سلام
پشت این تاپیک ناشکری نیست ، چشم و هم چشمی نیست و توقع بالا هم نیست فقط کمی خستگی و نگرانی است اونهم از سمت
شخصی که مدیریت و برنامه ریزی فوق العاده ای داره اهل ورزش و رفت و آمده ، یه خونه ی روشنه 60متری داریم که با دکوری خوب از تمام فضاها استفاده کردم و خونه پر از تیرو تخته نیست...
من به زندگی در روستا فکر میکنم و میخوام بدونم شرایط زندگی و درآمدزایی و.. در روستاهای اطراف
تهران چگونه است؟ مثلااز دماوند تا تهران 1ساعت راه است و رفت و آمد خیلی راحت است ولی کمی گران و زمستانهای سختی دارد .
چرا؟
فکر میکنم تا حدودی همه میدانند چرا!
زندگی در تهران برای قشری که درآمد خوبی دارند ، در محله خوبی زندگی میکنند ، وقتشان برای خودشان است خیلی خوب است چرا که نباشد
ولی سخت است برای کسانی که درآمد پایینی دارند ، آینده شغلی ندارند یا نامعلوم است ، در یک قفس 50 متری زندگی میکنند و معلوم نیست
کی بتوانند خانه ی 50 متریشان را 70 متر کنند آنهم نه حیاطی و نه باغچه ای نه بوی زندگی ای!
سخت است برای کسانی که صبح تا شب سرکار هستند و روزی 2-3 ساعت در ترافیک و آخر سر هم باید با سردرد برسند
خانه و نهایتا زندگی ای که نه وقتی برای دیدن خانواده میماند ، نه مسافرته 6ماه یکباری نه اکسیژنی نه دلخوشی
فقط استرس برنامه ریزی دویدن دود ترافیک دیواره خانه شبهای خسته و صبح های بی انرژی
خسته شدم از اینکه صبح ها با عجله خانه را ترک میکنم ، شب که میرسم خانه باید مدام چشمم به ساعت باشد که به موقع به رختخواب بروم
باید برای حداقل های زندگیم استرس داشته باشم مبادا ساعت 12 شب بشه و نه شامی آماده بوده و نه خودم آراسته و نه خانه تمیز ... اینها حداقل زندگیست!
ماشینی که داریم بی کیفیت ترین و نامطمئن ترین ماشین است ، ما 6ماه یکبار هم مسافرت نمیریم شاید گاهی هم سالی یکبار و دوسالی یکبار...
خانه مان 60متری است و من برای دعوت کردن تمام خانواده ام یکجا هرگز موفق نبوده ام ،
مدام باید به بچه ها بگویی بشین نرو نیا، باید بچه ها مثل آدم بزرگها بشینن روی زمین و تکان نخورن تا خونه شلوغ نشه
باید برای اینکه با عزیزانم 1ساعت خلوت کنم از 1هفته قبل برنامه ریزی کنم ، واقعا این زندگی است؟؟
دوست دارم وقتم برای خودم باشه ، دوست دارم پنجره رو باز کنم هوای خونه عوض شه نه اینکه محکم ببندمش غبار و دود نیاد ،
وقتی میزنم به طبیعت کم میمونه اشکم دربیاد تازه میفهمم از چه نعمتی محرومم
وقتی میزنم به طبیعت تا یه هفته انرژی دارم حالم خوبه دلم نمیگیره مغذم خوب کار میکنه، ولی الان واقعا بریدم
به این فکر میکنم که 25سال عمرم اینطوری رفت یعنی وایسم 25 سال دیگه ام همینطوری بره؟!
دیروز مادری رو دیدم که دختر بچه ی 9سالش افسردگی گرفته بود درس نمیخوند نمیخندید ،
میگفت چرا باید مامانم صبح تا شب خونه نباشه میگفت چرا مامانم بعضی شبا خسته میشه حتی نمیاد دنبالم منو از خونه مادربزرگم ببره خونه ی خودمون!!
نمیشه خونه مونو بفروشیم بریم زمین کشاورزی پرورش قارچ و ماهی یا هر چی راه بندازیم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)