به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آبان 95 [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1393-9-29
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,646
    سطح
    23
    Points: 1,646, Level: 23
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوباره اعتماد کنم و اجازه آشنایی بیشتر رو بدم؟

    سلام دوستان....
    قبل از اینکه صحبتم رو مطرح کنم لطفا پست قبلیم رو مطالعه کنید...ممنون
    http://www.hamdardi.net/thread-36834.html
    مختصرا بگم که با آقایی از طریق سایت همسریابی آشنا شدم و بدلیله بدقولی های ایشون الان 4 ماه که باهاشون رابطه ندارم ...تو این مدت چند بار تماس گرفتن که پاسخی ندادم و بار آخر با گفتن شارلاتان و یه سری حرفایی که عمقه ناراحتی و عصبانیتم رو بهشون نشون میداد ..به خیاله خودم دیگه تیر آخر رو زدم و هیچ راه برگشتی براش نزاشتم ولی تقریبا 5 شب پیش، شب ولادت حضرت محمد خالشون با من تماس میگیرن و میگن که قصد ما درباره شما جدیه و من به عنوانه خاستگار با شما تماس گرفتم و اینکه شما نظرتون چیه؟....بهشون گفتم اون اعتمادی که این آقا تو این مدت باید برای من ایجاد میکرد جاش رو بی اعتمادی و سوء ظن گرفته....ولی ایشون اصرار کردن که این آقا دوره شناخت رو طی کرده و از این مسائل... و در نهایت قرار شد که بعد از چند روز فکر کردن جواب رو بهشون بدم...این نکته رو هم بگم که ایشون 14 سال با خالش زندگی میکنه به خاطر شغلش تو یه شهر دیگه دور از خانوادش زندگی میکنه و به گفته خالش حکمه مادر دوم رو براش داره.....
    موقعیت کاری و مالی و اجتماعی ایشون خوبه....از نظر تحصیلات ایشون دانشجویه دکتری هستن و من ارشد....خانواده هامون هم سطح هستن..پدرشون تو سن 9 سالگی فوت شده...میونه خوبی با کار کردن همسر و بچه دار شدن ندارن...هر چند که گفتن اگه تو بخوای بری سر کار من مخالفت نمیکنم...از نظر اخلاقی پسر مودب و مهربانی هستن ولی من بهشون بی اعتمادم و اینکه بیشتر نکات منفیش تو ذهنم میاد...تو این مدت 2 سال خیلی اتفاقی فهمیدم که ایشون یه قرار شام با یه خانومی داشتن ولی به گفته خودشون میگن تو رودربایستی بودن و فقط رفتن سر قرار که رفع مسولیت بشه و اصلا هیچ چیز خاصی نبوده!!!
    خودشون هم میدونن که بهشون بی اعتمادم...به همین خاطر تو یه دیدار حضوری بدون هماهنگی با مادرشون تماس میگیرن و طی مکالمه مادرشون تشویقشون میکنه که حتما رابطه رو جدی کنه و خلاصه اینکه این اطمینان رو به من بدن که خانوادشون در جریانه همه امور هستند....
    به هر حال من الان نمیدونم که چه تصمیمی باید بگیرم از یکطرف بعد از این مدت 4 ماه جدایی و قطع رابطه دیگه اون علاقه اولیه رو ندارم. چون ذهنیت و برداشت های ذهنیه خودم در مورد ایشون شکل گرفته و از طرفی سنم داره بالاتر میره و معلوم نیست اصلا خاستگاری با این شرایط داشته باشم یا نه؟ و اینکه اخیرا تو شهر خودم یه پیشنهاد کاری بهم شده...استقلاله مالی زن برام مهمه...اصلا از گفتن جمله پول میخوام یا پول بده برم خرید خوشم نمیاد...حتی این جمله رو به بابام هم نمیگم...چون ایشون هر ماه یه مبلغی به حسابم واریز میکنن و من هم بر همون اساس برنامه ریزی مالی میکنم... ولی مادرم میگن کار واسه زن اصل نیست میشه باز بدستش آورد ولی پسر خوب با موقعیتی که ایشون داره معلوم نیست باز برام پیش بیاد یا نه...ولی درکل خانوادم منو آزاد گذاشتن که خودم تصمیم بگیرم و جوابه نهایی رو بدم...دخترایه 35 ساله مجرد رو دوروبرم میبینم ناراحت میشم...دلم نمیخواد تا اون سن مجرد باشم و تنها بمونم...
    هنوز احساس میکنم آشناییمون کامل نیست.... موندم تو دوراهی که بهشون واسه بار چندم اعتماد بکنم یا نه؟ اجازه بدم که قضیه رو جدیش کنن؟ شما اگه جایه من بودین چیکار میکردین؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام دوست عزیز

    به نظرم یه جای کار میلنگه یکسال از اشنایی شما میگذره اون وقت الان به فکر افتادن این اقا .

    نمیخام تو دلت خالی کنم ولی بایستی بری کامل تحقیق کنی که این اقا ازدواج دیگه ای نداشتن اگه دوسش داری و تصمیمت جدی هست

    چرا میگه میونه خوبی برا بچه دار شدن ندارم ؟؟؟؟؟

    اینم جای سوال داره یه کم مشکوک هستش

    اینکه میگی دنبال کار هستی و برات کار جدیدی جور شده خیلی خوبه بیشتر وارد اجتماع میشی و سرت گرم میشه ناراحت ازدواج نکردنت نباش همیشه میگن آفتاب دنبالتر تیز تره

    موفق باشی

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آبان 95 [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1393-9-29
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,646
    سطح
    23
    Points: 1,646, Level: 23
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا60 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    به نظرم یه جای کار میلنگه یکسال از اشنایی شما میگذره اون وقت الان به فکر افتادن این اقا .

    نمیخام تو دلت خالی کنم ولی بایستی بری کامل تحقیق کنی که این اقا ازدواج دیگه ای نداشتن اگه دوسش داری و تصمیمت جدی هست

    چرا میگه میونه خوبی برا بچه دار شدن ندارم ؟؟؟؟؟

    اینم جای سوال داره یه کم مشکوک هستش

    اینکه میگی دنبال کار هستی و برات کار جدیدی جور شده خیلی خوبه بیشتر وارد اجتماع میشی و سرت گرم میشه ناراحت ازدواج نکردنت نباش همیشه میگن آفتاب دنبالتر تیز تره

    موفق باشی



    مرسی عزیزم بابت نظری که دادی...
    واقعا خودمم سردرگمم....از یه طرف به شرایطه الانم راضیم...خب تحصیلاتمو دارم.... تا چن وقت دیگه میرم سر کار....فعالیت هنریم رو دارم...
    ولی چیزی که اذیتم میکنه ترس از آیندس... با توجه به جامعه آماریه دختران سن بالا و مجرد که اطرافم میبینم...واینکه همشون دخترانه نجیب و محترم و تحصیل کرده ای هستن... دلم نمیخواد تنها باشم تو اون سن...
    الانم با توجه به شرایطی که گفتم یه خلا تو وجودم حس میکنم... که اونم نداشتنه شریکه...
    حقیقتا دختر دوست بازی نبودم و علت شروع رابطه به این نحو، تنهایی زیاد بوده...مسیر درستی نبوده ولی همیشه میگفتم که اینا وسیلن برای برقراریه ارتباط ...مهم خودمم که چطور ازش استفاده کنم... و چه چارچوبی براش بزارم....
    از طرفی با خانوادم که مشورت میکنم... میگن خودت باید تصمیم بگیری و اینکه لابلایه حرفای مادرم متوجه میشم که ایشون دلشون راضیه چون یه چند باری تلفنی با اون آقا صحبت کردن.... نمیدونم دیگه!! تمامه تردید من عدم شناخته کافیه..که البته اگه یه خاستگار سنتی هم داشتم باز این شرایط و شک و تردید رو داشتم...
    هنوز هیچ تلفنی از جانب ما نشده...فقط روزا دارن میگذرن و من هنوز نمیدونم تصمیمم چیه...بعضی وقتا میگم بزارم اینبار خودشو نشون بده...بعضی وقتام میگم قابله اعتماد نیست.

  4. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    بزرگترین اشتباه اینه بخاطر ترس از تنها بودن و مجرد موندن وارد یک رابطه احساسی بشی ازدواج خیلی خوبه ولی بشرطی که از مسیر درستش طی بشه اینکه بخاطر ترست ازدواج کنی مطمئن باش خیلی زود به جمع بانوان مطلقه میپیوندی
    مجرد ماندن بهتر از یک ازدواج عجولانه و از سر اجبار داشتنه

    http://www.hamdardi.net/thread-9311.html
    مقاله خوبیه مطالعه کنید بانو

    بشخصه چنین مسیری را برای شناخت نمی پسندم خودم تجربه زندگی متاهلی را دارم بهترین نوع خواستگاری واقعا همان نوع سنتی هستش تیو یک مسیر درست + تلفیقی از مدرنیته همان رفتن پیش مشاور کمک گرفتن از متخصص

    شناختی که شما از ایشون دارید سطحیه و اون شناختی هست که ایشون اجازه دادن شما ازشون داشته باشید.
    میونه خوبی با کار کردن همسر و بچه دار شدن ندارن...هر چند که گفتن اگه تو بخوای بری سر کار من مخالفت نمیکنم...
    شما تحصیلکرده هستید و تمایل دارید به شاغل شدن این خوبه ولی با توجه به طرز فکر ایشون بهتره خوب فکر کنید من خودم با کار کردن خانوم در بیرون منزل در محیط مناسب و با سطح فشار و استرس در حد توان یک بانو موافق هستم میشه تا حدودی این موضوع را مدیریت کرد ولی مسئله اصلی بچه دار شدن و عدم تمایل ایشون نسبت به این موضوع

    دلیلی شما برای ازدواج کردن بنظر من یکی حداقل قانع کننده نیست.

    http://www.hamdardi.net/thread-19071.html

    مقاله بالا نوشته جناب مدیر بطور خلاصه نکات زیادی داره که میتواند به شما کمک بکند.در گرفتن تصمیم گیری درست

    در آخر معیارهای شما برای انتخاب شریک زندگی بر اساس اولویت با توضیح لطف میکنی بنویسی تا بیشتر و بهتر با طرز فکرت آشنا بشیم اینجوری حداقل با فکر کردن به این موضوع شناختت از خودت و خواسته هات بیشتر میشه و بهتر میتوانی تصمیم گیری بکنی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  5. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    سها** (یکشنبه 13 دی 94)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آبان 95 [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1393-9-29
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,646
    سطح
    23
    Points: 1,646, Level: 23
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام....ممنونم از وقتی که گذاشتین... همونطور که فرمودین لازمه که توضیحاته بیشتری بدم که دیدگاه فکریه من کمی روشن تر بشه....
    شما فرمودین که:
    بزرگترین اشتباه اینه بخاطر ترس از تنها بودن و مجرد موندن وارد یک رابطه احساسی بشی ازدواج خیلی خوبه ولی بشرطی که از مسیر درستش طی بشه اینکه بخاطر ترست ازدواج کنی مطمئن باش خیلی زود به جمع بانوان مطلقه میپیوندی
    مجرد ماندن بهتر از یک ازدواج عجولانه و از سر اجبار داشتنه

    ببینید من به خاطر صرفا ترس از تنهایی نمیخوام ازدواج کنم! به هر حال مسایل دیگه ای مثله نیاز عاطفی... تکامل و لذت پیشرفت در کنار همسر...آرامش...استقلال...دلای من برای ازدواج هستند...و اینکه اصلا قصدم ازدواجه عجولانه و از سر اجبار نیست...که اگر بود الان من این مسئله رو اینجا مطرح نمیکردم و نیازی به مشورت هم نبود. به سرعت جواب بله رو میدادم و این 5 روز هم بدونه جواب سپری نمیشد.

    فرمودین که:

    بشخصه چنین مسیری را برای شناخت نمی پسندم خودم تجربه زندگی متاهلی را دارم بهترین نوع خواستگاری واقعا همان نوع سنتی هستش تیو یک مسیر درست + تلفیقی از مدرنیته همان رفتن پیش مشاور کمک گرفتن از متخصص

    من هم این مسیر رو نمیپسندم. و شاید علت اصلیه مخالفت و نبود اطمینان و اعتمادم به ایشون همین مسئله بوده...حرفتون رو قبول دارم...من هم ازدواج و آشنایی سنتی رو ترجیح میدم...ولی سوالی که پیش میاد اینه که آیا همیشه ایده آلهای من دست یافتنیه؟ سهم من تو بوجود آمدنه این اتفاق خیلی پایینه چون دخترم... و مسلما انتخاب اولیه با من نیست! نمیتونم تو هفته 7 مورد آشنایی رو تجربه کنم...چه بسا اگر اینطور بود تا به الان شریک زندگیم رو انتخاب کرده بودم...مسئله اینجاست که الان جامعه ما به سمت آشنایی های غیرسنتی پیش رفته...و این مسئله روز به روز کمرنگتر میشه...

    فرمودین :

    شما تحصیلکرده هستید و تمایل دارید به شاغل شدن این خوبه ولی با توجه به طرز فکر ایشون بهتره خوب فکر کنید من خودم با کار کردن خانوم در بیرون منزل در محیط مناسب و با سطح فشار و استرس در حد توان یک بانو موافق هستم میشه تا حدودی این موضوع را مدیریت کرد ولی مسئله اصلی بچه دار شدن و عدم تمایل ایشون نسبت به این موضوع

    خودم شخصا کار نیمه وقت رو ترجیح میدم....چون قبلا هم سابقه کار داشتم و اینطور نبوده که اصلا محیطه کاری رو تجربه نکرده باشم.... ولی اگه استقلاله مالیم حفظ بشه نیازی به کار کردن احساس نمیکنم...و میتونم وقتم رو صرف مسایله دیگه که بهشون علاقه مند هستم،بکنم.
    در مورد بچه دار شدن هم ...سال به سال که میگذره خودمم پی میبرم که اشتیاقه زیادی به این کار ندارم ...احساس میکنم هنوز کارایه ناتمومه زیادی دارم...و بچه دار شدن الویته اوله من نیست... ولی خب اینطور هم نیست که مطلقا بچه نخوام . تو این لحظه 20% اشتیاق به بچه دار شدن دارم شاید هم کمتر[IMG]file:///C:\Users\User\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image002.png[/IMG]


    و اما معیارهای من برای انتخاب شریک زندگی بر اساس اولویت :

    1.مهربانی و توجه داشتن به همسر، ابراز علاقه بدون رودربایستی[IMG]file:///C:\Users\User\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image003.gif[/IMG]

    2.مهارت و سواد کافی... نه صرفا به معنی داشتن تحصیلات بالا، بلکه سواد برخورد اجتماعی و نحوه صحیح تعامل با دیگران رو داشته باشه (که به نظر میرسه ایشون داشته باشن...حداقل تو اون 2 بار دیدار این مورد رو دیدم) و همینطور سواد و مهارت بجا و به موقع حرف زدن رو داشته باشه موقعیت شناس باشه بدونه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد..مهارت پیدا کردن راه حل و استدلال درست رو داشته باشه (چند مورد پیش اومده بود که من سریعا از کوره در رفتم ولی ایشون با آرامش سعی در آرام کردن جو و پیدا کردنه راه حل رو داشتن[IMG]file:///C:\Users\User\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image004.gif[/IMG]...البته ناگفته نماند که من یه چند باری از عمد جو رو متشنج کردم که واکنش ایشون رو تو اون شرایط ببینم[IMG]file:///C:\Users\User\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image002.png[/IMG])

    3.موقعیت اجتماعی خوب...همیشه دوست داشتم همسرم جایی شاغل باشه که بتونم با افتخار همسرم رو معرفی کنم و مسلما در کنارش درآمد خوبی که از عهده مخارج زندگی بر بیان (که ایشون این مورد رو دارن)

    4.پذیرش همسر، تشویق و تایید ....اینکه ایشون هم به داشتنه من با تمامه مشخصات ظاهری، شخصیتی و تحصیلی افتخار کنن ( که طی این مدت بارها این مسئله رو عنوان کردند)

    5.ظاهری که به دلم بشینه....حقیقتا تو این 2 بار ملاقات چندان جذب ظاهر فیزیکیشون نشدم..البته تو دیدار دوم خیلی به نظرم بهتر اومدن...شاید اگه این دیدارها بیشتر ادامه پیدا میکرد این مسئله هم برطرف میشد(با توجه به اینکه ایشون در شهر دیگری هستند امکانه دیدار بیشتر فراهم نشد)

    6.در صورت کار نکردنه من استقلاله مالیم حفظ بشه ! نه اینکه مدام درخواست پول کنم[IMG]file:///C:\Users\User\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image005.gif[/IMG]

    7.خانواده کم جمعیت و کم رفت و آمد...از شلوغی و دوره همی های زیاد، خوشم نمیاد...کلا آدمه درون گرایی هستم (ایشون هم میگن که از رفت وآمد زیاد خوششون نمیاد)

    8.خانواده محترم و هم کفو از نظر فرهنگی، مالی.... تو این مورد هم بنظرم هم سطح هستیم با توجه به اطلاعاتی که بدست آوردم.

    9.اهل پیشرفت و تحصیل و علاقه مند به یادگیریه مهارت های جدید باشن...که ایشون خیلی دوست داشتن که ادامه تحصیل بدن و موفق هم شدن ترم اول دکتری هستن.. خیلی هم مایل بودن من ادامه تحصیل بدم ولی خب انگیزه اینکارو نداشتم و ترجیح دادم تمرکز بیشتری رو جنبه های دیگه زندگیم داشته باشم مثله موسیقی، زبان، هنر....که تو این زمینه هم خیلی تشویقم کردن و گفتن دوست دارن من رو شاد ببینن نه اینکه با اصرار منو به کاری وادار کنن...


    فعلا همین موارد تو ذهنم بود...[IMG]file:///C:\Users\User\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image007.png[/IMG]...ممنون از وقتی که میذارین..

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آبان 95 [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1393-9-29
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,646
    سطح
    23
    Points: 1,646, Level: 23
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پست ویرایش شده

    سلام خاله قزی عزیز....ممنونم از وقتی که گذاشتین... همونطور که فرمودین لازمه که توضیحاته بیشتری بدم که دیدگاه فکریه من کمی روشن تر بشه....

    شما فرمودین که:
    بزرگترین اشتباه اینه بخاطر ترس از تنها بودن و مجرد موندن وارد یک رابطه احساسی بشی ازدواج خیلی خوبه ولی بشرطی که از مسیر درستش طی بشه اینکه بخاطر ترست ازدواج کنی مطمئن باش خیلی زود به جمع بانوان مطلقه میپیوندی
    مجرد ماندن بهتر از یک ازدواج عجولانه و از سر اجبار داشتنه


    ببینید من به خاطر صرفا ترس از تنهایی نمیخوام ازدواج کنم! به هر حال مسایل دیگه ای مثله نیاز عاطفی... تکامل و لذت پیشرفت در کنار همسر...آرامش...استقلال...دلای من برای ازدواج هستند...و اینکه اصلا قصدم ازدواجه عجولانه و از سر اجبار نیست...که اگر بود الان من این مسئله رو اینجا مطرح نمیکردم و نیازی به مشورت هم نبود. به سرعت جواب بله رو میدادم و این 5 روز هم بدونه جواب سپری نمیشد.

    فرمودین که:

    بشخصه چنین مسیری را برای شناخت نمی پسندم خودم تجربه زندگی متاهلی را دارم بهترین نوع خواستگاری واقعا همان نوع سنتی هستش تیو یک مسیر درست + تلفیقی از مدرنیته همان رفتن پیش مشاور کمک گرفتن از متخصص

    من هم این مسیر رو نمیپسندم. و شاید علت اصلیه مخالفت و نبود اطمینان و اعتمادم به ایشون همین مسئله بوده...حرفتون رو قبول دارم...من هم ازدواج و آشنایی سنتی رو ترجیح میدم...ولی سوالی که پیش میاد اینه که آیا همیشه ایده آلهای من دست یافتنیه؟ سهم من تو بوجود آمدنه این اتفاق خیلی پایینه چون دخترم... و مسلما انتخاب اولیه با من نیست! نمیتونم تو هفته 7 مورد آشنایی رو تجربه کنم...چه بسا اگر اینطور بود تا به الان شریک زندگیم رو انتخاب کرده بودم...مسئله اینجاست که الان جامعه ما به سمت آشنایی های غیرسنتی پیش رفته...و این مسئله روز به روز کمرنگتر میشه...

    فرمودین :

    شما تحصیلکرده هستید و تمایل دارید به شاغل شدن این خوبه ولی با توجه به طرز فکر ایشون بهتره خوب فکر کنید من خودم با کار کردن خانوم در بیرون منزل در محیط مناسب و با سطح فشار و استرس در حد توان یک بانو موافق هستم میشه تا حدودی این موضوع را مدیریت کرد ولی مسئله اصلی بچه دار شدن و عدم تمایل ایشون نسبت به این موضوع

    خودم شخصا کار نیمه وقت رو ترجیح میدم....چون قبلا هم سابقه کار داشتم و اینطور نبوده که اصلا محیطه کاری رو تجربه نکرده باشم.... ولی اگه استقلاله مالیم حفظ بشه نیازی به کار کردن احساس نمیکنم...و میتونم وقتم رو صرف مسایله دیگه که بهشون علاقه مند هستم،بکنم.
    در مورد بچه دار شدن هم ...سال به سال که میگذره خودمم پی میبرم که اشتیاقه زیادی به این کار ندارم ...احساس میکنم هنوز کارایه ناتمومه زیادی دارم...و بچه دار شدن الویته اوله من نیست... ولی خب اینطور هم نیست که مطلقا بچه نخوام . تو این لحظه 20% اشتیاق به بچه دار شدن دارم شاید هم کمتر


    و اما معیارهای من برای انتخاب شریک زندگی بر اساس اولویت :

    1.مهربانی و توجه داشتن به همسر، ابراز علاقه بدون رودربایستی

    2.مهارت و سواد کافی... نه صرفا به معنی داشتن تحصیلات بالا، بلکه سواد برخورد اجتماعی و نحوه صحیح تعامل با دیگران رو داشته باشه (که به نظر میرسه ایشون داشته باشن...حداقل تو اون 2 بار دیدار این مورد رو دیدم) و همینطور سواد و مهارت بجا و به موقع حرف زدن رو داشته باشه موقعیت شناس باشه بدونه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد..مهارت پیدا کردن راه حل و استدلال درست رو داشته باشه (چند مورد پیش اومده بود که من سریعا از کوره در رفتم ولی ایشون با آرامش سعی در آرام کردن جو و پیدا کردنه راه حل رو داشتن...البته ناگفته نماند که من یه چند باری از عمد جو رو متشنج کردم که واکنش ایشون رو تو اون شرایط ببینم

    3.موقعیت اجتماعی خوب...همیشه دوست داشتم همسرم جایی شاغل باشه که بتونم با افتخار همسرم رو معرفی کنم و مسلما در کنارش درآمد خوبی که از عهده مخارج زندگی بر بیان (که ایشون این مورد رو دارن)

    4.پذیرش همسر، تشویق و تایید ....اینکه ایشون هم به داشتنه من با تمامه مشخصات ظاهری، شخصیتی و تحصیلی افتخار کنن ( که طی این مدت بارها این مسئله رو عنوان کردند)

    5.ظاهری که به دلم بشینه....حقیقتا تو این 2 بار ملاقات چندان جذب ظاهر فیزیکیشون نشدم..البته تو دیدار دوم خیلی به نظرم بهتر اومدن...شاید اگه این دیدارها بیشتر ادامه پیدا میکرد این مسئله هم برطرف میشد(با توجه به اینکه ایشون در شهر دیگری هستند امکانه دیدار بیشتر فراهم نشد)

    6.در صورت کار نکردنه من استقلاله مالیم حفظ بشه ! نه اینکه مدام درخواست پول کنم

    7.خانواده کم جمعیت و کم رفت و آمد...از شلوغی و دوره همی های زیاد، خوشم نمیاد...کلا آدمه درون گرایی هستم (ایشون هم میگن که از رفت وآمد زیاد خوششون نمیاد)

    8.خانواده محترم و هم کفو از نظر فرهنگی، مالی.... تو این مورد هم بنظرم هم سطح هستیم با توجه به اطلاعاتی که بدست آوردم.

    9.اهل پیشرفت و تحصیل و علاقه مند به یادگیریه مهارت های جدید باشن...که ایشون خیلی دوست داشتن که ادامه تحصیل بدن و موفق هم شدن ترم اول دکتری هستن.. خیلی هم مایل بودن من ادامه تحصیل بدم ولی خب انگیزه اینکارو نداشتم و ترجیح دادم تمرکز بیشتری رو جنبه های دیگه زندگیم داشته باشم مثله موسیقی، زبان، هنر....که تو این زمینه هم خیلی تشویقم کردن و گفتن دوست دارن من رو شاد ببینن نه اینکه با اصرار منو به کاری وادار کنن...


    فعلا همین موارد تو ذهنم بود......ممنون از وقتی که میذارین..
    ویرایش توسط mastore : دوشنبه 14 دی 94 در ساعت 01:30

  8. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ازدواج و معيارهاي انتخاب همسر


    با چه کسي ازدواج کنيم ؟‌ چگونه همسرآينده امان را بشناسيم؟
    چه شرايطي براي همسر در نظر بگيريم ؟ در چه سني بايد ازدواج کرد؟ چه شرايطي بايد داشته باشيم تا ازدواج کنيم ؟
    و هزاران سئوال از اين دست
    را هر روزه جوانان در ذهن خود مرور مي کنند و به دنبال جواب هستند. در اين يادداشت و چندين يادداشت بعدي ،
    سعي ما بر اين است که به اين مهم بپردازيم و سئوالاتي که مبتلا به عموم هست را از منظر روانشناسي کاربردي پاسخ دهيم.
    در مورد ازدواج بايد بگوئيم که : اين رابطه تنها به منظور ارضاي تمايلات آني نيست .
    بلکه زندگي آينده و خوشبختي زن و مرد و کودکان آنها بر اساس اين پيوند قرار گرفته است و چنانکه در بحث تربيت کودک نيز شرح داديم
    يکي از علل عمده اختلالات رواني در کودکان ، گسسته شدن رابطه خانواده و يا اختلافات خانوادگي است.
    ازدواج موفق بستگي به عوامل مختلفي دارد که خيلي از آنها را بايد در دوران نامزدي ( قبل از ازدواج ) ارزيابي کرد.
    عوامل ديگري نيز در موفقيت زندگي زناشويي موثر است که مي توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.
    در ازدواج ، سازش دائمي و از خودگذشتگي فراوان لازم است ،
    ولي اگر زن و مرد قبل از ازدواج با يکديگر توافق بيشتري داشته باشند ، امکان سازش بعدي بيشتر خواهد بود.


    مهمترين عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
    1 - رشد عاطفي و فکري
    2 - تشابه علايق و طرز تفکر
    3 - تشابه مذهبي ( مسائل عيني مذهبي مد نظر است نه کليات )
    4 - تشابه تحصيلي و طبقاتي
    5 - تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسي
    6 - تشابه علاقه به زندگي و سرعت عمل در کارها
    7 - رابطه با خانواده زن و شوهر


    سعي ما بر اين است که در اين يادداشت و يادداشت هاي بعدي موارد هفتگانه فوق را شرح دهيم و در اين يادداشت معيار اول را بحث مي کنيم.


    1 - رشد عاطفي و فکري
    مهمترين عامل موفقيت در زندگي زناشويي
    ، رشد عاطفي و فکري است. البته واضح است که درجه رشد عاطفي و فکري تنها بستگي به سن ندارد ،
    بلکه سن رواني ، اجتماعي و عاطفي و سن جسماني همه از عوامل موثر روشنفکري است.
    اگر اين عوامل فراهم باشد ، بهترين سن براي ازدواج 25 سالگي براي مرد و 22 سالگي براي زن است.
    در اين سن يک فرد عادي به اندازه کافي رشد و ثبات فکري و عاطفي دارد
    و امکان تغيير ناگهاني در رفتار او کم است ، اگر چه در اين سن عادات مختلف در فرد به صورت محکمي در آمده ،
    ولي هنوز قابليت تطبيق و سازش در او موجود است. البته بايد اضافه کرد که اين سن را تنها از لحاظ کلي انتخاب کرديم ،
    بدين معني که
    خيلي ازدواجهاي مقرون به خوشبختي وجود دارد که زن و مرد در موقع ازدواج بسيار مسن تر يا جوان تر از سن مذکور بوده اند.
    رشد جسماني نيز عامل مهمي در آمادگي براي ازدواج است.
    اگر چه در اجتماع کنوني ما ازدواج معمولا بعد از بلوغ صورت مي گيرد ،‌ معهذا بايد گفت
    که روان شناسان ، زناشويي کودکان تازه بالغ را که آمادگي وارد شدن به زندگي پر مسئوليت زناشويي را ندارد ، صلاح نمي بينند.
    مسئله ديگري که
    از لحاظ بهداشت رواني قابل ملاحظه است اينکه آيا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشويي خواهد شد يا خير ؟
    تحقيقاتي که در اين زمينه موجود است نشان مي دهد که مردان تمايل دارند که با زنان کم هوش تر
    از خود ازدواج کنند و اغلب زنهاي خيلي با هوش مجرد مي مانند. از لحاظ خوشبختي زناشويي ، صلاح است که مرد از لحاظ هوش ،
    کمي برتر از زن باشد ، زيرا محيط ما چنين اقتضاء مي کند. ولي تفاوت زيادي در اين مورد نبايد وجود داشته باشد‌ ،
    زيرا در غير اين صورت علايق و طرز تفکر آنان با يکديگر توافق نخواهد داشت. البته امکان دارد ازدواج موفقيت آميزي که در آن زن
    با هوش و فعالي شريک است ، وجود داشته باشد ، ولي خطرات ناشي از آن زياد است . در واقع هوش يک معياري است
    که علايق و طرز تفکر خاصي را توليد مي کند و درصورت اختلاف هوشي زياد انطباق و توافق طرفين به شدت کاهش مي يابد.
    رشد اجتماعي رابطه نزديکي با رشد عاطفي و فکري دارد ،
    زيرا شخصي که از لحاظ اجتماعي رشد کرده است ، روابط اجتماعي را بهتر درک مي کند . او مي داند چگونه با ديگران ،
    به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند . او درک مي کند که انتظارات اجتماع از او چيست و تا اندازه زيادي قادر است
    خود را با اين توقعات تطبيق دهد. همچنين او آماده قبول مسئوليت است و نسبت به محدوديتهاي خود آگاهي دارد.
    يکي از مهمترين عوامل رشد ، مقدار و چگونگي رشد عاطفي است .
    مثلا شخص ممکن است سي يا چهل سال عمر کرده باشد ، ولي از لحاظ رشد عاطفي عقب مانده محسوب شود .
    چنين شخصي قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتيجه زندگي زناشويي او مختل مي شود.
    شخصي که رشد عاطفي کرده است ، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگي نظريه واقع بينانه اي دارد.
    او داراي فلسفه زندگي معيني است که بر اساس آن مي تواند از بحرانهاي دايمي زندگي جلوگيري کند .
    او به پيشرفت هاي فعلي خود متکي است و زياد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد.
    در ضمن به مطالبي از قبيل امور جنسي ،‌ عشق ، ازدواج و تربيت کودک با روشنفکري مي نگرد.

    2 - توافق و طرز فکر
    مسئله مهمي که قبل از ازدواج وجود دارد ‍ ، اين است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگي زناشويي ‍ ،
    د رموضوع هاي مهم زندگي توافق نظر داشته باشند و اين توافق معمولا روي علايق و طرز فکر قرار مي گيرد.
    طرز تفکر ‍، موضوع بسيار مهمي است ؛ زيرا بر اساس آن ‹‹ فلسفه زندگي ›› هر فردي ريخته مي شود.
    براي روشن شدن مطلب چند مثال ذکر مي گردد: آيا زن و مردي که خيال ازدواج دارند
    به يک اندازه جاه طلب هستند يا اينکه يکي از آنها خيلي جاده طلب و ديگري معتقد به داشتن زندگي
    آرام و آهسته و بي دردسري است . اگر در اين مورد ، مرد ،‌ شخص جاه طلبي است ‍ ، شايد مضار آن زياد نباشد ،
    اگر چه ممکن است زن او از اينکه شوهرش ساعات طولاني مشغول به کار است آزرده گردد. ولي اگر زن بي اندازه جاه طلب باشد ‍،
    سعي خواهد کرد تا شوهر راحت طلب و تنبل خود را به اصرار و پافشاري به کار بکشد و او را مجبور به پذيرفتن مشاغلي کند
    که از عهده استعداد و علاقه اش خارج است ،‌ و اين وضع با موفقيت و خوشبختي زناشويي تباين دارد.
    نظريات سياسي ، مي تواند عوامل اختلافات زناشويي شود ،
    زيرا با افراطي بودن يکي و محافظه کار بودن ديگري ، امکان تصادم افکار زياد است. البته حتما نبايد نظريات سياسي
    دو همسر شباهت کامل به هم داشته باشد ولي صلاح در اين است که از لحاظ عقايد سياسي در دو قطب مخالف قرار نگيرند.
    مسئله مهم ديگر در زناشويي ، توافقي است که زن و شوهر در مورد قضاوت درباره مسائل زندگي دارند.
    مثلا اگر شوهر ،‌ فردي تخيلي و ايده آليست ، ولي زن شخص واقع بين و به اصطلاح رئاليست باشد ،
    شوهر ممکن است از رويه خشک و زياده از حد مادي زن خود خسته شود و احساس کند که زنش قدرت
    درک معنويات و ظرايف زندگي را ندارد. زن واقع بين نيز ممکن است از دست شوهر تخيلي و فلسفه باف خود به ستوه آيد
    و او را آدمي خيالباف ،‌ تنبل و دور از حقيقت زندگي بداند و مکرر آرزو کند که اي کاش شوهرش قدري به خود بيايد
    و واقعيات زندگي را آن طور که هست مشاهده کند. در چنين موقعي امکان وجود يک کانون خوشبختي کم است.
    البته علايق رابطه نزديکي با طرز تفکر دارد و شامل فعاليتهاي متعدد روزانه از قبيل رفتن به سينما
    ، تئاتر ،‌کنسرت ، گوش دادن به راديو و تماشاي تلويزيون ، خواندن کتاب ‍ ،‌ رفتن به مهماني ،‌ سخنراني ها و امثال آن مي گردد.
    البته نبايد انتظار داشت که زن و شوهر در همه اين علايق با يکديگر توافق داشته باشند ،
    ولي براي سعادت خانواده توافق کلي در قسمت عمده اي از علايق ضرورت دارد.


    3 - عقايد مذهبي
    شباهت در عقايد مذهبي به قدري در سعادت کانون زناشويي اهميت دارد که روان شناسان ،‌
    ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غير عاقلانه مي دانند . دلايل اين نظريه بسيار است.
    در وهله اول ،‌اگر تنها يکي از دو همسر به عقايد مذهبي خود با ايمان کامل پايبند باشد ، امکان اختلاف نظر در اين مورد زياد خواهد بود.
    به علاوه آنچه که در اين زمينه اهميت دارد ، تربيت کودکان بر حسب عقايد مذهبي به خصوص است.
    يکي ديگر ا زمشکلات ازدواج افرادي
    که داراي مذاهب مختلفند ، مخالفت اولياء آنهاست ، زيرا اين مسئله اغلب باعث جدايي جوان از پدر و مادر خود مي شود
    و بعدها ممکن است هر يک از طرفين تقصير اين جدايي را به گردن همسر خود بيندازد.
    ولي اگر يکي از طرفين مسئله مذهب را جدي نگيرد ،‌احتمالا مشکل حادي پيش نخواهد آمد.
    نکته بسيار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :
    بسيار پيش آمده است که دو نفر قبل از ازدواج از مفاهيم کلي در مورد مذهب استفاده مي کنند
    و هر دو توافق پيدا مي کنند ولي بعد از ازدواج ، در نمودها و مصاديق آن موارد کلي ، دچار اختلاف مي شوند.
    مثلا ، هر دو مي گويند مسلمانيم ، هر دو از صداقت ،‌ ايمان ،‌ حجاب و .... حمايت مي کنند .
    ولي در برخورد با مسائل و جزئيات زندگي ، برداشتها و اختلافهاي جدي پيدا مي کنند.
    يکي حجاب را چادر مي داند ، ديگري هيچ اعتقادي به چادر يا حتي به مانتو هم اعتقاد ندارد.
    يکي هرگونه موسيقي را حرام مي شمارد ، ديگري موسيقي را آرامش روح مي داند.
    يکي زندگي مرفه را در تعارض با مذهب نمي داند ،‌ ديگري رفاه گرايي را در تضاد با مذهب خود مي داند.
    يکي پذيرائي مهمان زياد را در منزل ، مهمان نوازي دانسته و مي گويد : در خانه من، به روي همه باز است و من مهمان نواز هستم ،
    ‌ ديگري ميگويد مگر خانه ما ،‌ کاروانسراست که درش بروي هر کسي باز باشد. و ديگري را ولخرج مي شمارد.
    يکي براي مسافرت ، مشهد و زيارت را در نظر مي گيرد ، ديگري دوست دارد به شمال و لب دريا برود .
    و هزاران مسئله ريز و درشت ديگر در زندگي مشترکشان پيش مي آيد ،‌ که با تولد فرزندان حادتر مي شود ،‌
    چون تفاوت در سبک تربيتي فرزندان را نيز شامل مي گردد. و هر کدام سعي دارد با زير و بمهاي ارزشي خود ، فرزندان را تربيت کند.
    لذا توصيه مي شود ، که قبل از ازدواج ، فقط روي مفاهيم کلي بحث نشود ، و به نمودها ، مصاديق و مثالهاي عيني آن توجه شود .
    سعي شود با مثالهايي ، طرف مقابل را در موقعيت هاي عيني و واقعي قرار داد
    ببخشید فعلا یکمقدار کار دارم ولی تصور میکنم این پست بانو فرشته مهربان خیلی مفیده برای اینکه معیارهای خودتان را اولویت بندی صحیح بکنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 31 مرداد 97, 11:02
  2. نیازمند راهنمایی جهت حل مسائل اعتقادی و ازدواج
    توسط salehe92 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 فروردین 94, 12:05
  3. بددهنی و بی اعتنایی مرد به زن
    توسط اورکیده در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 شهریور 93, 23:25
  4. قلبش را ازردم و اعتمادش را نابود کردم .لطفا راهنمایی کنید
    توسط kiu در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 28
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 22:41
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 خرداد 92, 16:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.