطه یکساله رو فراموش کنم.اما ...
    توسط خوشبختی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 آبان 92, 19:44
  2. بافرصت کم چطوردرس بخونم
    توسط roseflower در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آذر 91, 14:05
  3. شوهرم فرصت جبران اشتباه به من نمی دهد!
    توسط nazanin_60 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 بهمن 90, 10:52
  4. اگر امسال آخرین فرصت باشه؟
    توسط یک زن امیدوار در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 دی 90, 12:02
  5. فرصت
    توسط zeinab در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 27 بهمن 86, 23:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.