به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1394-10-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلم نمیخواد اما باید اعتراف کنم اشتباه کردم

    سلام
    مسله ای که این روزها ذهن منو به شدت درگیر خودش کرده اینه که چرا من اون اشتباه و کردم و عذاب وجدان ناشی از اون اشتباه خیلی آزارم میده. شاید به نظر بعضیا کار من اوتقدرهام اشتباه بزرکی نباشه اما برای من که سالها به اخلاق و خانواده و ابروم وفادار بودم اشتباه بزرگیه و نمیتونم خودم و ببخشم.
    از دادن اطلاعاتی بیشتر از آنچه خودم میگم معذروم. امیدوارم منو درک کنید.
    و اینکه خواهش میکنم حرفامو باور کنید و مثل روانشناسی که رفتم پیشش منو متهم نکنید. قسم میخورم هر انچه که میگم درسته چون میخوام کمکم کنید. مس باید واقعیت و بهتون بگم.

    نزدیک به 12 سال از زندگی مشترک من و همسرم میگذره. من سن پایین ازدواج کردم. اون موقع همسرم درسشو تموم کرده بود و من به خاطر بچگی فقط به خاطر موقعیتش بله رو گفتم. اونم از ظاهر من خوشش اومده بود. منم دوستش داشتم اما نه عاشقانه. نه اونجوری که ادم دوست پسرشو عاشقانه دست داره. اما همیشه خودمو پایبند به دوست داشتن اون و وفادار به رابطمون میدونستم.
    با اون سن کم من تو خانواده پرجمعیت همسرم بهم خیلی سخت گذشت و منو خیلی ازاردادند تا تونستیم ازاون خونه بریم و خونه مستقل بگیریم.
    همسرم اخلاقش خیلی بد بود. خیلی. در حدی که وقتی اولین حقوقش و گرفت ازم پنهون کرد و برای مادرش کادو گرفت و به من که گفتم پیراهن ندارم برام بخر گفت خودت بخر به من چه. گفتم با کدوم پول گفت گوشواره هاتو بفروش. منم فروختم با پولش لباس خریدم.
    ازم توقع داشت خیلی کار کنم.و اکثر اوقات پولاشو برا خانوادش خرج میکردارحالیکه اونا وضعشون خوب بود ولس ما هیچی نداشتیم هیچی.
    من درمقابل همه کارای بد خودش و خانوادش سکوت میکردم چون اصلا جرات نمیکردم اعتراض کنم میگفت خفه.
    به خدا من تمام این سالها با همه این بداخلاقیاش دوستش داشتم. حتی روز به روز بیشتر دوستش داشتم. و فکر میکردم میگفتم مرده دیگه.
    تا خودم رفتم دانشگاه و کارشناسی و بعد ارشد خوندم. دیدم باز شد رشته ام طودی بود که مطالب زیادی در نورد فمینیسم خوندیم و بعدها کمی سیاست زنانه هم یاد گرفتم اما باز همسرم تغییر زیادی نکرد. بداخلاق بود و هرچقدرم سعی میکردم یادش بدم یادنمیگرفت ونمیخواست یادبکیره که باید اونم به من ارزش قائل بشه.
    اونم نوازشم کنه. وقتی یه روز یا دوروز خونه نیستم بهم حاقل یک پیام بده. یا وقتی مریضم سرم داد نزنه و دعوا نکنه و جو متشنج نکنه.
    من همه اون کارایی که خودم ارش انتظار داشتم از روز اول ازدواج براش انجام میدادم.
    همسرم مشگل نازایی هم داشت. و من بارها و بارها به خاطر مشکل اون زیر بار میکرو رفتم .
    حدود دوسال قبل من باردارشدم.خوشحال بودم که حداقل فرزندی میاد و من از تنهایی و بی مهری راحت میشم. اما خوشی من طولی نکشید که سونو گفت قلب نمیزنه. مجبور به سقط و کورتاژ شدم. درد زیادی برای سقط کشیدم و بعد سقط هم.
    اما همسرم نه تنها کنارم نبود بلکه بیشتر به دردم اضافه میکرد. ت ازم دور شد.
    و من این بار بعد سالها به خودم قول دادم از دلم بیرونش کنم. طول کشید اما یه روز دیدم عشقش تو قلبم نمونده.
    تو همون اثنا یه بار با یکی از همکارای مجردش که دوستشم هست دیداری داشتیم.

    اون دیدار طوری بود که دوست همسرم خیلی بهم توجه کرد. منم که تشنه توجه همسرم بودم انگار یه دفعه برای یکی مهم شدم اونقدر برام این توجه عحیب بود که فکر کردم طرف دوستم داره و من تابه خودم بیام دیدم دلم رفته.
    و مثل یک احمق براش پی ام دادم و گفتم نمیشناسه در حالیکه پی ام مرتبط با رشته ام بود و حتما فهمیده و اینکه واتساپ هم اسمم بود و اون موقع من حواسم نبود به اسن مسله. بعد دو روز الکی الکی با تلگرامم براش یکی دو تا شکلک چشم و دست فرستادم.

    طولی نکشید که انگار ترسم ریخته باشه براش یه پیام نسبتا عاشقانه فرستادم.
    همه این پیاما بی جواب موند.
    من تمام این مدت بهش فکر میکردم.
    تا بعد چند ماه طرف من و همسرمو و یکی دیگه از همکارا و خانمشو دعوت کرد
    اون شب حتی به من خوش امد گویی نگفت. فقط موقع ورود که ما سلام کردیم با نوک زبان جوابمو داد. اما در عوض با خانم اون یکی همکارش که اصلا نمیشناختش خیلی گرم برخورد کرد و خیلی بهشون میرسید.
    اون شب وقتی برگشتم صدبار خودمو به خاطر کارم لعنت کردم.
    گفتم الان اون احمق راجبت چه فکری کرده.
    خی اونم بی تقصیر نبود.
    من اشتباه کرده بودم.
    تا هفته قبل که عروسیش بود و باز مارو دعوت کرد.
    باز اون همکار و خامش و یه همکار دیگه و خانمشو دعوت کرد.
    این بار دیگه بدتر از قبل منو تحقیر کرد انگار صدتافش بد بهم داد.
    اصلا جلوی همه با اون عین خواهر رفتار کرد و گرم وصمیمی شد اما دقیقا انگار من نامریی بودم. اشکام داشت میومد اما از ترس ابرو ساکت شدم.
    الان شب و روزم گریه است
    نه که الانم دوستش داشته باشم نه به خدا
    الان ازش بدم میاد.
    اما از تحقیر شدنم ناراحتم.
    نمیدونم چه فکری راجع به من کرده و احساس میکنم ابروم رفته و شایدم پیش بقیه همکاراش ابرومو برده.
    تحقیر شدم خورد شدم
    الان خیلی احساس بدی به خودم دارم مشکلم اسنه.
    توروخدا کمکم کنید چطور با این ابرو ریزی کنار بیام؟

  2. 3 کاربر از پست مفید eshtebah تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 01 اسفند 94), danger (جمعه 11 دی 94), maryam240 (یکشنبه 05 اردیبهشت 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    824
    سطح
    15
    Points: 824, Level: 15
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنظر من اصلا مهم نیست که اون در مورد شما چه فکری میکنه!! یه اشتباهی انجام شده رفته...همین که پشیمونی خیلی خوبه
    خدا رو شکر کن که همسرت چیزی نفهمیده

  4. 4 کاربر از پست مفید faezeh_66 تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 01 اسفند 94), danger (جمعه 11 دی 94), hamdardiuser (پنجشنبه 29 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 09 دی 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1394-10-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیدونم

    درسته که میگن مهم نیست اون جه فکری در مورد من میکنه
    اما همش میگم به خودم میگم دیوانه احمق این چه کاری بود کردی بعد این همه سال ابروداری و وفاداریت توروزای سخت الان یه مرد غریبه داره با زبون بی زبونی بهت صدتا فش میده و داره متهمت میکنه به هرزگی شاید.

    یه ندایی ته دلم میگه بهش پی ام بدم و بگم اشتباه فکر میکنه بگم من اشتباه کردم بیخیال شو اما فک کنم اشتباهه

    - - - Updated - - -

    خدایا کمک کن ابروی از دست رفتم برگرده
    خیلی خیلی اذیت شدم
    وقتی شب عروسیش همه خانمای کنار من که اونا هم دقیقا با من دریک مقام بودن و برد به رقص یا وقتی سفارش کرد براشون میوه بیارن و برای من حتی بشقاب نیاوردن دلم میخواست بمیرم فقط به خاطر اینکه با این کارش منو متهم میکرد بهصفات زشت وگرنه برام مهم نیست دعوت به رقص کنه یا نه یا هر چیزی.

  6. 2 کاربر از پست مفید eshtebah تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 11 دی 94), maryam240 (یکشنبه 05 اردیبهشت 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام خانوم

    خیلی عالی که مشکلتون رو با همدردی در میان گذاشتین.
    ان شالله دوستان مجرب و کارشناسان میان و در حل مشکلتان به شما کمک می کنن.
    --------------

    خانوم اول در باره مطالبی که نوشتین، این نکته رو متذکر بشم که گذشته رو نادیده بگیرید و به فکر آینده و ساخت آن باشید ( البته یه خواننده هم در این باره یه ترانه داره )

    سوره نسا، آیه 110:
    مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحيماً

    و هر که کار بدی کند یا به خود ستم نماید ( ظلم به غیر یا ظلم به نفس کند یا گناه اعتقادی یا عملی نماید ) سپس از خدا آمرزش طلبد خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.



    خوشبختانه پشیمان هستید. از خدا طلب بخشش کنید. حتما خداوند آرامشی که دوست دارید رو با تلاش خودتون بهتون عطا میکنه.

    سعی کنید تو جاهایی که این آقا در اونجا حضور دارن، تشریف نبرید تا ذهنتون خلاص بشه.
    تو مرحله بعد رو خودتون باید کار کنید که با این قضیه کنار اومده باشین و ازش تجربه کسب کنید و به نقطه مثبتی تو زندگی تون تبدیل اش کنید، تا حتی با دیدن اون آقا و کم محلی هایش شما آسیب نبینید.

    به این قضیه از این به بعد از این دوبعد هم میتونید نگاه کنید:

    1- شاکر باشید این قضیه ختم به شر نشد و رسوایی و خیانت در پی نداشت و خداوند که شما رو خیلی دوست داشت، مجددا به جاده اصلی برگردوند.

    2- شاید این قضیه کمکی باشه برای زندگی خودتون، تا بتونید تلاش تون رو بیشتر کنید.
    ----------
    بزرگترین دشمن ما انسان ها، خودمون هستیم.

    نزارید این فعلی که انجام دادین، روح و روانتون رو تسخیر کنه. نباید سنی داشته باشین، شما الان بهترن دوران شکوفایی و بهره وری رو دارین. پس سرتون رو 45 درجه به بالا بچرخونید، وسعت دید شما بیشتر بشه، به اینده توجه کنید. گذشته تمام شد.
    ----------------

    پیشنهاد :
    مشکل اصلی که من در تاپیک شما دیدم، مشکل زندگی تون هست که با همسرتون دارید. به نظرتون بهتر نیست تمرکز رو بهبود اون قضیه بکنید.

    اگر دوست داشتین یه تاپیک باز کنید و از دوستان بخواهید راهنمایی هاشون رو برای بهبود زندگی اتون در خدمت شما بگزارند.

    هر چند که فکر میکنم مشاوره بهترین راه برای بهبود زندگی تون هست.
    که حتی میتونید تو انجمن آزاد این سایت هم عضو بشید.

  8. 5 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 01 اسفند 94), danger (جمعه 11 دی 94), hamdardiuser (پنجشنبه 29 بهمن 94), ستاره زیبا (جمعه 11 دی 94), سرشار (چهارشنبه 09 دی 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1394-10-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امیدوارم بتونم این حس حقارت و در درونم ازبین ببرم و بعدشم بتونم بیشتر رو همسرم کار کنم البته اگه بتونم بیشترازاین تغییرش بدم

  10. 2 کاربر از پست مفید eshtebah تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 11 دی 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 10 دی 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1394-10-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای خدا چرا این قضیه تموم نمیشه؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید eshtebah تشکرکرده است .

    danger (جمعه 11 دی 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    اتفاق تازه ای افتاده که میگید چرا تموم نمیشه؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید baitollah-abbaspour تشکرکرده است .

    danger (جمعه 11 دی 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    عکسش روی تلگرامش هست؟ اگر اسمسهات در همین حدی بوده که خودت میگی به نظرم بهش یه پیام بده و بگو که شخص سومی باهات خصومت شخصی داشته و اون پیامها رو از گوشی تو ارسال میکرده. یک اسمس در حد دو سه جمله با این مفهوم بهش بده و دیگه هرگز باهاش روبرو نشو. دعوتت کرد نرو... عروسی دعوت کرد دیگه نرو. خونه اش دعوتت کرد نرو. به هیچ وجه حداقل تا ده سال باهاش روبرو نشو و تمام راه های دیداری رو ببند. حتی اگه جواب اسمست رو هم داد تو اسمس دومی براش ارسال نکن. فقط یکبار، یک اسمس در حد دو سه جمله با این مفهوم که اون پیامها از طرف تو نبوده. بعد از اینکه پیامت بهش رسید توی تمام شبکه های اجتماعی اول بلاک و بعد دیلتش کن و دیگه هرگز باهاش روبرو نشو.

  16. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 11 دی 94), hamdardiuser (پنجشنبه 29 بهمن 94), maral569 (پنجشنبه 17 دی 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1394-10-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای عباس پور نه اتفاق تازه ای نیفتاده اما یه مهمونی دعوتیم که احتمال 50-50 ایشون و خانمشم باشن. دعوت طوریه که از طرف ما قبلا قبول شده. اولین بار هم هست طرف ما رو دعوت کرده و واقعا ردش زشت میشه.
    من اون روز قبول کردم ولی دیشب به همسرم گفتم من نمیام اونجا. گفت تو چته؟ برای چی نمیای؟ گفتم حوصله اون جمعها رو ندارم.

    نیکیا جون اخه وقتی چند بار به فاصله حالا گاها یه ماه یا بیشتر بهش با تلگرام و واتس اپ پیام فرستادم چطور بگم شخصیت سومی بوده؟ واقعا میشه؟؟ خیلی دوست دارم اگه باور کنه این کارو بکنم خیلی دوست دارم در موردم اینقد فکر بد نکنه درسته من یه اشتباهی کردم اما بسه دیگه نمیخوام خورد بشم با حرکات اون اقا.
    یکیم یادم رفت بگم حدود سه ماه قبل تو اتوبوس بودم رفتم فیس اونجا چون با همسرم دوسته اسمش تو لیست کسایی که ممکنه بشناسید برام اورده بود و به خدا من دستم اشتباهی رفت رو کلمه add friend و نتم قطع شد دیگه هر کاری کردم دکمه undo رو برام نیاورد بعد انقد استرس داشتم دوباره رفتم رو فیس ولس بازم دکمه undo رو پیدا نکردم واسه همین مجبور شدم براش پیام خصوصی بدم و گفتم ببخشید اشتباهی دستم خورد لطفا قبول نکنید. اما بازم جواب نداد.

    تورو خدا یه راهی بگین به اون ادم بفهمونم من اونی نیستم که فکرشو میکنه و دست از سرم برداره.
    به خدا من با همه بداخلاقیا و بی مهریای همسرم بازم دارم سعی میکنم و شدید هم سعی میکنم عاشقش باشم و بمونم.

  18. کاربر روبرو از پست مفید eshtebah تشکرکرده است .

    danger (جمعه 11 دی 94)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1394-10-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای عباس پور نه اتفاق تازه ای نیفتاده اما یه مهمونی دعوتیم که احتمال 50-50 ایشون و خانمشم باشن. دعوت طوریه که از طرف ما قبلا قبول شده. اولین بار هم هست طرف ما رو دعوت کرده و واقعا ردش زشت میشه.
    من اون روز قبول کردم ولی دیشب به همسرم گفتم من نمیام اونجا. گفت تو چته؟ برای چی نمیای؟ گفتم حوصله اون جمعها رو ندارم.

    نیکیا جون اخه وقتی چند بار به فاصله حالا گاها یه ماه یا بیشتر بهش با تلگرام و واتس اپ پیام فرستادم چطور بگم شخصیت سومی بوده؟ واقعا میشه؟؟ خیلی دوست دارم اگه باور کنه این کارو بکنم خیلی دوست دارم در موردم اینقد فکر بد نکنه درسته من یه اشتباهی کردم اما بسه دیگه نمیخوام خورد بشم با حرکات اون اقا.
    یکیم یادم رفت بگم حدود سه ماه قبل تو اتوبوس بودم رفتم فیس اونجا چون با همسرم دوسته اسمش تو لیست کسایی که ممکنه بشناسید برام اورده بود و به خدا من دستم اشتباهی رفت رو کلمه add friend و نتم قطع شد دیگه هر کاری کردم دکمه undo رو برام نیاورد بعد انقد استرس داشتم دوباره رفتم رو فیس ولس بازم دکمه undo رو پیدا نکردم واسه همین مجبور شدم براش پیام خصوصی بدم و گفتم ببخشید اشتباهی دستم خورد لطفا قبول نکنید. اما بازم جواب نداد.

    تورو خدا یه راهی بگین به اون ادم بفهمونم من اونی نیستم که فکرشو میکنه و دست از سرم برداره.
    به خدا من با همه بداخلاقیا و بی مهریای همسرم بازم دارم سعی میکنم و شدید هم سعی میکنم عاشقش باشم و بمونم.

  20. 2 کاربر از پست مفید eshtebah تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 11 دی 94), hamdardiuser (پنجشنبه 29 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با همسر معتادم چه کنم
    توسط روناک محمدی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 تیر 97, 22:55
  2. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: جمعه 21 شهریور 93, 11:37
  3. چطور بدون قهر کردن، اعتراضم را به همسرم اعلام کنم؟
    توسط هستی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 23 دی 90, 00:08
  4. اعتراف به خیانت
    توسط dorsa65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 11:43
  5. اعتراض به قوانین تالار
    توسط ashnayedirooz در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 دی 89, 12:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.