شعر / شرح حالی از درون یک آدم احساس محور

[مدیرهمدردی]

من چه گویم ز فکرهای خیالی
چون مکرر شود، شوم به بی حالی


مشکلاتم همه زین فکر خراب
کی جدا گردم از این حال خراب


پر شوم ز توهمات بی پایه
همه احساس غم ،پر از ناله


زود رنج و به ظن بد درگیرم
گوییا به این دو درد می میرم


صدهزار به میل من و یکی خلاف
همه جا بانگ برارم به لاف گزاف


گرچه خدمت می کنند هر دم برایم مردمان
از نگاه سوء من، هرگز نباشند در امان


به مویی خطا گر کند همدمی
به تخریب او ذهن من هر دمی


به یک حرف کج ، منفجر می شوم
به یک انتقاد ، سر به کوه می شوم


می کشم مو را زماست دیگران
زیرکانه طعنه ی مو میزنم بر دیگران



دیگران مرا گیر خود همی دانند.
درد و رنج مرا مگر نمی دانند



ناسپاسم به هر چه من بینم.
ظاهرا به جز بدی نمی بینم


میکنم قیل و قال و بحث و جدل
صبر من در عمل ،چو یک خردل


من بزرگم ز هرکسی طلبکارم
با چنین فکر، تخم دشمنی کارم


در فشار چون شوم، بگریم من
چون قوی شوم، بگریانم من


همه، بد عنق مرا خوانند
همه، خنده رو مرا خواهند


برده وار بباید همه به خدمت من
چون نباشند بدند به مسلک من



دیگران محکوم در احساس منند
مردمان ، مردود در احساس منند


دم به دم حالم دگرگون می شود
روزگار بر من شبیخون می شود


گر نباشد چیزکی بر میل من
فاجعه گردد دمادم حال من


یک زمان پاک و سفیدم همچو باران ، همچو برف
یک زمان خالی شوم همچو حبابی ، همچو کف


حسرتم از روز پیش و استرس از روز پس
دائما من را پریشان می کند از پیش و پس

الغرض ای دوستان من خسته ام
همچو مرغی بال و پر پر بسته ام




====================
پاورقی:
در این پست سعی شده است که مشخصات، صفات و خصوصیاتی که تقریبا بین همه افراد احساس محور وجود دارد (و نقاط ضعف آنهاست و باید درمان کنند،) آورده شده است.
البته بنده شاعر نیستم. لذا عزیزانی که طبع شعر دارند می توانند در پستهای بعدی این مفاهیم و محتوا را به طبع لطیف خود بیاورند.

لینک های مرتبط با مفاهیم این پست:
زودرنجی چه بلایی بر سر ما می آورد؟!


انرژی احساسی صلح آمیز

بی ثباتی احساسی ارتباطات انسانی را تخریب می کند


از حال بد به حال خوب


*:* کنترل احساساتتان را در دست بگیرید *:*


* چگونه می توانم فردی صبور باشم!!!


کنترل نفس (کنترل احساسات یا کنترل خویشتن)