به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 مرداد 96 [ 01:04]
    تاریخ عضویت
    1394-10-22
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,070
    سطح
    27
    Points: 2,070, Level: 27
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    89

    تشکرشده 66 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 ازش خواستگاری کردم ولی در کمال تعجب جواب رد داد..

    سلام؛ پسری هستم 25 ساله، از خانواده ای مذهبی، خودمم تا حدی مذهبی هستم.
    مدت یک ساله که توی یه شرکت مشغول به کار هستم. حدود سه ماه پیش دختر خانومی اومد و در شرکتی که توش کار می کنم استخدام شد. اوائل اصلا ازش خوشم نمیومد. حتی یه وقتایی ازش بدمم میومد. اما کم کم که رفتارشو دیدم روزبروز بیشتر جذبش شدم. تا اینکه به خودم اومدم و دیدم که واقعا دوسش دارم. اونم مثل خودم از یه خونواده مذهبیه، طرز برخوردش با پسرای دیگه، نوع حرف زدنش... واقعا دختر سنگین و با نجابتیه.
    به خونوادم گفتم که دوسش دارم؛ البته به شدت خجالتی هستم و درواقع با تغییر رفتارم خونوادم متوجه شدن و ازم پرسیدن و منم جریان رو توضیح دادم. پدرم بعنوان تحقیق اولیه رفت به محل زندگیشون. همه از کسبه تا همسایه ها و.. همه و همه ازشون خوب می گفتن و حتی به پدرم گفته بودن که اگه بفهمن شما هم خونواده مذهبی هستین بعید می دونیم مخالفتی داشته باشن.
    خود دختره هم رفتارش با من عادی نبود. مثلا بعضی وقتا به بهونه های کاری میومد و باهام صحبت می کرد. (البته صحبتاش صرفا درمورد کار بود) یا مثلا وقتی که من درمورد مسائل کاری ازش چیزی می پرسیدم انگار سعی می کرد حرفاشو طول بده تا بیشتر بتونیم با هم حرف بزنیم و برخلاف بقیه که یا اصلا باهاشون حرف نمی زد یا اگرم مجبور می شد فقط درحد چند کلمه اما با من اینطوری نبود.
    همینا باعث شد که من فکر کنم اونم از من بدش نمیاد. یه روز دل رو به دریا زدم و یه نامه کوتاه براش نوشتم و توی اون همه چیزو گفتم. حتی گفتم که به خونوادمم گفتم و اونام قراره با پدرومادرش صحبت کنن.
    بهش فرصت داده بودم تا فکر کنه. تا دوروز اصلا دیگه سمتم نمیومد. حتی اگه اتفاقی سر راه هم سبز می شدیم خودشو میزد به اون راه و وانمود می کرد که اصلا منو ندیده.
    بعد از دوروز بهم گفت که برم توی حیاط شرکت کارم داره.
    منم رفتم؛ بهم گفت من توی این مدتی که اینجا بودم از شما واقعا شناخت پیدا کردم، گفت که به نظرش من یکی از باشخصیت ترین و بهترین آدمایی هستم که توی اون شرکت کار می کنن. گفت که اصلا اصلا به هیچ وجه نمی خواد منو ناراحت کنه، و در آخر هم گفت که ترجیح میده در حد یه همکار واسش بمونم. گفت که نمیتونه جور دیگه ای بهم فکر کنه. ازش دلیلشو پرسیدم گفت که دلیل خاصی نداره. هرچی اصرار کردم چیزی نگفت. همون روز سر ایستگاهی که اون پیاده میشه منم از سرویس شرکت پیاده شدم و توی خیابون یه بار دیگه ازش خواهش کردم که بیشتر بهش فکر کنه، گفتم حداقل اجازه بده با خونواده برسیم خدمتشون شاید نظرش عوض بشه اما خیلی محکم و مصمم گفت که نظرش عوض نمیشه. بازم اصرار کردم که دلیلشو بگه لابلای حرفاش با شرم و حیا گفت که بهم حسی نداره.
    الان چند روزی می گذره من سعی می کنم مثل قبل بهش احترام بزارم، سلام می کنم و خسته نباشید میگم (دقیقا عین قبل) اما اون خودشو ازم می دزده. ولی وقتایی که من مشغول کارم به بهانه های مختلف میاد نزدیکیای اتاقی که من توش کار می کنم و زیرچشمی نگاهم می کنه. حتی امروز صبح توی صف ورود به شرکت که داشتیم کارت می کشیدیم زل زده بود به من که من متوجه شدم وقتی نگاهم بهش خورد فورا روشو برگردوند و رفت. نمی دونم واقعا دلیل اون جوابش و دلیل این رفتاراش چیه. من دوسش دارم؛ واقعا دوسش دارم، نمی دونم باید چیکار کنم که راضی بشه. هنوز به خونوادم نگفتم اما به شدت افسرده شدم. قراره هفته دیگه خونوادم برن با پدرومادرش صحبت کنن. قصد دارم همون موقع جلوشونو بگیرم و بگم که بیخود زحمت نکشن، اون منو دوس نداره.
    هرچقدر فکر می کنم ایراد خاصی توی خودم نمی بینم. نمیخوام از خودم تعریف کنم اما توی شرکت همه دوسم دارن و حتی یه دونه دشمنم ندارم. همه بهم احترام میزارن و ازم تعریف می کنن. هرچی فکر می کنم نمی دونم با وجود همه اینا چرا اون گفت ک حسی بهم نداره..

  2. 7 کاربر از پست مفید Alone boy.. تشکرکرده اند .

    capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), khaleghezey (سه شنبه 22 دی 94), maryam240 (جمعه 17 اردیبهشت 95), miss seven (چهارشنبه 23 دی 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 22 دی 94), فدایی یار (چهارشنبه 14 بهمن 94), شیدا. (سه شنبه 22 دی 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست من

    كار خوبي كردي اومدي همدردي مورد خودت رو مطرح كردي.

    ---------

    ساعت رو ديدي چنده؟ مگه شما نبايد بري سركار؟

    ---------

    حالا چرا پسر تنها؟! پسر قوي نه؟ پسر شاد نه؟ پسر مهربان نه؟

    ---------
    بهت تبريك ميگم كه مدارج موفقيت رو طي كردي و تصميم به ازدواج گرفتي تو دوره زمونه اي كه پسران تا سن 30 سالگي، اين تصميم مهم رو نميگيرن يا اگر هم ميگيرن متاسفانه شرايطشو ندارن

    انشاالله خانوم هاي تالار ميان بهت ميگن كه چقدر انسان هاي پيچيده اي هستن و به اين راحتي ها نميتوني سر از كارشون در بياري!

    يكم تو تالار بگردي ميتوني رفتار هاي بانوان محترم رو تو اين مواقع پيش بيني كني!

    --------

    دوست من تا حالا به اين فكر كردي موضوع خجالتي بودن شما از چي ناشي ميشه؟
    روي چه رفتار هاي اجتماعي ات تاثير ميگذاره؟

    دختران به پسران محكم و با اعتماد به نفس جذب ميشوند. خيلي خوبه كه از خودت راضي هستي ولي جاي كار بيشتري داري!

    ---------

    به خانوم فرصت بده بيشتر تو رو تحت نظر بگيره. فكر كنم يكم زود اقدام كردي براي جواب گرفتن. تصميم سختي قراره اين خانوم بگيره، بهش بايد فرصت بدي. خودت باش، به كار هات به روال معمول ادامه بده، احساسي عمل نكن.

    بزار يه مدت بگذره، نم نم از حركت هاي ايشان متوجه ميشي كه چه كار بايد به كني!

    يه نكته درگوشي بهت بگم، خانوم ها اگر ارتباط دير به دير باهاشون بگيري خودشون يه جوري به سمتت ميان. البته منظورم اين نيست كه مياد ازت خواستگاري ميكنه ها! اگر بهت حسي پيدا كنه ( البته به نظر اون حس رو داره ونياز داره تقويتش كنه) يه جوري بهت ميرسونه تا جلو بري!

    ولي از طرفي خانوم ها دوستا دارن براشون به جنگي و يكم نازشون رو بكشي.

    ------

    اگر مطمين هستي هم كفو هستين، يه كم صبر كن، و سري بعدي خودت اقدام نكن، بگذار خانواده ات قدم بگذارن جلو. شايد از اون خانوم هايي باشه كه تحت نظارت خانواده بپسنده


  4. 8 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (سه شنبه 22 دی 94), capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), khaleghezey (سه شنبه 22 دی 94), maryam240 (جمعه 17 اردیبهشت 95), miss seven (چهارشنبه 23 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 23 دی 94), شیدا. (سه شنبه 22 دی 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داره ناز میکنه کاملا مشخصه. ولی شما برو برا خاستگاری. وقتی خونواده ها وارد بشن قضیه فرق میکنه. ترسش میریزه و حسش عوض میشه . من خودم همینطوری ازدواج کردم.

  6. 4 کاربر از پست مفید 2pashimoon تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (سه شنبه 22 دی 94), capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), miss seven (چهارشنبه 23 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دوست عزیز

    1.مقالات سایت رو بخوان و روی خودت کار کن
    2.یادت باشه وقتی معیارهات درسته و روی اصول و اولویت بندی درست قرار داره یکبار جواب منفی شدی خوب باشه صبر کن قویتر شو دوباره برو جلو بازم منفی بود مهم نیتس با خانواده اقدام کن برو جلو هرکاری میکنی پاپس نکش البته اگر واقعا عاقلانه داری تصمیم گیری میکنی بنظرم اتفاقا فرصت خوبیه شناختت رو نسبت بهش بیشتر بکنی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. 7 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (سه شنبه 22 دی 94), capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), miss seven (چهارشنبه 23 دی 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 22 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 23 دی 94), شیدا. (سه شنبه 22 دی 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 مرداد 96 [ 01:04]
    تاریخ عضویت
    1394-10-22
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,070
    سطح
    27
    Points: 2,070, Level: 27
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    89

    تشکرشده 66 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره، واقعاً از همتون ممنونم که وقت گذاشتین و جواب دادین. درمورد اینکه شاید بیشتر دوس داشته باشه با خانواده جلو برم باید بگم که فکر نمی کنم اینطور باشه. چون که وقتی می خواست بهم جواب بده چند بار گفت که بهتر بود قبل از اینکه خانوادتون رو در جریان می ذاشتین نظر منو می پرسیدین. درمورد انتخابمم باید بگم که فک می کنم کاملا عاقلانه باشه. چون که اولا تا حالا خانوادمم مخالفتی نکردن و ایرادی از خودش یا خونوادش نگرفتن، دوما از نظر طبقه اجتماعی، مالی، فرهنگی، اعتقادی کاملا در یک سطح هستیم. راستش امروزم خیلی خیلی زیاد به بهانه های مختلف هی میومد نزدیکیای اتاق ما و با یه خانوم دیگه که سرپرست یه گروه دیگه ست درمورد کار صحبت می کرد. اما خیلی غیر عادی بود، هیچوقت ندیده بودم که اینقدر زیاد اون ورا پیداش بشه. امروز خیلی پیش میومد که سرمو بر گردونم و ببینم که اونجاست. یعنی واقعاً جوابی که بهم داده جواب قطعیش نیست؟ الان من دقیقا باید چی به خانوادم بگم؟ هفته دیگه احتمالا ازم بپرسن که آماده بشن برای صحبت با پدرومادرش. من می ترسم از طریق خانواده ها اقدام کنم. چون همون موقع ازش خواستم که با خانواده خدمتشون برسیم شاید نظرش عوض شد، اما خیلی جدی مخالفت کرد و گفت که نظرش عوض نمیشه. حالا می ترسم اگه با خانواده جلو برم از دستم عصبانی بشه! وای خانوما چقدر پیچیده هستن. کاش از دلش خبر داشتم. راستی باهامم سرسنگین شده، سعی می کنه تا حد ممکن با من همکلام نشه و همش ازم فرار می کنه. البته نه اینه بی احترامی کنه ها، نه اصلاً. فقط انگار دوس نداره زیاد باهام روبرو بشه. راستی یادم رفت بگم، همسن خودمم هست و یه جوراییم مغروره. می ترسم اگه هم به قول شما نظرشم مثبت باشه بخاطر غرورش چیزی نگه و هیچ کاری نکنه که من بفهمم نظرش مثبته. الان واقعاً موندم که چی جواب خانوادمو بدم، بهشون بگم چیکار کنن؟ برن جلو یا..

  10. 4 کاربر از پست مفید Alone boy.. تشکرکرده اند .

    capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), miss seven (چهارشنبه 23 دی 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 22 دی 94), یاس بنفش (سه شنبه 22 دی 94)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 اسفند 94 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,751
    سطح
    24
    Points: 1,751, Level: 24
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    134

    تشکرشده 120 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هی روزگار، چی بگم. وقتی نوع نگارشتو خوندم ناخودآگاه از خدا خواستم بهترین همسرو نصیبت کنه. خانما دنبال قدرت و اعتماد به نفسن تو آقایون حالا این قدرت میتونه پول باشه تحصیلات باشه روابط اجتماعی خوب باشه، فقط هر کاری میکنی خودتو واسه هر جوابی آماده کن، هیچ وقت نمیتونی بفهمی خانما چی میخوان. خیلی از خانما وقتی جواب منفی میدن باز پیگیر میشن ببینن طرف هنوز دوسشون داره یا نه! نمیدونم چه کاریه آخه منفیو بدید بیخیال بشید خب!! تنها چیزی که میدونم اینه که اگه بفهمه هنوز دوسش داری خوشحال میشه اگه بفهمه دیگه نمیخوایش ناراحت میشه!!!!! حالا این مساله نمیدونم قراره چه کمکی بهشون بکنه. باز بگم ولش کن، بیخیال، شیدا خانم باز میاد گیر میده! ولی به نظر من خودت باش و یکی دو ماه دیگه از طریق خانواده اقدام کن نظر قطعیشو اونجا میده، اگه هم نشد این عشق قشنگتو بذار واسه کسی که قراره همسرت بشه و قدرشو بدونه

    این جمله mohamad.reza164 هم جمله خوبیه، شما فرصت داشتی فکر کنی ولی ایشون نمیتونه همون موقع که بهش گفتی جواب بده، اصرار نکن که حتما جواب بگیری ازش، احتمالا الان جواب منفی داده تا با خیال راحت بتونه آنالیز کنه
    "
    به خانوم فرصت بده بيشتر تو رو تحت نظر بگيره. فكر كنم يكم زود اقدام كردي براي جواب گرفتن. تصميم سختي قراره اين خانوم بگيره، بهش بايد فرصت بدي. خودت باش، به كار هات به روال معمول ادامه بده، احساسي عمل نكن."
    ویرایش توسط capitan2 : چهارشنبه 23 دی 94 در ساعت 01:23

  12. 8 کاربر از پست مفید capitan2 تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (چهارشنبه 23 دی 94), maryam240 (جمعه 17 اردیبهشت 95), miss seven (جمعه 25 دی 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 23 دی 94), فدایی یار (چهارشنبه 23 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 23 دی 94), شیدا. (چهارشنبه 23 دی 94)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    من یه خانم هستم (نام کاربری ام علط انداز هست )
    اصلا دوست ندارم کسی را ناراحت وناامید کنم اما چون امدی اینجا و درد دل کردی خواستم دید گاهم را برات بزارم البته من کارشناس نیستم
    ببین به نظر من شما همه جوره تلاشت را کردی و به انداره کافی نازش را کشیدی
    ولی انگار این خانم تصمیمش را گرفته
    اگه دوست داره برات ناز کنه وقتی پشت سرش از سرویس پیاده میشدی بهت میگفت که
    یه چند روز به من مهلت بدید تا بیشتر فکر کنم
    یا من تا حالابه طور جدی در مورد ازدواج فکر نکردم
    یا هنوز زوده برا ازدواج مدت زیادی نیست که همکار شدیم
    و....
    ولی اون کاملا مخالفت خودش را اعلام کرده جمله هاش را ببینید

    و دلیل اینکه فکر میکنید به شما توجه خاصی داره اینه که شما خیلی بهش توجه داری
    تا حالا به رفتارای بقیه همکارات هم همینقدر توجه کردی ؟
    مثلا فلان خانم حرفاش را با فلانی طولانی هست ولی با بقیه نه کوتاه و مختصر
    و شاید بقیه همکارات خودشون عجله داشتن و یا لازم به توضیح اضافه نداشتن
    شما چون عاشقش هستی خیلی روش زوم کردی و دوست داری به نوعی تفسیرش کنی که خودت دوست داری
    شما اینقدر عاشقش هستی که جواب منفی که با گوش های خودت شنیدی را نشنیده میگیری و گیر میدی که تو اتاق کتاری زیاد معطل شده
    در ضمن یه هم محله ای یا قوم خویش چقدر از معیار های ازدواج و علایق این دختر اطلاع داشته که شما اینقدر رو حرفش حساب کردی و فکر کردی الان دیگه بله را گرفتی !!!!!! و این قدر خاطر جمع شدی ؟

    به نظر من یه مدت بهش فرصت بده ((( حداقل حداقل یک ماه )))کاملا ازش دور باش بهش نگاه نکن و سعی کن برنامه ات را طوری تنظیم کنی که اصلا برخوردی با هم نداشته باشید
    مثلا برا نهار یا سرویس اداره یا کارای اداری یا.... اصلا نبینیش
    خودت هم راحت تری و کمتر اذیت میشی و زودتر میتونی فرموشش کنی و به فکر مورد های دیگه برا ازدواج باشی ضمن اینکه به تصمیم این خانم هم احترام گذاشتی

    بعد از این مدت اگه تصمیم گرفتی دوباره اقدام کنی و بری خاستگاری اجازه بده خانوادت پا پیش بزارن

    ببین ازدواج یه تصمیم و توافق دو نفره هست همینقدر که شما می خواهیش اونم باید شما را بخوادو دوست داشته باشه


    در ضمن اگه جواب نه شنیدی و تو را نخواست دلیلش این نیست که شما عیبی داری یا مشکل خاصی داری
    مثلا من قورمه سبزی دوست دارم ولی خواهرم این غذارا دوست نداره نه من مشکل ذایفه دارم و نه خواهرم و صد البته قورمه سبزی هم مشکلی نداره تنها دلیلش اختلاف سلیقه هست
    شما این قورمه سبزی هستی باید دنبال کسی باشی که تو را بخواد وگرنه نه شما مشکل نداری و کسی که بهت جواب رد میده
    حالا سلیقه ایشون طوری هست که شما را نمی پسندد نه شما عیبی داری و نه ایشون
    باید بپذیری و درک کنی که بنا نیست همه دخترا شما را بپسنددند
    شما باید نبال کسی باشی که مورد تایید شماست و شما هم مورد تایید اونی
    با اصرار و التماس و ناز کشیدن و البته نمی تونی کسی را همدل خودت کنی

  14. 10 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (چهارشنبه 23 دی 94), capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), maryam240 (جمعه 17 اردیبهشت 95), miss seven (جمعه 25 دی 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 23 دی 94), new life (شنبه 21 فروردین 95), فدایی یار (چهارشنبه 23 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 23 دی 94), شیدا. (چهارشنبه 23 دی 94)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 مرداد 96 [ 01:04]
    تاریخ عضویت
    1394-10-22
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,070
    سطح
    27
    Points: 2,070, Level: 27
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    89

    تشکرشده 66 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    capitan عزیز؛ واقعا ممنونم بخاطر دعای قشنگت، ولی اگه می خوای دعا کنی لطفا دعا کن که همین مورد اوکی بشه. (هرچند با خوندن این دوتا کامنت مخصوصا کامنت خانم کمال خیلی ناامید شدم)
    راستش من آدمیم که شاید بشه گفت سخت میشه که از یکی خوشم بیاد، نمی دونم بعد این چقدر طول بکشه که بخوام باز یکیو دوس داشته باشم. من چجوری باید بهش بفهمونم که هنوز دوسش دارم؟
    یعنی اگه صبر کنم ممکنه جواب مثبت بشنوم؟
    خانم کمال؛ چیزی که خودم دارم می بینم اینه که اون خانوم دفعات مراجعه ش به واحد بغلی خیلی زیاد شده ( اتاق ما شیشه ایه و از اونجا کامل قابل دیدنه.) اینی که می گید توجهم بهش زیاد شده کاملا درسته، و بخاطر همین توجه زیاده که می دونم زیاد میاد اطراف من (چون قبلانم زیاد بهش توجه می کردم، اصلا خیلی وقتا منتظر بودم که بیاد ولی خبری نبود).
    نمی دونم شایدم واقعا برحسب اتفاق این روزا زیاد مسئله کاری واسش پیش میاد که زیاد میاد اونجا.
    درضمن من نگفتم که هم محله ای هاشون گفتن دختره جواب مثبت میده. با توجه به اینکه یکی از قدیمی های اون محله هستن همسایه ها گفتن با شناختی که ما از این خونواده داریم به مذهبی بودن خیلی اهمیت میدن و بعید می دونیم پدرومادرش اگه بفهمن شما هم مذهبی هستین مخالفت کنن.
    این چیزی بود که همسایه ها به طور کلی درمورد پدرومادرش گفتن نه خودش!
    می ترسم اگه به قول دوستان تا یکی دوماه دیگه کاری نکنم اون فکر کنه که من بی خیال شدم و دیگه بهش علاقه ای ندارم.
    تو بد شرایطی هستم؛ بعضی وقتا با خودم میگم اگه قراره که نشه ای کاش هیچوقت باهاش آشنا نمی شدم.
    می دونم آدم نباید زیاد احساسی باشه اما متاسفانه من اینطوریم. البته مطمئنم که انتخابم صرفا از روی احساسات نبوده، درواقع من اولش با عقلم انتخابش کردم بعدش کم کم احساساتمم درگیر شد.
    چیزی که از همه میخوام اینه که برام دعا کنین

  16. 4 کاربر از پست مفید Alone boy.. تشکرکرده اند .

    capitan2 (چهارشنبه 23 دی 94), miss seven (جمعه 25 دی 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 23 دی 94), فدایی یار (چهارشنبه 23 دی 94)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 اسفند 94 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,751
    سطح
    24
    Points: 1,751, Level: 24
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    134

    تشکرشده 120 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیچکس تنها نیست، پسر همراه!

    ببین من تجربه این چندساله رو بهت میگم. من خودم همیشه دوست داشتم همسر آیندمو خودم پیدا کنم بعد از طریق خونواده اقدام کنم! مثل کاری که تو داری انجام میدی ولی موفق نبودم، به احتمال زیاد تو هم مثل من موفق نمیشی. میدونی اشکال کجاست؟! مربوط به من و تو نیست به جنس زن ربط پیدا میکنه که به نظر من یه عیب خیلی بزرگه تو خانما! اشکال اینجاست که مثلا آدمی مثل من دوستی رو به قصد ازدواج قبول ندارم و البته هیچ آشنایی رو هرچند در چارچوب دوست ندارم پنهانی باشه! چون حس بدی بهم دست میده ( از دروغ و ریا متنفرم و از کارای پنهانی بیزارم ) از طرفی سنتی صرف رو هم دوست ندارم.

    حالا بریم سر اصل مطلب. ما دو نوع ازدواج داریم : یکی سنتی ، یکی مدرن . مشکل من و تو اینه که میخوایم مدرن یه دخترو ببینیم بعد سنتی ازش خواستگاری کنیم که البته بهترین نوعشه به نظر من. ولی از نظر خانما بهترین نیست! رک بگم شاید خیلی از خانما ندونن مشکلشون چیه ولی اگه شما بخوای از این خانم جواب مثبت بگیری باید بهت علاقمند میبود! حالا چجوری؟ یا باید باهاش دوست میشدی یا اینکه ایشون شما رو اولین بار تو جلسه خواستگاری میدید! ( مورد شما باید دوست میشدی تا علاقمند بشه بهت. میدونی که خانما باید با یکی در ارتباط باشن و جمله های عاشقونه بشنون تا عاشقش بشن بر عکس ما پسرا که میبینیم و خوشمون میاد، یکی از علتای موفقیت پسرای دخترباز همینه ) نمیدونم خانما چرا اینجورین فقط میدونم این خانم نمیتونه ( منظورم اینکه توانایی اینو ندارن همکار یا همکلاسی رو به دید شوهر نگاه کنن مگر باهاشون دوست بشی! ) به شما به چشم شوهر نگاه کنه. عجیبه خیلی عجیبه این رفتارشون ولی خودم به شخصه دیگه مثل قبل علاقه ندارم دلایل کاراشونو بدونم چون روز به روز بیشتر از جنس زن متنفر میشم، پیشنهاد میکنم تو هم زیاد خودتو درگیر نکن مثل من میشی! بسپار به خونوادت یه دختر خوب واست پیدا کنن بعد برو ببین و ازدواج کنن یا اگه عذاب وجدان نمیگیری ، از این به بعد هر دختریو دیدی باهاش دوست بشو همون اول یا قبول میکنه یا نمیکنه تکلیفت مشخص میشه. میدونم پسر خوبی هستی واسه همین اینارو گفتم فقط راهتو انتخاب کن سنتی ازدواج کن یا با دوستی. روشی که منو تو پیش گرفتیم باید شرایط خیلی ایده آلی داشته باشیم تا موفق بشیم. اینو فقط بهت بگم ازدواج سنتی یه حسن بزرگی که داره اینه که دختری که قراره باهاش ازدواج کنی قدرت دروغگویی و ریای کمتری داره چون مجبور نیست از عالم و آدم دوست پسرشو که شما باشی با دروغ گفتنش مخفی کنه.

    یه چیزو هم اضافه کنم. اینا رو کلی گفتم قصد ناامید کردنتو ندارم، ممکنه واقعا دوستت داشته باشه ولی شرایطشو نداشته باشه و نخواسته بیخودی امیدوارت کنه، بسپر به خدا درست میشه. یه ماه زمان بده دوباره واسه دفعه اخر بگو و تمومش کن. به اینم فکر کن احتمالش هست با یه پسر دیگه در ارتباط باشه. میدونم چون خودت پسر خوبی هستی همه رو خوب میبینی مثل خودم!! بالا بهت گفتم، متاسفانه فرهنگ دوست پسر دوست دختری داره عرف میشه ولی همچنان همه مخفیش میکنن که این مشکلات پیش میاد اینم یه بعد قضیست.

    در کل همه جوانبو بسنج، مطمئنم چون دلت پاکه اینجوری یکیو دوست داری این دوست داشتنت لیاقت میخواد شاید دخترای لایقتری هم باشن...
    ویرایش توسط capitan2 : چهارشنبه 23 دی 94 در ساعت 04:09

  18. 4 کاربر از پست مفید capitan2 تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (چهارشنبه 23 دی 94), miss seven (جمعه 25 دی 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 23 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست گرامي

    من خودم خيال ميكردم از داخل همدردي يا سايت هاي ديگه، خيلي خوب خانوم ها رو متونم بشناسم. ولي در اولين و آخرين موردي كه من با يه خانوم به قصد ازدواج ارتباط داشتم، متوجه شدم بعضا خانوم ها هم خودشون رو نميشناسن، نمي دونن چي ميخوان( البته بعضي هاشون) من كاملا افكار صفر و يك داشتم و مواضعم كاملا مشخص بود، فكر ميكردم همه چيز همين طوري پيش ميره، ولي منطق صفر و يك من با يك منطق فازي مواجه شد كه نه صفر بود نه يك و بسته به شرايط از صفر به يك ميل ميكرد و همينطور بالعكس!

    ---------

    نكته جالب اين بود كه بعد ازاتمام ارتباط ما كه همه چيز معلوم شده بود، از ايشان رفتارهايي ميديدم كه به خيال ذهن من سيگنال هايي براي ارتباط مجدد بود. حتي در نقطه ا.ج اين سيگنال ها، با جمله اي مواجه شدم كه به شدت نگرانم كرد و تصميم گرفتم به عنوان يه برادر و يا يه همدرد پا پيش بزارم و مشكل اشون رو حل كنم، ولي متوجه شدم او سيگنال هم صرفا براي مطمين بودن از ادامه روند " خواستن من " بود. يعني فقط براش مهم بود كه بدونه هنوز من بهش فكر ميكنم يا نه؟! همين ، حتي اگر مطمين ميشد كه من هنوز بهش فكر ميكن، باز هم ارتباط ما ادامه پيدا نميكرد!

    ----------

    capitan عزیز؛ واقعا ممنونم بخاطر دعای قشنگت، ولی اگه می خوای دعا کنی لطفا دعا کن که همین مورد اوکی بشه. (هرچند با خوندن این دوتا کامنت مخصوصا کامنت خانم کمال خیلی ناامید شدم)
    اين جمله ات نشون ميده كه چقدر درگير احساس شدي دوست من. يكم بايد به خودت زمان بدي تا از احساس فاصله بگيري تا عاقلانه تفكر كني!

    فرضا اين خانوم به شما جواب مثبت داد كه با هم بيشتر آشنا بشيد! خوب تكليف يه آدم احساسي چيه؟ ميتونه خوب طرفش رو آناليز كنه!؟ باور كن ده جلسه هم بري خواستگاري باز هم ممكنه كم باشه براي شناخت يه آدم. حالا چه برسه به اينكه شناخت شما سطحي هست از اين خانوم.


    ----------
    باز هم ميگم، شما صبر كن، اين خانوم از دستت نميره. شما كار خودت رو انجام دادي و به ايشون سيگنال خودت رو رسوندي. بگذار راحت فكر كنه و شما رو بررسي كنه، خودت هم با كارهاي ديگه مشغول باش تا از احساس فاصله بگيري. تو اين مدت هم تصوير سازي در ذهنت از ايشان، اكيدا ممنوع!!!!!!!


    بعد از يه مدت با خانواده اقدام كن! تو خواستگاري شما جوابي خواهيد گرفت كه جواب آخر شما ست كه هيچ اما و اگر در اون جواب وجود نداره!
    ---------

    خانوم ها بي زحمت گوشاتون رو بگيريد
    يه نكته هم بگم، هيچ وقت گدايي عشق نكن!! با اعتماد و عزت نفس بالا خواسته ات رو مطرح كن، چون بعدا تو زندگي ات با يه خانوم از اين طلب عشق زياد ضربه خواهي خورد!

    ----------
    نكته آخر اينكه تو درخواستت از يه خانوم، سعي كن خودت باشي و كار هايي رو انجام بدي كه به نظر خودت درسته. به اين فكر نكن كه اون خانوم چه طوري دوست داره و رفتار كني. هدف يه ازدواج موفق هست نه اينكه چه طوري و به هر ضرب و زوري دل يه دختر رو بدست بياري!!!!!!!
    پس به اين فكر نكن كه اون خانوم گفته اي كاش به خانواده اطلاع نمي دادي! شما كاري رو كردي كه از نظر خودت درست بوده، و در ادامه كاري رو خواهي كرد كه خود واقعي ات رو نشون بدي، نه اينكه تغيير كني به شخصي كه اون خانوم بپسنده!

    ویرایش توسط mohamad.reza164 : چهارشنبه 23 دی 94 در ساعت 09:29

  20. 4 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (چهارشنبه 23 دی 94), maryam240 (جمعه 17 اردیبهشت 95), miss seven (جمعه 25 دی 94), فرهنگ 27 (پنجشنبه 24 دی 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. محدودیت در تعداد جلسات خواستگاری
    توسط .saber. در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 آبان 94, 01:01
  2. فردی هستم درونگرا....چجوری به تعادل برسم؟
    توسط milad.mehr در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 فروردین 94, 13:20
  3. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 شهریور 90, 11:07

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.