سلام ب همه.تاپیک جدید زدم تا ازتون کمک بخوام.امروز همسرم اومد و صحبت کردیم.نظرش ب جدایی بود چون میگف مشکلاتمون زیاده و حل شدنی نیست.بااین حال گف برو فکراتو بکن ب من خبر بده که چه کاری جز طلاق میشه کرد.به خلاصه از خودم میگم.من 25 سالمه.تک دخترم.دوتا برادر دارم ک ازدواج کردن.خخیلی به پدرو مادرم وابسته هستم.وونوادم شدیدا ب عروسامون میرسن و احترام میزارن و همه کار برای اونا میکنن.ارشد سراسری میخونم.وضع مالی پدرم خوب رو به بالاس.از لحاظ موقعیت خونوادگیم خوب.و ایشون 34 سالشه.دکترا میخونه.از لحاظ اجتماعی ادم معروفیه.هردو مذهبی هستیم.پدرشون فوت کردپارسال.مادرو خواهر و برادرش هم شهر دیگه زندگی میکنن.البته هردو تهرانی هستیم.ایشون خونواده شون اصلا شبیه ما نیس.اهل رفت و امد نیستن.مادرشون اهمیت نمیدن به دعوت کردن و ...البته ادم خوبی هستن و دخالتی نمیکنن ولی در بند اجرای خیلی موارد هم نیستن.همسرم یه ازدواج داشته که البته فقط یک ماه زندگی بوده.ادم مستقلیه و از 15 سالگی جدا زندگی کرده.بعد اون اتفاق با فامیلاش رفت و امد نکرده و به نوعی خودشو قایم کرده.اصلا و ابدا هیچ وابستگی به خونوادش نداره.هیچ وقت دلتنگشون نمیشه برعکس من.من دوس دارم کنار خونوادم باشم ولی ایشون برا خونواده خودشم دلش تنگ نمیشه.البته رابطه هش با خونوادا من وقتایی که بیاد خوبه.وقتاییم که من برم پیشش سعی میکنه خیلی باهام خوب شه که مثلا بیشتر برم.
.ب طور خلاصه مشکلات و دل خوری هایی که از من داشت:
-مدام من و با بقیه مقایسه میکنی
-مدام ب من سرکوفت میزنی ک من ازدواج قبلی داشتم و کارهایی ک برای اون شخص انجام دادم و ب رخم میکشی
-من تنها زندکی میکنم و دلم میخواد بیای پیشم ولی تو فقط فکر خونوادت و بودن با اونهایی
-شرایط کاری منو درک نمیکنی و اینکه نمیتونم زیاد رفت و امد کنم و همش ناراحتی میکنی
-کل کل میکنی و زود عصبی میشی
-حساس و زود رنج و ضعیفی
و حالا مشکلاتی که من با ایشون دارم:
-زود عصبانی میشه
-خیلی منت میزاره برا هرکاری که بکنه.نمونش من یک ماه خونوادم مکه بودن پیش ایشون بودم.هزار بار سرکوفت زد
-کارهایی ک برای همسر سابقش میکرره برای من نمیکنه.میگه چون بهت اطمینان ندارم وگرنه همه کار برات میکنم
-حس تکیه گاه بودن بهم نمیده مثلا ی درددل ساده هم بکنم بعدا تو دعوا میکوبه توسرم.
-مثل خونواده من اهل رفت و امد نیس.چون خونواده خودش اینجوری نیستن و دعوت نمیکنن اینم دلش نمیخواد بیاد ک مثلا تحقیر شه جلو من
-من دلم نمیخواد تو دوران عقد برم پیشش حس میکنم ارزشم میاد پایین.ایشونم میگه تا مطمین نشم زندگسو شروع نمیکنم.تو بیا که ببینیم میشه یا نه.
لطفا راهنماییم کنین که الان بهترین کار چیه و برای اصلاح خودم چیکار باید بکنم؟
ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)