سلام .. کم و بیش شاید منو بشناسید.. قبلا تاپیک هایی بار کرده بودم در مورد بعضی از رفتارهای شوهرم... مثل اینکه : منو درک نمیکنه و غیره.
الان که دارم مینویسم چشمام پر اشکه... نمیدونم شاید اینجوری میتونم تا حدی خودمو اروم کنم... امروز شوهرم سر کار نمیرفت... صبحونه رو اماده کردم و صداش زدم بیاد خیرررررر سرش بخوره.. ولی وقتی اومد دیدم رفت سر یخچال و شیر با کیک خورد..
بهش گفنم دلم میخواست امروز با هم صبحونه میخوردیم... گفت مگه دمت به دم من بسته است؟ گفت من دوست دارم شیر بخورم بعدش گفت تو هر چی دوست داری بخور... بهش گفتم نه اینکه بخوام فقط با تو بخورم فقط دلم نمیخواد تنهایی بخورم..
خلاصه بعد از این مشاجره کووتاه اون رفت سر لپ تاپش تا بلیط بخره .. داشت حساب میکرد که اونقدری پول داره بتونه بلیط بخره یا نه.... داشتم از تعجب شاخ در میاوردم... اخه از حقوق این ماهش به من هیچی نداده بود ولی الان برا خرید یه بلیط شک داشت چقدر پول تو حسابشه... منم خیلی اروم رفتم و ازش پرسیدم این ماه حواست بوده کجاها پول خرج کردی؟
گفت نه اصلاااا نمیدونم.. طوری گفت یعنی اینکه من دیگه نپرسم... خلاصه من که کلی سوال تو ذهنم بود رفتم سراغ گوشیش تا کسری جقوقش رو که اس ام اس میاد براش رو چک کنم...
خلاصه دیدم هر چی من به خوبی و نرمی ازش میپرسم اون جبهه حق به جانب میگیره و جواب درست نمیده.... در اخر گفت اصلا هر کارری کردم به خودم مربوطه....
باور کنید من باارامش تمام باهاش صحبت میکردم ولی اون همش میگفت ول کن .. الان وقت این سوالات نیست و از این حرفها و بی خودی عصبانی شدو اماده شد که بره.
منم وقتی دیدم اینطوررررررررررر سر هیچی بهم میگه خوب کردم و از این حرفها رفتم تو اتاق که حاضر بشم برم بیرون.... با حالت قهر... دیدم برگشته با دااااااااد و بیداد که تو چرا امروز با من اینطوری کردی؟ گفتم اخه چیکارت کردم... بهش گفتم مگه من کی ام که به خودت اجاره میدی اینطوری باهام حرف بزنی..... عین چی داشت داد و هوار میکرد..... بهش گفتم برو بیرون از خونه.... داشت مثل دیوونه ها درو به هم میکوبید... هولم داد محکم اقتادم رو تخت.... نمیدونید چقدر عصبانی شده بود
مگه من چی گفته بودم بهش؟ مشکل من اینا نبست... مشکل من اینه که فهمیدم خیلی وقتا با این سیاست حق به جانب میگیره... انتظار داره وقتی میگه عصبانیم من بگم باشه تو راست میگی... انتظار داره همش من کوتاه بیام.... انتظار داره من در برابر حرفهاش هیچ کاری نکنم و گیرررررررر ندم
میدونم نباید مردا رو سیم جیم کرد.. همه این رو خوب میدونم اتفاقا چون شوهرم میدونه من اینا رو میدونم اینجور برخورد میکنه.... میخواد بگه نباید مردا رو زیادسیم جیم کرد... میخواد بگه وقتی میبینی شوهرت ذهنش جای دیگه درگیره نباید باهاش کل کل کنی... ولی خدا میدونه که من چقدرررر خواسم بود که بهش برنخوره............
اصلا میدونید چیه ؟ چون میدونه من خیلی مراعات میکنم رفتارهاش بدتر شده.... بعد ما رو باش میخوایم تو این وضعیت بچه هم بیاریم.... اگه تو دوران حاملگی یه بار اینجوری داد بزنه که بچه سقط میشه.....
الان نمیدونم باید چه رفتاری باهاش داشته باشم؟
خواهش میکنم بگید تو چنین شرابطی که شوهرت همیشه حق به جانبه باید چه کار کرد؟
اگه بدونم رفتار من اشتباه بوده هر کاری میکنم ولی شما بگید کجای رفتار من بد بوده؟ اره شاید اگه فرصت دیگه ای میپرسیدم بهتر بود ولی اون میتونست اینو خیلی خوب از اول بگه نه اینکه از همون اول بگه ولش کن نمیدونم و از این حرفها
دلم میخواد وفتی میاد خونه اینجا نباشم
باید بفهمه کارش اشتباه بوده..
ولی چطوری؟
شوهرم خیلی عصبیه... اتفاقا از این اخلاقش همیشه داره به نفع خودش استفاده میکنه.. همیشه میگه مگه نمیبینی من عصبیم؟
دارم دیوونه میشم... توی شهر غریبی ام ... کسی رو اینجا ندارم چز خدا....
اون منو با این حال و روز تنها گذاشت... میدونید چرا؟ چون من ازش پرسیدم چرا در عرض ده روز تمام حقوقت تمام شده و چیزی نمونده؟
میخوام از خونه برم بیرون تا نیم ساعت دیگه ... لطفا زودتر بهم جواب بدین... ممنون میشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)