به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 شهریور 96 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    3,752
    سطح
    38
    Points: 3,752, Level: 38
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 107 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکلات من و شوهرم بعد از بچه دار شدن

    سلام

    من 32 و همسرم هر دو 32 ساله هستیم. من فوق لیسانس کامپیوتر و شاغل هستم ایشون هم دکترای کامپیوتر و شاغل. 7 سال هست که ازدواج کردیم و اگه جر و بحث های نه چندان مهم رو کنار بگذارم، رویهم رفته زندگی خوبی داشتیم.
    یکسال پیش تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و الام یه دختر 3 ماهه داریم. مشکلات ما از همون زمان شروع شد.

    من کلا ادم حساسی هستم و بسیار محبت و توجه رو دوست دارم. خودم هم کلا ادم مهربونی هستم و تا اونجا که میتونم به همه خوبی و محبت میکنم.

    تو دوران بارداری دلم میخواست شوهرم بیشتر از قبل بهم توجه کنه اما نمیکرد. دلم میخواست گاهی به من که به نظر خودم چاق و زشت شده بودم بگه هنوز هم زیبا هستم. برای خرید بچه باهام همراه بشه، تنها نرم پیاده روی و باهم بریم. مخصوصا ما که توی این شهر غیر از همدیگه فامیل و خانواده ای نداریم.

    بعد از زایمان هم این روند ادامه داشت. دلم میخواست ازم تشکر کنه که بچه امون رو سلامت به دنیا آوردم. زایمان کردم درد کشیدم. نه اینکه منتی باشه ها همه اونها رو هزاربار دیگه به خاطر دخترم میکردم منظورم حس قدردانیه که دلم میخواست شوهرم بهم بده.

    سر بچه هم جر و بحثهامون بیشتر شد. من رو نحوه رفتار با بچه حساس هستم و اون بیتفاوت. مثلا هزاربار بهش یاداوری میکنم که با دست نشسته به بچه دست نزن.

    خلاصه کنم اینکه احساس میکنم نسبت بهم سرد شدیم و روز به روز از هم دورتر میشیم. نمیدونم چیکار کنم که اوضاعمون بهتر بشه احساس میکنم همینجور پیش بریم کارمون به جاهای باریک میکشه

    ممنون میشم کمکم کنید که چه جوری از این سردی و فاصله بینمون کم کنم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید مهردخت تشکرکرده است .

    فدایی یار (پنجشنبه 03 دی 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام خانوم مهردخت

    قدم نورسیده مبارک باشه ان شالله.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که بچه اتون صحیح و سالم زیر سایه پدر و مادر عزیزش زندگی میکنه.



    چه کار خوبی کردین مواردی که زمینه ساز مشکل تو زندگی تون شده رو با همدردی در میان گذاشتین. نشون میده چقدر برای زندگیتون ارزش قایل هستین.
    ان شالله دوستان همدردی میان راهنمایی تون میکنن.
    ----------

    تا حالا با همسرتون راجع به این موضوع صحبت کردین؟

    به نظر میاد اهل گفتگو و اندیشیدن باشید ، از ماه تولد بچه اتون که. شهریور بدنیا اومده معلومه حسابی گفتگو کردین و برنامه ریزی داشتین و به فکر مدرسه ا ش هم حتی بودین که مهر بدنیا نیاد یه سال عقب بیافته.



    به نظرتون اگر همسر شما بیاد تاپیک باز کنه و موارد خودش رو بگه چی مینویسه؟
    مثلا مینویسه با ورود این بچه خانوم من بهم کمتر توجه و محبت میکنه؟



    این حق رو به شما میدم که همسرتون میباید بیشتر به شما توجه کنه.
    ولی تا دلیل این سردی مشخص نشه، راه حلی نمیشه پیدا کرد!
    خودتون در این باره فکر کردین که دلیلش چی بوده؟


    تا حالا برای همسرتون نامه نوشتین؟
    میتونید براش نامه بنویسید و ازش تشکر کنید و نم نم دشواری هاتون رو بگید.
    حتی می تونید از زبان بچه اتون بنویسید.
    مثلا سلام بابای مهربونم. خیلی خوشحالم که بچه شما مادر و پدر با محبت شدم ........
    میدونی چرا مامان ازت دلگیره؟ مامان اینجوریه! اونجوریه! مامان خیلی زندگی شو دوست داره، همیشه از تو پیش من تعریف میکنه! و چه و چه و چه .





    منتظر نظراتون هستیم

  4. 6 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (شنبه 05 دی 94), یاس پاییزی (جمعه 04 دی 94), هلیاجون (پنجشنبه 03 دی 94), آی تک (جمعه 04 دی 94), ستاره زیبا (جمعه 04 دی 94), سرشار (جمعه 04 دی 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام مامان مهر دخت عزیز.بدنیا اومدن کوچولوی نازت رو تبریک میگم.


    به نظر من شاید همسرت نحوه کمک کردن به یه خانم تازه زایمان کرده یا حتی نحوه ابراز احساسات رو بلد نیست.این یه مشکل شایع بین خیلی از آقایون هست.

    راه حلش هم تا حد زیادی دست خانم هاست.از اونجایی که آقایون به تذکر دادن و نصیحت کردن حساس هستند پس شما باید خیلی حرفه ای و زیر پوستی طوری که حرفاتون جنبه نصیحت و تذکر نداشته باشه خواسته هاتون رو به همسرتون بگین.

    مثلا در مورد همین نشستن دست و لمس بچه تون خب اگه مستقیم به همسرت بگی برو دستتو بشور بعد بیا به بچه دست بزن مسلما حس بدی بهش دست میده انگار که مثلا داری به یه بچه مدرسه ای تذکر میدی.

    من خودم تو تا برادر بزرگتر از خودم دارم که ازدواج کردن.اینا تا وقتی تو خونه مجرد بودن دست به سیاه و سفید نمیزدن ولی الآن یه زن ذلیل هایی هستن که بیا و ببین.مثلا برادر اولم تو حموم کردن و غذا دادن و شستن لباس بچه همیشه به خانمش کمک میکنه یا برادر دومیم که الآن همسرش بارداره کل کارهای خونه رو خودش انجام میده.خدا بده شانس خداوندا از این شانسا هم به ما بده لطفا.البته من که شانس ندارم می بینم اون روزی رو که بعد از n قرن رفتم خونه بخت، بعد فرزندمان داره گریه میکنه از اون ور هم همسر جان عین خیالش نیس داد میزنه آی تکککککککک پس چی شد این چایی؟


    شما هم میتونی همسرت رو به این جور کارها ترغیب کنی.مثلا وقتی خواستی بچه رو ببری حموم به همسرت بگو من تنهایی سختمه بچه رو حموم کنم ممکنه خدای نکرده پام لیز بخوره تو حموم و از این حرفا و ازش بخواه کمکت کنه. یا مثلا بهش بگو بابایی واسه نازنازیمون شیر خشک درست میکنی؟یعنی یجورایی باید لوس بازی رو جایگزین نصیحت و تذکر بکنی و از این طریق خواسته هاتو از همسرت بخوای.


    یا مثلا یادمه زنداداش های من نرم افزار بارداری داشتن و اونو تو گوشی همسراشون نصب کرده بودن طوریکه داداشام لحظه به لحظه از سایز و رفتارهای بچه تو بدن مادر اطلاع داشتنیا مثلا کافی بود زنداداشم بگه معده ام درد میکنه این داداش زن ذلیل ما میرفت تو نت سرچ میکرد که معده درد تو بارداری خطرناکه یا نه؟یا مثلا هی آب می آورد خانمش قرصای مولتی ویتامینشو بخوره.
    .


    شما هم میتونی کتابها و نرم افزارهای خوب در مورد مراحل تکاملی بچه و مسایل مرتبط پیدا کنی و از همسرت بخوای با هم بخونید تا ایشون هم کم کم متوجه سختی بچه داری بشن و به شما کمک کنند.


    موفق باشی مهردخت عزیز.
    ویرایش توسط آی تک : جمعه 04 دی 94 در ساعت 00:49

  6. 6 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 04 دی 94), یاس پاییزی (جمعه 04 دی 94), yasna1990 (جمعه 04 دی 94), خیال تو (چهارشنبه 09 دی 94), ستاره زیبا (جمعه 04 دی 94), سرشار (جمعه 04 دی 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 شهریور 96 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    3,752
    سطح
    38
    Points: 3,752, Level: 38
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 107 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان از همدردی و همفکریتون

    آقای محمدرضا بله باهاش صحبت کردم بارها و بارها اما خیلی تغییری ایجاد نشد یعنی تغییرات بسیار زودگذر بود.
    سوال خوبی کردید که اگه همسرم تاپیک بزنه چی میگه، اون میگه من به یه آدم عصبی تبدیل شدم که زود جوش میارم و صدام رو بالا میبرم. دیگه مثل قبل بهش احترام نمیگذارم ( که البته این رو خودم قبول ندارم چون کلا از بی احترامی خوشم نمیاد )
    عصبانیتم هم فیدبک رفتار خودشه. اینقدر همه خواسته هام و کارهایی که دلم میخواست بکنه و نکرده توی سرم رژه میره که یهو منفجر میشم. یا همونطور که گفتم در رابطه با بچه یک مقدار سهل انگاره و این من رو عصبی میکنه

    دلیل سردیمون هم رفتارهای هردومونه. همونطور که گفتم من تو دوران بارداری دلم توجه بیشتری میخواست. بی انصاف نباشم اینجور نبوده که اثلا توجه نکنه. مثلا خرید خونه با خودس بود. نظافت خونه هم همینطور. بار سنگین نمیگذاشت من بلند کنم اما روحی من رو حمایت نکرد. یکی از بزرگترین دغدغه های من تو بارداری این بود که طبیعی زایمان کنم یا سزلرین. مرتب به همسرم میگفتم بیا باهم فکر کنیم و تصمیم بگیریم اما اون میگفت من نمیدونم بدن خودته. من حمایت کافی رو ندیدم و سزارین کردم اما از بعد از زایمان کارم گریه بود که چرا سزارین کردم و در حق بچه ام با اینکار ظلم کردم و بدن سالم خودم رو هم بریدم.

    یه مثال دیگه شیردهی، من تا الان به بچه ام شیر دادم و اشتباهی که کردم بنا به توصیه بزرگان در روز بک وعده شیر خشک به بچه ام دادم. حالا دختر من از هفته پیش شیشه رو ترجیح داده و دیگه از خودم شیر نمیخوره. من خیلی ناراحتم و کلی غصه میخورم. ساعتها در روز میشینم شیرم رو میدوشم که به بچه ام شیر خودم رو بدم. انتظار دارم همسرم من رو حمایت کنه اما کاری که میکنه اینه که مدام دم گوش من غر بزنه که ایا لازمه این کاز شیر خشک بده بره دیگه

    آی تک جون اتفاقا شوهر من دوست داره دخترمون رو حمام کنه لباسش رو عوض کنه مساله اینه که این کارها رو با سهل انگاری انجام میده و توجه کافی رو نداره که مثلا موقع حمام اب توی گوش بچه نره

    حق با شماست من از زیر پوستی گفتن خسته شدم و خواسته ام رو مستقیم و بلند میگم. دلم میخواست همسرم خودش احساس مسولیت کنه نه اینکه من مرتب بگم این کار رو بکن اون کار رو نکن

    یه دلیل دیگه سرد شدن رابطه امون هم به نظرم اینه که ما از موقع به دنیا اومدن بچه باهم تنها نبودیم. اولش خانواده من میشمون بودن و الان خانواده همسرم. تو این فاصله بین رفت و اند دو خانواده 3 هفته تنها بودیم و اوضاع خیلی بهتر بود. اما الان دوباره همون اشه و همون کاسه

    مادر من خیلی کمک حالم بود انگار اون صاحبخونه است و مامهمون اما مادر شوهرم هیچ کاری نمیکنه من با یه بچه سه ماهه باید از اونها هم پذیرایی کنم. سوهرم مرخصی گرفته اما فکر میکنه وظیفه اصلیش سرگرم کردن اونهاست نه رسیدگی به من و بچه. دیروز شنیدم که مدر و مادرش و خواهرهاش دارن برای تابستون برنامه ریزی میکنن که بیان اینجا. خوب الان که ا نها اینجان عید هم ما داریم میریم ایران چرا دوباره اونها تابستون باید بیان اینجا.

    به همسرم میگم تا بچه بزرگتر بشه ما دیگه مهمان نپذیریم من نمیتونم به بچه برسم اونجور که میخوام و ناراحتم در جواب من میگه مگه داری چیکارمیکنی که نمیرسی نخیر باید بیان. ای بابا خوب باز هم که اینجوری ما فرصت نمیکنیم تنها باشیم من همه لحظه های نوزادی بچه ام رو از دست میدم

    دلم میخواست اولویت اول زندگی همسرم ما بودیم دلم میخواست برای راحتی ما هر کاری از دستش برمیومد میکرد دلم میخواست بیشتر به فکر ما بود

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام خانم مهردخت

    اول اینو بگم ک نمیخوام جسارتی کنم ک شما رو سرزنش کنم یا
    خدایی نکرده ایراد بگیرم شما بزرگوارید و من کوچکتر از اونیم ک حتی شما رو نصیحت کنم...
    فقط چون منو یاد مسئله برادرم با خانومش انداختید اینکه دست به کیبورد شدم ک نکنه خدایی نکرده
    همونطور ک خودتون هم حدس زدید کارتون به جاهای باریک بکشه، مثل برادرمن

    بهتون حق میدم ک محبت همسرتون رو بیشتر از قبل بخواین
    نمیدونم اسمش رو چی میذارن ولی تو دوران بارداری و اوایل پس از زایمان خانمها اینجوری میشن چون
    خودتون گفتین ک مسئلتون از موقع بچتون شروع شده و قبلا خوب بود

    از همسرتون ک فردی تحصیل کرده هستن انتظار بیشتری میرفت ولی خب به هر حال ما نمیتونیم
    همه رو مطابق میلمون تغییر بدیم (وگرنه مثل خانوم برادر من ک الان با شکست مواجه شده و به غیر خودش
    و همسرش زندگی ما رو هم خراب کرده...)

    از گفته هاتون من اینو برداشت کردم ک شما بیشتر از همسرتون به یک سری مسائل
    توجه خاصی دارید مثل دست زدن به بچه ک باید حتما تمییز باشه و...
    از اون طرف ایشون اصلا مثل شما نیستن این حرف ک شیر خشک بده بره نشون میده
    ایشون چون به اهمیت شیر مادر توجه ندارن یا حالا قبولش ندارن تو این مورد راه بیدردسر تر رو انتخاب میکنن. اما شما زحمت این کار سخت رو قبول میکنید تا دلبندتون شیر شما رو بخوره...

    شما باید این تفاوت دیدگاه رو قبول کنید

    همین ک تو بارداریتون خرید به عهدش بود بار سنگین نمیذاشت بلند کنید نظافت میکرد .همه اینها عالیه
    ایا این موقع ها قدر دانی میکردین؟
    ایا تشویقش میکردین ؟
    نکنه ی موقع ایراد گرفتین ک این کار و اشتباه انجام دادی ...الان اینجا خوب تمییز نیست ...
    یا اینکه تو کارهایی ک میکرد نگران بودین ک درست انجام نشه و ایشون این پیام رو از رفتار شما گرفتن

    ی چیز دیگه اینکه اخه عزیز من ی مرد چطوری میتونه یاد گرفته باشه ک موقع حموم کردن نوزاد نباید اب بره تو گوشش؟؟
    همین ک میتونه نوزاد رو بگیره تو دستش ببره زیر آبو...
    کلی ازش تشکر کن و بعد برو جلو خودت کمک کن(جوری ک انگار اصل کار دست ایشونه) و غیر مستقیم یاد بده ک حالا چی کار کنیم ک ی موقع اب تو گوش جیگر گوشمون نره

    اگه بهش غر بزنی ک بلد نیستی ....وای بچه مریض میشه و ...وای اینجوری نه ...دیگه این ی کارم نمیکنه
    من از تو همین تالار یاد گرفتم ک هر چقدر هم اشتباه انجام بده اما نباید مستقیم بهش بگی فکر میکنی ازش ایراد گرفتن چی میشه در نهایت؟ دیکه همین کارم ک غلط غولوط انجام میده رو انجام نمیده . اخرش صداش کنی ک بیا حوله رو بده دستم، نمیاد
    نگو از زیر پوستی گفتن خسته شدم
    (هزار بار بهش یاد اوری میکنم ک ...)ببخشید ها... غلطه
    گفتین با همسرتون در این زمینه صحبت کردید اما تغییرات زود گذر بود
    چطوری گفتن خیلی مهمه

    این زندگی شماست وظیفه شماست ک صبور باشی (چون متقابلا همسرتون هم تلاشی برای تغییر و بهتر شدن ندارن
    (مثل برادر من) منظورم اینکه مثل شما دنبال اینجور مسائل نیستن پس مجبوری تنهایی این سکان رو بدست بگیری
    فقط صبور باش کم کم ایشون هم ی سری چیزها میاد دستش.)
    موافقم دلیل سردیتون رفتار هردو تونه. باز هم نمیخوام جسارت کنم ببخشید اما یکم فرا فکنی نمیکنید؟؟
    اینکه سزارین کردینو حالا پشیمونید
    و اینکه به بچه شیر خشک دادید به توصیه ای!!!خب عزیزم مسولیت کارت رو بپذیر خود خودت. کسی مقصر نیست

    اینکه دوس داره کارهای بچه رو انجام بده ولی به قول شما و از دید شما با سهل انگاری همراهه
    خب بیشتر اقایون تو این جور کارها همینطورین حالا یکم بیشتر یا کمتر(یکی از برادرهام از ی دختر بیشتر تو این جور چیزها وسواس به خرج میده معلومه ک ایشون نقطه مقابلند. ولی خب چه میشه کرد ایا این چیزی هست ک به خاطرش
    ذره ای حتی باعث بشه به همسرت سرد بشی؟؟)


    (حق با شماست من از زیر پوستی گفتن خسته شدم و خواسته ام رو مستقیم و بلند میگم. دلم میخواست همسرم خودش احساس مسولیت کنه نه اینکه من مرتب بگم این کار رو بکن اون کار رو نکن)
    نکو احساس مسئو لیت نداره همین ک میاد جلو این کارها رو بکنه پس مسئو لیت سرش میشه
    در ضمن هیچ وقت هیچ کس خو شش نمیاد ی کسی بیاد بهش بگه این کارو بکن این کارو نکن

    در مورد اینکه خانواده همسرت با موندن بیش از حدشون مزاحم تون میشن لا اقل میتونی
    ی سری کارها رو به خودشون واگذار کنی نه اینکه به غیر کار بچه و همسرت حالا اونها هم بشن مهمون و خودت
    مجبور شی بیاری براشون ببری از جلوشون...

    (البتع اگه از اون عروس هایی باشی ک به تمیزی و کار مهمونهات حساس باشی پس حتما کار اونها به دلت نمیشینه و...یا اگه اونها از اون ادمهایی باشن ک بیان بسط بشینن و هر چقدر هم با احترام و غیر مستقیم بخوای کارها رو به دوش خودشون بندازی،متاسفانه کارت سختتر میشه)
    اما ی سری راههای هست ک تو اینجور چیزها از همسرت استفاده کنی
    نمیدونم فایل کلید مرد رو گوش کردی یا نه؟
    وقتی گوش کنید متوجه میشید ک چه رفتارهایی تا چه حد اشتباه بوده...(من میگم تا حد مرگ)
    و اینکه چقدر ی موقهایی بیخودی خودمون رو ازار دادیم در صورتی ک میتونستیم ...

    اگه نشنیدید ک حتما حتما حتما گوش کن از نون شبت واجب تره

    من ک ی بار سر سری گوش کردم فهمیدم ک الان به جای اینکه بکی نمیتونم به بچم برسم باید میگفتی
    عزیزم نمیتونم به تو برسم و نمیتونم با تو باشم و...بقیه اش رو خودت میدونی

    در اخر هم اینو بگم ک زندگی جای تلاش و مبارزست
    به خاطر دختر کو چولوت هم ک شده باید تلاش کنی زندیگیت رو بسازی اینها همه میشه شوهر داری و
    بعدها بشی ی مادر پخته ک به همین ناز دونه ات هم از تجربیاتت بکی

    اگه تاپیکت رو تا اخر ادامه بدید خیلی خوبه اینجا دوستان خیلی خوب راهنمایی میکنن
    من ک چیزی ازم بر نمیاد وگرنه نمیذاشتم زندگی داداش عزیزم اینجوری شه... مادرم غصه بخوره...
    میدونم از حرف تا عمل فاصله زیاده شایدم بیخودی حرص میزنم این حرفها تو عمل پیاده نمیشه!!
    به هر حال موفق باشید
    امیدوار م هممون زندگی کردن رو یاد بگیریم و باعث ازار کسایی ک دوستمون دارن نشیم

  9. 2 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    فدایی یار (شنبه 05 دی 94), سها** (شنبه 05 دی 94)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    منم یه مادرم درکت میکنم خیلی سخته که مریض احوال باشی و کسی درکت نکنه ادم تو این ایام حساس میشه دل نازک میشه چرا چون تا حالا که

    تجربه ای نداشتی از این واونم فهمیدی ولی درکش نکردی

    برا چی میگن بهشت زیر پای مادران هست یه تجربه هایی دارم برا تون میگم عملیش کنی جواب میگیری

    اول اینکه برا خودت ارزش قائل شو درسته دخترت کوچولو هستش ولی وقتی خودت حالت خوب نباشه نمیتونی انرزی مثبتم به اون بدی پس حتمااااا

    به خودت برس در دوران شیردهی اهن بدن کم میشه پس قرص اهن مولتی ویتامین را حتما تا 4ماه بخور تا عصبی نشی

    توصیه بزرگان در روز بک وعده شیر خشک به بچه ام دادم


    خوبه که شیر خشک دادین ولی سعی کن کمش کنی شبا که خابه میتونی گولش بزنی و شیر خودت را بهش بدی چون شیر مادر در 6ماه اول

    خیلی مقوی هست برا کودک و نیازی به شیر خشک نیست حتی برا سلامتیش چون باعث میشه بچه کمتر مریض بشه و اگه هم شد سریع خوب

    میشه پس حتماااا شیر خودت را بده اونو حذف کن بایستی حوصله به خرج بدی درست میشه

    ما از موقع به دنیا اومدن بچه باهم تنها نبودیم

    این اشتباست سعی کن کارای منزل وبچه را خودت به عهده بگیری بهشون ثابت کنی از عهدشون بر میای خودم بچه ام که به دنیا اومد اولین

    حمامشو انجام دادم سختم بود کسی دیگه انجام بده همکارم میگفت چرا به گردن گرفتی بزار کمکت بدن ولی من میخاستم خودم یاد بگیرم چون

    غریب بودم نمیخاستم منتی به سرم باشه محکم باش چون شرایطت میطلبه اگه این جوری باشه همش اونا خونه شما هستن بایستی مواظب

    باشی چیزی نگی غذا عالی باشه مبادا مادرش ناراحت بشه و...

    بزرگترین خطا همینه مسایل جنسیییییی را حتما جدی بگیر اگه نباشه باعث میشه بینتون کدورت ناراحتی پیش بیاد

    خانم هلیا جون خیلی خوب راهنمایی کردن در طرز رفتار با اقایون برا ی اینکه به خاستت برسی حتما بایستی طرح نیازت خالص باشه یعنی نیازی

    که داری با احساس درونیت همگام سازی بعد عنوان کنی اون وقته که جواب میگیری کلید مرد دکتر حبشی را گوش کن خیلی موثره

    اقایون یک حس حسادت دارن وقتی فرزند به دنیا میاد پس مهر ومحبتت را همچنان مثل قبل نثار شوهرت کن که فکر نکنه کسی دیگه جاشو گرفته

    اینکه سزارین کردین

    این فکرا برا قبل از زایمان هستش بعد حتما پزشکتون هواسش بوده حتما شرایط را نداشتین که عملتون کرده پس بیخودی به خودتون اضطراب ندین

    از شوهرتون برا کا رکوچکی که انجام میده بی نهایت تشکر کن تشویقش کن اون وقت نتیجشو میبینی

    لطفا این دو لینک را بخون مطمونا شما ارتباطاتت خوبه ولی در رابطه با همسر یه کم بیشتر لازم دارین کمکت میکنه راحت تر دل خوریهاتو بگی

    مهارت های ارتباطی

    موفق باشیwww.hamdardi.net/thread-21813.html


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.