به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New 2 زخم زبونای خانواده شوهرم (کمکم کنید لطفا)

    با سلام خدمت دوستای عزیز
    دوستان من با اینکه سه ساله ازدواج کردم و یه سالم عقد همش از خانواده شوهرم زخم زبون میشنوم
    کلا از روز اول که اومدم خونه اشون ناراحتم کردن

    امیدوارم که حوصله اتون سر نره تصمیم دارم براتون تعریف کنم تا راهنمایی ام کنید لطفا
    من روز اول که اومدم خونه اشون آوردن دوتا سرویس طلا گذاشتن جلوم که انتخاب کن اما من خیلی ناراحت شدم چون اولا دوس داشتم خودم انتخاب کنم بعدشم جواهر دوس داشتم که شوهرم همون لحظه گف بذارین بره خودش انتخاب کنه فرداش رفتیم تو یه مغازه که خوبش همین بود که ورداشته بودن تازه پدرشوهرم از اول میگفت تا 50 میلیون براش طلا می خرم اما این سرویس 4 تومن بود

    بعد خرید عروسی که خواهر شوهرم بهم گفت شورشو دراوردی زود انتخاب کن بعد اینکه برگشتیم تو خونه مادرشوهرم همش تقصیرارو انداخت گردن من که همسرم دعواش شد بددعوایی ها، جوری که روز بعدش قرار شد بریم خونه ما صبح از خونه زدیم بیرون بدون خداحافظی اما من نذاشتم گفتم باید خداحافظی کنیم تا عصری تو ترمینال نشستیم اذان دادنی اومدیم خونه اشون خداحافظی که باباش اومد از خونه بیرونمون کرد، کتک زدن همسرم رو که دیگه راهی شدیم بعدشم به من زنگ میزدن می گفت ایشالا ختمش میایم بهش بگو ختم هم براش نمی گیریم ایشالا بره زیر ماشین بمیره و از این حرفا سربازم می خواست بره حالا
    بعد من همیشه می گفتم مادرشوهرم که تو ماشین لو بشینه اما نمی نشست خرید رفتنی خواهر شوهرم گف مامان برو جلو بشین که دیگه تا الان اصلا اجازه نمیده من بشینم جلو

    بعد تو عروسی قرار بود جشن رو نصف نصف باشیم که نکردن ( چون از دو شهر مختلف بودیم دوتا عروسی داشتیم) عقدم هم محضری بود قرار بود اینه شمعدونم نقره باشه که پول ندادن رفتیم طرح نقره خریدیم اما هیچ کس از این موضوع خبر نداره من به خاطر همسرم اینکارو کردم چون میدیدم نداره

    لباس عروس و سفره عقد رو فیلمبردار و میوه و شیرینی هم که به عهده پسر هس ندادن وام ازدواج گرفتیم همسرم داد و فقط ارایشگاهم رو حساب کردن همین

    بعد هرچی کادوی عقد و پاتختی و شاباش اینا بود خودشون برداشتن، بعد عروسی که هیچی همسرم سرباز بود کار نداشت پدرشوهرم دوتا مغازه داشت اجاره داده بود که اجاره اونارو میداد به ما که میشد 500 تومن 270 یکی 250یکی، که یه بار کرایه 270 رو دادن رفتیم بالا خونه خودمون (طبقه بالایی شون هستیم) من دیدم 250 تومنه به همسرم گفتم گفت اشتباه میکنی که بعدا معلوم شد پدرشوهرم از روش ورداشته (خودم رفتم گفتم پدرشوهرم گفت اره میدونم) 20 تومن هم به ما زیادی می دید. بعد اون همش به من میگفت چادر سرت کن همسرم هم دوس داشت یه مدت سر کردم بعدش گفت تو محل همیشه چادر داشته باش (پدرشوهر گفت) منم نمی خواستم به همسرم گفتم نمی تونم . مادرشوهرم بهم گفت که اینجا با ابروی ما بگرد رفتی خونه بابات با ابروی اونا ما اینجوری هستیم بچه های خوارهرم رو ببین ما این شکلی هستیم مااگه میدونستیم پسرمون باهات چادر شرط نکرده ما می کردیم ( درحالیکه خواهر شوهرم همش کوتاه و مانتو سه ربع و جلوباز ایناس چادر هم نداره ) زورشون به اون نمیرسه اخه هر چی بگن صدتا میشنون

    بعدش یه بار پدرشوهرم گفت تو پسرمو ازم گرفتی.

    پارسال دم دمای عید بهم گفت ما فکر میکردیم عروس خوبی داریم نگو اون اولش بود پیش همسرم و بابابزرگش و خانواده اش
    چون کمکی به خونه تکونیشون نکرده بودم اینو گفت

    بعد میخواستن برن کربلا منم گفتن می برن یعنی خواهرشوهر مادرشوهر پدرشوهر و من رفتیم که برا دلار گرفتن منو می برد بانک که برا خودش دلار بگیره دستاشو برد بالا گفت به خاطر امام حسین چادر سر کن بعد گفت من میدونم این زندگی نمی مونه زندگی تون نابود میشه ایشالا کلی نفرین کرد منم دلم خون شده بود که اینا ایا پدرمادرن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    رفتیم کربلا اومدیم پدر و مادرم چون شاغلن گفتم نیان پیشواز بعدش اونو پدرشوهرم حرف کرد که اونا نیومدن و فلان پیارسال عید بعد سال تحویل رفتیم شهر ما که فرداش زنگ زدیم حرف بزنیم باهامون دعوا کردن پدرشوهر و مادر شوهرم به مامان داد میزدن و میگفت و ما عروسی و پسری به این اسم نداریم که مادرشوهرم می گفت ما رسم داریم پسر اول خونه باباشس بره
    والا هیچ رسمی نمی شناسن به ما که میرسه میگن رسم داریم فلان اگه یه رسمشون این ور اونور شه دعوا را میندازن خیلی پرروان

    هیچ رسمی برام انجام ندادن عید شد برعکس ما برا دوماد عیدی اوردیم نمیدونم هزارتا چیز دیگه
    قرار بود خونه ماشین همه چی بخره برا پسرش زد زیرش بهم گف ارشد قبول شو ماشین برات می خرم اما فراموش کرد من الان وسایل صوتی تصویری ندارم به عهده پسره که اومدن پاتختی اعلام کردن از طرف بابای دوماد تلویزیون اما کو؟؟؟؟؟؟ فقط بلدن حرف بزنن اصلا به عمل نیس، قرار بود شهریه ارشدم رو بده اما نداد ترم اول بعد هزار بار گفتن یه تومن داد که دیگه همسرم نذاش خودش جور کرد، جفتمون ارشد می خوندیم همسرم به زور پول جور میکرد با هزار بدبختی میدادیم پدرشوهرم دائما در غیاب همسرم می گفت بره جونش دربیاد کار کنه بدونه چه خبره به خودش می گفت من شرمنده توام و فلان یعنی دورویی رو من با چشام میدیدم، کلا در مورد همه همین جورین ظاهرا کلی قربون صدقه میرن اما پشت سرش همش بد میگن
    دوباره یه مانتو کبریتی دارشتم پوشیده بودمش مادرشوهرم گفت تو شبیه بز می مونی همش سردته اخه من دیگه چی بگم ازشون

    چه جوری این همه بدی رو فراموش کنم این همه زخم زبون رو چه جوری از ذهنم پاک کنم
    لازمه بگم من تو هیچ کدوم از این کارا جواب ندادم هیچی فقط سکوت

    کمکم کنید که با این همه زخم زبون چیکار کنم

    البته بگم هنوزم ادامه داره پاش بیفته تیکه میندازن و زخم زبون میزنن

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام
    منم با تو همدردم
    خیلی حرفها شنیدم
    ولی فراموش کردنش خیلی سخته
    ولی هرچی بیشتر و ذهنت مرورشون کنی بدتر میشه
    باور کن منم خیلی سعی کردم یادم بره ولی همش جلو چشممه
    به طور مثال مادرشوهرم برگشت به من گفت حقوق عروس در زمان عقد مال مادرشوهره!!!!!!!
    برای من هم هیچ مراسمی به جا نیاوردن
    بهتره با همسرت دنبال یه کار خوب باشین تا دستتون پیش کسی دراز نباشه...
    اینا مشکلشون فقط پوله
    پول رو که نگیری دیگه زبونشون خود به خود کوتاه میشه...

  3. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    سلام
    منم با تو همدردم
    خیلی حرفها شنیدم
    ولی فراموش کردنش خیلی سخته
    ولی هرچی بیشتر و ذهنت مرورشون کنی بدتر میشه
    باور کن منم خیلی سعی کردم یادم بره ولی همش جلو چشممه
    به طور مثال مادرشوهرم برگشت به من گفت حقوق عروس در زمان عقد مال مادرشوهره!!!!!!!
    برای من هم هیچ مراسمی به جا نیاوردن
    بهتره با همسرت دنبال یه کار خوب باشین تا دستتون پیش کسی دراز نباشه...
    اینا مشکلشون فقط پوله
    پول رو که نگیری دیگه زبونشون خود به خود کوتاه میشه...
    حرفهات درسته ولی این قسمت آبیش خدایی یکم مناسب تر اگه بیان میکردین بهتر بود مثلا سایت روانشناسیه و تخصصی

    اینم بگم ته دلم نمونه تیکه مادر شوهرت خیلی خوب بود اینو دیگه باید اعتراف کنم برای اولین باره که شنیدم چقدر مادر شوهرت خلاقه

    وابستگی ضعف میاره کسی که پول میده خوب بایدم نظرش رو بگه از نظر شما دخالت حساب میشه ولی از نظر طرف مقابل نه.

    مجسمه بودن رو دوست دارم چون نه چیزی میشنوی نه چیزی میبینی
    این شعار توی زندگیت باشه:
    هرکاری میخوای بکنی بکن, اما فکر نکن
    الکی جهیزیه خودت رو بریز بیرون تمیزشون کن خونه رو جارو کن مجله بخون تلوزیون ببین برو یک صنایع دستی یاد بگیر میتونی توی منزل کارهای خانگی انجام بدی و درامد بدست بیاری مبلغش مهم نیست فقط سرت شلوغ باشه و سرگرم باشی تا فکر نکنی.مخربترین چیز فکر کردنه!!

    در اخر:شما ازدواج کردی پس لطفا بزرگ شو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : چهارشنبه 14 بهمن 94 در ساعت 14:06

  4. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    sara 65 (پنجشنبه 15 بهمن 94)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    سلام
    منم با تو همدردم
    خیلی حرفها شنیدم
    ولی فراموش کردنش خیلی سخته
    ولی هرچی بیشتر و ذهنت مرورشون کنی بدتر میشه
    باور کن منم خیلی سعی کردم یادم بره ولی همش جلو چشممه
    به طور مثال مادرشوهرم برگشت به من گفت حقوق عروس در زمان عقد مال مادرشوهره!!!!!!!
    برای من هم هیچ مراسمی به جا نیاوردن
    بهتره با همسرت دنبال یه کار خوب باشین تا دستتون پیش کسی دراز نباشه...
    اینا مشکلشون فقط پوله
    پول رو که نگیری دیگه زبونشون خود به خود کوتاه میشه...
    حقوق عروس در زمان عقد مال مادرشوهره!!!!!!! یعنی چی این؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم درکت میکنم ولی شما باید بپذیری که خانوادش اونطورین وقتی پذیرفتی دیگه ناراحت نمیشی
    واقعا خداروشکر همسر خوبی داری و باهاته اما این باشما بودن ممکنه کمرنگ کمرنگتر بشه تا از بین بذه پس برای نجات زندگیت چندتا کار رو بکن
    اول بپذیر اینا درست بشو نیستن همینن پس تو این شرایط باید چیکار کنی که الان بهت میگم
    سعی کن برا همسرت اول یه زن نمونه باشی چه اخلاقی چه عاطفی چه ......
    هیچگاه از خونواده شوهرت پیش همسرت بدنگو با اینکه شاید اویل همسرت پشتت بگیره اما کم کم هرچی باشه خونوادشن استخون هم دور نمیندازن بعد یه مدت اگه خانواده همسرت پشت شما به ایشون بدگویی کنن حق رو میده به خونوادش و از شما زده میشه
    پس هیچوقت از کاراشون بدگویی نکن همسرت خودش بهتر از شما بدیهاشون میبینه
    با خونوادشهمیشه احترام امیز رفتار کن
    یکم با سیاست تر باش
    مثلا اگهیه تیکه انداختن شما بالبخند و ارامش بخورد کن یا خودت بزن به نشنیدن
    مطمین باش اگه باهاشون با محبت رفتار کنی اوناهم کم کم شرمنده میشن قول میدم حتی اگه به رو نیارن ،شاید بهت محبت نکنن ولی دیگه کار به کارت هم ندارن
    یادتباشه زندگیت رو هرگز بخاطر نفر سوم ازبین نبر
    شما که همیشه قرار نیست اونجا زندگی کنی بلاخره یه روز دست وبالتون باز میشه میرین جای دیگه اینکه میگم سیاست یعنی اینکه میدونی اونا حرف دربیارن پس واجب نیست سال تحویل اول بری خونه پدر مادرت برو خونه اونایا مثلاخونه تکونی یه مختصر برا کمک برو
    آتو نده دستشون هرچیزی که میدونی بهشون برمیخوره انجام نده
    اینجوری خودت راحت میشی و کم کم تو دلشون جا باز میکنی
    تا میتونی محترمانه رفتار کن کسی از محترمانه رفتار کردن ضرر نمیکنه
    درضمن من ازنوشتهات فهمیدم خیلی ادم حساس و جزیی نگری هستی و این باعث ناراحتیهای بیش از حد خودت میشه
    یادت باشه رفتار هرکس رفتار اون ادمهوبه شخصیت خودش برمیگرده و قرار نیست همه مثل ما باشن اینجوریحساسیتت کم میشه
    شما خوب باش
    ویرایش توسط ستاره زیبا : چهارشنبه 14 بهمن 94 در ساعت 17:59

  7. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نکته ای که نباید فراموش بشه.
    شما رد سرتاسر پستی که گذاشتید مسئله مالی و کمک هایی که باید میشده را مطرح کردید این برای منب شخصه جالب بود هم توقع کمک دارید هم اینکه انتظار درادی هیچ اظهار نظری نکنند چون شما تصور میکنید دخالت هست.چطوری توی مسئله مالی دخالت محسوب نمیشه!!


    وقتی از دیگران انتظار و توقع دا ری
    دو حالت پیش می آید ، 1 - برآورده میشود 2 - برآورده نمی شود

    نتیجه هر کدام از این حالات به نسبت توقعی که داری این است :

    1 - وقتی برآورده شود ، خیلی به حالت فرقی نمیکند و احساس درونیت معمولی خواهد بود ، چون انتظارش را داشته ای

    2 - اگر برآورده نشود ، سرخورده و غمگین میشوی ، چون انتظار و توقعی داشته ای که انجام نشده .

    وقتی از دیگران هیچ انتظار و توقعی نداشته باشی هم دو حالت پیش می آید :

    1 - دیگران در قبال شما وظیفه خود را به جا میاورند یا محبت های خارج از وظیفه بهت دارند .

    2 - کاری برای شما انجام نمیدهند و توجه ندارند .

    نتیجه آن :

    1 - در حالت اول ( برای بی توقعی ) چون شما هیچ انتظار و توقعی نداشته ای حتی اگر وظیفه ای در مقابلت داشته

    اند و به جا آورده اند ، برای شما لذت بخش است و گویی آنها هیچ وظیفه ای نداشته اند و محبت خاص بهت

    داشته اند .

    2 - در شکل دوم آن تاثیر تألم برانگیزی در شما بجا نخواهد گذاشت و شما حال و هوای عادی و معمول را

    خواهی داشت و سرخورده و غمگین نمیشوی چون انتظار و توقعی نداشته ای

    به نظرت کدامیک آرامش ما را در پی دارد و حتی به ما روحیه ای قوی می بخشد ؟؟

    شما در کدام وضعیتی ؟؟
    برای حفظ ارامش خودت تو زندگی این مقاله را بخوان و به ان عمل کن.
    مقاله خطاهای شناختی هم مطالعه بفرمائید.

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    در مرود برخورد با خانواده شوهر هم تیو سایت مقاله وجود داره همینطور سیاست های زنانه.
    کار دیگری هم که بهتره از همین الانش روع به انجام دادنش بکنید سعی در مستقل شدن هست.

    موفق باشید.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    خوب وقتی سطح توقعت از اونا انقدر زیاده...معلومه در قبالش باید زخم زبون بشنوی....ولله 10 ..12 سال پیش که ما رفتیم خونه بخت....دریغ از یه هزار تومانی کمک از جانب کسی..از صفر شروع کردیم.....الانم خدا رو شکر همه چی داریم......میدونی چی لذت بخشه واسم..ااینکه هر چی الان دارم...از زحمت سوهرم خودمه....از ارزشی که واسم قایل شد و تک تک چیزایی رو که میدونست دلم توشه..واسم خرید...اینکه الان منت کسی روی سرم نیست....کسی نمیتونه زخم زبون و حتی منت کمکی رو روی سرم بزاره...چقدر واجبه...سرویس 50 میلیونی چقدر واجبه.....منتی که روی سرت تا اخر عمرت گذاشته میشه..انقدر ارزش داره؟؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید خورشید30 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 15 بهمن 94)

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما رد سرتاسر پستی که گذاشتید مسئله مالی و کمک هایی که باید میشده را مطرح کردید این برای منب شخصه جالب بود هم توقع کمک دارید هم اینکه انتظار درادی هیچ اظهار نظری نکنند چون شما تصور میکنید دخالت هست.چطوری توی مسئله مالی دخالت محسوب نمیشه!!

    خاله قزی من اصلا انتظاری ازشون ندارم اصلا نمی خوام که بهمون کمک کنن چون دقیقا همش منته و من اصلا دوس ندارم کسی به سر منت بذاره
    تازه میدونین چرا اولش کلی قول دادن اما هیچی خودشون بهتر می دونستن پسرشون هیچی نداره نه کار نه خونه ای و چیزی
    می تونستن به پسرشونم بگن که همه چی پای خودته نه اینکه با دروغ و کلک بیان جلو حتی همسرم همیشه میگه من پدر و مادرم رو نشناخته بودم
    همش وعده های الکی دادن به من خودشم خیلی غصه می خورد بابتش اما من با اینهمه همیشه میگم اشکالی نداره

    البته الان همیشه خداروشکر میکنم که شهریه و خونه و ماشین و این چیزا به ما نداد که اگر میداد نمیتونستم کنار بیام چون همش حرف میزد و می کوبید سرمون الان کاری نکرده زبون داره که نگو حالا چه برسه به این که خونه اینا بخره

    خدا باهامون بود دوست دارم خودم با تلاش خودم خونه بخرم بدون هیچ منتی

    برای حفظ ارامش خودت تو زندگی این مقاله را بخوان و به ان عمل کن.
    مقاله خطاهای شناختی هم مطالعه بفرمائید.

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    در مرود برخورد با خانواده شوهر هم تیو سایت مقاله وجود داره همینطور سیاست های زنانه.
    کار دیگری هم که بهتره از همین الانش روع به انجام دادنش بکنید سعی در مستقل شدن هست.

    موفق باشید.[/QUOTE]

  11. کاربر روبرو از پست مفید پری. تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 21 بهمن 94)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    به نظرم شما هم کم مقصر نیستی...
    با کسی که شرایط ازدواج رو نداره و قراره مادر پدرش مرجشو بدن قبول کردی ازدواج کنی؟خوب کسی بی منت پول مفت به کسی نمیده.
    یک میل از پول شهریتو پدر شوهرت داد؟بابا واقعا دستش درد نکنه.
    میلی مسایل هست که باعث میشه اونا غر بزنن.خیلی مسایل.
    منم باشم منت میزارم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله درسته میدونستم چیزی نداره اما
    اما داشت همیشه میگفت بابا میگه خونه میخرم و فلان میخرم و بهمان و ....
    بعدشم باباش به خودم هم گفت تو فقط بله رو بگو هرجای بخوای برات خونه میخرم کارت امادست
    به نظرتون من چه جوری باور میکردم که پدر این همه دروغگو باشه و با دروغ دل بچه اشو خوش کنه بعدش همه رو بزنه زیرش بعدشم اصلا به روش نیاره به نظرم که واقعا ادم باید .....

    بعدم الانم کار خاصی برا من نمیکنن خونه ارو بگیرن هم برام مهم نیس چون ادم دوس داره نون و پنیر بخوره و شبا راحت بخوابه نه اینکه همش اسرس داشته باشه که الان فردا روزی میخواد کلی حرف بزنه و به این و اون بگه که چی و چی و چی

    نمی دونم اگه الان بیرون بودیم شاید بهتر بود بخاطر اینکه لااقل منتی نداشتیم و
    نمی دونم

    ولی به نظرم ادم باید خودش تو این شرایط من باشه تا درک کنه چی به چیه


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.