به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array

    با پرخاشگری همسرم چه کار کنم

    سلام .. کم و بیش شاید منو بشناسید.. قبلا تاپیک هایی بار کرده بودم در مورد بعضی از رفتارهای شوهرم... مثل اینکه : منو درک نمیکنه و غیره.

    الان که دارم مینویسم چشمام پر اشکه... نمیدونم شاید اینجوری میتونم تا حدی خودمو اروم کنم... امروز شوهرم سر کار نمیرفت... صبحونه رو اماده کردم و صداش زدم بیاد خیرررررر سرش بخوره.. ولی وقتی اومد دیدم رفت سر یخچال و شیر با کیک خورد..

    بهش گفنم دلم میخواست امروز با هم صبحونه میخوردیم... گفت مگه دمت به دم من بسته است؟ گفت من دوست دارم شیر بخورم بعدش گفت تو هر چی دوست داری بخور... بهش گفتم نه اینکه بخوام فقط با تو بخورم فقط دلم نمیخواد تنهایی بخورم..

    خلاصه بعد از این مشاجره کووتاه اون رفت سر لپ تاپش تا بلیط بخره .. داشت حساب میکرد که اونقدری پول داره بتونه بلیط بخره یا نه.... داشتم از تعجب شاخ در میاوردم... اخه از حقوق این ماهش به من هیچی نداده بود ولی الان برا خرید یه بلیط شک داشت چقدر پول تو حسابشه... منم خیلی اروم رفتم و ازش پرسیدم این ماه حواست بوده کجاها پول خرج کردی؟

    گفت نه اصلاااا نمیدونم.. طوری گفت یعنی اینکه من دیگه نپرسم... خلاصه من که کلی سوال تو ذهنم بود رفتم سراغ گوشیش تا کسری جقوقش رو که اس ام اس میاد براش رو چک کنم...


    خلاصه دیدم هر چی من به خوبی و نرمی ازش میپرسم اون جبهه حق به جانب میگیره و جواب درست نمیده.... در اخر گفت اصلا هر کارری کردم به خودم مربوطه....

    باور کنید من باارامش تمام باهاش صحبت میکردم ولی اون همش میگفت ول کن .. الان وقت این سوالات نیست و از این حرفها و بی خودی عصبانی شدو اماده شد که بره.

    منم وقتی دیدم اینطوررررررررررر سر هیچی بهم میگه خوب کردم و از این حرفها رفتم تو اتاق که حاضر بشم برم بیرون.... با حالت قهر... دیدم برگشته با دااااااااد و بیداد که تو چرا امروز با من اینطوری کردی؟ گفتم اخه چیکارت کردم... بهش گفتم مگه من کی ام که به خودت اجاره میدی اینطوری باهام حرف بزنی..... عین چی داشت داد و هوار میکرد..... بهش گفتم برو بیرون از خونه.... داشت مثل دیوونه ها درو به هم میکوبید... هولم داد محکم اقتادم رو تخت.... نمیدونید چقدر عصبانی شده بود

    مگه من چی گفته بودم بهش؟ مشکل من اینا نبست... مشکل من اینه که فهمیدم خیلی وقتا با این سیاست حق به جانب میگیره... انتظار داره وقتی میگه عصبانیم من بگم باشه تو راست میگی... انتظار داره همش من کوتاه بیام.... انتظار داره من در برابر حرفهاش هیچ کاری نکنم و گیرررررررر ندم

    میدونم نباید مردا رو سیم جیم کرد.. همه این رو خوب میدونم اتفاقا چون شوهرم میدونه من اینا رو میدونم اینجور برخورد میکنه.... میخواد بگه نباید مردا رو زیادسیم جیم کرد... میخواد بگه وقتی میبینی شوهرت ذهنش جای دیگه درگیره نباید باهاش کل کل کنی... ولی خدا میدونه که من چقدرررر خواسم بود که بهش برنخوره............

    اصلا میدونید چیه ؟ چون میدونه من خیلی مراعات میکنم رفتارهاش بدتر شده.... بعد ما رو باش میخوایم تو این وضعیت بچه هم بیاریم.... اگه تو دوران حاملگی یه بار اینجوری داد بزنه که بچه سقط میشه.....

    الان نمیدونم باید چه رفتاری باهاش داشته باشم؟
    خواهش میکنم بگید تو چنین شرابطی که شوهرت همیشه حق به جانبه باید چه کار کرد؟
    اگه بدونم رفتار من اشتباه بوده هر کاری میکنم ولی شما بگید کجای رفتار من بد بوده؟ اره شاید اگه فرصت دیگه ای میپرسیدم بهتر بود ولی اون میتونست اینو خیلی خوب از اول بگه نه اینکه از همون اول بگه ولش کن نمیدونم و از این حرفها

    دلم میخواد وفتی میاد خونه اینجا نباشم
    باید بفهمه کارش اشتباه بوده..
    ولی چطوری؟
    شوهرم خیلی عصبیه... اتفاقا از این اخلاقش همیشه داره به نفع خودش استفاده میکنه.. همیشه میگه مگه نمیبینی من عصبیم؟

    دارم دیوونه میشم... توی شهر غریبی ام ... کسی رو اینجا ندارم چز خدا....

    اون منو با این حال و روز تنها گذاشت... میدونید چرا؟ چون من ازش پرسیدم چرا در عرض ده روز تمام حقوقت تمام شده و چیزی نمونده؟

    میخوام از خونه برم بیرون تا نیم ساعت دیگه ... لطفا زودتر بهم جواب بدین... ممنون میشم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم اونجا که شما صبحانه درست کردی ایشون ایا همیشه عادت داره بره سذ یخچال خودش صبحونه بخوره یا فقط امروز؟
    باید میگفتی باشه عزیزم شیر دوست داری بشین سر میز خودم برات اماده کنم باهم بخوریم اخه روز تعطیله
    درموذد بلیط خریدن ایشون یکم تو دلش از شما پر بوده از بحث بعد که پرسیدی اصلا هواست بوده پول کجاها خرج کردی؟ این دقیقا ایشون به انفجار نزدیک کرده اینکه شما میدونی مردا تو لحظه ای که خودشون دغدغه دارن بیای سیم جیمشون کنی قاطی میکنن فایده نداره باید واقعا بهش ایمان داشته باشی چون واقعا قاطی میکنن
    درضمن سوال شما هرچند با لحن اروم بوده اما چون از قبل یه دلخوری کوچیک بوده و خود جمله شما این پیغام به همسرت میده که پولارو چیکار کردی؟؟؟؟؟؟
    این یعنی تو بیعرضه ای و همسرت گارد میگیره به تو ربطی نداره پول خودمه
    سومین اشتباهت تو که میدونی نباید به حالت قهر خونه رو ترک کنی پس باعث تشدید عصبانیت شدی
    من خودم خیلی خودم درگیر مسائل مالی همسرم نمیکنم اصلا نمیگم چی خریدی چیکار کردی اینطوری هروقت هم پول بخام بهم میده چون من که نمیدونم پول نداره
    بنابراین یا خودش مجبور میشه بگه چیا خرج کرده یا پول میده
    مردا پول رو یه عامل استقلالشون میدونن پس خیلی خودت رو درگیرش نکن
    چون خودت عصبی میشی
    الان شما اگه تو درگیری حرف بدی نزدی و کاری نکردی پشیمون باشی پساگهاومد یکم سرسنگین باش ولی منعطف یعنی اگه چراغ سبز نشون داد یعنی معذرت خاهی میکنه پس یکم تحویلش بگیر و زمان خیلی خوشی بهشبگو که پرخاشگریهاش رو کم کنه و از ناراحتیهات بگو ولی اول ازش تعریفتمجید کن

  3. 3 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 16 بهمن 94), نارجیس (شنبه 17 بهمن 94), هلیاجون (جمعه 16 بهمن 94)

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نارجیس جان

    ممکنه صحبت من از نظر شما و در نوع رابطه ای که شما دارید صدق نکنه.
    اما خود من به عنوان یک خانم همچین بازخواستی برام سخته، لابد برای همسر شما هم واقعا برخورنده باشه.

    این که رفتارشون درست نبوده درش شکی نیست.
    ایشون اگر هم بهش برخورده یا نمی خواسته در این مورد بازخواست بشه می تونست بهتر مطرح کنه
    و مستقیم با شما صحبت کنه نه داد و بیداد.

    در مورد درآمد ها تون و چگونگی خرج کردنش توافق و برنامه تون چطوری بوده؟
    اگر یه برنامه مشخص بذارید که دیگه لازم نباشه همدیگه را بازخواست کنید و از گوشی و شماره حساب و غیره همدیگه را کنترل و به نوعی به دیگری توهین نکنید، بهتره.

    در مورد پرخاشگری و علتهاش باید مطالعه کنی
    که بتونی ریشه رفتار همسرت و کمک به رفعش را پیدا کنی
    مجموع سخنرانیهای دکتر بابایی در مورد رفتار را گوش کن.

    البته کار تخصصی هست اگر خیلی جدی و حاده
    و درمانش خیلی برات مهمه باید به روانکاو مراجعه کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 16 بهمن 94 در ساعت 05:06

  5. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نارجیس (شنبه 17 بهمن 94), هلیاجون (شنبه 17 بهمن 94)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    904
    سطح
    16
    Points: 904, Level: 16
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه،واقعا مگه ما زنا چکار کردیم؟؟؟کتک بخوریم،حرف بشنویم،هیچی نپرسیم،فقط نقش یه زن خوبو بازی کنیم که فقط شوهرمون راصی باشه؟؟؟؟پس خودمون چی؟؟؟کی میخواد مارو راضی نگه داره؟کی میخواد به ما محبت کنه؟؟؟یعنی فقط یه زنیم که باید شوهرداریو خونه داری کنه؟؟؟چراااا؟؟؟؟پس خودمون چی میشیم؟؟؟؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید namname-baran تشکرکرده است .

    نارجیس (شنبه 17 بهمن 94)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    شما اگر همسرت رو خوب بشناسی و روی نفطه های حساسش دست نذاری کم کم همسرت در کنارت اون آرامش رو حس می کنه و دریچه قلبش به روت باز میشه و این قبیل مسائل بینتون پیش نمیاد. هر چی من می خواستم بگم بهتر و کاملترش رو خانم ستاره زیبا گفتن. دانستن تنها کافی نیست باید عمل کنید و البته در راه عمل کردن صبور باشید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  9. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    نارجیس (شنبه 17 بهمن 94), هلیاجون (جمعه 16 بهمن 94)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام به تمام دوستای خوبم.. ممنون از ستاره زیبا و شیدا و دلجوی عزیز به خاطر پیشنهادت خوبی که دادن...
    کاملا حرفهاتونو قبول دارم.. بله بااااید روشهای درست رو به کار ببرم... کاری که از اول زندگی مشترک تا به الان انجام دادم ولی دوستان خوب مشکل من فقط اینها نیست...

    مشکل اصلی من اینه که شوهرم خیلی خوب فهمیده که من زن فهمیده ای هستم.. فهمیده که من در برابر رفتارهای مختلف خیلی خوب بلدم انعطاف به خرج بدم.... فهمیده که من خودم خوب میتونم خودمو جمع و جور کنم....
    تنها کاری که در پیش گرفته اینکه که از روی مسائل رد بشه .. همین

    اگر در مورد مساله ای اختلاف پیش بیاد توی اون اختلاف میگه بذار بعدا حرف میزنیم... خوب هر کس این حرف اونو بشنوه میگه جق با اونه.. خوب لابد الان وقت مناسبی نیست.......

    من از اینجا ناراجتم که اون وقت مناسب هیچچچچچچچچچچچچچچچچو قت نمیرسه.... تا حالا نشده بیاد بگه راستی اون روز که اون مساله پیش اومد نظر من اینه که.......... مگه اینکه من بیچاره دوباره از رو برم و با سیاست های پر پیج و خم خودم دو کلمه حرف به زور از دهان مبارکش بشنوم تا به این طریق گوشه ای از دلنگرانی های خودم رو ترمیم کنم

    اصلا مشکل من اینه که دیگه از بازی کردن نقش یه ادم منطقی و بادرایت خسته شدم... شوهرم اینو خوب فهمیده.... مخصوصا الان که دارم مشاوره هم میرم.... شوهرم دیگه کامل پاشو کنار کشیده.... انگار اون دیگه مسئولیتی در برابر من نداره......... فکر میکنه من دیگه الان باید خیلی مراعات حالشو بکنم


    تا میام حرف بزنم میگه خسته ام... همیشه ار خستگی هاش حرف میزنه و از بدهی ها... میدونید چرا؟ تا من درکش کنم... اون روز بهش گفتم عزیزم درک خوبه که دو طرفه باشه... میدونید چی گفت؟ گفت وااااااااای دوباره شروع کرد... خیلی وقتا بهم میگه خانم معلم.... اخه من باید چیکار کنم

    با حرفهای نم نم باران تا حد زیادی موافقم... چرا شوهر من نباید یه بار پیش خودش فکر کنه که من هم زنم... و یکبار هم اون به خواسته های من توجه کنه... و یکبار فقط یکبار اون پیشنهاد بده که با هم حرف بزنیم؟؟؟؟؟؟

    چرا؟
    گاهی وقتا به این فکر میکنم که یه خورده رفتارهای بچه گانه از خودم نشون بدم تا بفهمه من هم اگه بخوام میتونم خیلی غیر منطقی و اشتباه رفتار کنم............................. خسته شدم از بس نقش ادمای عاقل و بالغ رو بازی کردم... خسته شدم

  11. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 17 بهمن 94)

  12. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس نمایش پست ها

    اگر در مورد مساله ای اختلاف پیش بیاد توی اون اختلاف میگه بذار بعدا حرف میزنیم... خوب هر کس این حرف اونو بشنوه میگه جق با اونه.. خوب لابد الان وقت مناسبی نیست.......

    من از اینجا ناراجتم که اون وقت مناسب هیچچچچچچچچچچچچچچچچو قت نمیرسه....


    تا میام حرف بزنم میگه خسته ام... همیشه ار خستگی هاش حرف میزنه و از بدهی ها... میدونید چرا؟ تا من درکش کنم... اون روز بهش گفتم عزیزم درک خوبه که دو طرفه باشه... میدونید چی گفت؟ گفت وااااااااای دوباره شروع کرد... خیلی وقتا بهم میگه خانم معلم.... اخه من باید چیکار کنم

    با حرفهای نم نم باران تا حد زیادی موافقم... چرا شوهر من نباید یه بار پیش خودش فکر کنه که من هم زنم... و یکبار هم اون به خواسته های من توجه کنه... و یکبار فقط یکبار اون پیشنهاد بده که با هم حرف بزنیم؟؟؟؟؟؟
    نارجیس جان

    منم با شما و نم نم باران موافقم که کاش می شد همسرتون یه بار بیاد بگه نارجیس چرا ناراحتی؟ بیا بشینیم حرف بزنیم
    یا در مورد موضوع اون روز می خوام برات صحبت کنم و روشن کنم مساله چی بوده.
    ولی خب نمی آد. اینجام نیست که ما بهش بگیم آقای محترم به نارجیس توجه و محبت نشون بده

    ولی اون جمله که بهت می گه خانم معلم یه کم جای سوال داره؟
    خیلی امر و نهی و بکن نکن می کنی؟
    فکر کنم یه مقدار کنترل گری و می خوای همه چی طبق برنامه و استاندارد خودت پیش بره.
    من از موضوع پول و بازرسی حسابش و گوشیش و بازخواست کردنش هم این حس را داشتم
    که خب طبیعیه که ایشون عکس العمل بد نشون بده و ناراحت بشه از این همه کنترل

    اما در مورد این که هیچوقت نمی آد حرف بزنه
    شما همون موقع که می گه بعدا حرف بزنیم بگو یه ساعت تعیین کن. کی؟ فردا خوبه؟ دو ساعت دیگه خوبه؟

    یا روش بهتر این هست که برای خودتون قرار بذارید مثلا سه شنبه ها ساعت شش تا هفت در مورد مسائلی که در طول هفته هر کس توی دفترچه دلخوریها یا سوالات نوشته صحبت می کنیم. یه دفترچه بذار و نکاتی که در طول هفته پیش می آد بنویسید. هر دو طرف. یه روز تو هفته بشینید بحث کنید و تمومش کنید.

    روزی که قراره بعدش اوقات خوبی داشته باشید را برای اینکار نذار.
    مثلا آخر هفته خوب نیست. چون مهمونی و استراحت و برنامه های آخر هفته تون را تحت تاثیر قرار میده.

    آداب گفتگو را هم بخون و قشنگ برای خودت بنویس چی می خوام بگم و چطوری بگم
    و چطور درگیر بازیهای شوهرم نشم و نذارم وسط گفتگو گولم بزنه و بحث را منحرف کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 17 بهمن 94), نارجیس (یکشنبه 18 بهمن 94), هلیاجون (شنبه 17 بهمن 94), آنیتا123 (یکشنبه 18 بهمن 94)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    شاید مشکل همینه.همین خانم معلم بودن شما.

    شاید همسرتون از همین خسته شده. از اینکه همه چیز باید طبق اصول خاصی پیش بره.از اینکه شما همیشه به قول خودتون نقش آدمهای عاقل و بالغ رو بازی می کنید.

    اونم میشه آدمی که همیشه مشکل از طرف اونه .شاید همین کلافش کرده .

    به نظرم همیشه لازم نیست شما شخصیت کاملی از خودتون نشون بدین.شخصیتی که همه چیز رو میدونه. چه اشکالی داره بعضی وقتها هم خودتون باشین و اجازه

    بدین اون شما رو با همه ضعف ها،ترس ها و کم آوردن ها تون ببینه. ضعف شما رو ببینه و ازش بخواین بهتون کمک کنه.

    هر چند هیچ چیزی پرخاش گری اون رو توجیه نمیکنه ولی ببینین آیا این پرخاش گری ذاتیه یا نتیجه سردرگمی و کلافگی و عدم اعتماد به نفس اون در برابر همسریه

    که همیشه کار درست و منطقی رو انجام میده.

  15. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    نارجیس (یکشنبه 18 بهمن 94), ستاره زیبا (یکشنبه 18 بهمن 94)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    مزسی شیدای عزیزم به خاطر اینکه میای و با نظرات خوبت منو راهنمایی میکنی.. دوست خوب شوهر من ادمیه که خیلی زود از چیزی که ناراحت میشه واکنش سریع نشون میده و در مقابل خیلی زود هم همه چیزو فراموش میکنه وانتظار داره من هم همه چیزو فراموش کنم و حرف دیگه ای بعدش نزنم..

    باید بگم تا حد زیادی پرخاشگریش ارثیه و پدر و برادر کوچک ترش هم همینطور هستند..

    حالا اون چیزی که شما پیشنهاد میدین به نظرتون تو شرایط من که همیشه شروع کننده ضحبت بوده ام و اون به خاطر همین مساله به من میگه خانم معلم و به خاطر حرفهای من همیشه کلافه هست بیام بگم یه روزی رو بیا تعیین کنیم برای اینکه حرفهامونو بزنیم فکر میکنید درسته؟

    من که فکر میکنم از این حرفم استقبالی نمیکنه... میگه مگه باز چه حرفی مونده که نزدی... یا حتی اگه قبول کنه اون روز یه بهانه ای پیدا میکنه که یا نیاد یا اینکه تمام تلاشش اینه که من زودتر حرفهام تموم شه و بره دنبال کارش.

    خودم فکر میکنم باید شرایطی پیش بیاد که خودش به این نتیجه برسه که واقعا صحبت کردن لازمه... ولی نمیدونم چطوری؟

    دوست خوبم انتیای عزیز جق باشماست... خودم هم به این نتیجه رسیدم که نباید شخصیت کاملی داشته باشم در برابر رفتارهامون.... ولی دقیقا نمیدونم باید چه کاری انجام بدم؟ پرخاشگری شوهرم به خاطر عدم اعتماد به نفس و غیره فکر نمیکنم باشه چون من همیشه سعی میکنم انتقادی ازش نکنم یا خیلی محتاط برخورد کنم .. خیلی وقتا ازش تشکر میکنم و بهش میفهمونم که چقدر تو زندگیمون تلاش میکنه (هرچند خیلی وقتاش میگه هندونه داری زیر بغلم میذاری)

    روانشناس بهم گفت این اخلاقشه و تو نمیتونی اونو تغییر بدی... باید اونو همینجوری قبول کنی.
    ولی درک این مساله برام کمی سخته... یعنی چی؟... چرا نباید شوهر من به چیزایی که ناراحتم میکنه اینقدر بی تفاوت باشه.... چرا فقط یکبار نمیاد بگه به نظر من این کار رو بکنیم بهتره.... هر وقت هم میخواد حرفی بزنه همش منو متهم میکنه میگه تو مشکل داری... تو خیلی گیر میدی... تو بیکاری و از این حرفها.

    همه اینها در حالیه که خود من تو صحبتهام باهاش خیلی مراعاتشو میکنم و اصلاااااااا بهش نمیگم تو مقصری یا رفتارت اشتباه بود... من اینهمه مراعات حالشو میکنم ولی اون اصلا. تازه در باطن کلی متن سرم میذاره که به حرفهام گوش داده و من کلی وقتشو گرفتم.

    صحبتهای بین زن و شوهر از نظر شوهر من خلاصه میشه توی این موارد:
    خرید خانه.. خرید مایحتاج منزل.. فروش و خرید و تعویض ماشین... مهمانی رفتن و مهمان دعوت کردن.. یا صحبت کردن در مورد یه اتفاق و خبری پیرامون مسائل روز.

    همین وبس.
    ذهن شوهر من فقط در همین حدوده... اگر بگم میخوام باهات حرف بزنم... فکرش فقط سمت یک چیزی میره: اینکه من میخوام باهات دعوا کنم..
    چطوری بهش بفهمونم که زن و شوهر باید در مورد مسائل دیگه ای هم حرف بزنن؟

    من که تمام روشها رو امتحان کردم و اینقدر محتاط عمل میکنم چرا حوابی نگرفتم؟

    اینم بگم وقتی توی جمع دوستان هستیم خیلی قشنگ حرف میزنه و نظرات خوبی میده ولی وقتی دوتایی هستیم نه...

    همه اینها در حالیه که من ادم بسیار حساس که با صحبت کردن با همسر حالم از این رو به اون رو میشه...

    ولی شوهرم دقیقا نقطه مقابل منه.

    گاهی وقتا فکر میکنم این مشکل من راه حلی نداره..

    لطفا بگید چیکار کنم

    - - - Updated - - -

    مزسی شیدای عزیزم به خاطر اینکه میای و با نظرات خوبت منو راهنمایی میکنی.. دوست خوب شوهر من ادمیه که خیلی زود از چیزی که ناراحت میشه واکنش سریع نشون میده و در مقابل خیلی زود هم همه چیزو فراموش میکنه وانتظار داره من هم همه چیزو فراموش کنم و حرف دیگه ای بعدش نزنم..

    باید بگم تا حد زیادی پرخاشگریش ارثیه و پدر و برادر کوچک ترش هم همینطور هستند..

    حالا اون چیزی که شما پیشنهاد میدین به نظرتون تو شرایط من که همیشه شروع کننده ضحبت بوده ام و اون به خاطر همین مساله به من میگه خانم معلم و به خاطر حرفهای من همیشه کلافه هست بیام بگم یه روزی رو بیا تعیین کنیم برای اینکه حرفهامونو بزنیم فکر میکنید درسته؟

    من که فکر میکنم از این حرفم استقبالی نمیکنه... میگه مگه باز چه حرفی مونده که نزدی... یا حتی اگه قبول کنه اون روز یه بهانه ای پیدا میکنه که یا نیاد یا اینکه تمام تلاشش اینه که من زودتر حرفهام تموم شه و بره دنبال کارش.

    خودم فکر میکنم باید شرایطی پیش بیاد که خودش به این نتیجه برسه که واقعا صحبت کردن لازمه... ولی نمیدونم چطوری؟

    دوست خوبم انتیای عزیز جق باشماست... خودم هم به این نتیجه رسیدم که نباید شخصیت کاملی داشته باشم در برابر رفتارهامون.... ولی دقیقا نمیدونم باید چه کاری انجام بدم؟ پرخاشگری شوهرم به خاطر عدم اعتماد به نفس و غیره فکر نمیکنم باشه چون من همیشه سعی میکنم انتقادی ازش نکنم یا خیلی محتاط برخورد کنم .. خیلی وقتا ازش تشکر میکنم و بهش میفهمونم که چقدر تو زندگیمون تلاش میکنه (هرچند خیلی وقتاش میگه هندونه داری زیر بغلم میذاری)

    روانشناس بهم گفت این اخلاقشه و تو نمیتونی اونو تغییر بدی... باید اونو همینجوری قبول کنی.
    ولی درک این مساله برام کمی سخته... یعنی چی؟... چرا نباید شوهر من به چیزایی که ناراحتم میکنه اینقدر بی تفاوت باشه.... چرا فقط یکبار نمیاد بگه به نظر من این کار رو بکنیم بهتره.... هر وقت هم میخواد حرفی بزنه همش منو متهم میکنه میگه تو مشکل داری... تو خیلی گیر میدی... تو بیکاری و از این حرفها.

    همه اینها در حالیه که خود من تو صحبتهام باهاش خیلی مراعاتشو میکنم و اصلاااااااا بهش نمیگم تو مقصری یا رفتارت اشتباه بود... من اینهمه مراعات حالشو میکنم ولی اون اصلا. تازه در باطن کلی متن سرم میذاره که به حرفهام گوش داده و من کلی وقتشو گرفتم.

    صحبتهای بین زن و شوهر از نظر شوهر من خلاصه میشه توی این موارد:
    خرید خانه.. خرید مایحتاج منزل.. فروش و خرید و تعویض ماشین... مهمانی رفتن و مهمان دعوت کردن.. یا صحبت کردن در مورد یه اتفاق و خبری پیرامون مسائل روز.

    همین وبس.
    ذهن شوهر من فقط در همین حدوده... اگر بگم میخوام باهات حرف بزنم... فکرش فقط سمت یک چیزی میره: اینکه من میخوام باهات دعوا کنم..
    چطوری بهش بفهمونم که زن و شوهر باید در مورد مسائل دیگه ای هم حرف بزنن؟

    من که تمام روشها رو امتحان کردم و اینقدر محتاط عمل میکنم چرا حوابی نگرفتم؟

    اینم بگم وقتی توی جمع دوستان هستیم خیلی قشنگ حرف میزنه و نظرات خوبی میده ولی وقتی دوتایی هستیم نه...

    همه اینها در حالیه که من ادم بسیار حساس که با صحبت کردن با همسر حالم از این رو به اون رو میشه...

    ولی شوهرم دقیقا نقطه مقابل منه.

    گاهی وقتا فکر میکنم این مشکل من راه حلی نداره..

    لطفا بگید چیکار کنم

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 خرداد 95 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1394-7-10
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    761
    سطح
    14
    Points: 761, Level: 14
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیز
    من کوچکتر ازون هستم که راهنمایی کنم
    اما تجربه ای دارم تو این مسله که بیان میکنم
    فکر میکنم مشکل شما تویه اینه که شما زیاد صحبت میکنی و همسرت بی حوصله است
    برای هرمشکلی می خوای بشینی و باحوصله و منطقی صحبت کنی اما شوهرت بی حوصله است
    من پیشنهاد میکنم تایپیک پاپیون عزیز رو بخونی و اینکه فکر میکنم تا حدی مثل شما بود
    اونم همش حرف میزدو حرف و دنبال منطق
    بنظرم سیاست ارتباط رو نداری حتما مطالعه کن تایپیکش رو
    چون پیشرفت خوبی داشته
    http://www.hamdardi.net/thread41266-2.html#post404703

  18. کاربر روبرو از پست مفید افراخانوم تشکرکرده است .

    نارجیس (یکشنبه 18 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.