به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 فروردین 95 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خودمو دوست ندارم..همش درحال سرزنش و تنبیه خودم هستم

    باسلام..نمیدونم دقیقا مشکلمو چطوری بیان کنم چون هنوز خودم مشکل اصلیمو نمیدونم فقط متوجه هستم که خودمو دوست ندارم و همش درحال سرزنش و تنبیه خودم هستم..من یک سال پیش شکست عاطفی خیلی بدی خوردم اینقدر بد که بعضی ها پیشنهاد روانشناس و مصرف دارو رو دادن که خداروشکر تونستم خودم خودمو سرپا کنم البته برای ی مدت کوتاهی بود.مشکل من دقیقا از بعد ان شکست شروع شد..از ادما به شدت دوست دارم فاصله بگیرم..میترسم بهشون نزدیک بشم..اینقر به ادما خوبی کردم و ضربه خوردم.باورکنید بارزتریک ویژگی من مهربونی من بوده و هست ولی الان همش درتلاشم مهربونیمو نشون نوم مبادا دوباره بهم ضربه بزنن.فکرمیکنم همه قصدسواستفاده و کلک دارن و میترسم ازشون..هرکسی که نزدیکم هست رو با کوچکتریک حرف یا اشتباه به طور کل از زندگیم حذف میکنم.و هیچ راه برگشتی براش نمیزارم..میخواد دوست صمیمیم باشه یا غیرصمیمی فقط منتظرم ی حرکت ببینم تا از زندگیم حذفشون کنم..اصلا واسم مهم نیس دیگران از حرفم ناراحت میشن یا نمیشن هرجور دلم بخواد باهاشون حرف میزنم..همه رو به دید تمسخر نگاه میکنم و خودمو بالاتر میبینم امااا در باطن داغونم.همش میگم چرا فلان حرفو زدی؟چرا انکارو کردی؟وای تو چه بد هستی اصلا دوست داشتنی نیستی جذاب نیستی و همش خودخوری میکنم..و غرق گذشته میشم..به گفته دیگران چهره زیبا و جذابی دارم و خیلی هم مورد توجه ولی من همش میگردم تا ی چیزبد پیداکنم و به خودم گیر بدم و سرزنش کنم.انگار که لذت میبرم از ازار خودم.از ی طرف هم خانوادم با بعضی حرفاشون منو خورد میکنن.گاهی اینقدر خسته میشم ازخودم که دوست دارم همه کس و همه چیزو ول کنم برم ی جای دور که هیچکس نشناسه منو..کاش میشد..واقعا نمیدونم مشکلم چیه..هرروز هرلحظه مغزمن درحال فکرکردن و ازارمنه..همش میگم نکنه ان حرفو زدی اینطور بشه؟نکنه بخاطرتو فلان بشه؟همه اینها بعد از ان شکستی هست که داشتم و البته هرشب تو ذهنم مرور میکنم که بازیچه ای بودم و ان هیچ وقت منو دوست نداشته..ان همه حرف همش دروغ بوده..

  2. 2 کاربر از پست مفید Aram. تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 14 بهمن 94)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 فروردین 95 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی جوابی نداره؟مشکل من غیرقابل حل شاید که کسی جوابی نمیده

  4. کاربر روبرو از پست مفید Aram. تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 14 بهمن 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام ارام جانم

    چرا عزیزم خودتو دوست نداری وقتی خدای مهربون تو رو دوست داره
    حیفت نمیاد؟دختر به این خانومی مهربونی چهره زیبا جذاب .... ارام هم ک هستی
    بازم برامون از خوبیهات بگو

  6. 2 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 14 بهمن 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 فروردین 95 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست ندارم چون وقتی از طرف ان پس زده شدم و ان منو نخواست فکرمیکنم حتما ی عیبی دارم..حتما دوست داشتنی نیستم.کافی نیستم..بااینکه خیلی گذشته از رفتنش ولی همچنان اثرات حرفای تلخش و تحقیر و کوچیک کردناشو یادمه و تو ذهنم مرور میشه..همش فکرمیکنم واای طرف مقابل از شنیدن حرفام خسته شد از بودن باهام کسل شد..و منتظرم فقط ی حرکتی ببینم از هرکسی که میخوادباشه تاحقشو بزارم کف دستش و بندازمش بیرون از زندگیم.حتی دوست صممیی چندسالمو هم منتظرم ی حرف بگه به بادانتقاد و حرف بگیرمش..گاهی خوبه حالم گاهی خیلی بی قرار میشم...اصلا کلافم..نمیدونم چیکارمیکنم چی میخوام..خانوادم هم گاهی نسبتای بدی بهم میدن و تو بحثا و دعوا ها همش میگن روانی..تو دیونه ای..عصبی باید بری دکترمداوا بشی..تو دست خودت نیس عصبی.حالت خوب نیس روااانی..روااانیی..و توبحثا فقط اینهارو میشنوم ..

  8. 2 کاربر از پست مفید Aram. تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 15 بهمن 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام ارام جانم

    خانوادت خیلی محترمو بزرگوارند. اما جسارت منو ببخش اینجای کار رو اشتباه کردن
    خیلی حرفهای نامربوط میزنناصلا فکر نکرده ی چیزی میگن

    حتما روح پاکت از شنیدن این حرفها ازرده شده...........حتما درکت نمیکنند ک باعث شده قلب مهربونت به درد بیاد...........
    ازشون ناراحت شدی میدونم خیلی بده ......خیلی بده ک ادم از دست خانوادش ناراحت بشه و غمگین.
    میدونی چرا ناراحت میشی ؟؟؟چون دوست شون داری ..........چون دوست دارن ........ته قلبته این حس.

    اما خب.... ادمیزاده دیگه.....اشتباه میکنه...فقط بد اگه تو اشتباه بمونه.......... بده اگه فکر اصلاح نباشه........... بده اگه نخواد تغییر کنه..........بده اگه بخواد درجا بزنه........این یادت باشه گلم

    بهشون فرصت بده ک متوجه بشن دارن اشتباه میکنن، ی کارهایی بکن ک پشیمون بشن ............باشه خانومی؟

    راستی چه اسم قشنگی داری ............ارام ...........اگه همسرم تو اینده موافقت کنه اسم دخترمو میذارم ارام.......ارام جانم
    ی وقتی اشتباهی روی میم ارام ساکن نذاری بشه ارام جانم
    من مینویسم ارام جانم ولی شما بخون ارامه جانم
    شاد باشی

  10. 3 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 16 بهمن 94), Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 15 بهمن 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 فروردین 95 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از نظرت هلیا جون ولی خب همونطور که گفتم این ی بخشی از مشکل منه.مشکل اصلی من دوست نداشتن خودم هست..حتی الان فکرمیکنم حتما مشکل من چقدر بی اهمیت بوده برای دیگران که حاضر نیستن نظربدن و راهنمایی کنن البته به جز شما .....من فکرتغییرهستم که امدم اینجا راهنمایی بخوام و همیشه توی زندگیم به هرچی خواستم رسیدم خوشبختانه یا متاسفانه به هرقیمتی ولی این اخریو نشد..خودمو کشتمو زنده کردم ولی ان منو نخواست...و مشکل این دوست نداشتن خودم ازاینجا شروع شد. ازاینجاکه دوست دارم فقط ازیکی ی حرکتی ببینم تابندازمش دور یا باهمه سردعوا دارم وفکرمیکنن همه دارن منو دست میندازن و جدی نمیگیرن...اصلا نمیدونم چرا هستم و کی هستم و چی میخوام..فقط میدونم دارم نفس میکشم زندگی میکنم و به زور میرم به جلوو..مثل ی کسی که بهش برنامه دادت و باید اجراش کنه ..به هرقیمتی..فقط همین

  12. کاربر روبرو از پست مفید Aram. تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (جمعه 16 بهمن 94)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام ارام جانم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aram. نمایش پست ها
    چرا هستم
    قطره ای کز جویباری میرود............................از پی انجام کاری میرود
    و کی هستم
    ی بنده از بنده های خدا
    و چی میخوام
    اینو دیگه خودت جواب بده

  14. کاربر روبرو از پست مفید هلیاجون تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (جمعه 16 بهمن 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام خانوم

    همه چی ارومه؟

    ماشالله خانوم هلیا خوب راهنمایی کردند.


    خانوم ارام، متاسفانه یه مشکل شایع که بین اغلب دختران نسل ما وجود داره، بعد از شکست های عاطفی و اکثرا ترد شدن از سمت پسر، زندگی شون بسیار تحت الشعاع قرار میگیره.

    اکثرا اعتماد به نفسشون کاهش پیدا میکنه، بعضیها غرق افسردگیو غیره میشوند.


    شما چندتا خصوصیات دارید به نام خصوصیات الف. که شامل مهربانی و غیره میشه.

    یه سری خصوصیات هم کسب و یا جذب کردین بعد از شکستتون، به نام خصوصیات ب.

    الان شما به هر دلیلی دارین از خصوصیات الف دور میشید، از خانوم ارام الف دور میشید و این قضیه براتون ارامشی به همراه نداره. حس نگران کننده از تقابل خصوصیات الف و شخصیت جدید دارین.

    نگرانی از اینده و ترس هم به این قضیه دامن میزنه.

    بیاید اول تلاش کنیم خصوصیات منفی رو به ذهنمون راه ندیم، مثلا، اگر بگم که، اگر من امروز بیرون برم ممکنه سرما بخورم، یا خانوم بیساری ممکنه دشمن من باشه و الی اخر افکار منفی محسوب میشوند.

    به افکار مثبت و قابل دستیابی اجازه ورود به ذهنتون بدید.

    برنامه های کوتاه مدت که با به نتیجه رسیدن اشون احساس رضایت میکنید، بچینید.

    راهتون رو مشخص کنید که از زندگی چی می خواهید.


    باید تلاش کنید خودتون رو دوست داشته باشید و به شخصیت الفی که تجربه هایی داره که قراره در زندگی اش به خوبی بهره ببره، برگردید.

    افزایش اعتماد به نفس و ارتباط های اجتماعی رو در دستور کار قرار دهید، اجازه تجربه های جدید به خودتون بدید.


    از یک سری سنبل برای پرت کردن ذهن از خاطره های گذشته استفاده کنید، مثلا یه بنده خدایی یه انگشتر داشت، به انگشترش نگاه میکرد یا یکی دیگه یاد عشق شکست خورده اش می افتاد، سریع دو تا صلوات میفرستاد تا یادش بره.


    نمیدونم چقدر مذهبی هستین؟ از ابزار مذهب هم خیلی میتونید کمک بگیرید


  16. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 16 بهمن 94), هلیاجون (جمعه 16 بهمن 94)

  17. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .احساس شما رو درک میکنم.اما در هر رابطه دو نفر تصمیم گیرنده هست و هرکسی هم سلیقه هایی داره.ترک رابطه دلیل بر کوچک بودن نفر دیگه نمیتونه باشه...البته من هنوز نمیدونم این شکست عاطفی که میگی نامزدی یا رابطه منتهی به ازدواج بوده یا دوستی .درمورد سوم که اهداف ثبات ندارن وکم ارزش هستند ونمیشه عکس العمل ها ورفتارهای طرف مقابل رو معیاری برای سنجش خود قرار داد.

    هرکسی ممکنه شروطی برای دوست داشتن ونداشتن خودش قرار بده من نمیدونم شروطی که برای خودت تعیین کردی چقدر دست یافتنی ومنطقی هستند.بهتره یک بار دیگه خودت بشینی وبررسی کنی.

    اما در رابطه با جنس مخالف وهمسر ممکنه انسانها مهارتهای ارتباطی ایی رو برای خودشون در نظر بگیرن.وبعد از یک تجربه تلخ عاطفی،مدام خودشون رو سرزنش کنن وطرف دیگه رو بزرگ کنن.این باعث ایجاد نوعی خودباختگی در برابر شخصی که اونو ترک کرده میشه...که مدتها بعد از رفتن اون هم همچنان باعث دست وپازدن در یک رابطه مرده میشه.

    بنابراین من توصیه میکنم اول برگرد به نقطه سرخط.کسی که فعلا به هیچ رابطه عاطفی با کسی متعهد نیست بنابرین هیچ نوع مسئولیتی هم فعلا متوجهش نیست.

    دوم یک روش میانه برای خودت انتخاب کن واز خودت بیشترازتوانت انتظار نداشته باش سعی کن خودت رو همونطور که هستی پذیری.این یک دفعه ایجاد نمیشه.

    سوم اون رابطه چه درست چه غلط.سعی کن ازش تجارب ومهارتهای مثبت کسب کنی.واگه فعلا درشرایطی نیستی که ازش تجربه بگیری وباعث تداعی خاطرات تلخ میشه.از روش توقف فکر کمک بگیر واون شخص رو تا میتونی در ذهنت کوچک کن تا احساست به او کاسته بشه.


    تا زمانی که به هردلیلی بشینی خصوصیات منفی خودت رو لیست کنی هیچ احساس خوبی به خودت نخواهی داشت.در مورد خودت منصف باش.هیچ کس دوست نداره خصوصیت منفی داشته باشه.پس بشین خصوصیات مثبت خودت رو یاد آوری کن واگه تعریفهای خوبی ازت کردن درگذشته تا الان اونها رو فراموش نکن وبه خاطربسپار
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  18. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 16 بهمن 94), هلیاجون (جمعه 16 بهمن 94)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 فروردین 95 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    محمد رضا جان حرفای شما کاملا درست بود..خصوصا انجا که دارم از خصوصیات الف دور میشم و به خصوصیات ب نزدیک میشم..دست خودم نیست ناراحت میشم داغون هم میشم واسه اینکه دیگه خودمو نمیشناسم..واسه اینکه زدم به بیخیالیی...خستم از تلاش کردن..میدونید خوو گرفتم با این عذاب و اذیت و مرور خاطرات تلخ گذشته..عادت کردم به ناراحت کردن و عذاب دادن خودم..زندگی نمیکنم...فقط نفس میکشم...قبلنا عاشق بیرون رفتم بودم الان ببینم چی بشه برم انم اگر واجب باشه همش دوست دارم بخوابم..بخوابم تا زمان بگذره و چیزی رو حس نکنم...
    به خداا خیلی نزدیکم ولی حس میکنم خدا از من قطع امید کرده...
    امین جان این فکر منو شکنجه روحی میده که وقتی انقدر مورد توجه هستم و دیگران به دنبال من هستند و کلا تو چشم هستم چرااا ان نخواست..چرا انی که من خواستم منو نخواست؟چی کم داشتم؟اگر نمیخواست چرا بعد از یک سال یادش امد..چرا دروغ گفت.چرا انقدر مرد نبود که 4 ماه دروغ بده و عذابم بده و بگه خانوادم قبول نمیکنن تورو. چرا به دروغ گفت زن گرفته و بابا شده..چراا همش میپرسم مگه من چیکارکردم انقد ازم متنفره..حتی الانم از هر طریقی دوستی چیزی پیامی سعی میکنه ناراحتم کنه کوچیکم کنه..تحقیرم کنه...ما دوستای مشترک داریم ..چند روز پیش بعد از مدت ها من رفتم به گروه دوستانمون...میدونید چی گفت؟گفت میدونی چرا بهت میگم الاغ؟از بس دوستت دارم..فقط هم به تو میگم...خیلی بی دلیل و یهو جلوی ان همه دوست ...اخه چرا؟فقط تونستم زود گروهو ترک کنم...وقتی هم تاقبلش نبودش..خاطراتش عذابم میدن...عزت نفس و تمام زندگی منو ازم گرفت...
    گاهی فکر خودکشی میزنه به سرم بعد یادخانوادم میفتم پشیمون میشم..


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. وسایل برای استفاده کردن هستند و انسانها برای دوست داشتن
    توسط setareh در انجمن هیجانات و احساسات
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 آبان 89, 01:16
  3. +دختری را دوست دارم که ازش خواستگاری میکنم و منفی جواب میده . واجبه.
    توسط گیو در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 آذر 87, 13:57
  4. وابستگی های افراطی به دوست
    توسط shadi در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 دی 86, 09:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.