با سلام
من تازه عضو انجمن شدم خواهش میکنم کمکم کنید
من 23سالمه و همسرم 24ساله. نزدیک دوساله عقد هستیم و تا چن ماه دیگه عروسی میکنیم
ما در دانشگاه محل زندگی من آشنا شدیم. ایشون خیلی تلاش کردن تا من بهشون جواب مثبت دادم چون: ۱. قصد ازدواج تو سن پایین رو نداشتم ۲.ایشون تو ی شهر دیگه زندگی میکردن
من تک دختره ی خانواده ۴نفره هستم و ی برادر بزرگتر دارم
من از همون روز اول به ایشون گفتم نمیتونم تو ی شهر دیگه زندگی کنم و دوست ندارم شماهم بخاطر من از خانوادتون دور باشین و بخواین اینجا زندگی کنین، اما ایشون اصرار داشتن که من خودم اینجارو دوس دارم و اگه با شماهم ازدواج نکنم همینجا زندگی میکنم و خانوادم هم میدونن منم چون مشکلی تو ایشون ندیدم قبول کردم
شب خواستگاری هم فقط ۳شرط برای ازدواج داشتم: ۱. تااونجایی که دوس دارم ادامه تحصیل بدم ۲. بعدا بتونم برم سرکار وایشون مشکلی نداشته باشن ۳.تو شهر من زندگی کنیم
پدرشوهرم گفتن هرجا محل کارپسرم باشه همونجا باید زنگی کنین (همسرم شغل دولتی نداره ولی چون توانایی مالی داره مشکلی برای زندگی نداریم)
من همون شب که رفتیم تو اتاق صحبت کنیم گفتم باید شغلت هینجا باشه و ایشون جلو مامانم به من قول دادن که همینجا میمونن
من هم قبول کردم
بحث امضا گرفتن شد که ایشون تعهد بدن ولی پدرشوهرم گفت وقتی ی مرد حرف میزنه حرفش مث سند میمونه، ماهم خجالت کشیدیم اصرار کنیم
چون خانواده خوبی بودند
ولی دیشب شوهرم بهم پیام داد(چون تو شهر خودشه و پیش هم نیستیم) من هرجا کار دولتی داشته باشم همونجا زندگی میکنم فکراتو بکن ببین میتونی زندگی کنی یانه
من میدونم منظورش شهر خودشه چون شهرشون کوچیکه و پدرشوهرم آشنا زیاد داره و میتونه خیییییلی راحت اونجا براش کار جورکنه
ولی من دوس ندارم برم اونجا چون شهرشون هییییچی نداره و امکانات زندگی و تفریحی اصصصصصلا نداره همینجوریش که میرم ی هفته اونجا میمونه اسردگی میگیرم چه برسه واسه زندگی بخوام برم
نمیدونم چی شده که شوهرم کلا نظرش عوض شده
آخه قط اینا نیست ی سری دیگه از حرفایی که شب خواستگاری زدن هم عمل نکردن
نمیدونم چیکار کنم من که هییچی ازشون نخواسته بودم و ازهمون اول هم گفته بودم نمیتونم شهر دیگه زندگی کنم ولی....
علاقه مندی ها (Bookmarks)