به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 آذر 95 [ 19:09]
    تاریخ عضویت
    1394-10-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    801
    سطح
    15
    Points: 801, Level: 15
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به کمک احتیاج دارم

    سلام.راستش من با سایت همدردی یک ساله اشنا هستم اما هیچوقت مشکلاتمو مطرح نکردم .امشب دل و زدم به دریا و عضو شدم یه کم نابلدم به بزرگی خودتون ببخشید .من 24‌سالمه و یک سال و خورده ای هست که با شوهرم عقد کردم شوهرم پسر واقعا خوب و سالمیه و خیلی منو دوست داره و من هم همینطور اما زندگیمون دارای مشکلاتیه که خیلی منو اذیت میکنه،شوهر من به دلایلی تا دیپلم بیشتر درس نخونده و از شانزده سالگی رفته سرکار همیشه به خودش متکی بوده و این باعث شده نسبت به ادما ی حس بدبینی داشته باشه مخصوصا دخترا،من از وقتی عقد کردم دیگه اجازه نداشتم با دوستام به گردش برم حتی برای خرید به خیابون برم .شوهرم میگفت برو خونشون بیان خونتون ولی دلیلی نداره باهاشون بری بیرون اصلا جلوه خوبی نداره من خیلی جنگیدم سر این موضوع و باعث شد که حساس تر بشه و من کوتاه اومدم .دومین محدودیتم این بود که شوهرم گفت همه برنامه های چت مثل وایبر واتس اپ باید حذف کنی که البته خودشم این کارو کرد .من تک دخترم و خیلی تنهام و این برنامه ها ی جور سرگرمی برام بود .بازم با این موضوع هزاران بار جنگیدم اما فایده نداشت و کوتاه اومدم .خلاصه شوهرم محدودیت هاشو بیشتر کرد گفت برا فوق من توان مالی ندارم دوس داشتم برم کلاس ورزش نذاشت و خیلی چیزهای دیگه و اینو بگم که شوهرم بسیار زود جوش و عصبیه اگه روی حرفش حرف بزنم یا حرفی بزنم که خوشش نیاد یه دعوای حسابی راه میفته .منم چند وقتیه هر چی میگه میگم باشه چون میدونم بگم نه دعوا میشه و میگع نباید رو حرف من حرف بزنی .خودش با خودش تصمیم گرفته که عروسی نداشته باشیم و منم که مخالفت کردم گفت نمیخوای بشین خونه بابات.اینها رو کنار داشته باشید مشکل بزرگتر من وقتی پیش اومد که پدرم و شوهرم بینشون ی کدورتی پیش اومد که طبق رفتار کینه توزانه ای که همسرم داره هنوزم کوتاه نیومده و هر از چند گاهی دوباره بحثشو باز میکنه ،مثلا دیگه گفت حقوقتو باید بدی به خودم با اینکه من عقدم هنوز اول گفتم نه ولی دعوا شد و من کوتاه اومدم گفتم ی چندر قاز حقوق من ارزش نداره خودش کم کم میفهمه شرمنده میشه .من جمه بندیم افتضاحه منو ببخشید ولی میخوام بگم که احساس میکنم منفعلم .شوهرم زورگو هست باید چکار کنم؟چجور بهش بفهمونم که من زنشم و افکار قدیمیشو بذاره کنار که حرف حرفه مرد خونس؟
    ویرایش توسط zahra.m71 : سه شنبه 08 دی 94 در ساعت 00:10

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 خرداد 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1394-9-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    269
    سطح
    5
    Points: 269, Level: 5
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 17 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    در ابتدا پیشنهاد میکنم که عنوان تاپیکت رو عوض کنی اینطوری دوستان بیشتری به تاپیکت مراجعه می کنن و بهتر راهنماییت می کنن.

    لطفا طریقه اشنایی تون و شناختی که قبل از عقد بدست اوردی رو هم بگو.

    این خیلی خوبه که همدیگر رو دوست دارید ...
    محبت ، نرمی سخن ، خوش اخلاقی ها و طنازی های زن ابزارهایی هستن که خانوما به مراد دلشون برسن

    بگذار احترام بینتون و رو دوایسی دوران عقد حفظ شود.

    این ادبیات خوب نیست:
    .خودش با خودش تصمیم گرفته که عروسی نداشته باشیم و منم که مخالفت کردم گفت نمیخوای بشین خونه بابات.
    مساله گرفتن یا نگرفتن عروسی یک مساله ای است که قطعا از طرف خانواده شما واکنش داره ، یک مساله بین دو خانواده هست ...
    و قرار مداری که در ابتدا با هم می زارن برای همین خودت رو خیلی درنینداز ...
    سعی کن از کوره در نری و خیلی خوب صحبت کنی و صد البته موضع خودت رو هم مطرح می کنی مثلا بگو

    خوب نیست تو دلم نمونه ، من دلم میخواد مرد من منو با لباس عروس ببینه و آرزو داشتم لباس عروسم فلان مدل باشه اینطوری قشنگ تره



    نمی دونم چطور صحبت کردی که همسرت گفته :
    نمیخوای بشین خونه بابات

    ولی با این توصیفاتی که کردین به نظرم همسر شما فردی خود رای هست. به این معنا که اهل مشورت نیست .


    شما یکی دو روزه نمی توانی عوضش کنی ...
    سعی کن جوری نباشی که بینتون حالت لجبازی باشه
    سر چیزهایی که اهمیت زیادی ندارن جنجال درست نکن ، نجنگ
    قبول کن ولی بگو که بخاطر اون قبول کردی با یک حالت خوب و عاشقانه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 آذر 95 [ 19:09]
    تاریخ عضویت
    1394-10-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    801
    سطح
    15
    Points: 801, Level: 15
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خبرخوش نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    در ابتدا پیشنهاد میکنم که عنوان تاپیکت رو عوض کنی اینطوری دوستان بیشتری به تاپیکت مراجعه می کنن و بهتر راهنماییت می کنن.

    لطفا طریقه اشنایی تون و شناختی که قبل از عقد بدست اوردی رو هم بگو.

    این خیلی خوبه که همدیگر رو دوست دارید ...
    محبت ، نرمی سخن ، خوش اخلاقی ها و طنازی های زن ابزارهایی هستن که خانوما به مراد دلشون برسن

    بگذار احترام بینتون و رو دوایسی دوران عقد حفظ شود.

    این ادبیات خوب نیست:


    مساله گرفتن یا نگرفتن عروسی یک مساله ای است که قطعا از طرف خانواده شما واکنش داره ، یک مساله بین دو خانواده هست ...
    و قرار مداری که در ابتدا با هم می زارن برای همین خودت رو خیلی درنینداز ...
    سعی کن از کوره در نری و خیلی خوب صحبت کنی و صد البته موضع خودت رو هم مطرح می کنی مثلا بگو

    خوب نیست تو دلم نمونه ، من دلم میخواد مرد من منو با لباس عروس ببینه و آرزو داشتم لباس عروسم فلان مدل باشه اینطوری قشنگ تره



    نمی دونم چطور صحبت کردی که همسرت گفته :
    [RIGHT][COLOR=#333333][FONT=Tahoma]


    ولی با این توصیفاتی که کردین به نظرم همسر شما فردی خود رای هست. به این معنا که اهل مشورت نیست .


    شما یکی دو روزه نمی توانی عوضش کنی ...
    سعی کن جوری نباشی که بینتون حالت لجبازی باشه
    سر چیزهایی که اهمیت زیادی ندارن جنجال درست نکن ، نجنگ
    قبول کن ولی بگو که بخاطر اون قبول کردی با یک حالت خوب و عاشقانه
    سلام .واقعا از کمکتون و اینکه برام وقت گذاشتید متشکرم.بله درسته وقتی که متن را ارسال کردم متوجه اشتباهم شدم ولی هر کار میکنم دیگه نمیتونم تاپیک بزنم .راستش ما کاملا سنتی با هم ازدواج کردیم.از همون روزی که اومد خاستگاریم گفت که من زود جوش میارم بعدم اروم میشم زود ولی من مشکلم جوش اوردنش نیس من مشکلم خود رای بودنشه و اینکه از بعد مشکلی که با پدرم داشت عصبی شده و ی جورایی دوست داره ی کاری کنه که بابام حرصش بگیره مثلا میگه حقوقتو باید بدی من چون تمام و کمال حتی الانم که عقدیم خرجت با منه .نمیدونم شاید دلیل این رفتاراش فشار مالیه که روش هست اخه ما داریم خونه میسازیم و میدونید که خرج چقد گرونه .شما درست میگید من باید با صبر و حوصله حرفمو بزنم و صبور باشم ولی راستش من ی مدت صبوری میکنم ولی یهو با ی حرفایی که از سر عصبانیته همشو خراب میکنم .

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 خرداد 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1394-9-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    269
    سطح
    5
    Points: 269, Level: 5
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 17 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ی جورایی دوست داره ی کاری کنه که بابام حرصش بگیره مثلا میگه حقوقتو باید بدی من چون تمام و کمال حتی الانم که عقدیم خرجت با منه
    *این حرف به نظرم در تناقض هست یعنی چی از یک طرف میگه خرجت با منه و از یک طرفه دیگه میگه حقوقتو باید بدی به من .



    *اون باید تکیه گاه باشه و برای زندگی اش تلاش کنه .
    امکان نداره مردی حس حمایتگری نداشته باشه .
    این حس همسرت رو در اون زنده کن.
    این دید همسرت اصلا درست نیست ،
    سخنرانی کلید مرد دکتر حبشی رو گوش کن
    ممکنه به دردت بخوره .


    *رفت و آمد شما که توی عقدین به چه صورته؟




    *دوره عقد دوره ی شناخت هست.
    به نظرم مشکلات رو بشین دسته بندی کن و ریشه یابی کن و همسرت رو بشناس
    قلقش رو بدست بیار و مهارت هات رو بالا ببر .

    *اگر بتونی یک تاپیک دیگه بزنی و هدف از طرح مشکلت داشته باشی خیلی خوبه .
    ویرایش توسط خبرخوش : چهارشنبه 09 دی 94 در ساعت 01:13

  5. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام،

    عنوان تاپیک، گویای مشکلتان نیست. لطفا عنوانی مناسب انتخاب کرده و از طریق «گزارش پست خلاف» ارسال نمایید تا جایگزین شود.

    پس از تغییر عنوان، تاپیکتان مجددا باز خواهد شد.

  6. کاربر روبرو از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 10 دی 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احتیاج به یک مشاوره فوری دارم
    توسط ali.javan در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 22:11
  2. احساس افسردگی میکنم به کمک احتیاج دارم
    توسط eli70 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 19:01
  3. حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
    توسط rooz530 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 دی 91, 21:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.