سلام
این موضوع مربوط به یکی از دوستان منه که سر دور راهی بدی مونده
موضوع مربوط سال 79 میشه که دوست من با پسر داییش نامزد میکنه در سن 17سالگی بعد از مدتی با یه پسری دوست میشه و عاشق این اقا و هر چه سیع میکنه نمیتونه خانوادشو راضی کنه تا نامزدیو بهم بزنه و به زور خانواده به عقد پسر دایی درمیاد بعد از 5سال که هم عقد بسته بوده هم با اون دوستش رابطه دوستی داشته موفق به جدایی از پسر داییش میشه پسر دایی مهندس مشغول به کار اما اون اقا بیکار با هنجار اجتماعی یعنی قاچاق مواد وخدر و کمی اعتیاد بعد از طلاق رابطه جنسی هم با دوست پسرش پیدا میکنه به طوریکه باکرگیشو ازد ست میده بعد از ده سال سال88 موفق به ازدواج با اون اقا میشه اوایل رو ابرا بودن و شغل اقا هم قاچاق بود تا اینکه بعد از چندماه این اقا گیر قانون میافته و به حبس ابد محکوم میشه و حتی طی بازجویی هایی که از شده بود همسرش و پدر همسرش هم درگیر موضوع میکنه بطوریکه قانون برای اونا هم حبس میده دختر بعداز حبس ازاد میشه و همچنان روابط دوستانه با شوهری در حبس ادامه داشت تا اینکه این اقا هرچند وقت یکبار به خانم شک میکنه و کتکش میزنه که تو باکسی در ارتباطی و خانم همچنان سیع بر نگه داشتن زندگی میکنه چون از نظر مادی از طرف پدر خودش حمایت میشد تا اینکه پارسال پدرش فوت شد و مشکلات شدید از اونجا شروع شد خانواده همسرش که ادمای فوق العاده بی ادب و پرویی هستن خود شوهرشم هرچند وقت یکبار بهش تهمت میزنه که تو باکسی رابطه داری دختر بامشورت مادرش و فامیل در خواست طلاق داده و قاضی گفته داور بیارن حالا شوهر به غلط کردن افتاده و اصرارداره زنش یه فرصت دوباره بهش و خانم هم سر دوراهی مونده که دندون لقو بکن یا دوباره فرصت بده شما کمک کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)