به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 تیر 95 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    592
    سطح
    11
    Points: 592, Level: 11
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا رفتار همسرم منطقی است ؟؟؟؟

    سلام خدمت همگی ، من 32 سالمه و همسرم 34 سالشه ، حدود 4 ماهه جدا شدیم ، منو همسرم بینهایت هم رو دوست داشتیم و تقریبا 9 سال با هم زندگی کردیم و جدای از آن 2 سال با هم دوست بودیم ، البته اوایل دوران دوستی همسرم خیلی به من علاقه ای نشان نمیداد که بعدا مشخص شد به خاطر شکست عشقی بود که در گذشته خورده بود ، اما بعد مدت کوتاهی عشقش به من شدید شد و منجر به ازدواج ، من عاشقانه همسرم رو دوست داشتم و این رو ایشون هم میدونن ، اما بخاطر یکسری حماقت های بچه گانه دست به یکسری اشتباهات زدم که منجر به بی اعتمادی همسرم و جداییمون شد ، من در محیط کاری مشغول بودم که مافوق های خوبی نداشتم و برایرسیدن به اهدافشون من رو وسیله کردن ، و من هم به دلیل نیاز مالی و قسطهایی که شوهرم به تنهایی از پس اونها بر نمیومد مجبور شدم یکسری خواسته های اونها رو برای حفظ موقعیت شغلی انجام بدم ، یکی از روسا خانم بود و من رو رفیق لحظات تنهاییش کرد و با هم بیرون میرفتیم و خونش میرفتیم قلیون میکشیدیم واین رو همسرم در جریان بود و حتی من و همسرم رو هم چند بار به منزل دعوت کرد و اون با خانوادش هم چند بار به منزل ما اومدن ، در این بین تو بیرون رفتنهامون گاهی همکارهای آقا نیز همراه ما بودن ولی من به همسرم نگفتم ، اون خانم خیلی کارها میخواست که من باهاش باشم مثل استخر پارتی و... ولی من تا این حد دیگه باهاش همراه نشدم فقط تا جایی پیش رفتم که بتونم کارم رو حفظ کنم ، فقط یه بار که خونه اون خانم رفتیم ، جلو همسرش به من گفت که بریم پیش دوستم ، یه دوست خیلی صمیمی دارم که هروقت حوصلم سر میره میرم پیشش ، من فکر کردم خانم چون خیلی عادی جلوی همسرش مطرح کرد منم گفتم باشه ، ولی وقتی به منزل اون شخص رسیدیم با یه آقای سن دار اما جراحی پوست کرده مواجه شدیم ، من خیلی ناراحت شدم ولی با اصرار اون خانوم به اندازه نیم ساعت رفتیم نشستیم و قلیون و میوه بعد اومدیم خونه ، که حتی دفعات بعد به من گفت بریم پیش اون آقا من قبول نکرد ، یه طورایی دوست اجتماعی خانم بود و یکسری هم این خانم وقتی خونش بودیم از من خواست با اون مواد بکشم منم باز بخاطر شرایطم و ترس از اینکه سابقه کارم کم و من جای دیگه برام کار پیدا نمیشه و شوهرم به تنهایی از پس فشارها بر نمیاد باز قبول کردم ، اما دیدم اگه بخوام با اون خانم هم پا بشم معلوم نیست تا کجاها باید پیش برم که کم کم تو شرکت راهم رو از ایشون جدا کردم که در نهایت به دلیل اینکه این خانم هیچ سودی از من نمیبرد منجر به اخراج شد ، من به دلیل عذاب وجدانهایی که نسبت به همسرم پیدا کرده بودم و خودم هم از این اتفاقات ناراضی بودم هر روز کارم گریه بود و در دستشویی محل کار گریه میکردم ، تا اینکه حدود 8 ماه از قطع رابطه من با اون شرکت میگذشت که همسرم به من بی توجه شد و متوجه شدم که اون خانم یکسری اطلاعات در خصوص من به همسرم داده ، البته از ترس همه چیز رو به ایشون نگفته بود ولی وقتی من این شرایط رو دیدم خودم تو یه نامه همه چیز رو برای همسرم نوشتم حتی چیزهایی که نمیدونست ، و با شنیدن حرفهای من مصر به طلاق شد ، البته من کل اشتباهات زندگیم رو فقط تو مدتی که با اون خانم کار میکردم انجام دادم و خودمم خیلی متاسفم ، البته تو این مدت هم من یکسری شکها به همسرم از بابت ارتباطش با یکی از بستگانش که متاهل هم بوده کردم ، که البته ایشون معتقد بودن که من تو توهمم ، ولی طبق گفته های همسرم اگه من به ارتباطاتشون گیر نمیدادم ایشون هم نمیرفتن در مورد گذشته کنکاش کنن ، همسرم تاکید داشت که طلاقمون توافقی باشه و طوری رفتار کرد که فقط به خاطر حرفی که زده میخواد حتما طلاق بگیره و از من خواست برای اثبات دوست داشتنم این کار رو کنم و همیشه به من میگفت ممکن پشیمون شم ولی قول نمیدم و با توجه به گریه هایی که در زمان مراحل طلاق میکرد من فکر میکرد که برمیگرده ، من حتی برای اینکه بهش ثابت کنم که اشتباهاتم رو قبول دارم و میخوام جبران کنم حتی مهریه و تمام حق و حقوقم رو بخشیدم و به راحتی و سرعت هرچه تمام از ایشون جدا شدم حتی خونه ای رو که با سختی با هم خریدیم و من بخاطر اقساط همون خونه تو این همه دردسر افتادم رو هم بخشیدم ، و ایشون همیشه زمان میخواست واسه آرامش که بعد طلاق بعد از ترک کردن قرصهای ضد افسردگیش گفت من دیگه برنمیگردم و خونه رو میفروشم و نصفش رو بهت میدم ، حتی حاضر به صحبت با هیشگی نیست و جریانات پیش اومده رو به خانوادش نگفته که پشت سر من حرف نباشه ، خانوادش فوق العاده منو دوست دارن و با گذشت این همه ماه هنوز با من در تماس هستند ، شما دوستان بگید من چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    برای شرایطی که توش هستید متاسفم.

    من متوجه سوالتون نشدم.
    این که رفتار همسر سابق شما منطقی هست یا نه ( در چه مورد؟)
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 تیر 95 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    592
    سطح
    11
    Points: 592, Level: 11
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منظورم اینه که آیا طلاق تصمیم منطقی بود ، یعنی هر مردی جای همسرم بود همین تصمیم رو میگرفت ؟؟

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام احساس میکنم این چیزایی که گفتید همه ی اشتباهاتتون نبودآیا غیر از اینا اشتباه دیگه ای هم داشتید مثل خیانت یا ارتباط با کسی یا... بهتره یه مدت بهش وقت بدی و بزاری فکر کنه

  5. 2 کاربر از پست مفید alireza198 تشکرکرده اند .

    مهرایران (یکشنبه 27 دی 94), شیدا. (یکشنبه 27 دی 94)

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    باید قبل از طلاق مشاوره می رفتید.

    الان دیگه جدا شدید. چیکار می تونید بکنید؟

    شما اینقدر همسرتون را ذیحق می دونستید در این تصمیم، که با بخشیدن همه چیز توافقی جدا شدین.

    هیچ کس تو این موضوع دخالت یا کمک نکرد؟
    خانواده شما یا همسرتون نخواستن بدونن علت این طلاق توافقی چی هست؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرایران نمایش پست ها
    منظورم اینه که آیا طلاق تصمیم منطقی بود ، یعنی هر مردی جای همسرم بود همین تصمیم رو میگرفت ؟؟
    نمی شه جواب دقیقی داد. هر کس بسته به شرایط خودش تصمیم می گیره.
    من اگر بودم، این که همسرم برای رسیدن به پول یا پرداخت قسط یا ... بخواد از شخصیت و شان و ... خودش مایه بذاره
    اخلاقیات یا حد و مرزهای خانوادگیمون را زیر پا بذاره
    برام خیلی سخت بود.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    alireza198 (یکشنبه 27 دی 94)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام
    ببین دختر خوب، با یک ندانم کاری زدی زندگیتو داغون کردی.
    با در نظرگرفتن همه جوانب که تعریف کردین و اگه تا قبل از نوشتن اعترافتون همه چی بر وفق مراد بود (دوست داشتن همدیگه و ...) احتمال بازگشت همسرتون هست ولی با هزار جور منت گذاری و شرط و شروط و خط قرمز و ... (بازم میگم فقط یک احتمال هست 50/50 .
    .
    الان حس همسرتون شبیه فرد آزاد شده اززندان گوانتانامو هست ...
    به خودش حق میده برای این آزادی و شما رو هم محق این تنهایی و منزوی شدن میدونه ...
    .
    کمی زمان بدین، با کار های ندانسته اجازه ندین شرایط پیچیده تر از این بشه ... معمولا مرحم این زخم ها برای آقایون گذشت زمان و کنار آمادن با خودش هست .
    آقایون از اشتباهات خانم ها نمیگذرن ولی زود فراموش میکنن ولی خانم ها از اشتباهات آقایون میگذرن ولی هیچ وقت فراموش نمیکنن و همیشه پتکی رو سر آقایون تو هر جدلی آماده فرود هست.

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 تیر 95 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    592
    سطح
    11
    Points: 592, Level: 11
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از راهنمایی هاتون ممنونم ولی واقعا کل اتفاقات همین هایی که تعریف کردم بوده ، و خودمم از اشتباهاتم و واقعا ندونم کاری پشیمون شده بودم که خیلی پیشتر از اینکه همسرم متوجه اشتباهاتم بشه مسیر رندگیم رو عوض کردم ، ولی خب همسر من حتی دروغ هم براش خیانت محسوب میشه ، یه طورایی شاید خط قرمزهای همسرم با مردهای دیگه فرق میکنه و خیلی سخت گیر تره ، و اونم فکر میکنه نکنه چیرهایی دیگه هم هست برای همین نمیتونه با خودش کنار بیاد
    من از اشنباهات خودم واقعا ناراحت بودم ولی در مورد بخشیدن حق و حقوقم فقط میخواستم به همسرم ثابت کنم که خیلی دوستش دارم و دلم میخواد اتفاقات رو جبران کنم ، با اینکه خودش هم بی اشتباه نبوده
    و اینکه رفتارهای خودش طوری بود که میخواد برگرده ولی بعد طلاق همه چیز تغییر کرد، من و اون حتی طلاقمون رو به خانواده ها نگفتیم و پنهانی طلاق گرفتیم ، فقط یکی از بستگان نزدیک من که بیشتر روابط دوستانه با ما داشت اطلاع داشت که من هنوز هم دارم با اونها زندگی میکنم اطلاع داشت ، چون قرار بود آروم شه و فکر کنه ، که البته تماسهای متعدد من بعد طلاق با ایشون و به بحث تبدیل شدن اون تماسها باعث شد که همسرم بگه که من دیگه برنمیگردم، چون من بهش اصلا زمان نمیدم
    ما حتی زمان طلاق اینقدر حالمون بد بود و گریه میکردیم ، که اون آقایی که مقدمات طلاق رو فراهم میکرد به آشنامون گفت اینا خیلی زود به هم بر میگردن ، حتی همسرم بعد طلاق از من عذر خواهی کرد و حتی بعد طلاق هم نسبت به من ابراز احساسات کرد ، البته با توجه به اینکه اون دوره پیش روانپزشک میرفت و قرصهای آرام بخش و ضد افسردگی میخورد ، ولی یک هفته بعد طلاق قرصهاشو گذاشت کنار
    البته اون هنوز داره تو خونه خودمون با کل وسایل من زندگی میکنه و هنوز عکس عروسیمون رو از جلو چشماش بر نداشته

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    به قول محضریه ایشون برمیگردن...
    ولی نکته مهم این هست که زیاد پاپیچش نشین ... با سیاست و درایت بهش نزدیک بشین حتی اگه یکسال زمان ببره .
    .
    این مدت مطمئنا احساسات عاطفی بیش شما شکل گرفته و ریشه دوونده سخته که همش یهویی باد هوا شه ... مثل این میمونه که درخت رو از تنه قطع کردین ولی ریشههاش زیر خاک سالمن ... جوونه میزنه و دباره مشه همون درخت. البته امیدوارم. به زندگی عادیتون برسین و هرازگاهی احساس نیاز به مردی قوی رو به گوش همسرتون برسونین و این اطمینان رو بدین که هیشکی مثل همسرتون نمیتونه پشتیبانتون باشه ... این حرکات غیرت و مردونگی شوهرتون رو تحریک میکنه و متمایل تر نسبت به شما... فقط با سیاست.

  11. 2 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    alireza198 (دوشنبه 28 دی 94), مهرایران (یکشنبه 27 دی 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل از منه؟؟؟؟
    توسط SHahr-Zad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:55
  2. چگونه نامزدم رو قانع کنم که چادرش رو کنار نزاره؟؟؟؟
    توسط سعیداطی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 63
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 20:28
  3. عاشقش شدم.چیکار کنم؟؟؟؟
    توسط yalda1993 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مرداد 93, 11:54
  4. شاید ازاین بهترم باشه!!!کمک!!!؟؟؟؟
    توسط خوشحال در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 دی 87, 22:21

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.