به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    754
    سطح
    14
    Points: 754, Level: 14
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس شکست و نا امیدی کامل

    با سلام
    من دختری هستم ک مدتی با پسر خاله ام در ارتباط بودم(حدود یک سال)...همه چیز خوب بود...فقط یه کم بیش از حد جلو رفته بودیم که اونم اشتباه بود....

    پسر خاله ام قصدش ازدواج بود و ما عاشق هم بودیم
    خاله ام هم منو نشون کرده بود....
    ولی مادرم همیشه بی دلیل مخالفت میکرد...
    (انگار کینه ای قدیمی بین خودش و خواهرش باشه....)
    البته خودم فکر میکنم چون خاله ام برای اینکه من عروسش بشم خیلی اصرار میکرد... مادرم فکر کرده حتما ریگی به کفششون هست و لابد من خیلی مهم هستم و...
    خلاصه زیاد سخت گیری میکرد


    تا اینکه یک روز مادر بنده به من مشکوک میشه و میره پلیس فتا (به گفته ی خودش) و تمام چت های منو چک میکنه...

    چشمتون روز بد نبینه....

    تمام ارتباطات من و پسر خاله ام رو دید
    و بد تر از اونکه یه جاهایی رو خونده بود ک نباید میخوند و برداشت غلطی از رفتار های ما کرده بود...

    پسرخاله من وقتی فهمید مادرم فهمیده گفت میاد خواستگاری
    ولی دیگه نمیتونست
    چون مامانم با خوندن چت هامون راز زندگی پسر خاله مو فهمیده بود.... یک ارتباط غلط که در گذشته داشته .... هرچند الان توبه کرده...ولی برای مادر و پدر من قابل قبول نبود....

    پدر و مادر من خیلی مذهبی هستن و توبه رو قبول دارن
    ولی میگن ک اگر هم توبه کرده آبروش برای ما رفته...بره دختر یکی دیگه رو بگیره...

    و بد تر از همه اینکه والدین من با اینکه هر دوشون دبیر هستن... و خیلی فهمیده ان...ازدواج رو بن بست زندگی میدونن...و از من انتظار دارن راه کمال رو در زندگی پیش بگیرم ( نکته: راه کمال از نظر والدین بنده درس خوندن در حد دکتری و یک دانشمند مشهور شدنه)

    نمیخوام از خودم تعریف کنم
    ولی چون فکر میکنن من خیلی باهوش هستم
    از من انتظارات وحشتناکی دارند که بماند....

    داشتم میگفتم پسر خاله بنده با مادرم حرف زد
    و مادرم از جانب اون حرف هایی زد ک باورم نمیشد
    آخه من خودم فرستاده بودمش پیش مامانم
    حالا مامانم میگه اون تمام این مدت سر کارت گذاشته بوده و...


    همیشه هم پشت سرش لعن و نفرین میکنه
    جالب تر اینجاس پسر خاله ام برای اینکه مادرم با من کاری نداشته باشه گفته که تمام تقصیر ها گردن خودشه

    و مادر بنده هم فکر کرده من گول خوردم...

    هر چند پسرخاله ام همه جوره عشقشو بهم ثابت کرده
    ولی الان به دلیل خواسته ی مادرم ما از هم جدا شدیم
    (برای همیشه)

    الان هم اعتماد والدینم رو از دست دادم
    و هم عشق زندگیمو ک با این طرز تفکر پدر و مادرم مطمئن هستم هیچ وقت بهش نمیرسم

    میدونم نباید نا امید بشم
    ولی امیدم رو از دست دادم
    لطفا کمکم کنید

    من پدر و مادرم رو خیلی دوست دارم
    میخوام هر دو طرف رو داشته باشم

    خدا رو هم خیلی دوست دارم
    ولی تحملش برام سخت شده

    هم جدایی از کسی که یکسال باهاش بودی
    هم سرکوفت هر روز پدر و مادر
    و هم بی اعتمادیشون
    و هم فکر کردن به آینده ای که معلوم نیست قراره با کی سر بشه...

    ازتون خواهش میکنم کمکم کنید
    اعتماد دیگه به وجود نمیاد


    ((اگر غلط املایی یا نگارشی داشتم واقعا عذر میخوام
    چون الان حالم به شدت بده و دنبال راه حل میگردم

    باز هم به خاطر عجله و بی دقتی توی متنم عذر میخوام))

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    754
    سطح
    14
    Points: 754, Level: 14
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی این رو هم بگم که مادرم الان من رو تعقیب میکنه....
    واقعا حس بدی دارم...
    همه ی دوستام این رو فهمیدن
    نمیدونم چیکار کنم
    غرورم رو زیر سوال میبره با این کارش...
    به هیچ وجه هم عوض نمیشه...
    کی میتونه یه خانوم 50 ساله رو عوض کنه؟
    اونم کسی که مادرش هم مثل خودش بوده و...

    خواهش میکنم سریع تر کمکم کنید
    دلم میخواد خودکشی کنم

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام وقت همه دوستان بخیر.

    فعلا ذهنتو درگیر گذشته و مشکلات نکن ، کاریه که شده حالا این وسط شما چقدرمقصر بودید یا مادرتون چه کار اشتباهی کرده هم زیاد الان مهم نیست.

    الان مهم اینه که از این فضای پر تنش خارج شید . به خودت بگو من توان اینو دارم که این موضوع رو مدیریت کنم. هر کسی ممکنه تو زندگی یه سری اشتباهاتی بکنه منم الان یکیش ولی من منفعلانه برخورد نمیکنم. من از این مشکلات گذر میکنم و به هدفم میرسم.

    مضاف بر این که خیلی داری موضوع رو برا خودت بزرگش میکنی. شما تصمیم داشتی با پسر خالتون ازدواج کنید حالا به دلایلی مادر شما با این وصلت مخالفن. پسرخالتونو که سر نبرید شما ماتم گرفتید یه مدت صبر کنید آبا از آسیاب بیوفته مجدد پسر خالتون تشریف میارن برای خواستگاری.

    این حس ندامت تا زمانی خوبه که از اون درس بگیرید نه اینکه باعث نا امیدی بشه.

    گام اول : باید خودتونو آروم کنید.خونه نشین . هر روز پاشو برو استخر، شنا کردن خیلی آرومتون میکنه اصلا با مادرتون برید.یا هر چیزی که خودت فکر میکنی ولی زیاد خونه نشین فکر و خیال کنی. البته بهتر همراه مادرتون برید . استخر، بازار، امام زاده ...

    گام دوم : بیخیال بودن به کارا و صحبتای مادرتون.اصلا عکس العمل نشون نده ، فعلا یه گوشو در کن گوش دیگه رو دروازه، کارهایی هم که میکنه رو ندید بگیر، به روشم نیار که میدونید که شما رو تعقیب میکنه.فعلا چاره نیست باید تحمل کنی.

    گام سوم : اعتماد سازی کنید فعلا از موضوع پسر خاله و ... گذر کن نقش یه دختر حرف گوش کن نادمو بازی کن وحرفاشون در خصوص پسر خالتون رو قبول کن بگو نشستم فکر کردم دیدم حق با شماس. پس فعلا هر چی گفتن رو تایید کن.و لجبازی نکن حتی اگه حرفشون منطق قوی هم نداشت.

    گام چهارم : بررسی شرایط خواستگارتون: باید بشینی منطقی شرایط پسر خالتون رو آنالیز کنی ببینی که آیا اصلا مناسب هم هستید یا نه؟ باید بری پیش مشاور یا شرایط خودتون و پسر خالتونو بگید تا دوستان بیان نظرشونو بدن بعد به یه جمع بندی برسی.

    حالا هر وقت به این نتیجه رسیدی که مناسب همید برای رسیدن به هدف یه راهکار پیدا میکنیم.

    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!
    ویرایش توسط امیر مسعود : چهارشنبه 16 دی 94 در ساعت 16:38

  4. 3 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 16 دی 94), الهام 5566 (چهارشنبه 16 دی 94), شیدا. (چهارشنبه 16 دی 94)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام ماری جان
    نگفتی چند سالته؟


    من دختری هستم ک مدتی با پسر خاله ام در ارتباط بودم(حدود یک سال)...همه چیز خوب بود...فقط یه کم بیش از حد جلو رفته بودیم که اونم اشتباه بود....


    منظورت از همه چیز خوب بود یعنی چی بود؟ و از چی راضی بودی ؟

    اگه بخواییم رفتارهای گذشته شما و مادرتون رو بررسی کنیم خیلی اشتباهات داشتین
    که مثل یه دور باطل ادامه پیدا میکنه

    پس کاری که الان باید بکنی اینه که این دور باطل و اشتباهات رو جمع کنید
    قبل ازین که به فکر اعتماد سازی پسر خالت باشی سعی کن محیط خانواده رو کنترل کنی
    که دراین مورد امیر مسعود خوب توضیح داده .

    از طرفی شما وارد رابطه خارج از چهارچوب و کاملا احساسی با پسر خاله شدی که بدرترین وضعیت برای تصمیم گیری هست

    کاری که باید بکنی اینه که ریشه های وابستگی یک سالت رو بهش از بین ببری که فکر کنم تا حالا کاری نکردی ازونجایی که عشقم خطابش کردی ،
    علی رغم اینکه گزینه مناسب برای ازدواج باشه یا نباشه .


    یه نکته ای هم هست اینکه معلوم نیست دقیقا مشکل شما چیه و تاپیکت عنوان مناسب نداره

    رابطه ات با مادرت؟
    رابطه ات با پسر خالت؟
    احساس افسردگی و ناامیدی خودت؟
    ادامه تحصیلت ؟
    کدوم؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 16 دی 94)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    754
    سطح
    14
    Points: 754, Level: 14
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر مسعود نمایش پست ها
    سلام وقت همه دوستان بخیر.

    فعلا ذهنتو درگیر گذشته و مشکلات نکن ، کاریه که شده حالا این وسط شما چقدرمقصر بودید یا مادرتون چه کار اشتباهی کرده هم زیاد الان مهم نیست.

    الان مهم اینه که از این فضای پر تنش خارج شید . به خودت بگو من توان اینو دارم که این موضوع رو مدیریت کنم. هر کسی ممکنه تو زندگی یه سری اشتباهاتی بکنه منم الان یکیش ولی من منفعلانه برخورد نمیکنم. من از این مشکلات گذر میکنم و به هدفم میرسم.

    مضاف بر این که خیلی داری موضوع رو برا خودت بزرگش میکنی. شما تصمیم داشتی با پسر خالتون ازدواج کنید حالا به دلایلی مادر شما با این وصلت مخالفن. پسرخالتونو که سر نبرید شما ماتم گرفتید یه مدت صبر کنید آبا از آسیاب بیوفته مجدد پسر خالتون تشریف میارن برای خواستگاری.

    این حس ندامت تا زمانی خوبه که از اون درس بگیرید نه اینکه باعث نا امیدی بشه.

    گام اول : باید خودتونو آروم کنید.خونه نشین . هر روز پاشو برو استخر، شنا کردن خیلی آرومتون میکنه اصلا با مادرتون برید.یا هر چیزی که خودت فکر میکنی ولی زیاد خونه نشین فکر و خیال کنی. البته بهتر همراه مادرتون برید . استخر، بازار، امام زاده ...

    گام دوم : بیخیال بودن به کارا و صحبتای مادرتون.اصلا عکس العمل نشون نده ، فعلا یه گوشو در کن گوش دیگه رو دروازه، کارهایی هم که میکنه رو ندید بگیر، به روشم نیار که میدونید که شما رو تعقیب میکنه.فعلا چاره نیست باید تحمل کنی.

    گام سوم : اعتماد سازی کنید فعلا از موضوع پسر خاله و ... گذر کن نقش یه دختر حرف گوش کن نادمو بازی کن وحرفاشون در خصوص پسر خالتون رو قبول کن بگو نشستم فکر کردم دیدم حق با شماس. پس فعلا هر چی گفتن رو تایید کن.و لجبازی نکن حتی اگه حرفشون منطق قوی هم نداشت.

    گام چهارم : بررسی شرایط خواستگارتون: باید بشینی منطقی شرایط پسر خالتون رو آنالیز کنی ببینی که آیا اصلا مناسب هم هستید یا نه؟ باید بری پیش مشاور یا شرایط خودتون و پسر خالتونو بگید تا دوستان بیان نظرشونو بدن بعد به یه جمع بندی برسی.

    حالا هر وقت به این نتیجه رسیدی که مناسب همید برای رسیدن به هدف یه راهکار پیدا میکنیم.


    واقعا ممنون از راهنماییتون...
    سپاس فراوان
    🌹🌹🌹🌹

    فقط من موضوع رو بزرگ نکردم
    موضوع ارتباطمون برای والدین من خیلی بزرگه...

    الان هم مادرم سعی داره با دروغ ما رو جدا کنه
    رفتار هایی که انجام میده
    دروغ هاش و...
    داره عذاب آور میشه
    به خصوص اینکه این موضوع رو هر روز تکرار میکنه...


    دیگه شک دارم واقعا مادر دارم یا کارآگاه خصوصی

    آخه پلیس فتا؟؟؟

    تعقیب هاش رو هم همه ی دوستانم فهمیدن
    غرورم خیلی شکسته شد...


    از راهنماییتون بابت امیدواری ممنونم...
    حتماً انجام میدم

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1394-10-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    754
    سطح
    14
    Points: 754, Level: 14
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها
    سلام ماری جان
    نگفتی چند سالته؟




    منظورت از همه چیز خوب بود یعنی چی بود؟ و از چی راضی بودی ؟

    اگه بخواییم رفتارهای گذشته شما و مادرتون رو بررسی کنیم خیلی اشتباهات داشتین
    که مثل یه دور باطل ادامه پیدا میکنه

    پس کاری که الان باید بکنی اینه که این دور باطل و اشتباهات رو جمع کنید
    قبل ازین که به فکر اعتماد سازی پسر خالت باشی سعی کن محیط خانواده رو کنترل کنی
    که دراین مورد امیر مسعود خوب توضیح داده .

    از طرفی شما وارد رابطه خارج از چهارچوب و کاملا احساسی با پسر خاله شدی که بدرترین وضعیت برای تصمیم گیری هست

    کاری که باید بکنی اینه که ریشه های وابستگی یک سالت رو بهش از بین ببری که فکر کنم تا حالا کاری نکردی ازونجایی که عشقم خطابش کردی ،
    علی رغم اینکه گزینه مناسب برای ازدواج باشه یا نباشه .
    [/color]

    یه نکته ای هم هست اینکه معلوم نیست دقیقا مشکل شما چیه و تاپیکت عنوان مناسب نداره

    رابطه ات با مادرت؟
    رابطه ات با پسر خالت؟
    احساس افسردگی و ناامیدی خودت؟
    ادامه تحصیلت ؟
    کدوم؟
    واقعا ممنونم از اینکه وقت گذاشتید
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    در کل مشکلم با مادرمه که باعث افسردگی من شده
    متولد 75 هستم

    منظورم از اینکه همه چیز خوب بود
    یعنی تا زمانی ک پدر مادرم نمیدونستن
    قرار بود یک سال صبر کنیم تا ایشون درسش تموم بشه

    ولی الان درسش هم تموم بشه
    دیگه نمیتونه بیاد خواستگاری

    از همه بد تر اینه که فراموشی برا من سخته
    چون توی یک فامیل هستیم
    و خب قاعدتاخواه ناخواه رابطه به طور کامل قطع نمیشه


    اینکه من وارد این رابطه بدون چارچوب شدم
    خب از کمبود محبت من و دعوا های هر روز والدینم نشات میگیره

    مادری ک اگر اشتباهی انجام بده
    و من بهش بگم از این رفتارت ناراحت شدم
    میگه تو اصلا حق ناراحت شدن نداری و...
    هر چی مادر بگه حق داره و...

    خب من نمیتونم با همچین مادر دوست باشم

    اخه پلیس فتا؟؟؟
    آدم برای کنترل دخترش میره پلیس فتا؟؟
    اجازه داره اصن؟
    (هر چند چون اونجا اشنا داشته بهش اجازه دادن)


    زندگی با یک مادر این مدلی بهم فشار اورده
    هر روز سر درد و...
    ادم از زندگیش خسته میشه


    زندگی ک حق انتخاب هم نداری
    من واقعا اجازه تصمیم گیری ندارم
    همیشه بقیه برام تصمیم گرفتن
    نه خودم


    ولی خب سعیم رو برای فراموشی میکنم
    در کل ممنون از راهنماییتون 😉


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.