به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 بهمن 94 [ 20:58]
    تاریخ عضویت
    1394-11-17
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Bow میخوام یه زن واقعی باشم و همسرم رو جذب کنم

    سلام دوستان،من تازه عضو شدم امیدوارم منو به جمعتون بپذیرید.

    من و همسرم دوساله که عقدیم و بخاطر مشکلات مالی هنوز نتونستیم بریم سر خونه و زندگیمون متاسفانه.

    هر دومون همدیگر رو خیلی دوست داریم اما بخاطر دوریمون (همسرم مجبوره تو یه شهر دیگه هم درس بخونه و هم کار کنه) خیلی مشکلات داشتیم.

    مخصوصا این اواخر،خیلی اوضاع بدتر شده و مدام با هم بحث می کنیم... . بعضی وقتها همسرم خیلی بد صحبت میکنه و شده که گاهی مثلا بگه "تو چقدر نفهمی" و امثال این حرفها... .

    منم متقابلا واکنش نشون میدادم و یااشتباهات گذشته ش رو پیش میکشیدم و اوضاع بدتر میشد.بعد بهم میریخت و من مجبور میشدم کوتاه بیام و گاها التماسش کنم (!) تا آروم باشه.البته فرداش خودش هم پشیمون بود و ازم عذر میخواست.

    اما این دعواها خسته م کرده.. احترامی که پیش همسرم داشتم از بین رفته و حس میکنم کم کم داره نسبت بهم سرد میشه...

    بارها خواستم باهاش صحبت کنم و ازش بخوام در کنار هم مشکل رو حل کنیم اما هربار بهانه میاره که من تحت فشارم (و حق هم داره البته!) و این حرفها...
    البته از حق نگذریم همسرم مرد فوق العاده خوبیه ولی این شرایط هر دومون رو خسته کرده.

    عذر میخوام که زیاد نوشتم،لطفا کمکم کنید چجوری این اوضاع رو درست کنم... واقعا درمونده شدم...

  2. 2 کاربر از پست مفید ماهک.ن تشکرکرده اند .

    alireza198 (شنبه 17 بهمن 94), khaleghezey (شنبه 17 بهمن 94)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اولا تبریک میگم مبارک باشه

    تنها کاری که باید کنی برگزاری سریعتر مراسم عروسی شده اصلا مراسم نگیر یا ساده بگیر یک خونه کوچیک بگیرید طلا کمتر بخر یا توی جهیزیه صحبت کن ساده تر بگیرید شما هرکاری کنی 2 سال و فاصله ای که دارید باعث کدورت میشه.بهترین کار برگزاری مراسم عروسی هستش.

    دوران عقد نهایت 6 ماه تا یکسال بیشتر باشه باعث بروز مشکلات زیادی میشه که این یک نمونه اش هست.

    مهارتهای ارتباطی

    مهارت های ارتباطی با دقت مقالات این بخش را مطالعه نمائید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    هلیاجون (شنبه 17 بهمن 94), ماهک.ن (شنبه 17 بهمن 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 بهمن 94 [ 20:58]
    تاریخ عضویت
    1394-11-17
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از توجهتون.

    راستش رو بخواید ما داریم تلاشمون رو میکنیم که زودتر یه مراسم ساده و جمع و جور بگیریم و بریم زیر یه سقف،ولی شرایط مالیمون تا حداقل سه چهار ماه آینده این اجازه رو نمیده چون مخارج جهیزیه و خونه پای خودمونه و فقط برگزاری مراسم به عهده خانواده ها... .

    ممونم از لینکی که برام گذاشتید،حتما با دقت میخونمش.

    راستی یه سوال.
    امروز داشتم با خودم فکر میکردم شاید بیش از حد دردسترسش بودم که بی اهمیت شدم!مثلا هر وقت که خواسته باوب کم ارتباط داشتیم،هرساعتی از شبانه روز که تماس میگرفت جواب میدادم و نگرانیهاش رو برطرف میکردم،خیلی وقتا از خیلی کارای ضروری خودم زدم تا کمکش باشم و... . البته که تمام اینها وظیفه منه اما فکر میکنم بیش از حد بودنش باعث شده بی اهمیت بشم... . این فکر من درسته؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میخوام یه زن واقعی باشم. یک زن کامل یک انسان کامل
    توسط عاشق خانواده در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 شهریور 94, 16:55
  2. اضطراب اجتماعی شدیدم زندگیم را مختل کرده
    توسط ranaaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 15:32
  3. فوبیا و اضطراب اجتماعی
    توسط ki@rash در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 خرداد 91, 01:18
  4. سخت بودن انتظار واسه گرفتن جواب مثبت قطعی
    توسط larg.62 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 15 آبان 89, 09:53
  5. * صداقت واقعی
    توسط escarlet در انجمن تنش و دعوا در ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 12:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.