به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 01 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1388-4-30
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    9,997
    سطح
    66
    Points: 9,997, Level: 66
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بازگشت بعد از چند سال ....

    به نام خدا
    سلام خدمت همه عزیزان
    تاریخ عضویت من تو این سایت مربوط به مشکلی بود که 7 سال پیش داشتم
    اون موقع میخواستم با دختری که 2 سال از من بزرگتر بود ازدواج کنم که نشد و ایشون با یکی دیگه ازدواج کردن و....
    ار اون موقع به بعد هیچوقت به ازدواج فکر نکردم و هیچکس به دلم ننشست
    حالا 28 سالمه و دیگه خونواده فشار میارن برا ازدواج من.
    خونواده من دختر عموم رو پیشنهاد میدن ولی من اصلا به دلم نمیشینه.
    دختر خوبی هست ها یعنی همه چی تموم ولی من نمیتونم به عنوان همسر آیندم تصورش کنم.
    گفتم شاید باهاش حرف بزنم به دلم بشینه ولی میترسم اینطور نشه و دختر عموم رو اذیت کنم و براش مشکلی پیش بیارم.
    واقعا گیر کردم نمیدونم چیکار کنم.
    ممنون میشم با نظراتتون کمکم کنین.

  2. کاربر روبرو از پست مفید intereza7 تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 05 دی 94)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 01 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1388-4-30
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    9,997
    سطح
    66
    Points: 9,997, Level: 66
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط intereza7 نمایش پست ها
    به نام خدا
    سلام خدمت همه عزیزان
    تاریخ عضویت من تو این سایت مربوط به مشکلی بود که 7 سال پیش داشتم
    اون موقع میخواستم با دختری که 2 سال از من بزرگتر بود ازدواج کنم که نشد و ایشون با یکی دیگه ازدواج کردن و....
    ار اون موقع به بعد هیچوقت به ازدواج فکر نکردم و هیچکس به دلم ننشست
    حالا 28 سالمه و دیگه خونواده فشار میارن برا ازدواج من.
    خونواده من دختر عموم رو پیشنهاد میدن ولی من اصلا به دلم نمیشینه.
    دختر خوبی هست ها یعنی همه چی تموم ولی من نمیتونم به عنوان همسر آیندم تصورش کنم.
    گفتم شاید باهاش حرف بزنم به دلم بشینه ولی میترسم اینطور نشه و دختر عموم رو اذیت کنم و براش مشکلی پیش بیارم.
    واقعا گیر کردم نمیدونم چیکار کنم.
    ممنون میشم با نظراتتون کمکم کنین.
    ممنون از کمک شما عزیزان

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام آقا رضا

    طرفدار اینتر میلانی؟


    من مشکل هفت سال پیشت رو ندیدم. احتمالا نام کاربریت رو عوض کردی.


    خواهش می کنم که تو پست شماره دو از ما تشکر کردی!



    اول یکی یکی بریم جلو:

    اول ببینیم شما با خودت مشکل داری یا نه بعد برسیم به دختر عموی گرامی شما!



    هنوز به اون خانوم 7 سال پیش فکر میکنی؟

    نتونستی از یاد ببریش؟

    برای ازدواج نیاز به آماده گی هست، اون آماده گی ها رو داری و یا صرف اصرار خانواده می خوای ازدواج کنی؟

    برای انتخاب شریک آینده ات ملاک و معیار هات مشخصه؟

    یا فقط با اون خانوم 7 سال پیش مقایسه میکنی؟


    دختر عموی شما چه خصوصیاتی داره که به دل شما نمیشینه؟


    با معیار هات تا حالا مقایسه اش کردی؟


    خوشبختانه دختر عمو رو آدم میشه یه شناخت کلی از اش داشت نسبت به دختری که اولین بار میری خواستگاریش/ پس یه خصوصیاتی ازش میشناسی! خوب بگو برامون!


    یکی از دلایلی که شخصی شرکت نکرده شاید توضیح کوتاه شما باشه.


    منتظر پاسخ شما هستم

  5. کاربر روبرو از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 05 دی 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 01 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1388-4-30
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    9,997
    سطح
    66
    Points: 9,997, Level: 66
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دمت گرم آقا محمد رضا
    آره طرفدار اینتر میلانم
    آره مگه میشه اون دختر 7 سال پیش فراموشم بشه؟ طبیعتا همیشه تو ذهنم هست....
    بله همیشه همه دخترا رو با اون 7 سال پیشه مقایسه میکنم.چون اون به دلم نشسته بود.
    بعضی وقتا میبینم دختر خانومایی رو که از اون 7 سال پیشه هم خوبن و به دلم میشینن.ولی شرایطش نیست یا اصلا نمیشناسمشون.مثلا تو خیابون یا جاهای دیگه
    دختر 7 سال پیشه بهتر و بیشتر از دختر عموم به دلم میشینه.میگم شاید چون با اون رابطه عاطفی داشتم به خاطر اونه....شاید با دختر عموم هم رابطه عاطفی داشته باشم به دلم بشینه.
    تو ذهنم با معیارهایی که دارم یه شخص مناسبی رو متصور میشم به عنوان همسرم ( که البته واقعیه نه خیالی )که اون 7 سال پیشه این معیارهارو داشت ولی دختر عموم نداره.
    میگم شاید اصلا همچین شخصی رو پیدا نکردم.
    فکر کنم تنها عدم آمادگیم فراموش نکردن دختر 7 سال پیشه

  7. کاربر روبرو از پست مفید intereza7 تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 05 دی 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام اقا رضا منم یه زمانی که کریستین ویری، کوردوبا، سامویل و تولدو تو اینتر بودن طرفدار سر سختش بودم، ولی از یه جایی از فوتبال ایتالیا به کل زده شدم. ولی خاویر زانتی رو هیچوقت فراموش نمیکنم.

    -------------

    اقا رضا یه بنده خدایی از بچه های تالار یه روش به ما یاد داد، که خیلی خوب بود.

    میگفت یه بار رفتم عطر فروشی، یه عطری داد من بو کردم که خوشم نیومد. به فروشنده گفتم عطر های دیگر رو بیار تست کنم.
    در عین ناباوری فروشنده، از هیچ کدام از عطر ها خوشم نیومد. فروشنده یه قهوه اورد من بو کنم. بعدش اون عطر هایی که من خوشم نیومد، برام خیلی خوشایند شد و یکی رو انتخاب کردم. اگر اون قهوه نبود، من این عطر خوشایند رو پیدا نمیکردم.
    -----

    اقا رضا باید قهوه رو بو کنی! اون خانوم رو باید فراموش کنی. فرضا اگر ازدواج هم بکنی، همش خانومت رو با اون مقایسه میکنی، که خیلی بد میشه.
    -------
    یه کاغذ و قلم بردار
    خصوصیات زن مورد علاقه ات رو بنویس. ملاک هات رو بنویس. از ذهنت کمک بگیر، نه از خصوصیات اون خانوم.
    اول خودت رو سعی کن بشناسی. مثلا اگر مذهبی هستی، برونگرا هستی، تو کاغذ بنویس مذهبی و برونگرا باشه همسرم.
    اون وقت میبینی اصلا اون هفت سال پیشه همسر و جفت خوبی برای شما نمیشد. شایدم میشد. هر چیه گذشته و باید از ذهن پاک بشه.
    از زندگی چی میخوای؟ فعل دل نشستن چقدر مهمه؟ کفویت چقدر مهمه؟



    نمیدونم نسبت به سنت بزرگتر هستی یا کوچکتر. ولی روی کاغذ همه کارشناسا میگن، سن زن حدود چهار سال باید کوچکتر باشه. البته استثنا هم زیاده.
    شاید خنده ات بیاد، یه بنده خدایی زن چادری می خواد، تو ذهنش اینقدر مجسم کرده، دیگه غیر چادری به چشمش نمیاد.
    همون بنده خدا، چند ماه پیش درگیر یه ارتباط عاطفی و احساسی کوتاه مدت به قصد ازدواج شد. با همین تصور و تجسم سازی همسر اینده اش که از ملاک هاش ساخته شده بود، اون خانوم رو فراموش کرد.



    نظرت رو بگو.

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 01 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1388-4-30
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    9,997
    سطح
    66
    Points: 9,997, Level: 66
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آره منم طرفدار سر سخت همون اینتری که گفتی بودم.چقدر لباس های اینتر با اسم وشماره بازیکناشو داشتم.یادش بخیر.....

    و اما
    داداش همه اون چیزایی که گفتی درسته.
    قبول دارم معیارهارو باید نوشت و بر اساس اون تصمیم گرفت. والا اگه احساسی بودم و معیاری نداشتم طی این 7 سال ازدواج میکردم.
    واقعیتش اینا همش تو ذهنم هست.یعنی معیار دارم واسه خودم. گفتم که بعضی ها هم انقدر شبیه معیارهای من هستن که اون 7 سال پیشه فراموش میشه.
    ولی الان دختر عموم از اون معیارها کم داره. و من می ترسم وارد یه رابطه عاطفی بشم و معیارهام بپره.یعنی این خواست خونوادمه.
    حالا به نظرت قهوه من کی میتونه باشه؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.