به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 دی 94 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    763
    سطح
    14
    Points: 763, Level: 14
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    برای آرامش دلم چیکار کنم؟ دارم از همسرم جدا میشم

    دارم به جدایی فکر می کنم. خیلی جدی و زیاد. به هم ریختم. هیچی نمی تونه آرومم کنه. حس می کنم دنیا روی سرم خرابه. می دونم که ادامه دادن این زندگی چیزی جز ضرر نیست ولی این حس لعنتی جدا شدن و حرف و حدیث های بعدیش و حاشیه های بعدیش رو چیکار کنم؟ یعنی چقدر باید قوی بود که بشه از این شرایط گذر کرد . دلم میخواد فقط ساعت ها حرف بزنم تا آروم بشم. تنها چیزی که امروز به ذهنم رسید اینجا بود. گفتم کمی بنویسم تا سبک بشم. بنویسم که من برای درست کردن زندگیم جنگیدم و به هر دری زدم که اوضاعم بهتر بشه اما نشد که نشد. و حالا من یه زن تنها با یه بچه کوچیک در آستانه تنهایی و جدایی. هر کی که از اینجا رد میشی تو رو خدا برای آرامشم دعا کن. دعا کن بتونم اسیر سرنوشتم نشم و پای تصمیمات بایستم. برام دعا کن که راهم رو پیدا کنم. من خیلی غمگینممممممممممممممممم
    کاش یکی بیاد بهم بگه که این شرایط رو گذرونده و الان حالش خیلی خوبه. بهم بگه که روزای سخت میگذره و من حالم خوب میشه
    یکی بیاد بهم بگه کم نیارم کوتاه نیام.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم من پستهای قبلی رو الان خوندم خداروشکر که ازون منجلاب خارج شدی و خصوصیات همسرت که ازش ناراضی هستی
    دختر خوب من کاملا درکت کردم من بهت حق میدم یه زن بخاد مردش بهش یه غیرت خاستی که حاکی از مالکیتش باشه داشته باشه یا بیکار نباشه و توقعات دیگری که ازش داری
    ازت میخام به سوالام جواب بدی
    1ابراز علاقه همسرت ازچه طریق هست؟
    شما چطور ابراز علاقه میکنی؟
    ایا هنوزبیکاره؟
    ایا شما شده از همسرت دور باشی دلت براش تنگ بشه؟
    تاحالا شده برا مشکلاتت با همسرت هردو برین پیش مشاور؟
    مهمترین مشکل شما که ریشه همه مشکلاتتون هست عوض شدن جای زن مرد هست که جذابیت رو از هردو گرفته
    لطفا بشین کاملا جدی ولی محترمانه با همسرت صحبت کن بگو دوست داری مرد زندگیت چطور باشه اصلابراش بنویسو
    ازش بخاه ایشون هم خاستهاش از شمابنویسه که شما چطور باشی
    من فکر میکنم دلیل انفعال همسرت و بقولی معذرت میخام ببوگلابی بودنش اینکه شما خیلی توسرش زدی تحقیرش کردی بجای اینکه چیزهایی که ازش بعنوان یه مرد میخاستی رو با تشویق در اوایجاد کنی با تحقیر کردنش بیان کردی و او خودش دست و پاش گم کرده اعتمادبنفسش ازبین رفته همه اینها تو ده سال بوجود اومده پس یه شبهمعجزه نمیشه ولی اگه بخای زندگیت مردت تغییر بدین بشخصه هستم تا کمکت کنم
    شما الان یه بچه داری اینکه بخای طلاق بگیری میشه ولی ببین چی رو ازدست میدی و چی بدست میاری تا اخر عمر بچت الاخونبالاخون میشه مشکلاتی که الانداری شما هم در بوجود اوردنش نقش بسزایی داشتی پس اگه درستش کردی اونوقت اگه باز زندگیت درست نشد اونوقت خودت رو سرزنش نمیکنی
    شده همسرت رو بیار اینجا عضو کن تا دوستان بهتر راهنماییش کنن
    یعنی هردو رو جدا راهنمایی کنن تا به موازات هم باهم بهتر پیش برین
    تاپیک سوده 88 و تاپیک sh.mohtasham رو بخونی شاید یکم بیشتر متوجه شی اما منتطرم تا بگیمیخای از نو شروع کنی
    کلید مرد دکتر حبشی رو حتما حتما دانلود کن خیلی از اشتباهاتت رو متوجه میشی
    شما تاپیک که میزنی فقط میخای دردل کنی من ندیدم که راهکار بخای تا درست کنی؟شما چون با عشق ازدواج نکردی فکر میکنی ریشه همه مشکلات نداشتن عشق اولیه بوده دریغ اینکه میتونستی بوجود بیارین ولی ......
    به هرحال من درخدمتم
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 01 دی 94 در ساعت 16:27

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم به آرامش فکر کن، به یه مسافرت راحت و بدون دغدغه ، به بالاتر رفتن عزت نفست ، به یه خوشبختی همیشگی ، یه خواب راحت بدون کسی که مدام رو اعصابت باشه
    مطمئن باش خیلی ها اگه شرایط و امکانش رو داشتن نمینشستن با بدترین شرایط تحمل کنند. پس تو اگه میتونی خودتو رها کن. نزار بیشتر از این خرد شی. مطمئنا یه دوره ای همه بعد از طلاق درگیری عصبی دارندو ناراحتند ولی بعدش میتونی دوباره خوشبخت و خوشحال باشی . تو یه دندون خراب رو میکنی میندازی دور . از ته قلبم برات دعا میکنم زود به آرامش برسی.

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام.من از شما چند تا سوال دارم،شما موقع ازدواج خودتون همسرتونو انتخاب نکردید؟اجباری توی کار بود؟اگر بود چه اجباری بود؟شما موقع ازدواج شغل همسرتونو نمیدونستید؟ظاهرش همون اول مورد پسندتون نبود؟( اگر نبود پس چرا انتخابش کردید؟)اصلا چه چیزی برای شما تو زندگی مهم بود معیارهای شما چی بود برای زندگی که باعث شد همسرتونو انتخاب کنید؟نوشتید هر کاری کردم اوضاع زندگیم درست شه اما نشد،چی تو زندگیتون بر وفق مرادتون نیست؟؟ایا این مشکلات تازه به وجود اومدن ؟( یادتون باشه زندگی همیشه مسیرش همواره نیست!!)من به عنوان یک مجرد واقعا نمیدونم زنها چی براشون مهمه و به تناقض رسیدم!!!یکی میگه همین که شوهرم سالم باشه من برام کافیه اما شوهرم سالم نیست و اهل دود و دم و.... هست.یکی میگه شوهرم خوبه اما من دوستش ندارم ،خب اگر دوستش نداشتید چطور باهاش ازدواج کردید پس!!!!اگر قرار باشه بعد از ده سال زندگی همسر برای ادم تکراری شه که شروع این زندگی به چه دردی میخوره،من به یک چیزی ایمان و اعتقاد قلبی دارم.مسیر درست تو زندگی همیشه پایان خوبی به همراه داره اما مسیر نادرست اینجور نیست!!ما ادمها خیلی وقتها حتی بدون اینکه مشکل خاصی داشته باشیم همش با خودمون کلنجار میریم و از همه چی ناراضی هستیم اما اگر یکم ریز شیم میبینیم که اونطوری که فکر میکنیم نیست!!یه وقتهایی ما فکر میکنیم داریم راه درست رو میریم اما راهمون درست نیست و ممکنه بعدا اوضاعمون بدتر هم شه.من اینو میخام به شما بگم اگر واقعا زندگیتون مشکل حادی درش نیست به جدایی فکر نکنید .حتی ممکنه مسیر زندگیتونو به کلی عوض کنه و اتفاق هایی درش بیفته که به ضررتون هم باشه.. مخصوصا اینکه به جرات میگم 99درصد مردا بی هدف وارد رابطه با یک زنه مطلقه نمیشن. اگر خوشی زده زیر دلتون که میخاید جدا شید این کار رو نکنید...
    ویرایش توسط samanft : چهارشنبه 02 دی 94 در ساعت 13:22

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 دی 94 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    763
    سطح
    14
    Points: 763, Level: 14
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در پاسخ به samanft عزیز
    چی منو آزار میده؟
    دیشب به این فکر می کردم که چی داره روح منو میخوره و آزارم میده؟
    حمایت نشدن، دیده نشدن، عشق نورزیدن، سرکوب هیجانات، سرکوب نیازها، دویدن و نرسیدن، .........
    منو بیدار می کنه و همه حواسش هست که من خواب نمونم. باید زود حاضر بشم که خدای نکرده از کارم جا نمونم. می تونستم مثل خیلی از لیدی ها بخوابم اما مثل یه مرد حتی مرد تر از خیلی مردها زمانی که هوا هنوز روشن نشده بیرون میزنم. پشت ماشینی می شینم که با هزار بدبختی و دست تنها خریدمش. سعی می کنم فکر نکنم کمبودهایی که به خاطر یه انتخاب نادرست بهم تحمیل شده. می تونستم با پولی که در میارم هزار تا خوشی برا خودم درست کنم. می تونستم به ادامه تحصیل فکر کنم. می تونستم سفرای خوب خوب برم. می تونستم یه دل سیررررررررررر زندگی کنم. اما من باید همه تلاشم رو بکنم که قسط ها عقب نیفته، یه زندگی بچرخه، نیازهای اولیم برطرف بشه
    می تونستم مثل یه پرنسس باشم. یکی باشه که روم تعصب داشته باشه. اونقدر که حتی حاضر نشه من رو با دنیا عوض کنه. می تونستم دختر شاه پریون قصه ها باشم.
    چی شد که نشدم؟ چی شد که رها شدم بین اینهمه دویدن ها
    ناشکری نمی کنم. همین که می تونم گلیم خودم رو از آب بکشم بیرون و محتاج کسی نباشم شکررررررررررررر. هزار مرتبه شکر اما اونی که من میگم حس زنانگی و زن بودن که این آدم تو وجود من کشته
    حس دوست داشته شدن، دوست داشتن،
    دوست عزیز ممنوم که وقت گذاشتی.
    جواب سوالاتون رو بدم. آره انتخابم از روی اجبار بود. توی شرایطی بودم که هیچ راهی جز ازدواج نداشتم . شرایط روحی و روانی ،‌خانوادگی،‌ .... ولی همسرم همه اینا رو می دونست. می دونست که دوستش ندارم ولی اون عاشق بود. می دونست که کس دیگه ای رو دوست دارم ولی اصلا براش مهم نبود.
    هیچ چیزیش رو دوست نداشتم. ولی نمی دونم چی شد. چشام رو باز کردم دیدم شدم عروسش. بهانه های اولیه زندگی برای من بود. من نمی تونستم تحمل کنم و اون خیلی تلاش می کرد که عشقش رو بهم ثابت کنه. بعدها من کلی مشاوره و کلاس رفتم. سعی کردم رو خوبیهاش تمرکز کنم. سعی کردم بپذیرمش اما نشد که نشد. میخواستیم جدا بشیم توی هاگیر واگیر جدایی من نا خوا سته باردار شدم. می دونی چرا؟؟ چون اون می دونست که دیگه قرص نمی خورم. ولی برای اینکه منو به زور نگه داره ..........
    میخواستم بچم رو نگه ندارم. اما تمام وجودم ترس شده بود. نتونستم. باید یه زن باشی که بفهمی من چی میگم. توی دوران بارداری هزار تا بلا سر من آورد. هزار تا دروغ و هزار تا کار و.... اگه بخوام بگم میشه مثنوی معنوی
    آدم بدیه؟ نه ذاتا آدم بدی نیست اما بد رفتار میکنه. نقاط منفی رفتارش خیلی زیاده
    من بهش سرکوفت میزنم؟ خیلی زیاد نمی تونم نزنم چون حتی برای یه مدت که اینکارو نکردم تاثیری توی رفتار و کاراش نداشته. فقط من تو خودم ریختم و مریض شدم
    به ادامه فکر می کنم؟ به خاطر فرزندم گاهی به ادامه فکر می کنم. اما توی ادامه زندگی هیچ حسی جز اجبار و یه زندگی بی روح نیست
    تنهایی می تونم ادامه بدم؟؟ نمی دونم از لحاظ مالی می تونم ولی از لحاظ روحی و عاطفی نمی دونم . خیلی کم میارم.
    چرا یه زن یا مرد به جایی می رسه که میگه فقط جدایی؟
    همه اینا ریشه دارن . خیلیهاش رو میگن خیلی هاش گفتنی نیست.

    - - - Updated - - -

    ممنون 2pashimoon عزیزم از اینکه برام دعا کردی. خدا کنه بتونم شرایط رو آماده کنم و به سمتش برم. برام خیلی دعا کن

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم من پستهای قبلی رو الان خوندم خداروشکر که ازون منجلاب خارج شدی و خصوصیات همسرت که ازش ناراضی هستی
    دختر خوب من کاملا درکت کردم من بهت حق میدم یه زن بخاد مردش بهش یه غیرت خاستی که حاکی از مالکیتش باشه داشته باشه یا بیکار نباشه و توقعات دیگری که ازش داری
    ازت میخام به سوالام جواب بدی

    1ابراز علاقه همسرت ازچه طریق هست؟
    شما چطور ابراز علاقه میکنی؟
    ایا هنوزبیکاره؟
    ایا شما شده از همسرت دور باشی دلت براش تنگ بشه؟
    تاحالا شده برا مشکلاتت با همسرت هردو برین پیش مشاور؟
    مهمترین مشکل شما که ریشه همه مشکلاتتون هست عوض شدن جای زن مرد هست که جذابیت رو از هردو گرفته
    لطفا بشین کاملا جدی ولی محترمانه با همسرت صحبت کن بگو دوست داری مرد زندگیت چطور باشه اصلابراش بنویسو
    ازش بخاه ایشون هم خاستهاش از شمابنویسه که شما چطور باشی
    من فکر میکنم دلیل انفعال همسرت و بقولی معذرت میخام ببوگلابی بودنش اینکه شما خیلی توسرش زدی تحقیرش کردی بجای اینکه چیزهایی که ازش بعنوان یه مرد میخاستی رو با تشویق در اوایجاد کنی با تحقیر کردنش بیان کردی و او خودش دست و پاش گم کرده اعتمادبنفسش ازبین رفته همه اینها تو ده سال بوجود اومده پس یه شبهمعجزه نمیشه ولی اگه بخای زندگیت مردت تغییر بدین بشخصه هستم تا کمکت کنم
    شما الان یه بچه داری اینکه بخای طلاق بگیری میشه ولی ببین چی رو ازدست میدی و چی بدست میاری تا اخر عمر بچت الاخونبالاخون میشه مشکلاتی که الانداری شما هم در بوجود اوردنش نقش بسزایی داشتی پس اگه درستش کردی اونوقت اگه باز زندگیت درست نشد اونوقت خودت رو سرزنش نمیکنی
    شده همسرت رو بیار اینجا عضو کن تا دوستان بهتر راهنماییش کنن
    یعنی هردو رو جدا راهنمایی کنن تا به موازات هم باهم بهتر پیش برین
    تاپیک سوده 88 و تاپیک sh.mohtasham رو بخونی شاید یکم بیشتر متوجه شی اما منتطرم تا بگیمیخای از نو شروع کنی
    کلید مرد دکتر حبشی رو حتما حتما دانلود کن خیلی از اشتباهاتت رو متوجه میشی
    شما تاپیک که میزنی فقط میخای دردل کنی من ندیدم که راهکار بخای تا درست کنی؟شما چون با عشق ازدواج نکردی فکر میکنی ریشه همه مشکلات نداشتن عشق اولیه بوده دریغ اینکه میتونستی بوجود بیارین ولی ......
    به هرحال من درخدمتم
    مرسی عزیزم چقدر حس خوبی از نوشتت گرفتم حس کردم کاملا درکم کردی
    1ابراز علاقه همسرت ازچه طریق هست؟ شما چطور ابراز علاقه میکنی؟ من برای ابراز عشق و دوست داشتن گاهی اس ام اس. گاهی بغل کردن،‌گاهی نوازش، گاهی بوس های بدون دلیل، ..... جواب اونم متقابلا هست ولی مشکل من تو ابراز علاقه نیست. توی رفتارهای بدیه که داره و همه حس ها رو در من میکشه. کاستی هایی که توی زندگیش هست. ....

    ایا هنوزبیکاره؟ نه کار میکنه ولی درآمدش حتی در حد رفت و آمد خودش هم نیست

    یا شما شده از همسرت دور باشی دلت براش تنگ بشه؟ خیلی کم پیش اومده که دور باشیم ولی چند سری آخر وقتایی که نبود منن واقعا و عمیقا حس بهتر و خوشحال تری داشتم

    تاحالا شده برا مشکلاتت با همسرت هردو برین پیش مشاور؟ بله بارها ررفتیم. مخصوصا من چون ایشون از لحاظ مالی هزینه ای برای اینکارا نمیدن. اما هیچ تغییری توی رفتارش نشده

    خیلی دوست داشتم می تونستم با همه این بدی هایی که کرده دوستش داشته باشم و بازم به زندگیم ادامه بدم. اما تا میام امیدوار بشم هر روز یه سوژه داره که منو عصبی و ناراحت و غمگین کنه. نمیدونم واقعا نمیدونم
    مرسی که برام وقت گذاشتی برام خیلی دعا کن






  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 دی 94 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    763
    سطح
    14
    Points: 763, Level: 14
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینو تو تاپیک قبلی نوشته بودم. هنوز هم ادامه دارن


    دلایلی که باعث میشه من از همسرم دور بشم

    - توی ده سالی که از ازدواج ما میگذره خاطرات خیلی خیلی بدی برام به جا گذاشته. که هر کدومش یه داستانه واسه خودش
    - از لحاظ ظاهری اصلا به خودش نمیرسه و خیلیا با قصد مثبت یا منفی خودشون بهم میگن که من خیلی ازش سرترم این قضیه خیلی برام ناراحت کنندس. خیلی کارا کردم که تغییر روش داده باشه و البته نسبت به قبلش بهتره ولی در کل...... من دختری ام که امروزی میگردم و خیلی به خودم میرسم و ظاهر و پوشش برام خیلی مهمه و اون کاملا برعکسه
    - شم مالی خیلی ضعیفی داره و همیشه در حال ضرره و کار ثابت نداره. من مجبورم دو کار مختلف رو با هم انجام بدم که امورات زندگیم بگذره. کار زن رو خارج از خونه وظیفه میدونه
    - آدم ساده و زود باوریه. به آدمها زود اعتماد میکنه و بدترین ضربه های زندگیم رو از این قضیه خوردم. آدمهایی به زندگیم وارد کرده که بدترین ها روبرام بوجود آوردن. حتی همین مورد اخیر و درگیری های عاطفی که بوجود اومد به خاطر شروع کار دوم من بود و باعث آشنایی همسرم
    - آدم غیرتی نیست . شاید هم هست ولی مدل خودش مدلی که منو جذب نمیکنه. مدلی که من مثل یه مرد نمیتونم بهش تکیه کنم و حمایتش رو احساس کنم
    - هر کاری شروع میکنه تهش گند میزنه. یعنی نشده یه کاری رو درست مثل آدم انجام بده
    - اهل هیچ سوپرایز و مناسبتی نیست. همه چی از جانب من باید باشه. این چند سال اخیر هم که کلا من مرد زندگی بودم و اون زن. خرید،
    - بی تفاوتیش. شلختگیش، تن صداش، تیپش، رفتار منفعلانش، بی عرضه بودنش،
    خیلی متاسفم اگه یه آدم رو تا این اندازه بد می بینم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.