به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 96 [ 12:08]
    تاریخ عضویت
    1394-11-09
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,718
    سطح
    24
    Points: 1,718, Level: 24
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چگونه به خواستگاری که دوستش دارم جواب منفی بدم؟

    سلام، من خیلی ناراحتم... من یه خواستگار دارم از آبان ماه که از طریق سنتی بوده و دیگه رسما سه هفته ست که شماره ی منو دارن و با هم تلفنی صحبت می کنیم. ولی هر 3 روز یکبار!!
    من از ایشون خیلی خوشم میاد چون افکارمون نزدیکه ولی این قضیه که انقد دیر به دیر زنگ میزنه روی اعصابم رفته... تازه من به خاطر درسم یه شهر دیگه ام و آخر هفته ی قبل به من گفتن توی تلفن، که برنامه ی خونه اومدنتون چطوریه؟ و من گفتم باشه این هفته میام... حالا این هفته اومدم خونه و توی این 4 روزی که اینجا ام فقط 2 بار تلفنی حرف زدیم! (با فاصله ی 2روز!)
    خانواده میگن چون تو اصلا پیش قدم نمیشی واسه تماس یا اسمس، اون دوس داره تو پیشقدم شی، ولی من اینجوری فکر نمی کنم. چون اگه از من خوشش میومد خیلی، هر روز زنگ میزد! :(
    بعدشم اینکه من الان خونه ام و بهش توی آخر تماس (دیشب) گفتم ببینیمتون! ولی گفت سرما خوردم و اینا...
    منم امروز واسه اولین بار بهش پیام دادم که بهترین و اینا؟ بعد نوشت خوبم مرسی، آبریزش دارم...
    همین!
    الان قضیه چیه؟
    فازش چیه؟!!!
    اینم بگم که ایشون 33 سالش هست و خیلی منطقیه!
    من 24 سالمه ولی اوکی ام با افکارش خیلی حقیقتا! اصن کپی همیم! فقط اینکه انقد لفتش میده، روی اعصابمه! از من خوشش میاد یا نمیاد؟
    امشب مامانم گفت، دیگه هیچ کاری نکن، فقط اگه زنگ زد، بگو جوابت منفیه، تا قبل اینکه اون جواب منفی بده، تو بدی!
    آخه این چه بدبختی ایه! من از این پسره خوشم میاد! به نظر شما ام این که نمیگه همو ببینیم، یعنی جوابش منفیه و بهتره خودم پیش قدم شم توی این جواب منفی دادن؟؟؟! :(

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط me!!! نمایش پست ها
    سلام، من خیلی ناراحتم... من یه خواستگار دارم از آبان ماه که از طریق سنتی بوده و دیگه رسما سه هفته ست که شماره ی منو دارن و با هم تلفنی صحبت می کنیم. ولی هر 3 روز یکبار!!
    من از ایشون خیلی خوشم میاد چون افکارمون نزدیکه ولی این قضیه که انقد دیر به دیر زنگ میزنه روی اعصابم رفته... تازه من به خاطر درسم یه شهر دیگه ام و آخر هفته ی قبل به من گفتن توی تلفن، که برنامه ی خونه اومدنتون چطوریه؟ و من گفتم باشه این هفته میام... حالا این هفته اومدم خونه و توی این 4 روزی که اینجا ام فقط 2 بار تلفنی حرف زدیم! (با فاصله ی 2روز!)
    خانواده میگن چون تو اصلا پیش قدم نمیشی واسه تماس یا اسمس، اون دوس داره تو پیشقدم شی، ولی من اینجوری فکر نمی کنم. چون اگه از من خوشش میومد خیلی، هر روز زنگ میزد! :(
    بعدشم اینکه من الان خونه ام و بهش توی آخر تماس (دیشب) گفتم ببینیمتون! ولی گفت سرما خوردم و اینا...
    منم امروز واسه اولین بار بهش پیام دادم که بهترین و اینا؟ بعد نوشت خوبم مرسی، آبریزش دارم...
    همین!
    الان قضیه چیه؟
    فازش چیه؟!!!
    اینم بگم که ایشون 33 سالش هست و خیلی منطقیه!
    من 24 سالمه ولی اوکی ام با افکارش خیلی حقیقتا! اصن کپی همیم! فقط اینکه انقد لفتش میده، روی اعصابمه! از من خوشش میاد یا نمیاد؟
    امشب مامانم گفت، دیگه هیچ کاری نکن، فقط اگه زنگ زد، بگو جوابت منفیه، تا قبل اینکه اون جواب منفی بده، تو بدی!
    آخه این چه بدبختی ایه! من از این پسره خوشم میاد! به نظر شما ام این که نمیگه همو ببینیم، یعنی جوابش منفیه و بهتره خودم پیش قدم شم توی این جواب منفی دادن؟؟؟! :(
    دوست دارم نظراتونو زودتر بدونم، چون خیلی ناراحتم و موندم چیکار کنم.. از طرفی یکشنبه هم میخوام برگردم شهری که دانشگام اونجاس... :( بدون اینکه ببینمش...!

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    سلام


    خیر در پاسخ منفی‌ پیش قدم نشید، ازدواج یا زندگی‌ مسابقه بله یا نه گفتن نیست که چه کسی‌ اول بله یا نه را بگوید. ضمن اینکه این بدین معنا نیست که منفعل عمل کنید.


    در تماس بعدی به ایشون بگید که با توجه به اینکه سه‌ هفته تماس تلفنی داشتین، احساس می‌کنید که هر دو شناخت اولیه از هم به دست آوردید و معتقدید رابطه تلفنی صرف بیش از این نمیتونه به شناخت شما از هم کمک کنه. بنابرین اگر هر دو شما تا بدینجا مشکلی‌ ندارید، باید شناخت رو کمی‌ جدی تر دنبال کنید. مثلا چند جلسه با هم بیرون برید تا با خصوصیات هم بیشتر آشنا بشوید و از همه مهمتر با هم به مشاوره برید، تست شخصیت و ... بدید که از هم شناخت بهتری حاصل کنید، تا بهتر بتونید تصمیم بگیرید.


    ببینید باز خورد ایشون چه هست. اگر ایشون قصدش جدی باشه و همچنان مصمم، از مسیر پیشنهادی شما (رفتن به مشاوره، بیرون رفتن و ...) استقبال خواهد کرد. اگر احساس تردید در ایشون دیدید، خیلی‌ ساده بگین که "همونطور که گفتم دیگه ادامه شناخت صرفاً از طریق تلفن رو بی‌ فایده می‌‌دانم، به خصوص اینکه در مرحله انتخاب هستم و باید با دید باز انتخاب کنم، اگر شما در ادامه مسیر تردید دارید و موافق شناخت جدی تر نیستین، من صلاح نمیدونم که ارتباط ما بی‌ دلیل بیش از این ادامه داشته باشه."

    در ادامه، من برای شما احساس خطر می‌کنم. انقدر در تصمیم گیری عجله نکنید، ایشون رو به طور عملی‌ و جدی برسی‌ کنید. با تماس تلفنی و حرف زدن تنها میتوان شناخت اولیه و اطلاعات کلی‌ به دست آورد. شناخت باید در عمل حاصل شود. چطور با سه هفته صحبت تلفنی به این نتیجه رسیدید که ایشون مناسب شما هستن؟ خیلی‌‌ها خوب حرف زدن بلدند.

    من بیشتر از هر چیز فکر می‌کنم که شما به ایشون وابسته شدید و البته حرفهای ایشون رو بسیار خوشبینانه در نظر گرفتید. این بسیار خطرناک هست! چشم‌هاتون رو باز کنید.


    موفق باشید


    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد

    ویرایش توسط kamran2007 : جمعه 09 بهمن 94 در ساعت 05:22

  3. 11 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), hamdardiuser (دوشنبه 26 بهمن 94), Kaveh_r (جمعه 09 بهمن 94), khaleghezey (شنبه 10 بهمن 94), me!!! (جمعه 09 بهمن 94), n@f@s (جمعه 16 بهمن 94), Pooh (جمعه 09 بهمن 94), کلانتر جو (پنجشنبه 10 اسفند 96), یاس پاییزی (جمعه 09 بهمن 94), نیکیا (جمعه 09 بهمن 94), شیدا. (جمعه 09 بهمن 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 96 [ 12:08]
    تاریخ عضویت
    1394-11-09
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,718
    سطح
    24
    Points: 1,718, Level: 24
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام، از پاسخ واقعا عالیتون متشکرم...
    بله، درست می فرمایید، من احتمالا دارم درگیر احساسات میشم و سعی می کنم خودم رو سازگار با همه چیز نشون بدم... (چون ایشون قد و قیافه ی دلخواه من رو هم ندارند ولی البته کم کم به دلم نشست و من چشمپوشی کردم ازش...)
    خیلی راهنمایی جامع و خوبی کردید.
    امیدوارم بتونم به کار ببندم و از این برزخ بیام بیرون...

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من هم دقیقا شرایط شما رو داشتم.

    من اخیرا نامزد کردم، اما ایشون و یا حتی خانواده شون خیلی کم زنگ میزدن و فکر می کردم نکنه علاقه ای نداره که با هم ادامه بدیم.
    تا اینکه یه شب غیرمستقیم گفتم بهشون بی توجهی من رو ناراحت می کنه و خوشبختانه ایشون خیلی زود گرفتن ماجرا رو! حتی در ادامه هم دوباره در جای دیگه ای گفتم که من هیچوقت تو هیچ چیزی شروع کننده نیستم (منظورم ابراز احساسات بود، خب وقتی خیلی کم زنگ میزد فکر میکردم نکنه منو دوست نداره. برای همین هم تا وقتی اون وارد فاز عاطفی نشد من خودم رو کنترل کردم).
    نتیجه این شد که از فرداش ماجرا به کلی تغییر کرد: تقریبا همیشه اون پیشقدم میشه برای صحبت کردنمون. زنگ میزنه، اس ام اس، تلگرام، ابراز علاقه و ...
    البته بعدا متوجه شدم واسه این، کم زنگ میزنه که مزاحم درس خوندن من نشه!

    میشه گفت اونقدر که نامزدم در مورد کلیت ازدواج فکر کرده بود و خوب همه چیز رو حلاجی می کرد، من رو به اشتباه انداخت و فکر میکردم در مورد ماهیت جنس زن هم به همین اندازه شناخت داره (احساس میکنم نامزد شما هم این ویژگی رو داشته باشه). اما اینطور نبود. برای همین هم در شب های بعدی که با هم صحبت میکردیم در زمینه ی روحیات خانوم ها سوالات چالشی میپرسیدم ازش تا متوجه بشه که اطلاعاتش از خانوم ها کمه و باید اون رو افزایش بده.

    من فکر میکنم اگه در مورد ایشون به قطعیت رسیدین و تنها چیزی که آزارتون میده همینه سعی کنین غیر مستقیم ایشون رو متوجه کنین و ببینید آیا تاثیری داره یا خیر.

  6. 2 کاربر از پست مفید مهندس خانوم تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), me!!! (یکشنبه 11 بهمن 94)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    با سپاس کامران خان عزیز کم پیدایی دادا؟بیشتر سر بزن سایت هرچی لازم بود ایشون خیلی کامل و جامع بیان کردند.

    چندتا نکته هستش.

    1.معیارهای شما برای انتخاب شریک زندگیتان با توضیحات کامل باشه لطفا
    2. سه تا از خصوصیات مثبت و برجسته ایشون
    3.نقاط مثبت و منفی خودت
    4.سه مورد از خصوصیات مثبت شخصیتی شما از نظر خواستگارتان
    5.فرزند چندم خانواده هستید هم شما و هم ایشون
    6.میزان تحصیلات شما و ایشون
    7.میزان درآمد و شغلی که دارن خواستگارتان
    8.آیا از خودشان پس اندازی دارند خانه ملک زمین ماشین پس انداز بانکی یا هرچیزی
    و سوال آخر علت ازدواج نکردن ایشون تا این سن 33 سالگی؟

    یک موضوع دیگه هم هست جلسه اول خواستگار یتوی آبان بوده چجوریه اینهمه مدت طول کشیده و طی این زمان چه اتفاقاتی رخ داده؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), kamran2007 (دوشنبه 12 بهمن 94)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 96 [ 12:08]
    تاریخ عضویت
    1394-11-09
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,718
    سطح
    24
    Points: 1,718, Level: 24
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهندس خانوم نمایش پست ها
    سلام
    من هم دقیقا شرایط شما رو داشتم.

    من اخیرا نامزد کردم، اما ایشون و یا حتی خانواده شون خیلی کم زنگ میزدن و فکر می کردم نکنه علاقه ای نداره که با هم ادامه بدیم.
    تا اینکه یه شب غیرمستقیم گفتم بهشون بی توجهی من رو ناراحت می کنه و خوشبختانه ایشون خیلی زود گرفتن ماجرا رو! حتی در ادامه هم دوباره در جای دیگه ای گفتم که من هیچوقت تو هیچ چیزی شروع کننده نیستم (منظورم ابراز احساسات بود، خب وقتی خیلی کم زنگ میزد فکر میکردم نکنه منو دوست نداره. برای همین هم تا وقتی اون وارد فاز عاطفی نشد من خودم رو کنترل کردم).
    نتیجه این شد که از فرداش ماجرا به کلی تغییر کرد: تقریبا همیشه اون پیشقدم میشه برای صحبت کردنمون. زنگ میزنه، اس ام اس، تلگرام، ابراز علاقه و ...
    البته بعدا متوجه شدم واسه این، کم زنگ میزنه که مزاحم درس خوندن من نشه!

    میشه گفت اونقدر که نامزدم در مورد کلیت ازدواج فکر کرده بود و خوب همه چیز رو حلاجی می کرد، من رو به اشتباه انداخت و فکر میکردم در مورد ماهیت جنس زن هم به همین اندازه شناخت داره (احساس میکنم نامزد شما هم این ویژگی رو داشته باشه). اما اینطور نبود. برای همین هم در شب های بعدی که با هم صحبت میکردیم در زمینه ی روحیات خانوم ها سوالات چالشی میپرسیدم ازش تا متوجه بشه که اطلاعاتش از خانوم ها کمه و باید اون رو افزایش بده.

    من فکر میکنم اگه در مورد ایشون به قطعیت رسیدین و تنها چیزی که آزارتون میده همینه سعی کنین غیر مستقیم ایشون رو متوجه کنین و ببینید آیا تاثیری داره یا خیر.

    سلام، از پاسخ شما متشکرم... :)
    بله، فکر می کنم دقیقا همینطوری هست قضیه! با این تفاوت که ایشون در مرحله ای که از هم مطمئن بودید، بی توجه بودن به شما ولی ما هنوز به مراحل جمع بندی نرسیدیم و حتی ایشون نظر من رو هم مستقیما نپرسیدن... به نظرم من دارم عجله می کنم و احساسی برخورد می کنم با این تصمیم خیلی مهم...
    حقیقتا این آقا هم همینطورن، هر موقع تلفن می کنن 5 دقیقه معذرت خواهی میکنن که دارن وقتم رو میگیرن و حوصله ی منو سر می برن با این تعارفا... مامانشون که بدتر! وقتی میان خونه مون 1000 ساعت می گن ببخشید انقد مزاحم میشیم، واقعا رومون نمیشه و ...! :|
    این آقا امروز صب بالاخره یه عکس از اینا که نوشته صبح بخیر و روز خوبی داشته باشی و اینا، واسم فرستاد توی تلگرام! فکر کنم همینم کلی به خودش فشار آورده تا بفرسته! :)))
    بعد از ظهرم تلفن کرد صحبت کردیم!

    در هر صورت، فکر می کنم بهتر باشه که طبق سیستم این آقا پیش برم و خووب شناختمو کامل کنم و اصن هیجانی و عجول نشم واسه ابراز احساسش...
    باز هم از پاسختون متشکرم خانوم مهندس :)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 96 [ 12:08]
    تاریخ عضویت
    1394-11-09
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,718
    سطح
    24
    Points: 1,718, Level: 24
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    با سپاس کامران خان عزیز کم پیدایی دادا؟بیشتر سر بزن سایت هرچی لازم بود ایشون خیلی کامل و جامع بیان کردند.

    چندتا نکته هستش.

    1.معیارهای شما برای انتخاب شریک زندگیتان با توضیحات کامل باشه لطفا
    2. سه تا از خصوصیات مثبت و برجسته ایشون
    3.نقاط مثبت و منفی خودت
    4.سه مورد از خصوصیات مثبت شخصیتی شما از نظر خواستگارتان
    5.فرزند چندم خانواده هستید هم شما و هم ایشون
    6.میزان تحصیلات شما و ایشون
    7.میزان درآمد و شغلی که دارن خواستگارتان
    8.آیا از خودشان پس اندازی دارند خانه ملک زمین ماشین پس انداز بانکی یا هرچیزی
    و سوال آخر علت ازدواج نکردن ایشون تا این سن 33 سالگی؟

    یک موضوع دیگه هم هست جلسه اول خواستگار یتوی آبان بوده چجوریه اینهمه مدت طول کشیده و طی این زمان چه اتفاقاتی رخ داده؟
    با سلام و تشکر بابت سوالات حرفه ای و چالش بر انگیزتون که من رو به فکر فرو برد!

    1) معیارهای من:
    -حرف منو بفهمه، بشه باهاش دو کلمه حرف زد و باهوش و تیز باشه
    -فهمیده باشه و شعور بالا داشته باشه.. ببخشید که تکرار میکنم دوباره، چون واقعا شعور و فهمیده بودن یه آدم خیلی واسم مهمه.
    -سطح تحصیلاتش همسطح یا بالاتر از من باشه از یه دانشگاه درست حسابی
    -خانوادش هم سطح ما و ترجیحا بالاتر باشن، سطح سواد خانوادش بالا باشه و ترجیحا فرهنگی (دبیر یا استاد) باشن والدینش..
    -مهربون باشه و هوای همسرشو داشته باشه...
    -من تحصیلم برام خیلی مهمه و برای دکتری یا ایران می مونم یا اپلای میکنم، طبق شرایط من بتونه وفق بده خودشو.
    -درآمدش برام مهم نیست، در حدی باشه که بتونیم زنده بمونیم و به رویاهامون برسیم و کنار هم شاد باشیم... :)
    -قد و ظاهرش هم برام مهمه ولی اگه یه کسی شرایط بالا رو داشته باشه، حاضرم بیشتر فکر کنم روش (مثه خواستگار فعلی).


    2) نقاط مثبت خواستگار:
    -کتاب خون شدید،
    -واقعا فهمیده و با شعور (اگه اینکه دیر به دیر زنگ می زنه و از من خبر میگیره رو به حساب بی شعوری نذاریم!)
    -منظم و وقت شناس
    نقاط منفی خواستگار:
    -سخت تصمیم میگیره (محافظه کار ولی بدون وسواس به قول خودش!)،
    -خیلی منطقی،
    -جزئی نگر،
    -در مورد اپلای و تحصیل من برای دکتری، توی ایران موافق بود و برای خارج از کشور گفت در صورتی موافقم که یه فاند (کمک هزینه) خوب بتونی بگیری و حاضر نیستم شرایط اینجامو به خاطر زندگی توی یه شرایط سخت خارج از ایران از دست بدم. سفر هر قدر بخوای مشکلی ندارم ولی واسه همیشه بستگی به شرایط داره، با منطق با هم باید تصمیم بگیریم نه احساسی.
    -محل زندگیمون شهر خودمون خواهد بود، و تهران نخواهد بود و اگه دکتری بخوام بخونم ایران، گفت تهران خونه میگیره و رفت و آمد باید کنم من.. در صورتی که من از شهر خودمون خوشم نمیاد خیلی :( بعد از این همه درس خوندن برگردم اینجا؟ :(

    3) نقاط منفی خودم:
    -زیادی خودمو قبول دارم و فقط حرف کسایی رو که دوست دارم و برام مهمن گوش می کنم و از بقیه انتقادی نمی پذیرم و متاسفانه به حرفاشون هم گوش نمی کنم،
    -خیلی سعی دارم منطقم با احساسم قاطی نشه ولی خیلی وقتا که عصبانی میشم، پیش میاد (مثل عنوان همین پستم! چگونه به خواستگاری که "دوستش دارم" جواب منفی بدهم! این واقعا آخر احساسی بی منطق نگاه کردن بود.
    -سوم این که خیلی ایده آل نگر و رویایی ام و دوست دارم با تلاشم به رویاهام برسم... (تا یه حدی مثبته البته)

    نقاط مثبت خودم:
    -خیلی سازگارم،
    -شاد و خوشحالم(!)،
    -حوصله و توان دعوا ندارم و دوست دارم با گفتگو و منطق همه چی حل بشه، از لحاظ موقعیت تحصیلی خدارو شکر ایده آله اوضاعم،
    -از لحاظ خانواده هم خدارو شکر در شرایط ایده آلی هستم،
    -علم برام خیلی مهمه. (البته نمیدونم اینکه انقد درس برام مهمه، ویژگی مثبتیه یا منفی) و ...

    4) خواستگارم نظر مستقیم خاصی راجع به من نداده تا حالا، فقط یه بار که داشت از خودش میگفت که چقد با فکر تصمیماشو میگیره، من گفتم: "ولی من احساسی ام و اگه بخوام به یه چیزی برسم، تلاشمو می کنم منطقمو هم سو می کنم باهاش" و اون گفت: "یعنی منظورت اینه که نیمه ی پر لیوانو میبینی و این خیلی خوبه"،
    یه بار دیگه هم گفتم من منطقی نیستم ولی گفت: "کسی که با سهمیه استعداد درخشان میره ارشد و می تونه بازم بدون کنکور بره دکتری سال بعد، قطعا یه منطقی هست پشت کاراش"،
    و دیگه اینکه گفت: "چقد فرهنگامون نزدیک به همه و واقعا می شه راحت حرف همو بحرفیم، سطح خانواده ها خیلی مهمه و اینا"، که البته این آخری تعریف از من به حساب نمیومد!

    5) من فرزند سوم و تک دختر، ایشون فرزند سوم و تک پسر! جلسه ی اول خودش گفت چه ششششود.... دو تا ته تغاری...

    6) هر دو فوق لیسانس، البته من ایشالا خروجی شهریور 95 خواهم بود و ایشون خروجی 88 ان. دانشگاهای هر دومونم از دانشگاه های درست حسابی تهرانه و از این جهت خیلی همفکری خاصی حس می کنم باهاشون..

    7 و 8) مدیر داخلی یه کارخونه هستن توی شهر خودمون، در آمدشون رو من خودم نپرسیدم تا حالا، کلا سوالای این تیپی نکردم اصن راجع به اوضاع اقتصادی، چون وضع خانوادشون یه جورایی مشخصه واسه ی ما. فقط روز اول مامانشون گفتن یه آپارتمان دارن با یه ماشین، یه مغازه ی فرش فروشی هم دارن که البته یه فرد دیگه به عنوان شاگرد هست اونجا.

    9) من خودم نپرسیدم اما ایشون یک بار گفت نمی پرسی چرا تا الان مجردم؟ گفتم شاید دلیلش خصوصی بوده باشه، برای همین نپرسیدم، ایشون گفتن که نه، من حس می کردم که تنها می تونم راهمو ادامه بدم ولی واقعا هر چی می گذره میبینم داشتن یه همدل و همفکر توی زندگی چقدر مهمه... من گفتم این حس اوجش توی 23 سالگیه، تا الان چرا انقد دیر شد؟ ایشون گفتن که تا حالا مشکلی نداشتم ولی دیگه واقعا دوست دارم زندگی خودمو در کنار یکی داشته باشم... (راستش قانع نشدم خودم هم، ولی سعی کردم فعلا بازترش نکنم)، بعد گفتم یعنی اخیرا به این نتیجه رسیدید که می خواین ازدواج کنین؟ گفت اخیرا اخیرا هم که نه، 2، 3 ساله!

    10) خواستگاری جلسه ی اول، آبان بود ولی چون خانواده ی من سفر بودن، تلفن می زدن و ما اصن نبودیم خونه، بعد از 2 هفته ما برگشتیم خونه و مامانشون ناراحت بودن که چرا جواب نمیدادیم... کلا هم خیلی روند کندی هست، چون من شهرمون نیستم و ایشون هم هر 3 روز یه بار زنگ می زنه. البته جلسه ی دوم حضوری، به من گفت من واقعا عجله ندارم، چون مهم ترین تصمیم زندگیمونه و باید خیلی منطقی پیش ببریم...

    در پایان اینکه، سوالتون باعث شد خودم رو بهتر بشناسم و ایشون رو هم بهتر تحلیل کنم. احساس خودم اینه که بهتره فعلا به درسم ادامه بدم و به رویاهام توی زمینه ی علمی برسم ولی مامانم میگه کسی دوست نداره با یه دکتر 30 ساله که از خارج اومده ازدواج کنه! مگه اینکه تا آخر عمر تنها بمونی... دور و برم هم دانشجو های دکتری مجردی رو میبینم که حالشون خیلی خوب نیست و ناراحتن انگار. برای همین تصمیم گرفتم روی این آقا فکر کنم. چون خواهر های خودشونم دارن فوق تخصصشون رو ادامه میدن و خود این آقا گفت با ادامه تحصیل مشکل نداره اصن. ولی... نمی دونم... :((

    پیشاپیش از راهنماهای شما بسیار سپاسگزارم...

  11. 2 کاربر از پست مفید me!!! تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), khaleghezey (یکشنبه 11 بهمن 94)

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من با خواستگارت کاری ندارم ولی بیشتر تصور میکنم شما یک همراه در کنار خودت تصور کردی و این توی ذهنت هستش که با همبرید احیانا خارج کشو یا یک چیز توی مایه های داشتن دوست پسر باکلاس و تحصیلت بالا و یک خانواده تحصیلکرده و باکلاس تمام شد و رفت!!
    خیلی روی موقعیت داری زووم میکنی دختر.

    حتما حتما حتما برو پیش مشاور حتما اینکار را انجام بده امروز بهتر از فرداست.تفکرت نسبت به ازدواج بسیار سطحی است.این نظر شخصی منه و روی ان هم پافشاری میکنم.
    بقول خودت نوشتی واسه ازدواج ok هستی ولی من یکی به این نتیجه نرسیدم



    16 موضوع ضروري براي رسيدن به تفاهم
    موضوعات زيادي در گفت وگوهاي قبل از ازدواج بايد بيان شود؛ در اين بين شانزده موضوع اساسي وجود دارد
    که به عنوان موضوعات منجر به تفاهم مطرح هستند و اگر تفاهم در اين موارد کم باشد، پيش بيني کننده جدايي خواهند بود.
    اين موضوعات شامل: 1-سرگرمي و علايق 2-باورها و ارزش هاي ديني 3-باورها و اصول اخلاقي 4-دوستان 5-اهداف، رشد و پيشرفت شخصي
    6-خويشاوندان 7-رابطه صميمانه با همسر 8-خانواده خود 9-خانواده همسر 10-حل اختلاف 11-پول و مسائل مالي
    12-خواسته ها و توقعات 13-رويارويي با هيجان 14-وظايف مرد و زن در خانواده 15-فرزند و تربيت فرزند
    16-موضوعات زناشويي، هستند که لازم است در جلسات گفت وگو حتماً در مورد آن ها با هم صحبت کنيد
    و اینم مقاله دوم

    معيارهاي تيتروار اما اثرگذار در ازدواج


    لازم به ذکر است ، چنانچه شخصي آگاهي کاملي براي ازدواج ندارد و در واقع هنوز سواد کافي را براي ازدواج کسب نکرده است ،
    مي بايست ديدگاه فرد و توقعاتتش نسبت به ازدواج و نحوه انتخاب تغيير اساسي پيدا کند .
    به گونه اي که توجه فرد به يكي از معيارهاي ازدواج باعث نشود ،‌معيارهاي ديگر كمرنگ شوند.

    احساسات مثبت در ازدواج و انتخاب همسر مهم هست. اما در كنار اين معيارها بايد ساير خصوصيات همسر نيز مورد بررسي قرار گيرد.
    اين معيارها، متنوع و فراوان هستند كه من به چند مورد آن اشاره مي كنم.

    يكم: تطابق فرهنگي

    دوم: تطابق تحصيلي

    سوم: تطابق اقتصادي

    چهارم: تطابق مذهبي

    پنجم: تطابق انتظارات از زندگي

    ششم: تطابق ديدگاه در مورد وظايف زن و شوهر در زندگي

    هفتم: تطابق شخصيتي و رواني

    هشتم : انعطاف پذيري

    نهم : مسئوليت پذيري

    دهم: مهارتهاي ارتباطي و كنترلي

    يازدهم : احساسات مثبت و جذابيت نسبت به يكديگر

    و ....


    بکاربردن معيارهاي فوق:

    الف)
    چنانچه دو فرد در بيشتر معيارهاي مهم ، تطابق لازم را نداشتند ،
    احتمالا احساس مثبت درشان به وجود نمي آيد .به همين خاطر هست که عدم تناسب ها در معيارها منجر به احساس فاصله مي شود.

    مثلا در مورد مسئله حساسيت متفاوت روي حجاب در دو خانواده ، منجر به پيش آمدن بافت مذهبي متفاوت و انتظارات متفاوت مي شود.
    و مسلما در آينده تعارض و اختلافاتي را زن و شوهر و همچنين خانواده هايشان در مورد اينگونه مسائل خواهند داشت.


    ب)
    همچنين عدم توجه به لزوم داشتن اشتراکات معيارهاي فوق در طرفين ،
    و نيز مجذوب احساسات تند ابتداي آشنايي شدن، باعث ناهمگوني احساسي بين زن و مرد مي شود؛ که متاسفانه
    اين ناهمگوني معيارهاي ازدواج موجب خواهد شد روز به روز نه تنها احساسات دونفر همسو نشود، بلكه از هم فاصله نيز بگيرند.
    مثلا وقتي يکي از طرفين ، تحت احساسات شديدي واقع شده است،
    كوتاه آمدنهاي يك طرفه ايشان مي تواند نشاندهنده اين باشد كه اكنون او خودش نيست.
    يعني خود واقعي اش را ناخودآگاه در برابر طرف مقابل مخفي ساخته است،‌چون دوست دارد وي را به دست آورد.
    اما توجه به اين نکته ضروري است که:
    معلوم نيست پس از ازدواج به همين مقدار كوتاه بيايد، همراه باشد، و صرفا ديدگاه و نظرات طرف مقابل را در راس كار قرار دهد.
    در آن وقت تفاوتهاي اساسي بين زن و شوهر آشكار شده و اين فاصله احساسي بيشتر خواهد شد.



    خلاصه و نتيجه گيري:

    براي بررسي و شناخت بيشتر و قطعي تر نياز هست
    كه تمام معيارهاي ازدواجي را كه مورد اشاره قرار دادم،‌ بررسي شود. (مثلا با مراجعه به يك مشاوره خانواده)

    تفاوتهاي اصولي كه در بدو آشنايي
    ديده مي شود( هرچند جزئي) را جدي بگيريد چراکه موجب نگراني بوده و هشداري هست كه توجه كافي را مي طلبد.

    و در مورد احساسات نياز هست كه كمتر روي آنها متمركز شويد و اين معيار احساس را در كنار معيارهاي ديگر مورد ارزيابي قرار دهيد.

    >>>> و در آخر متذکر مي شوم که بايد معيارها و توقعات و انتظاراتتون را نسبت به زندگي واقعي طرح كنيد نه ايده آلي.
    اینم مقالات بخش خواستگاری و انتخاب حتما وقت بگزار و مطالعه شون بکن

    انتخاب و خواستگاری



    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : یکشنبه 11 بهمن 94 در ساعت 09:36

  13. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), me!!! (سه شنبه 13 بهمن 94)

  14. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    یه کم اختلاف سنتون زیاده

    فکر می کنم بهتره بهشون پیشنهاد بدین برید مشاوره.

    بگید فکر می کنید به مرحله ای رسیدید که لازم هست مشاوره برید و با کمک متخصص این مساله را بررسی کنید

    برای مشاوره هم حتما یه مشاور خوب پیدا کن.

    احساسی تصمیم نگیر و بی دلیل خواستگارت را رد نکن

    --------------------
    آقای خاله قزی
    چرا دختر مردم را می ترسونید؟
    اونقدر هم که شما تاکید کردید سطحی نیست صحبتهاشون

    ایشون از تطابق فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی، جذابیت برای یکدیگر و ... گفتن
    بخشی از مسیر را رفتن و برای ادامه اش در مورد مسائل اخلاقی و روانی و مذهبی و ... باید به کمک متخصص بررسی کنند.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 11 بهمن 94 در ساعت 13:53

  15. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), khaleghezey (دوشنبه 12 بهمن 94), me!!! (سه شنبه 13 بهمن 94), خبرخوش (یکشنبه 11 بهمن 94)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 خرداد 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1394-9-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    269
    سطح
    5
    Points: 269, Level: 5
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 17 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    به نظرم من به جای تماس های گاه و بیگاه حتما با هم مشاور برین .

    این آقا جای فکر کردن داره
    انقدر براتون مهم نباشه که چه کسی جواب منفی میده


    من خودم نپرسیدم اما ایشون یک بار گفت نمی پرسی چرا تا الان مجردم؟ گفتم شاید دلیلش خصوصی بوده باشه، برای همین نپرسیدم، ایشون گفتن که نه، من حس می کردم که تنها می تونم راهمو ادامه بدم ولی واقعا هر چی می گذره میبینم داشتن یه همدل و همفکر توی زندگی چقدر مهمه... من گفتم این حس اوجش توی 23 سالگیه، تا الان چرا انقد دیر شد؟ ایشون گفتن که تا حالا مشکلی نداشتم ولی دیگه واقعا دوست دارم زندگی خودمو در کنار یکی داشته باشم... (راستش قانع نشدم خودم هم، ولی سعی کردم فعلا بازترش نکنم)، بعد گفتم یعنی اخیرا به این نتیجه رسیدید که می خواین ازدواج کنین؟ گفت اخیرا اخیرا هم که نه، 2، 3 ساله!
    من اگر جای شما بودم روی این که چرا تا الان ازدواج نکردن بیشتر مته به خشخاش می زاشتم

    اگر قضیه پیش رفت

    هم در این مورد تحقیق کنید و هم با مشاور مطرح کنید

  17. 2 کاربر از پست مفید خبرخوش تشکرکرده اند .

    Hadi99g (شنبه 24 بهمن 94), me!!! (سه شنبه 13 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 60
    آخرين نوشته: جمعه 27 شهریور 94, 13:38
  2. لطفا کمکم کنید خواستگاری دارم که دوستش ندارم
    توسط gol yas در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 دی 92, 22:07
  3. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  4. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اسفند 90, 18:07
  5. آیا من امل هستم؟ (شما دوستان قضاوت کنید )
    توسط yasmin44 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: جمعه 20 خرداد 90, 13:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.